پرش به محتوا

بنی مصطلق: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۷٬۰۲۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۲ دسامبر ۲۰۲۰
جایگزینی صفحه با '{{ویرایش غیرنهایی}} {{نبوت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font...'
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{نبوت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233);...» ایجاد کرد)
 
(جایگزینی صفحه با '{{ویرایش غیرنهایی}} {{نبوت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font...')
برچسب: جایگزین شد
خط ۸: خط ۸:


==مقدمه==
==مقدمه==
تیره‌‌ای مهم از [[قبیله خزاعه]] و یکی از نبردهای رسول‌‌خدا{{صل}} را با نام بنی مُصْطَلِق می‌‌شناسند. [[بنی مصطلق]] را به اختصار «بَلْمُصْطَلِق» نوشته‌‌اند<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۸.</ref>. جد اعلای این [[قبیله]]، جذیمة (مصطلق) بن سعد‌‌بن [[عمرو]] بود<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۲۳۹، ۴۶۸.</ref>. که به سبب صدای خوب و بلندش او را مصطلق خوانده‌‌اند <ref>الاشتقاق، ج ۲، ص ۴۷۶.</ref>. به رغم [[شهرت]] [[قبایل]] منتسب به [[خزاعه]] به ازدیان یمنی ‌‌تبار <ref>المعارف، ۱۰۸؛ ر.ک: المفصل، ج ۴، ص ۴۴۰.</ref>. برخی از [[نسب]] [[عدنانی]] ایشان[[سخن]] گفته‌‌اند<ref>ر.ک: جمهرة انساب العرب، ص ۱۰، ۴۸۰.</ref>. [[مادر]] مصطلق، [[امّ‌‌خارجه بنت سعد بن عبدالله]] به سبب شتاب و آسان‌‌گیری در [[ازدواج]] خود ضرب المثل شده بود <ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۸۹؛ المحبر، ص ۳۹۸.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[بنی مصطلق (مقاله)|بنی مصطلق]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
تیره‌‌ای مهم از [[قبیله خزاعه]] و یکی از نبردهای رسول‌‌خدا{{صل}} را با نام بنی مُصْطَلِق می‌‌شناسند. [[بنی مصطلق]] را به اختصار "بَلْمُصْطَلِق" نوشته‌‌اند<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۸.</ref>. جد اعلای این [[قبیله]]، [[جذیمة بن سعد ‌‌بن عمرو]] بود<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۲۳۹، ۴۶۸.</ref>. که به سبب صدای خوب و بلندش او را مصطلق خوانده‌‌اند <ref> الاشتقاق، ج ۲، ص ۴۷۶.</ref>. به رغم [[شهرت]] [[قبایل]] منتسب به [[خزاعه]] به ازدیان یمنی ‌‌تبار <ref>المعارف، ۱۰۸؛ ر.ک: المفصل، ج ۴، ص ۴۴۰.</ref>. برخی از [[نسب]] [[عدنانی]] ایشان[[سخن]] گفته‌‌اند<ref>ر.ک: جمهرة انساب العرب، ص ۱۰، ۴۸۰.</ref>. [[مادر]] مصطلق، [[امّ‌‌خارجه بنت سعد بن عبدالله]] به سبب شتاب و آسان‌‌گیری در [[ازدواج]] خود ضرب المثل شده بود <ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۸۹؛ المحبر، ص ۳۹۸.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[بنی مصطلق (مقاله)|بنی مصطلق]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>


==آب‌ها و سرزمین‌ها==
==آب‌ها و سرزمین‌ها==
