پرش به محتوا

سلمان فارسی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:




==[[فضایل]] [[سلمان]]==
*برخی از [[فضایل]] [[سلمان]] عبارت‌اند از:
#نزدیکی به [[پیامبر]]{{صل}}: [[سلمان]] پس از [[تشرف]] به [[دین اسلام]] به یکی از نزدیک‎‌ترین [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} تبدیل شد و مورد [[ستایش]] [[پیامبر]]{{صل}} و سایر [[معصومان]]{{ع}} قرار گرفت. برخی از [[سخنان پیامبر]]{{صل}} در مورد [[سلمان]] عبارت‌اند از:
##«[[سلمان]] از ما [[اهل بیت]] است»<ref>{{متن حدیث|سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ‌}}؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶۹۱، ح ۶۵۳۹.</ref>. این بزرگ‎‌ترین فضیلتی است که برای [[سلمان]] ذکر شده است.
##«هر کس می‌‎خواهد به مردی بنگرد که دلش [[نورانی]] گشته است، به [[سلمان]] بنگرد»<ref>تاریخ دمشق، ج ۲۱، ص ۴۰۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۰.</ref>
##«[[خداوند]] مرا [[فرمان]] داد تا چهار تن را [[دوست]] بدارم: [[علی]]{{ع}}، [[مقداد]]، [[ابوذر]] و [[سلمان]]»<ref>معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۳۱۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۸.</ref>
##«[[انسان‌ها]] از زمان [[آدم]] تا امروز مانند دندانه‎‌های شانه برابرند، فضلی برای [[عرب]] و [[عجم]] نیست و برای سرخ بر سیاه، مگر به [[تقوا]]. [[سلمان]] دریایی بی‎‌انتهاست و گنجی تمام‎‌ناشدنی، [[سلمان]] از ما [[اهل بیت]] است، به [[نرمی]] و [[روانی]] [[حکمت]] را می‎‌پراکند و [[برهان]] را نشر می‎‌دهد»<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>.
#دارای [[علم]] اولین و آخرین: [[علی]]{{ع}} فرمودند: «او، دانش‌ نخستین و آخرین را دریافت و کتاب اول و آخر را خواند. او، دریایی است پایان‎‌ناپذیر!»<ref>الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۸۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۴۰.</ref>
#حامل [[اسم اعظم]]؛
# [[قدرت]] [[تصرف]] در [[طبیعت]]؛
#در زمرۀ [[متوسمین]]<ref>عبرت گیر‎ند‎گان، عاقلان.</ref>؛
# [[آگاهی]] از منایا<ref>علم به آجال و مرگ و میر افراد.</ref>؛
# [[زهد]] و [[ساده زیستی]]: او در [[زندگی شخصی]]، فردی [[وارسته]] از مادیات بود و مشهور است که حتی خانه‌‎ای نداشت. او مغازه ای را در بازار [[انتخاب]] و از صاحب آن اجاره کرد و همان‎‌جا را [[مرکز حکومت]] و [[قضاوت]] خود قرار داد. [[سلمان]] زنبیل می‎‌بافت و از درآمد سلّه‎‎‏‎‎‎‎‎‎‎‌‎‏‏با‎فی امرار معاش می‎‌کرد.
# [[دفاع از حریم ولایت]]: [[سلمان]]، پس از [[پیامبر خدا]]، از مسیر [[حق]]، برنگشت و از معدود کسانی بود که در [[مسجد]] به پا خاست و از "[[خلافت]] [[حق]]" و "[[حق]] [[خلافت]]"، [[دفاع]] کرد<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>.
#از [[یاران]] و همراهان [[حضرت مهدی]]{{ع}} در [[هنگام ظهور]] و پس از [[رجعت]]: او که [[شایستگی]] [[سرپرستی]] [[کارها]] را در روزگار [[پیامبر]]{{صل}} و [[امیر مؤمنان]]{{ع}} داشته، از [[مسؤولان]] برجستۀ [[حکومتی]] [[حضرت صاحب الامر]]{{ع}} نیز قرار می‎‌گیرد<ref>ارشاد مفید، ص ۳۶۵؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۵۶؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۸.</ref>
