زینب دختر پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب' به 'حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب'
جز (جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص') |
جز (جایگزینی متن - 'حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب' به 'حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[حضرت محمد]]{{صل}} از دو نفر از [[همسران]] خویش [[فرزند]] داشت. یکی از "[[خدیجه بنت خویلد]]" و دیگری از "[[ماریه قبطیه]]". [[فرزندان]] ذکور آن [[حضرت]]، همگی در دوران [[کودکی]] از [[دنیا]] رفتند؛ اما دختران آن [[حضرت]] که چهار نفر بودند و به سن بزرگسالی رسیدند، عبارتاند از: "[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}"، "زینب"، "[[رقیه]]"، "[[امکلثوم]]" که [[مادر]] همه آنان [[خدیجه بنت خویلد]] است. در این مقاله به شرح حال دختر بزرگ آن [[حضرت]] یعنی "زینب" میپردازیم<ref>[[حبیب محمدزاده| | *[[حضرت محمد]]{{صل}} از دو نفر از [[همسران]] خویش [[فرزند]] داشت. یکی از "[[خدیجه بنت خویلد]]" و دیگری از "[[ماریه قبطیه]]". [[فرزندان]] ذکور آن [[حضرت]]، همگی در دوران [[کودکی]] از [[دنیا]] رفتند؛ اما دختران آن [[حضرت]] که چهار نفر بودند و به سن بزرگسالی رسیدند، عبارتاند از: "[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}"، "زینب"، "[[رقیه]]"، "[[امکلثوم]]" که [[مادر]] همه آنان [[خدیجه بنت خویلد]] است. در این مقاله به شرح حال دختر بزرگ آن [[حضرت]] یعنی "زینب" میپردازیم<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۶.</ref>. | ||
==ولادت و [[ازدواج]] زینب== | ==ولادت و [[ازدواج]] زینب== | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
*او با [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref>. [[مادر]] [[ابوالعاص]]، [[هاله]]، [[خواهر]] [[خدیجه]]{{س}} بود. این [[ازدواج]] [[پیش از بعثت]] اتفاق افتاد. زینب نخستین [[دختر پیامبر]]{{صل}} است که [[ازدواج]] کرده است. در بعضی از کتابهای [[تاریخی]] آمده است: "[[بعد از ظهور]] [[اسلام]] و [[مسلمان]] شدن زینب، [[روابط]] [[زناشویی]] آن دو به هم خورده بود، ولی [[ابوالعاص]] به هیچ وجه برای [[طلاق]] دادن زینب، حاضر نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref> و از آنجا که [[رسول اکرم]]{{صل}} قدرتی در مقابل [[قریش]] در [[مکه]] نداشت، نتوانست آنها را از هم جدا کند و [[ابوالعاص]] را به [[طلاق]] زینب مجبور کند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۲.</ref>. | *او با [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref>. [[مادر]] [[ابوالعاص]]، [[هاله]]، [[خواهر]] [[خدیجه]]{{س}} بود. این [[ازدواج]] [[پیش از بعثت]] اتفاق افتاد. زینب نخستین [[دختر پیامبر]]{{صل}} است که [[ازدواج]] کرده است. در بعضی از کتابهای [[تاریخی]] آمده است: "[[بعد از ظهور]] [[اسلام]] و [[مسلمان]] شدن زینب، [[روابط]] [[زناشویی]] آن دو به هم خورده بود، ولی [[ابوالعاص]] به هیچ وجه برای [[طلاق]] دادن زینب، حاضر نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref> و از آنجا که [[رسول اکرم]]{{صل}} قدرتی در مقابل [[قریش]] در [[مکه]] نداشت، نتوانست آنها را از هم جدا کند و [[ابوالعاص]] را به [[طلاق]] زینب مجبور کند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۲.</ref>. | ||
*[[ابوالعاص]] بعد از [[مسلمان]] شدن زینب، همچنان بر [[کفر]] خویش باقی بود. او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و [[امانتدار]] [[مکه]] بود. بزرگان [[قریش]] [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] از او خواستند تا زینب را [[طلاق]] دهد؛ ولی او هرگز قبول نکرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱-۶۵۲.</ref>. | *[[ابوالعاص]] بعد از [[مسلمان]] شدن زینب، همچنان بر [[کفر]] خویش باقی بود. او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و [[امانتدار]] [[مکه]] بود. بزرگان [[قریش]] [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] از او خواستند تا زینب را [[طلاق]] دهد؛ ولی او هرگز قبول نکرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱-۶۵۲.</ref>. | ||
