ظلم: تفاوت میان نسخهها
←نشانهها و ویژگی های ظالمان (ظلمه)
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
====نشانهها و ویژگی های ظالمان ([[ظلمه]])==== | ====نشانهها و ویژگی های ظالمان ([[ظلمه]])==== | ||
در [[روایات]] برای [[ظالم]] چهار نشانه آمده است. [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|أَمَّا عَلَامَةُ الظَّالِمِ فَأَرْبَعَةٌ يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ يَمْلِكُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُبْغِضُ الْحَقَّ وَ يُظْهِرُ الظُّلْمَ}}<ref>حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول ص۲۱.</ref>؛ [[ظالم]] چهار نشانه دارد با [[نافرمانی]] به مافوق خود [[ستم]] میکند، زیردستان را با [[قهر]] و [[غلبه]] مالک میشود، با [[حق]] [[دشمنی]] میکند و به ظلم کمک میکند. | |||
=====[[نافرمانی از فرادستان]]===== | =====نخست: [[نافرمانی از فرادستان]]===== | ||
اولین نشانه [[ظالم]] این است که از فرادستان یعنی آنان که [[حق]] [[طاعت]] بر او دارند، [[فرمان]] نمیبرد. از جمله افراد فرادست که طاعتشان بر [[انسان]] [[واجب]] است، میتوان [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}}، [[ائمه]] [[دین]]، [[پدر]] و [[مادر]]، [[معلم]] و [[عالمان]] [[وارسته]] [[دین]] را نام برد. | اولین نشانه [[ظالم]] این است که از فرادستان یعنی آنان که [[حق]] [[طاعت]] بر او دارند، [[فرمان]] نمیبرد. از جمله افراد فرادست که طاعتشان بر [[انسان]] [[واجب]] است، میتوان [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}}، [[ائمه]] [[دین]]، [[پدر]] و [[مادر]]، [[معلم]] و [[عالمان]] [[وارسته]] [[دین]] را نام برد. | ||
=====[[زورگویی به زیردستان]]===== | =====دوم: [[زورگویی به زیردستان]]===== | ||
نشانه دیگر [[ظالم]] [[زورگویی]] به زیردستان است که مراعات حالشان بر [[انسان]] لازم است. مثل [[زورگویی]] [[حاکم]] به [[رعیت]]، [[پدر]] به [[فرزند]]، شوهر به [[همسر]]، [[معلم]] به [[شاگردان]]، کارفرما به [[کارگزار]] و.... | نشانه دیگر [[ظالم]] [[زورگویی]] به زیردستان است که مراعات حالشان بر [[انسان]] لازم است. مثل [[زورگویی]] [[حاکم]] به [[رعیت]]، [[پدر]] به [[فرزند]]، شوهر به [[همسر]]، [[معلم]] به [[شاگردان]]، کارفرما به [[کارگزار]] و.... | ||
=====[[دشمنی با حق]]===== | =====سوم: [[دشمنی با حق]]===== | ||
[[حق]] در این عنوان هر موضع، [[سخن]]، [[اعتقاد]] و [[عمل]] [[درستی]] را شامل میشود. کسی که با سخن [[درستی]] [[مخالفت]] میورزد، [[اعتقاد]] صحیحی را رد میکند، [[عمل]] [[درستی]] را [[نکوهش]] میکند و در مجموع [[تسلیم]] [[حق]] نمیشود، [[ظالم]] است. [[احساس]] [[نفرت]] از [[مردمان]] [[نیک]] و [[درستکار]] در این مجموعه جا میگیرد و از سنتهای الاهی است که چنین ظالمی را به وسیله [[ظالم]] دیگری [[خوار]] کند و همو را که از [[گردن نهادن]] به [[حق]] ابا میکرد، به [[پیروی]] ذلتبار [[باطل]] گرفتار کند. چنان که [[عبدالله بن عمر]] که از [[بیعت]] با [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} سر باز زد و از [[یاری امام]] [[حسین]]{{ع}} بازنشست، به [[ذلت]]، [[دست]] [[بیعت]] بر پای [[حجاج]] مالید<ref>ابوجعفر اسکافی، المعیار و الموازنة، ص۲۴؛ شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۳۶۳.</ref> و در زمان محاصره [[مکه]]، هم پشت سر [[حجاج]] [[نماز]] میخواند و هم پشت سر [[عبدالله]] بن زیبر<ref>محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۱۹۶.</ref> و در ایام [[منی]] که [[ابن زبیر]] [[نماز]] دو رکعتی میخواند و [[حجاج]] [[نماز]] چهار رکعتی به هر دو [[اقتدا]] کرد<ref>ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج۴، ص۳۴۰.