#رابطۀ عمیق با [[علی]]{{ع}} و [[همسر]] و [[فرزندان]] او: [[سلمان]] با [[امام علی]]{{ع}}، [[همسر]] گرامی‎‌اش [[زهرا]]{{س}} و [[فرزندان]] او رابطه‎‌ای عمیق و [[الهی]] داشت که گاهی [[طاقت]] دوری او برای آن‎‌ها سخت می‎‌شد. از [[سلمان فارسی]] [[روایت]] شده که گفت: "ده روز بعد از [[رحلت]] [[پیغمبر]] [[عزیز]] [[اسلام]]{{صل}} از منزل خود خارج و با [[حضرت علی بن ابی طالب]]{{ع}} مواجه شدم." [[علی]] به من گفت: "ای [[سلمان]] تو بعد از [[پیامبر خدا]] به [[دیدار]] ما نمی‎‌آیی و بر ما [[جفا]] کردی." گفتم: "ای [[حبیب]] من، ای اباالحسن دربارۀ شما [[جفا]] نشده، چیزی مرا از [[زیارت]] شما [[محروم]] کرده، [[غم]] و [[اندوه]] [[رحلت]] [[رسول]] خداست." [[علی]] فرمودند: "ای [[سلمان]]، بیا در منزل [[فاطمه زهرا]]، زیرا او به تو [[لطف]] دارد»<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص۴۶۴ ـ ۴۶۸.</ref>.
# [[همراهی]] [[علی]]{{ع}} در [[خاکسپاری]] [[فاطمه]] [[زهرا]]{{س}}:  او از شیفتگان [[علی]]{{ع}} و [[آل پیامبر]]{{صل}} بود و از معدود کسانی بود که در تاریکی‎‌های غمبار [[شب]] در [[خاکسپاری]] [[فاطمه]] [[زهرا]]{{س}}، [[علی]]{{ع}} را [[همراهی]] کرد و بر او [[نماز]] خواند<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۴۰.</ref>.
#شرکت در [[تدفین]] [[پیامبر]]{{صل}}: او از جمله معدود افرادی بود که در [[تدفین]] [[رسول خدا]]{{صل}}شرکت داشت و بر [[بدن]] آن [[حضرت]] [[نماز]] خواند<ref>ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۲۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۵.</ref>
==[[وفات]] [[سلمان]]==
==[[وفات]] [[سلمان]]==
* [[سلمان]] از جمله انسان‎‌های کاملی بود که به وسیلۀ [[علم غیب]] از [[مرگ]] خود باخبر بود و حتی روز  و [[ساعت]] [[مرگ]] خویش را می‎‌دانست. او در [[مدائن]] مریض شد و بیماری‎‌اش شدت یافت، زمانی که [[اطمینان]] پیدا کرد لحظه‌های آخر [[زندگی]] را می‌‎گذراند، به [[وصیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} عمل کرد و [[دستور]] داد تا وی را به [[قبرستان]] ببرند تا با [[مردگان]] صحبت کند و این [[سخن گفتن]] نشانه‎‌ای بود بر اینکه اجلش فرا رسیده است. او در بامداد سه [[شنبه]] در سال ۳۴ یا ۳۶ قمری در سن ۲۵۰ یا ۳۰۰ سالگی از همسرش مقداری مشک‌‌ طلبید و [[بدن]] خود را با آن خوشبو کرد و بعد [[منتظر]] ماند تا مرگش فرا برسد. طبق وصیتش [[حضرت علی]]{{ع}} و [[قنبر]] برای مراسم تدفینش آمدند و او را [[غسل]] و [[کفن]] کرده و به [[خاک]] سپردند. سن وی در این ایام، بین دویست و پنجاه تا سیصد و پنجاه سال بوده است<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۶۹؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.  
* [[سلمان]] از جمله انسان‎‌های کاملی بود که به وسیلۀ [[علم غیب]] از [[مرگ]] خود باخبر بود و حتی روز  و [[ساعت]] [[مرگ]] خویش را می‎‌دانست. او در [[مدائن]] مریض شد و بیماری‎‌اش شدت یافت، زمانی که [[اطمینان]] پیدا کرد لحظه‌های آخر [[زندگی]] را می‌‎گذراند، به [[وصیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} عمل کرد و [[دستور]] داد تا وی را به [[قبرستان]] ببرند تا با [[مردگان]] صحبت کند و این [[سخن گفتن]] نشانه‎‌ای بود بر اینکه اجلش فرا رسیده است. او در بامداد سه [[شنبه]] در سال ۳۴ یا ۳۶ قمری در سن ۲۵۰ یا ۳۰۰ سالگی از همسرش مقداری مشک‌‌ طلبید و [[بدن]] خود را با آن خوشبو کرد و بعد [[منتظر]] ماند تا مرگش فرا برسد. طبق وصیتش [[حضرت علی]]{{ع}} و [[قنبر]] برای مراسم تدفینش آمدند و او را [[غسل]] و [[کفن]] کرده و به [[خاک]] سپردند. سن وی در این ایام، بین دویست و پنجاه تا سیصد و پنجاه سال بوده است<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۶۹؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.  
۱۱۷٬۲۱۳

ویرایش