*زینب برای [[ابوالعاص]] دو [[فرزند]] به نامهای "[[علی]]" و "امامه" آورد. [[علی]] در [[کودکی]] از [[دنیا]] رفت؛ ولی امامه زنده بود و [[علی]]{{ع}} بعد از [[شهادت حضرت فاطمه]]{{س}} به سفارش آن [[حضرت]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref> با امامه [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref> و بنابر [[نقل]] دیگر خود [[ابوالعاص]] به امامه سفارش کرد با [[علی]]{{ع}}[[ازدواج]] کند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۸۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده| | *زینب برای [[ابوالعاص]] دو [[فرزند]] به نامهای "[[علی]]" و "امامه" آورد. [[علی]] در [[کودکی]] از [[دنیا]] رفت؛ ولی امامه زنده بود و [[علی]]{{ع}} بعد از [[شهادت حضرت فاطمه]]{{س}} به سفارش آن [[حضرت]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref> با امامه [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref> و بنابر [[نقل]] دیگر خود [[ابوالعاص]] به امامه سفارش کرد با [[علی]]{{ع}}[[ازدواج]] کند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۸۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱.</ref>. | ||
==[[اسارت]] و [[آزادی]] [[ابوالعاص]]== | ==[[اسارت]] و [[آزادی]] [[ابوالعاص]]== | ||
*"[[ابوالعاص بن ربیع]]" همراه [[مشرکان]] و سران [[قریش]] در [[جنگ بدر]]، علیه [[مسلمانان]] [[شرکت]] کرد. او در این [[جنگ]] به [[وسیله]] "[[عبدالله بن جبیر]]"[[اسیر]] شد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از اتمام [[جنگ]]، برای [[آزادی]] [[اسیران]] فدیه [[تعیین]] کرد؛ از اینرو [[مردم]] [[مکه]]، کسانی را برای پرداخت فدیه و [[آزاد]] کردن [[اسیران]] خود به [[مکه]] فرستادند. از جمله این افراد، "[[عمرو بن ربیع]]" [[برادر]] [[ابو العاص]] بود. زینب، دختر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که آن موقع در [[مکه]] بود، گردنبندی که یادگار مادرش [[خدیجه]] بود به عنوان فدیه برای [[آزادی]] [[ابوالعاص]] فرستاد. همین که [[رسول اکرم]]{{صل}} آن گردنبند را دید، [[شناخت]] و به [[مسلمانان]] فرمود: "اگر [[صلاح]] میدانید این [[اسیر]] را [[آزاد]] کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶.</ref>. | *"[[ابوالعاص بن ربیع]]" همراه [[مشرکان]] و سران [[قریش]] در [[جنگ بدر]]، علیه [[مسلمانان]] [[شرکت]] کرد. او در این [[جنگ]] به [[وسیله]] "[[عبدالله بن جبیر]]"[[اسیر]] شد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از اتمام [[جنگ]]، برای [[آزادی]] [[اسیران]] فدیه [[تعیین]] کرد؛ از اینرو [[مردم]] [[مکه]]، کسانی را برای پرداخت فدیه و [[آزاد]] کردن [[اسیران]] خود به [[مکه]] فرستادند. از جمله این افراد، "[[عمرو بن ربیع]]" [[برادر]] [[ابو العاص]] بود. زینب، دختر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که آن موقع در [[مکه]] بود، گردنبندی که یادگار مادرش [[خدیجه]] بود به عنوان فدیه برای [[آزادی]] [[ابوالعاص]] فرستاد. همین که [[رسول اکرم]]{{صل}} آن گردنبند را دید، [[شناخت]] و به [[مسلمانان]] فرمود: "اگر [[صلاح]] میدانید این [[اسیر]] را [[آزاد]] کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶.</ref>. | ||
*[[مسلمانان]] نیز او را [[آزاد]] کردند و گردنبند را هم به زینب باز گرداندند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[ابوالعاص]] [[تعهد]] گرفت که زینب را برای آمدن به [[مدینه]] [[آزاد]] بگذارد. [[ابوالعاص]] نیز این [[تعهد]] را پذیرفت و به آن عمل کرد و پس از بازگشت به [[مکه]]، زینب را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد <ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳.</ref>. [[نقل]] دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه زینب همراه [[پدر]] بزرگوارش{{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کرده بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده| | *[[مسلمانان]] نیز او را [[آزاد]] کردند و گردنبند را هم به زینب باز گرداندند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[ابوالعاص]] [[تعهد]] گرفت که زینب را برای آمدن به [[مدینه]] [[آزاد]] بگذارد. [[ابوالعاص]] نیز این [[تعهد]] را پذیرفت و به آن عمل کرد و پس از بازگشت به [[مکه]]، زینب را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد <ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳.</ref>. [[نقل]] دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه زینب همراه [[پدر]] بزرگوارش{{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کرده بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.</ref>. | ||