</ref>. | [[حق]] در این عنوان هر موضع، [[سخن]]، [[اعتقاد]] و [[عمل]] [[درستی]] را شامل میشود. کسی که با سخن [[درستی]] [[مخالفت]] میورزد، [[اعتقاد]] صحیحی را رد میکند، [[عمل]] [[درستی]] را [[نکوهش]] میکند و در مجموع [[تسلیم]] [[حق]] نمیشود، [[ظالم]] است. [[احساس]] [[نفرت]] از [[مردمان]] [[نیک]] و [[درستکار]] در این مجموعه جا میگیرد و از سنتهای الاهی است که چنین ظالمی را به وسیله [[ظالم]] دیگری [[خوار]] کند و همو را که از [[گردن نهادن]] به [[حق]] ابا میکرد، به [[پیروی]] ذلتبار [[باطل]] گرفتار کند. چنان که [[عبدالله بن عمر]] که از [[بیعت]] با [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} سر باز زد و از [[یاری امام]] [[حسین]]{{ع}} بازنشست، به [[ذلت]]، [[دست]] [[بیعت]] بر پای [[حجاج]] مالید<ref>ابوجعفر اسکافی، المعیار و الموازنة، ص۲۴؛ شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۳۶۳.</ref> و در زمان محاصره [[مکه]]، هم پشت سر [[حجاج]] [[نماز]] میخواند و هم پشت سر [[عبدالله]] بن زیبر<ref>محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۱۹۶.</ref> و در ایام [[منی]] که [[ابن زبیر]] [[نماز]] دو رکعتی میخواند و [[حجاج]] [[نماز]] چهار رکعتی به هر دو [[اقتدا]] کرد<ref>ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج۴، ص۳۴۰.</ref>. | ||
=====[[یاری ستمکاران]]===== | =====چهارم: [[یاری ستمکاران]]===== | ||
آخرین [[نشانه]] [[ستمکاری]] که در [[حدیث شریف]] [[نبوی]] آمده، [[یاری]] [[ستمکاران]] است که با عبارت {{متن حدیث|يُظْهِرُ الظُّلْمَ}} و طبق بعضی از نسخهها {{متن حدیث|يُظَاهِرُ الظَّلَمَةَ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۷.</ref> به آن اشاره شده است. ما پیش از این درباره [[یاری]] [[ستمکاران]] بحث کردهایم. در اینجا این نکته را اضافه میکنیم که [[یاری]] [[ستمکاران]] عنوان عامی است که طبق [[احادیث]] رسیده دایرهای بسیار وسیع دارد، چنان که بسیاری از مصداقهای آن در عرف و لغت، [[یاری]] نامیده نمیشوند، ولی از نظر [[پیشوایان دین]] [[یاری]] [[ستمکار]] محسوب میشوند تا آنجا که [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر آیه]] شریفه {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref> میفرماید منظور، کسی است که به درگاه سلطانی میرود و [[دوست]] دارد که [[سلطان]] آنقدر زنده بماند که دست در جیب کرده چیزی به او دهد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۸.</ref>. در روایتی از [[صفوان بن مهران]] شتربان آمده است: روزی [[خدمت]] [[امام کاظم]]{{ع}} رسیدم، فرمود: ای صفوان همه کارهای تو خوب و زیباست، جز یک چیز. گفتم: فدایت شوم آن چیست؟ فرمود: اینکه به [[هارون]] شتر کرایه میدهی. عرض کردم: به [[خدا]] قسم برای سرک [[سرکشی]] و [[خوشگذرانی]] یا شکار و سرگرمی اجاره ندادهام من برای [[حج]] به او شتر اجاره میدهم و خودم نیز با او نمیروم، بلکه یکی از غلامانم را با او میفرستم. فرمود: آیا پیش آمده که قدری از کرایه شترانت به وقت بازگشت موکول شود؟ گفتم: آری فدایت شوم. فرمود: آیا [[دوست]] داری زنده بماند تا کرایه تو را بدهد؟ گفتم: آری. فرمود: هرکس بقای آنها را [[دوست]] داشته باشد از آنهاست، و هرکس از آنها شمرده شود وارد [[آتش]] میشود. من پس از آن همه شترانم را فروختم. [[هارون]] باخبر شد مرا احضار کرد و گفت شنیدهام همه شترانت را فروختهای. گفتم: آری. گفت: چرا؟ گفتم من پیر شدهام و [[غلامان]] هم خوب کار نمیکنند. گفت: چنین نیست من میدانم چه کسی این کار را به تو توصیه کرد. این کار را به سفارش [[موسی بن جعفر]] کردی. گفتم من با [[موسی بن جعفر]] چه کار دارم. گفت بگذریم به [[خدا]] اگر به خاطر سابقه خوبت نبود تو را میکشتم<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)، ص۱۸۲.</ref>. یکی دیگر از مصداقهای [[یاری]] [[ستمکاران]]، [[رضایت]] و [[خشنودی]] از ظلم است. کسی که به ظلم [[راضی]] باشد، [[شریک]] [[ظالم]] است. [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ وَ آخَرُ رَضِيَ بِالْمَغْرِبِ كَانَ كَمَنْ قَتَلَهُ وَ اشْتَرَكَ فِي دَمِهِ}}<ref>محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۶۱.</ref>؛ اگر مردی در [[مشرق]] کشته شود و یکی در [[مغرب]] به [[قتل]] او [[راضی]] باشد همانند [[قاتل]] و در [[خون]] او [[شریک]] است. | آخرین [[نشانه]] [[ستمکاری]] که در [[حدیث شریف]] [[نبوی]] آمده، [[یاری]] [[ستمکاران]] است که با عبارت {{متن حدیث|يُظْهِرُ الظُّلْمَ}} و طبق بعضی از نسخهها {{متن حدیث|يُظَاهِرُ الظَّلَمَةَ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۷.</ref> به آن اشاره شده است. ما پیش از این درباره [[یاری]] [[ستمکاران]] بحث کردهایم. در اینجا این نکته را اضافه میکنیم که [[یاری]] [[ستمکاران]] عنوان عامی است که طبق [[احادیث]] رسیده دایرهای بسیار وسیع دارد، چنان که بسیاری از مصداقهای آن در عرف و لغت، [[یاری]] نامیده نمیشوند، ولی از نظر [[پیشوایان دین]] [[یاری]] [[ستمکار]] محسوب میشوند تا آنجا که [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر آیه]] شریفه {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref> میفرماید منظور، کسی است که به درگاه سلطانی میرود و [[دوست]] دارد که [[سلطان]] آنقدر زنده بماند که دست در جیب کرده چیزی به او دهد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۸.</ref>. در روایتی از [[صفوان بن مهران]] شتربان آمده است: روزی [[خدمت]] [[امام کاظم]]{{ع}} رسیدم، فرمود: ای صفوان همه کارهای تو خوب و زیباست، جز یک چیز. گفتم: فدایت شوم آن چیست؟ فرمود: اینکه به [[هارون]] شتر کرایه میدهی. عرض کردم: به [[خدا]] قسم برای سرک [[سرکشی]] و [[خوشگذرانی]] یا شکار و سرگرمی اجاره ندادهام من برای [[حج]] به او شتر اجاره میدهم و خودم نیز با او نمیروم، بلکه یکی از غلامانم را با او میفرستم. فرمود: آیا پیش آمده که قدری از کرایه شترانت به وقت بازگشت موکول شود؟ گفتم: آری فدایت شوم. فرمود: آیا [[دوست]] داری زنده بماند تا کرایه تو را بدهد؟ گفتم: آری. فرمود: هرکس بقای آنها را [[دوست]] داشته باشد از آنهاست، و هرکس از آنها شمرده شود وارد [[آتش]] میشود. من پس از آن همه شترانم را فروختم. [[هارون]] باخبر شد مرا احضار کرد و گفت شنیدهام همه شترانت را فروختهای. گفتم: آری. گفت: چرا؟ گفتم من پیر شدهام و [[غلامان]] هم خوب کار نمیکنند. گفت: چنین نیست من میدانم چه کسی این کار را به تو توصیه کرد. این کار را به سفارش [[موسی بن جعفر]] کردی. گفتم من با [[موسی بن جعفر]] چه کار دارم. گفت بگذریم به [[خدا]] اگر به خاطر سابقه خوبت نبود تو را میکشتم<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)، ص۱۸۲.</ref>. یکی دیگر از مصداقهای [[یاری]] [[ستمکاران]]، [[رضایت]] و [[خشنودی]] از ظلم است. کسی که به ظلم [[راضی]] باشد، [[شریک]] [[ظالم]] است. [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ وَ آخَرُ رَضِيَ بِالْمَغْرِبِ كَانَ كَمَنْ قَتَلَهُ وَ اشْتَرَكَ فِي دَمِهِ}}<ref>محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۶۱.</ref>؛ اگر مردی در [[مشرق]] کشته شود و یکی در [[مغرب]] به [[قتل]] او [[راضی]] باشد همانند [[قاتل]] و در [[خون]] او [[شریک]] است. | ||