از "مُرَیْسیع"، آبی در نجد و در ۸ منزلی [[مدینه]]<ref>معجم ما استعجم، ص ۸۸؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۸.</ref> و "شُهد" به عنوان منابع آبی و از "راحَة فرُوع"<ref>معجم البلدان، ج ۳، ص ۱۲.</ref> و "عُسْفان"<ref>معجم مااستعجم، ج ۳، ص ۹۴۲.</ref> به عنوان سکونتگاه‌های ایشان نام برده‌‌اند، بر این اساس ایشان در مناطق میان [[مکه]] و مدینه سکونت داشته‌‌اند. بنی‌‌المصطلق در بازار عُکاظ حاضر می‌‌شدند و در فعالیت‌های آن شرکت داشتند <ref>المفصل، ج ۷، ص ۳۷۷.</ref>. بعدها برخی از ایشان در مدینه سکونت یافتند<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۶۸.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[بنی مصطلق (مقاله)|بنی مصطلق]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>


==پیشینه [[تاریخی]]==
==پیشینه [[تاریخی]]==
بنی‌‌مصطلق را از قبایلی دانسته‌‌اند که در کنار [[کوه]] "حُبْشیّ" در پایین مکه گرد آمده، با [[قریش]] [[پیمان]] بستند که تا [[شب]] و [[روز]] برپاست و تا کوه [[حبشی]] بر جای خود [[استوار]] است در مقابل دیگران [[متحد]] باشند و از این رو آنان را به‌‌نام آن کوه "احابیش قریش" خوانده‌‌اند<ref>المنمق، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۱؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۲۱، «حبش».</ref>. گرچه قبایلی را که با خزاعه پیمان داشته‌‌اند شاید بتوان از همپیمانان بنی‌‌مصطلق نیز به شمار آورد؛ اما باید از بنی‌‌مدلج به عنوان مهم‌‌ترین همپیمان بنی‌‌مصطلق نام برد<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۸.</ref>. درباره زیر مجموعه‌‌های [[بنی مصطلق]] اطلاع چندانی وجود ندارد.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[بنی مصطلق (مقاله)|بنی مصطلق]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>


==[[غزوه]] [[بنی المصطلق]]==
==[[غزوه]] [[بنی المصطلق]]==
این غزوه را به سبب نسبت‌های مختلف به نام‌هایی گوناگون می‌‌شناسند؛ غزوه مُرَیْسیع<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۹۳؛ الآحاد والمثانی، ج ۵، ص ۲۸۳؛ الثقات، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref> به اعتبار آب آنها در نجد، غزوه نجد از آن رو که آب مریسیع در آن [[سرزمین]] جاری بود<ref>معجم مااستعجم، ج ۳، ص ۸۸.</ref> و غزوه بنی‌‌مصطلق به سبب آنکه این [[نبرد]] با تیره بنی‌‌مصطلق روی داد. برخی برخلاف مشهور این غزوه را به نام [[محارب]] هم نامیده‌‌اند؛ اما به نظر برخی، محارب نام غزوه دیگری‌‌ است<ref>السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۲۷۸.</ref>. بنا به گزارش‌ها بنی‌‌مصطلق به [[ریاست]] [[حارث بن ابی ضرار]] به همراه گروهی از صحرانشینان با خرید [[سلاح]] و تدارکات لازم آماده نبرد با رسول ‌‌خدا{{صل}} شدند. در پی این [[اقدام]] رسول ‌‌خدا{{صل}} ابتدا [[بُرَیدة ‌‌بن حصیب اسلمی]] را برای کسب اطلاع به سوی بنی‌‌مصطلق فرستاد.
[[بریده]] نزد آنان چنین وانمود کرد که می‌‌خواهد به کمک بنی‌‌مصطلق بیاید و چون از [[آمادگی]] آنان برای نبرد با [[مسلمانان]] [[آگاه]] شد بازگشت و به رسول‌‌خدا{{صل}} اطلاع داد. [[پیامبر]]{{صل}} نیز مسلمانان را از ماجرا آگاه ساخت و برای نبرد گسیل داشت.
درباره [[زمان]] این غزوه [[اختلاف]] است؛ به گفته واقدی و برخی دیگر<ref>المغازی، ص ۴۰۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۸.</ref> در [[روز]] [[دوشنبه]] دوم [[شعبان]] [[سال پنجم هجری]] رخ داد؛ اما برخی زمان آن را روز [[شنبه]] اول [[ماه شعبان]]<ref> المحبر، ص ۱۱۴.</ref>[[سال]] ششم دانسته‌‌اند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۸۹؛ المحبر، ص ۱۱۴؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۰۹.</ref>.