==مصادره کالاهای تجاری [[قریش]]== | ==مصادره کالاهای تجاری [[قریش]]== | ||
*پس از آنکه [[ابوالعاص]]، [[همسر]] خود زینب را به [[مکه]] روانه کرد. خودش، همراه کاروانی برای [[تجارت]] به "[[شام]]" رفت. [[مردم]] [[مکه]]، [[اموال]] تجاری فراوانی به جهت [[امانتداری]] و درستکاری [[ابوالعاص]] به او سپرده بودند، تا برایشان [[تجارت]] کند. هنگامی که [[ابوالعاص]] از [[شام]] به سوی [[مکه]] حرکت میکرد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از این امر باخبر شد و [[زید بن حارثه]] را همراه ۱۷۰ سوار برای [[دستگیری]] آنها اعزام کرد. [[زید]] در [[جمادی الاولی]] [[سال ششم هجرت]] در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروانهای [[مکه]] به [[مدینه]] که منطقه "عیص" نامیده میشود، با کاروان [[قریش]] طرف شد. [[زید]]، [[اموال]] کاروان را [[تصرف]] و گروهی از اهل کاروان را دستگیر کرد؛ ولی [[ابوالعاص]] به [[مکه]] گریخت و پس از چندی، برای بازپسگیری [[اموال]] به [[مدینه]] [[سفر]] کرد و در نیمههای شب، مخفیانه وارد [[شهر]] شد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۷-۶۵۸.</ref>. او [[سحرگاه]] به در [[خانه]] زینب دختر [[رسول اکرم]]{{صل}} رفت و از او [[پناه]] خواست. وی نیز او را [[پناه]] داد. زینب بر در [[خانه]] خود ایستاد و با صدای بلند گفت: "من [[ابوالعاص]] را [[پناه]] دادم". | *پس از آنکه [[ابوالعاص]]، [[همسر]] خود زینب را به [[مکه]] روانه کرد. خودش، همراه کاروانی برای [[تجارت]] به "[[شام]]" رفت. [[مردم]] [[مکه]]، [[اموال]] تجاری فراوانی به جهت [[امانتداری]] و درستکاری [[ابوالعاص]] به او سپرده بودند، تا برایشان [[تجارت]] کند. هنگامی که [[ابوالعاص]] از [[شام]] به سوی [[مکه]] حرکت میکرد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از این امر باخبر شد و [[زید بن حارثه]] را همراه ۱۷۰ سوار برای [[دستگیری]] آنها اعزام کرد. [[زید]] در [[جمادی الاولی]] [[سال ششم هجرت]] در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروانهای [[مکه]] به [[مدینه]] که منطقه "عیص" نامیده میشود، با کاروان [[قریش]] طرف شد. [[زید]]، [[اموال]] کاروان را [[تصرف]] و گروهی از اهل کاروان را دستگیر کرد؛ ولی [[ابوالعاص]] به [[مکه]] گریخت و پس از چندی، برای بازپسگیری [[اموال]] به [[مدینه]] [[سفر]] کرد و در نیمههای شب، مخفیانه وارد [[شهر]] شد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۷-۶۵۸.</ref>. او [[سحرگاه]] به در [[خانه]] زینب دختر [[رسول اکرم]]{{صل}} رفت و از او [[پناه]] خواست. وی نیز او را [[پناه]] داد. زینب بر در [[خانه]] خود ایستاد و با صدای بلند گفت: "من [[ابوالعاص]] را [[پناه]] دادم". | ||
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} چون این را شنید به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما هم آنچه را که من شنیدم، شنیدید؟" گفتند: "بله ای [[رسول خدا]]". پس فرمود: "من هم هر که را که زینب [[پناه]] داد، [[پناه]] دادم"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸-۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref>. آن گاه برخاست و به [[خانه]] زینب آمد و به او گفت: "به خوبی از [[ابوالعاص]] [[پذیرایی]] کن؛ ولی مواظب باش که به تو دسترسی پیدا نکند؛ زیرا تو بر او [[حلال]] نیستی"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. پس [[رسول اکرم]]{{صل}}، ضبط کنندگان [[اموال]] [[ابوالعاص]] را خواست و به آنان فرمود: "شما نسبت [[ابوالعاص]] و وصلت او را با من میدانید. از طرفی شما [[مالی]] را به دست آوردهاید که کسی را در آن حقی نیست و در آن [[خشنودی]] ماست. اگر نخواهید حقی است که [[خدا]] به شما داده و کسی نمیتواند شما را به پرداخت آن مجبور کند. شما از همه کس به [[تصرف]] آن [[اموال]] مستحقتر و شایستهتر هستید". [[مسلمانان]]، همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. [[ابوالعاص]] نیز تمامی [[اموال]] را به [[مکه]] آورد و به صاحبانشان تحویل داد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲-۱۷۰۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده| | *[[پیامبر اکرم]]{{صل}} چون این را شنید به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما هم آنچه را که من شنیدم، شنیدید؟" گفتند: "بله ای [[رسول خدا]]". پس فرمود: "من هم هر که را که زینب [[پناه]] داد، [[پناه]] دادم"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸-۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref>. آن گاه برخاست و به [[خانه]] زینب آمد و به او گفت: "به خوبی از [[ابوالعاص]] [[پذیرایی]] کن؛ ولی مواظب باش که به تو دسترسی پیدا نکند؛ زیرا تو بر او [[حلال]] نیستی"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. پس [[رسول اکرم]]{{صل}}، ضبط کنندگان [[اموال]] [[ابوالعاص]] را خواست و به آنان فرمود: "شما نسبت [[ابوالعاص]] و وصلت او را با من میدانید. از طرفی شما [[مالی]] را به دست آوردهاید که کسی را در آن حقی نیست و در آن [[خشنودی]] ماست. اگر نخواهید حقی است که [[خدا]] به شما داده و کسی نمیتواند شما را به پرداخت آن مجبور کند. شما از همه کس به [[تصرف]] آن [[اموال]] مستحقتر و شایستهتر هستید". [[مسلمانان]]، همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. [[ابوالعاص]] نیز تمامی [[اموال]] را به [[مکه]] آورد و به صاحبانشان تحویل داد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲-۱۷۰۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳.</ref>. | ||
==[[اسلام]] [[ابیالعاص]]== | ==[[اسلام]] [[ابیالعاص]]== | ||
*[[ابوالعاص]] پس از آنکه [[اموال]] [[مردم]] را به آنها پس داد، در مقابل [[مردم]] ایستاد و گفت: "اکنون من [[گواهی]] میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و [[گواهی]] میدهم که [[محمد]]{{صل}} [[بنده]] و [[پیامبر]] او است. به [[خدا]] [[سوگند]]! اینکه من تا در [[مدینه]] و پیش [[محمد]]{{صل}} بودم، [[مسلمان]] نشدم، برای آن بود که مبادا شما [[خیال]] کنید، به آن [[وسیله]] میخواهم [[اموال]] شما را بخورم و [[اسلام]] را [[وسیله]] این کار قرار دهم و از اینرو [[صبر]] کردم تا تمامی [[اموال]] را به شما رد کنم و آن گاه [[مسلمان]] شوم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۳.</ref>. | *[[ابوالعاص]] پس از آنکه [[اموال]] [[مردم]] را به آنها پس داد، در مقابل [[مردم]] ایستاد و گفت: "اکنون من [[گواهی]] میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و [[گواهی]] میدهم که [[محمد]]{{صل}} [[بنده]] و [[پیامبر]] او است. به [[خدا]] [[سوگند]]! اینکه من تا در [[مدینه]] و پیش [[محمد]]{{صل}} بودم، [[مسلمان]] نشدم، برای آن بود که مبادا شما [[خیال]] کنید، به آن [[وسیله]] میخواهم [[اموال]] شما را بخورم و [[اسلام]] را [[وسیله]] این کار قرار دهم و از اینرو [[صبر]] کردم تا تمامی [[اموال]] را به شما رد کنم و آن گاه [[مسلمان]] شوم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۳.</ref>. | ||
*[[ابوالعاص]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] در حالی که [[مسلمان]] شده بود، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به حضور [[رسول اکرم]]{{صل}} رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز زینب را با همان [[عقد]] اول به او بازگردانید. بعضی گفتهاند که [[عقد]] را [[تجدید]] کرد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. [[ابوالعاص]] در [[ذیحجه]] [[سال دوازدهم هجری]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده| | *[[ابوالعاص]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] در حالی که [[مسلمان]] شده بود، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به حضور [[رسول اکرم]]{{صل}} رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز زینب را با همان [[عقد]] اول به او بازگردانید. بعضی گفتهاند که [[عقد]] را [[تجدید]] کرد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. [[ابوالعاص]] در [[ذیحجه]] [[سال دوازدهم هجری]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۳.</ref>. | ||
