|
|
خط ۱۱: |
خط ۱۱: |
|
| |
|
| ==رویای صادقه جهیم بن صلت== | | ==رویای صادقه جهیم بن صلت== |
| از داستانهای جالب [[زندگی]] او است که در زمان [[جنگ بدر]] رؤیای صادقهای دید. هنگامی که [[کفار]] [[مکه]] به محل [[بدر]] رسیدند و از جمله آنان همین جهیم بن صلت بود، او خوابش برد و وقتی که بیدار شد، از همراهانش پرسید: سواری را که جلو من [[ایستاده]] بود، دیدید؟ آنها گفتند: نه، ندیدیم. او گفت: "سواری را دیدم که مقابل من ایستاده است و میگوید: [[ابوجهل]] کشته شد، [[امیة بن خلف]] کشته شد، فلان کس و فلان کس کشته شدند و مردانی از بزرگان قریش را بر شمرد. سپس گفت: [[سهیل بن عمرو]] و فلان کس و فلان کس [[اسیر]] شدند. پس از آن، سوار ضربهای به گردن شترش زد و او را در میان خیمههای قریش رها کرد. خیمهای نماند مگر آنکه قطرهای از [[خون]] او در آن ریخت".
| |
|
| |
| همراهاناش گفتند: [[شیطان]] با تو [[بازی]] کرده و [[خواب]] تو [[شیطانی]] است. وقتی خواب او به [[گوش]] ابوجهل رسید، گفت: "به دروغهای [[فرزندان عبدالمطلب]] هم مانند دروغهای [[بنی هاشم]] فریفته شدید! فردا معلوم میشود چه کسی کشته میشود، ما یا [[محمد]]"<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۴۵۰؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۹، ص۱۵۶؛ الثقات، ابن حبان، ج۱، ص۱۵۶؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۱۴۳؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۴، ص۳۸۳؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۲، ص۱۲۱؛ أمتاع الاسماع، مقریزی، ج۱، ص۹۰؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳،ص۳۲۴؛ السیرة الحلبیه، حلبی، ج۲، ص۳۸۹.</ref>. ولی پس از پایان [[جنگ بدر]] آشکار شد که [[خواب]] او درست بوده است. درباره [[وفات]] وی چیزی در کتابهای [[رجال]] و تراجم [[نقل]] نشده است.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جهیم بن صلت (مقاله)|مقاله «جهیم بن صلت»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۹-۳۱۰.</ref>
| |
|
| |
|
| == پرسشهای وابسته == | | == پرسشهای وابسته == |