[[بخاری]] نیز به [[نقل]] از [[موسی بن عُقْبَه]] زمان آن را سال چهارم گفته‌‌است<ref>صحیح البخاری، ج ۵، ص ۵۵.</ref>. بیشتر منابع گفته‌‌اند: [[رسول خدا]]{{صل}} [[زید بن حارثه]] را در [[مدینه]] گماشت؛ اما از [[ابوذر]] و دیگران نیز به عنوان [[جانشین پیامبر]] در مدینه یاد شده است<ref> التنبیه و الاشراف، ص ۲۱۵؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۷۹؛ سبل الهدی، ج ۴، ص ۳۴۴.</ref>. در این [[غزوه]] [[پیامبر]] دو تن از همسرانش ([[عایشه]] و [[ام سلمه]]) را همراه داشت<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۲۶ ـ ۴۲۸.</ref>. شمار [[سپاه اسلام]] را ۷۰۰ نفر [[ثبت]] کرده‌‌اند<ref> السیرة‌‌النبویه، ابن کثیر، ج ۳، ص ۲۹۷.</ref>. آنان ۳۰ اسب داشتند که ۱۰ اسب از [[مهاجران]] و ۲۰ اسب از [[انصار]] بود. [[رسول خدا]] نیز دو اسب داشت. [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی]]{{ع}} از جمله اسب‌‌سواران بودند <ref>المغازی، ج ۱، ص ۴۰۵.</ref>.
بسیاری از [[منافقان]] نیز که پیش از این در غزوه‌‌ها شرکت نمی‌‌کردند، در این غزوه به [[طمع]] [[غنیمت]] و [[امور دنیوی]] و نیز نزدیک بودن مسیر، با رسول خدا{{صل}} همراه شدند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۴۰۵.</ref>. [[مسلمانان]] در مسیر خود در بُقْعاء به [[جاسوسی]] از [[بنی مصطلق]] برخورد کردند که برای کسب خبر از [[سپاه]] رسول‌‌خدا{{صل}} فرستاده شده بود. چون از او خبر گرفتند اظهار بی‌‌اطلاعی کرد؛ اما پس از [[تهدید]] خبر داد که [[حارث ‌‌بن ابی ضرار]] با گروهی فراوان برای [[نبرد]] با مسلمانان آماده شده‌‌اند. پس از این [[حارث بن ابی ضرار]] و یارانش از حرکت مسلمانان برای نبرد [[آگاه]] شدند و دریافتند که جاسوس آنان [[اسیر]] و کشته شده است. [[حارث]] و یارانش از این خبر به شدت [[اندوهگین]] و هراسان شدند و سپس کسانی که با بنی‌‌مصطلق همراه شده بودند پراکنده ‌‌شدند.
رسول خدا در کنار آب مُرَیْسیع فرود آمد و در همان حدود نبرد آغاز شد. [[شعار]] مسلمانان در این غزوه بنا بر روایتی {{متن حدیث| أَلاَ إِلَى اَللَّهِ اَلْأَمْرُ }}<ref>بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۱۶۳.</ref> و بنابر گزارشی {{متن حدیث| يَا مَنْصُورُ أَمِتْ }} بود<ref> بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۲۹۰.</ref>. گفته‌‌اند: [[حمله]] مسلمانان چنان غافلگیرانه بود که ۱۰ نفر از بنی مصطلق کشته شدند. بسیاری از مردها از جمله [[رهبر]] بنی‌‌مصطلق گریختند و [[زنان]] و کودکانشان به [[اسارت]] درآمدند که شمار [[اسیران]] را حدود ۱۰۰ [[خانواده]]<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۱۱.</ref> و مقدار [[غنایم]] را ۲۰۰۰ شتر و ۵۰۰۰۰۰ گوسفند دانسته‌‌اند<ref> المغازی، ج ۱، ص ۴۱۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۹.</ref>. جُویرِیّه دختر [[حارث بن ابی ضِرار]] در شمار [[اسیران]] و سهم [[ثابت بن قیس]] بود که از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} [[آزاد]] شد و به [[ازدواج]] آن [[حضرت]] درآمد. سپس تمام [[زنان]] بنی‌‌مصطلق که به [[اسارت]] [[مسلمانان]] درآمده بودند آزاد شدند، از این رو [[عایشه]] گفت: از [[جویریه]] زنی بابرکت‌‌تر برای زنان قبیله‌‌اش ندیدم که پس از [[ازدواج با پیامبر]]{{صل}} ۱۰۰ خانوار آنان آزاد شدند<ref>المحبر، ص ۹۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۱۱.</ref>. برخی از اسیران نیز با پرداخت فدیه آزاد شدند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۴۱۲؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۹.</ref>؛ همچنین گفته شده: مقرر شده بود ایشان فدیه بدهند؛ اما مسلمانان به [[احترام]] [[پیامبر]] که داماد [[بنی مصطلق]] شناخته می‌‌شد اسیران خود را بدون فدیه آزاد کردند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۴۱۱.</ref>. برخی [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ}}<ref>«هرگز جز آزاری (اندک) زیانی به شما نمی‌رسانند و اگر با شما به جنگ برخیزند پشت به شما خواهند کرد سپس یاری نخواهند شد» سوره آل عمران، آیه ۱۱۱.</ref> را خبر ‌‌غیبی [[قرآن]] و حاکی از پیروزی‌های رسول خدا{{صل}} و فرار [[دشمنان]] از جمله بنی مصطلق دانسته‌‌اند<ref>روض‌‌الجنان، ج ۵، ص ۱۶.</ref>. مفاد آیه این است که آنان هرگز نمی‌‌توانند به شما زیان برسانند، جز آزارهای مختصر و اگر با شمار [[پیکار]] کنند، به شما پشت خواهند کرد. سپس کسی آنان را [[یاری]] نمی‌‌کند.