==[[وفات]] زینب== | ==[[وفات]] زینب== | ||
*زینب در [[سال هشتم هجری]] از [[دنیا]] رفت. "[[امایمن]]"، "[[سودة بنت زمعه]]"، و "[[امسلمه]]" او را [[غسل]] دادند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به آنها فرمود: "با سدر و [[کافور]] او را بشویید و چون از [[غسل]] دادن او فارغ شدید، مرا خبر کنید". وقتی کار [[غسل]] دادن زینب تمام شد، [[رسول خدا]]{{صل}} پیراهن خود را داد و فرمود: "آن را چسبیده به بدنش بر او بپیچند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>. | *زینب در [[سال هشتم هجری]] از [[دنیا]] رفت. "[[امایمن]]"، "[[سودة بنت زمعه]]"، و "[[امسلمه]]" او را [[غسل]] دادند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به آنها فرمود: "با سدر و [[کافور]] او را بشویید و چون از [[غسل]] دادن او فارغ شدید، مرا خبر کنید". وقتی کار [[غسل]] دادن زینب تمام شد، [[رسول خدا]]{{صل}} پیراهن خود را داد و فرمود: "آن را چسبیده به بدنش بر او بپیچند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>. | ||
*درباره علت [[وفات]] زینب گفتهاند: "زمانی که او از [[مکه]] به [[مدینه]] میآمد، مردانی از [[قریش]] به تعقیب وی برخاستند و دو مرد به نامهای [[هبار بن اسود]] و [[نافع بن عبدالقیس]] به او رسیدند و هودج او را آماج تیز قرار دادند. زینب که باردار بوده است فرزندش را بر اثر [[ترس]] سقط میکند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۶۹-۴۷۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷-۳۹۸.</ref>. او بر اثر این اتفاق [[بیمار]] شد و بهبود نیافت و سرانجام در [[گذشت]]"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۴.</ref>. | *درباره علت [[وفات]] زینب گفتهاند: "زمانی که او از [[مکه]] به [[مدینه]] میآمد، مردانی از [[قریش]] به تعقیب وی برخاستند و دو مرد به نامهای [[هبار بن اسود]] و [[نافع بن عبدالقیس]] به او رسیدند و هودج او را آماج تیز قرار دادند. زینب که باردار بوده است فرزندش را بر اثر [[ترس]] سقط میکند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۶۹-۴۷۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷-۳۹۸.</ref>. او بر اثر این اتفاق [[بیمار]] شد و بهبود نیافت و سرانجام در [[گذشت]]"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۴.</ref>. | ||
*برخلاف این [[روایت]] که زینب را [[دختر پیامبر]] اکرم{{صل}} تلقی کرده است، عدهای از مؤرخان و نسبشناسان، او را دختر [[هاله]]، [[خواهر]] [[حضرت خدیجه]]{{س}} معرفی کردهاند<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. که بر بر اثر [[مرگ]] [[پدر]] و [[مادر]]، [[حضرت خدیجه]]{{س}} او را تحت [[سرپرستی]] خود قرار داد. بر فرض صحت این [[روایات]]، زینب ربیبه [[رسول خدا]]{{صل}} است و به مرور زمان و بر اساس [[سنت]] [[عرب]] که ربیبه را دختر شخص میدانستند و نیز دستاندازی برخی دستاندازان، وی را به عنوان دختر [[رسول خدا]]{{صل}} برشمردهاند<ref>[[حبیب محمدزاده| | *برخلاف این [[روایت]] که زینب را [[دختر پیامبر]] اکرم{{صل}} تلقی کرده است، عدهای از مؤرخان و نسبشناسان، او را دختر [[هاله]]، [[خواهر]] [[حضرت خدیجه]]{{س}} معرفی کردهاند<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. که بر بر اثر [[مرگ]] [[پدر]] و [[مادر]]، [[حضرت خدیجه]]{{س}} او را تحت [[سرپرستی]] خود قرار داد. بر فرض صحت این [[روایات]]، زینب ربیبه [[رسول خدا]]{{صل}} است و به مرور زمان و بر اساس [[سنت]] [[عرب]] که ربیبه را دختر شخص میدانستند و نیز دستاندازی برخی دستاندازان، وی را به عنوان دختر [[رسول خدا]]{{صل}} برشمردهاند<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۴.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حبیب محمدزاده| | * [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | ||
==پانویس== | ==پانویس== |