جبله بن عمرو ساعدی انصاری: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'شرکت' به 'شرکت'
(←مقدمه) |
جز (جایگزینی متن - 'شرکت' به 'شرکت') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[ابن اثیر]] و دیگران نوشتهاند: "جبله بن عمرو انصاری" [[برادر]] [[ابی مسعود عقبة بن عمرو انصاری]]، از اهالی [[مدینه]] و از [[فقیهان]] [[اصحاب]] [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} و نیز از [[اصحاب]] و [[یاران]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} است. او مردی دلیر و [[شجاع]] بود و آن [[حضرت]] را در [[جنگ صفین]] [[یاری]] نمود و در سال ۵۰ [[هجری]] با معاوية بن حديج در [[جنگ]] [[آفریقا]] | *[[ابن اثیر]] و دیگران نوشتهاند: "جبله بن عمرو انصاری" [[برادر]] [[ابی مسعود عقبة بن عمرو انصاری]]، از اهالی [[مدینه]] و از [[فقیهان]] [[اصحاب]] [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} و نیز از [[اصحاب]] و [[یاران]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} است. او مردی دلیر و [[شجاع]] بود و آن [[حضرت]] را در [[جنگ صفین]] [[یاری]] نمود و در سال ۵۰ [[هجری]] با معاوية بن حديج در [[جنگ]] [[آفریقا]] شرکت نمود و ساکن [[مصر]] گردید<ref>ر.ک: اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۹؛ الاصابه، ج۱، ص۴۵۷ و قاموس الرجال، ج۲، ص۵۶۷.</ref>. | ||
*جبله از نخستین کسانی بود که: به تخلفات [[عثمان بن عفان]] ([[خلیفه سوم]]) [[اعتراض]] کرد و با سخنانی تند و صریح، [[رفتار]] او را زیر سؤال برد. | *جبله از نخستین کسانی بود که: به تخلفات [[عثمان بن عفان]] ([[خلیفه سوم]]) [[اعتراض]] کرد و با سخنانی تند و صریح، [[رفتار]] او را زیر سؤال برد. | ||
*[[علامه]] تستری در این باره از شخصی به نام ثقفی [[نقل]] میکند: روزی جبله به [[مسجد]] آمد و [[عثمان]] بالای [[منبر]] صحبت میکرد او را از [[منبر]] به صورت [[اعتراض]] پایین آورد. [[زید بن ثابت]] و پسر عمويش [[ابو اسید ساعدی]] از جبله خواستند [[دست]] از [[عثمان]] بردارد. جبله گفت: به [[خدا]] قسم [[دست]] از او بر نمیدارم؛ زیرا اگر از او [[اطاعت]] کنم، [[خدا]] را [[ملاقات]] خواهم کرد و خواهم گفت: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا}}<ref>«و میگویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه۶۷.</ref>. لذا از [[عثمان]] [[دست]] بردار نیستم<ref>قاموس الرجال، ج۲، ص۵۶۸.</ref>. | *[[علامه]] تستری در این باره از شخصی به نام ثقفی [[نقل]] میکند: روزی جبله به [[مسجد]] آمد و [[عثمان]] بالای [[منبر]] صحبت میکرد او را از [[منبر]] به صورت [[اعتراض]] پایین آورد. [[زید بن ثابت]] و پسر عمويش [[ابو اسید ساعدی]] از جبله خواستند [[دست]] از [[عثمان]] بردارد. جبله گفت: به [[خدا]] قسم [[دست]] از او بر نمیدارم؛ زیرا اگر از او [[اطاعت]] کنم، [[خدا]] را [[ملاقات]] خواهم کرد و خواهم گفت: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا}}<ref>«و میگویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه۶۷.</ref>. لذا از [[عثمان]] [[دست]] بردار نیستم<ref>قاموس الرجال، ج۲، ص۵۶۸.</ref>. |