از گزارش‌های متعدد درباره برخی حوادث این [[غزوه]] چنین برمی‌‌آید که مسلمانان در این غزوه با مشکل کم‌‌آبی روبه‌‌رو بودند، به گونه‌‌ای که برخی مسلمانان برای غسلهای [[واجب]] خود دچار مشکل شدند از این رو [[آیه تیمم]] نازل شد و [[دستور]] [[تیمم]] را بیان کرد<ref>المبسوط، ج ۱، ص ۱۰۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۰.</ref>. بخشی از این آیه چنین است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا}}<ref>«ای مؤمنان! در حال مستی به نماز رو نیاورید تا هنگامی که دریابید چه می‌گویید و نیز در حال جنابت (به نماز و محل نماز رو نیاورید) مگر رهگذر باشید تا آنکه غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا یکی از شما از جای قضای حاجت باز آمد یا با زنان آمیزش کردید و آب نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید  و بخشی از رخساره‌ها و دست‌هایتان را با آن مسح کنید که خداوند، در گذرنده‌ای آمرزنده است» سوره نساء، آیه ۴۳.</ref>
برخی منابع درباره معجزه‌‌ای از [[پیامبر]] در [[ارتباط]] با مشکل کم آبی [[مسلمانان]] آورده‌‌اند که وقتی [[رسول خدا]] [[دست]] در ظرف می‌‌برد چندان از انگشتان آن [[حضرت]] آب می‌‌جوشید که سپاهی [[عظیم]] از آن نوشیده، [[سیراب]] می‌‌شدند و از آن توشه برمی‌‌داشتند. شدت کم‌‌آبی حتی به درگیری میان [[مهاجر]] و [[انصار]] انجامید. منابع [[تفسیری]] [[نزول]] [[آیات]] متفاوتی را به این درگیری مرتبط می‌‌دانند. بر پایه گزارشی مشهور پس از [[غزوه]] بنی‌‌مصطلق رسول‌‌خدا{{صل}} بر سر چاهی کم‌‌آب فرود آمدند و در این هنگام برای برداشتن آب بین [[سِنان بن وَبْر]] و [[جَهْجَاه بن مسعود]] (یا [[اَنَس‌‌ بن سیار]] و [[جهجاه بن سعید]] به سبب گیر کردن دلو آنان به یکدیگر)<ref>رک: تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۲.</ref> درگیری رخ داد. جهجاه با دست به صورت [[سنان]] زد و صورت وی خونین شد. سپس سنان از [[خزرجیان]] و جهجاه از [[قریشیان]] [[یاری]] خواستند و چیزی نمانده بود که فتنه‌‌ای برپا شود. از سویی [[منافق]] مشهور، [[عبدالله بن اُبَیّ]]، از ماجرا باخبر شد و با [[انتقاد]] از [[گرایش]] [[مردم]] به [[دین اسلام]] و یاری رسول‌‌خدا{{صل}} به یارانش گفت: اگر به [[مدینه]] بازگردم عزیزان را وادار می‌‌کنم تا ذلیلان را از [[شهر]] بیرون رانند. زیدبن [[ارقم]] که در آن [[زمان]] هنوز بالغ نشده بود در میان این جمع بود و ماجرای عبدالله بن ابیّ و سخنان وی را به رسول‌‌خدا{{صل}} خبر داد؛ اما [[عبدالله بن ابی]] در حضور رسول خدا{{صل}} [[زید بن ارقم]] را به سبب نابالغ بودنش [[تکذیب]] و از رسول خدا{{صل}} عذرخواهی کرد. به همین مناسبت آیات ذیل از [[سوره منافقون]] نازل شد و ضمن بازگو کردن سخنان عبدالله بن ابیّ، با صراحت [[نفاق]] او را [[تبیین]] کرد. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز [[زید بن ارقم]] را [[تصدیق]] فرمود: {{متن قرآن|إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ سَوَاء عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لا يَفْقَهُونَ يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنْهَا الأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ}} <ref>چون منافقان نزد تو می‌آیند، می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند. سوگندهاشان را سپر کردند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند؛ به راستی آنان بدکرداری انجام می‌دادند. این، بدان روست که آنان ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند آنگاه بر دل‌هاشان مهر نهاده شد از این رو (حقیقت را) درنمی‌یابند. و هنگامی که آنان را ببینی، پیکرهاشان تو را به شگفتی می‌آورد و چون چیزی گویند به گفتارشان گوش می‌سپاری (اما) گویی چوب‌هایی خشکند پشت داده بر دیوار، هر بانگی را به زیان خود می‌پندارند، آنان دشمنند، از آنها دوری گزین! خدایشان لعنت کناد! چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوند؟ و چون به آنان بگویند که بیایید تا فرستاده خداوند برای شما آمرزش بخواهد، سر برمی‌گردانند و آنان را می‌بینی که خودداری می‌ورزند و گردنفرازند.  برای آنان برابر است چه برایشان آمرزش بخواهی چه نخواهی هرگز خداوند آنان را نمی‌آمرزد؛ بی‌گمان خداوند نافرمانان را راهنمایی نمی‌کند. آنان همان کسانند که می‌گویند: به آنان که نزد پیامبر خدایند چیزی ندهید تا (از کنار او) پراکنده شوند با آنکه  گنجینه‌های آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است امّا منافقان درنمی‌یابند. می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند.؛ سوره منافقون، آیه: ۱-۸.</ref>.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۹۰ ـ ۲۹۵؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۲ ـ ۳۸۳؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۱۰.</ref>
برخی از منابع نیز بر مبنای [[روایت]] [[ابن عباس]] این درگیری را در کنار آب مریسیع و بین [[غلام]] [[عبدالله ابیّ]] و غلام [[عمر بن خطاب]] می‌‌دانند و افزوده‌‌اند که پس از [[آگاه]] شدن [[عمر]] از سخنان [[ناشایست]] عبدالله درصدد برخورد با او برآمد. بر طبق این روایت [[نزول]] آیه{{متن قرآن|قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْمًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«به مؤمنان بگو، از کسانی که به «روزهای خداوند»  امیدی  ندارند درگذرند تا (خداوند، هر) قومی را برابر با کارهایی که می‌کرده‌اند کیفر دهد» سوره جاثیه، آیه ۱۴.</ref> در این باره است <ref>اسباب النزول، ص ۲۵۳ ـ ۲۵۴؛ زادالمسیر، ج ۷، ص ۱۲۵.</ref> ولی با توجه ‌‌به مکی بودن [[سوره جاثیه]] شاید بتوان در [[شأن نزول]] مذکور خدشه کرد و باید این [[آیه]] را [[تطبیق]] [[مفسّران]] بر ماجرای درگیری دانست.
همچنین برخی [[مفسران]] از جمله [[ابن کثیر]] نیز نزول [[آیات]] {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ وَمَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيْرًا لَّهُمْ وَإِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ }}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۳-۷۴.</ref> را در این درگیری دانسته و صدور [[فرمان]] [[جهاد با کافران]] و [[منافقان]] را در این حادثه می‌‌دانند<ref>زادالمسیر، ج ۳، ص ۳۱۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۸۵ ـ ۳۸۶؛ سبل الهدی، ج ۳، ص ۴۱۷.</ref>
با توجه به [[شهرت]] ماجرای درگیری [[مسلمانان]] با یکدیگر و [[نزول]] [[آیات]] [[سوره منافقون]] در این خصوص به نظر می‌‌رسد مرتبط دانستن نزول برخی آیات [[سوره توبه]] با این حادثه بر اثر درآمیخته شدن برخی از گزارشها با یکدیگر باشد، چنان‌‌که [[ابن کثیر]] در پایان این گزارش به این [[اشتباه]] نیز اشاره کرده است<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۸۶.</ref>.
بر پایه گزارشی در [[غزوه]] بنی‌‌مصطلق [[شب]] هنگام آیات {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُم بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ }}<ref>«ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، که  لرزه رستخیز چیزی سترگ است روزی که آن را می‌بینید، هر زنی که شیر می‌دهد ، نوزاد شیری‌اش را از یاد می‌برد و هر آبستنی بار خود فرو می‌نهد و مردم را مست می‌بینی و مست نیستند اما عذاب خداوند سخت است» سوره حج، آیه ۱-۲.</ref> نازل شد و آن [[حضرت]] آنها را برای مسلمانان خواند و از آنان پرسید: آیا می‌‌دانید [[قیامت]] چه روزی است؟ آنان گفتند: خدا و رسولش داناترند. سپس آن حضرت بخشی از ویژگی‌های [[روز قیامت]] و احوال [[بندگان]] در آن [[روز]] را بیان فرمود و مسلمانان بسیار گریستند<ref>تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۲۳۰ ـ ۲۳۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۱۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[بنی مصطلق (مقاله)|بنی مصطلق]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>


==داستان [[افک]]==
==داستان [[افک]]==
از حوادث مهمی که در [[غزوه بنی مصطلق]] بنا بر [[نقل]] مشهور برای [[عایشه]] رخ داد داستان [[افک]] بود. بنا بر گزارش‌هایی، عایشه در بازگشت از غزوه بنی مصطلق هنگامی که رسول‌‌ [[خدا]]{{صل}} در منزلی توقف کرد برای قضای [[حاجت]] از جمع فاصله گرفت و چون بازگشت متوجه شد گردنبندش گم شده و چون برای یافتن آن به جست و جو پرداخت [[رسول]] ‌‌خدا{{صل}} و یارانش حرکت کردند و عایشه از قافله دور ماند. وی به همراه [[صفوان بن معطل]] خود را به قافله رساند و این تأخیر، زمینه [[اتهام]] را فراهم ساخت. این داستان به [[حدیث]] افک مشهور<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۱۹‌‌ـ۳۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۹.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ  را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است  عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.</ref> درباره آن نازل شد<ref>ر. ک: تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۲۲.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[بنی مصطلق (مقاله)|بنی مصطلق]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>


==ماجرای [[ولید]]==
==ماجرای [[ولید]]==
پس از غزوه بنی مصطلق رسول ‌‌خدا{{صل}} [[ولید بن عقبة بن ابی معیط]] را برای دریافت [[صدقات]] ([[زکات]])<ref>کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۴۹.</ref> به [[قبیله]] بنی‌‌المصطلق فرستاد. آنان با [[آگاهی]] از این موضوع شادمان از منازل خود خارج شده، به استقبال ولید آمدند؛ اما ولید (آنان را ترساند و)<ref>تفسیر عبدالرزاق، ج ۳، ص ۲۲۰.</ref> به [[مدینه]] بازگشت و با گزارشی [[دروغ]] به رسول‌‌خدا{{صل}} خبر داد که [[بنی مصطلق]] [[مرتد]] شده و به قصد کشتن او از منزلشان خارج شده‌‌اند. در این هنگام آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref> نازل شد. این آیه با [[فاسق]] دانستن ولید، به [[تحقیق]] درباره خبر گزارشگر فاسق [[دستور]] داد <ref>جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۱۶۰؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۴۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۹.</ref>، از این رو رسول‌‌ خدا{{صل}} فرمود: درنگ و [[تحقیق]] از [[خداوند]] و [[عجله]] از [[شیطان]] است<ref>تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۲۱۲.</ref>. برخی گفته‌‌اند: [[رفتار]] [[ولید]] به کدورت و [[دشمنی]] وی با [[بنی مصطلق]] در [[دوره جاهلی]] باز می‌‌گردد<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۳۵۹؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۹۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۰۵.</ref>.
به نظر [[زمخشری]] از [[آیه]] بعد به دست می‌‌آید که عده‌‌ای می‌‌خواسته‌‌اند رسول‌‌خدا{{صل}} را بر ضدّ بنی مصطلق تحریک کنند و از این رو [[نکوهش]] شدند: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}<ref>«و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref>.<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۳۶۱.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[بنی مصطلق (مقاله)|بنی مصطلق]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
==شخصیت‌ها=
برخی از افراد مهم و برجسته [[تاریخ]] از [[قبیله]] بنی مصطلق بوده‌‌اند؛ اما بسیاری از آنان را به سبب آنکه بنی‌‌مصطلق شاخه‌‌ای از [[خزاعه]] است با نسبت [[خزاعی]] می‌‌شناسند، با این حال برخی از این افراد با همان نسبت "مصطلقی" [[شهرت]] دارند. مشهورترین عضو آنان جُوَیریّه است. وی دختر [[حارث بن ابی ضرار]] [[رئیس]] قبیله بنی‌‌مصطلق و [[همسر]] پسرعمویش (مسافع بن [[صفوان]] مصطلقی یا صفوان بن [[مالک]]) بود که در [[غزوه بنی مصطلق]] مانند سایر [[زنان]] این قبیله [[اسیر]] شد و در شمار [[غنایم]] یکی از [[مسلمانان]] به نام [[ثابت بن قیس بن شماس]] یا پسر عموی او درآمد. سپس مقرر شد در برابر مبلغی [[آزاد]] شود. [[جویریه]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و برای [[آزادی]] خود [[یاری]] خواست. [[رسول اکرم]]{{صل}} با پرداخت آن مبلغ معین او را آزاد کرد و به [[ازدواج]] خود درآورد. وی به هنگام [[اسارت]] ۲۰ سال داشت و در سال ۵۰ یا ۵۶ در سنّ ۶۵ سالگی درگذشت <ref>الطبقات، ج ۸، ص ۹۵؛ ر.ک: تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۲۱۹؛ الاصابه، ج ۸، ص ۷۳ ـ ۷۴.</ref> گفته‌‌اند نامش "بَرَّه" بود <ref>المحبر، ص ۸۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۰۹.</ref> و رسول‌‌ خدا{{صل}} او را جُویریّه نامید<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۰۹.</ref>. [[حارث]] [[رهبر]] [[بنی مصطلق]] و [[پدر]] [[جویریه]]، پس از اسارت دخترش به [[مدینه]] آمد تا با پرداخت فدیه او را [[آزاد]] کند. وی در بین [[راه]] به شترانش نگریست و علاقه‌‌مند شد آنها را نگه دارد، از این رو آنها را در دره‌‌ای [[پنهان]] کرد و به حضور رسول‌‌خدا{{صل}} رسید و فدیه دخترش را پرداخت؛ اما آن [[حضرت]] از [[محل]] پنهان کردن شترانش پرسید. او که این [[خبر غیبی]] آن حضرت را دید [[شهادتین]] گفت و [[مسلمان]] شد <ref>الاصابه، ج ۱، ص ۶۷۳ ـ ۶۷۴.</ref>. پسر وی [[عمرو]] [[راوی حدیث]]<ref>تاریخ دمشق، ج ۳۳، ص ۱۰۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۴۷۶.</ref>و پسر دیگرش [[عبدالله]]<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۴۲.</ref> از [[صحابه پیامبر]] بود <ref> الطبقات، ج ۲، ص ۲۴۱؛ المعجم الکبیر، ج ۱۷، ص ۴۴؛ فتح الباری، ج ۱۱، ص ۲۳۹.</ref>؛ همچنین [[همسر]] [[عبد الرحمن]] [[برادر]] [[زبیر بن عوام]] از بنی مصطلق بود<ref>الاصابه، ج ۸، ص ۷۱.</ref>.


از جمله شخصیت‌های ایشان، افزون بر [[حارث بن ابی ضرار]] که در سال‌های نخست [[هجری]] [[رهبری]] ایشان را در دست داشت، می‌‌توان از [[عبدالعزی بن قطن مصطلقی]] نام برد که پیش از [[اسلام]] در [[پیمان]] [[خزاعه]] با [[عبدالمطلب]] شرکت داشت<ref>المنمق، ص ۸۶.</ref>؛ همچنین [[سوید بن عامر مصطلقی]] از شعرای [[جاهلی]] بود که [[رسول خدا]] درباره او فرمود: اگر سوید زنده بود اسلام می‌‌آورد<ref>تاریخ دمشق، ج ۳۴، ص ۶۳؛ الاصابه، ج ۶، ص ۸۴؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۲۶.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[بنی مصطلق (مقاله)|بنی مصطلق]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
==شخصیت‌ها==


==منابع==
==منابع==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش