پرش به محتوا

شیعه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۳٬۷۶۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ دسامبر ۲۰۲۰
خط ۹۴: خط ۹۴:
[[شیعه]] بر خلاف [[اهل‌سنت]] برای اجماع، حجیتی مستقل قائل نیست و آن را تنها در صورتی که کاشف از نظر [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} باشد [[حجت]] می‌داند.<ref>معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷؛ فرائد الاصول، ج۱، ص۱۷۹ - ۱۸۰.</ref> معیار در [[کشف]] نظر معصوم را [[قاعده لطف]] <ref> معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷.</ref> یا ملازمه عادی <ref> دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۲۸ - ۱۲۹.</ref> گفته‌اند. میان [[اجماعی]] که کاشف از [[رأی]] معصوم نباشد و [[حکم خداوند]] هیچ ملازمه‌ای نیست؛ اما اهل‌سنت درباره [[حجیت]] مستقل اجماع به کتاب، [[سنت]] و [[عقل]] استناد کرده‌اند. [[علمای شیعه]] استدلال‌های آنان را نقد کرده‌اند. اهل‌سنت مواردی دیگر، مانند [[قیاس]]، [[استحسان]]، [[مصالح مرسله]]، قاعده [[استصلاح]]، سدً و [[فتح]] ذرایع و [[شرایع]] گذشته را نیز از منابع [[اجتهاد]] و [[اندیشه]] [[دینی]] یاد می‌کنند؛ اما [[شیعیان]] این منابع را معتبر ندانسته و منبع بودن آنها را نقد کرده‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
[[شیعه]] بر خلاف [[اهل‌سنت]] برای اجماع، حجیتی مستقل قائل نیست و آن را تنها در صورتی که کاشف از نظر [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} باشد [[حجت]] می‌داند.<ref>معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷؛ فرائد الاصول، ج۱، ص۱۷۹ - ۱۸۰.</ref> معیار در [[کشف]] نظر معصوم را [[قاعده لطف]] <ref> معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷.</ref> یا ملازمه عادی <ref> دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۲۸ - ۱۲۹.</ref> گفته‌اند. میان [[اجماعی]] که کاشف از [[رأی]] معصوم نباشد و [[حکم خداوند]] هیچ ملازمه‌ای نیست؛ اما اهل‌سنت درباره [[حجیت]] مستقل اجماع به کتاب، [[سنت]] و [[عقل]] استناد کرده‌اند. [[علمای شیعه]] استدلال‌های آنان را نقد کرده‌اند. اهل‌سنت مواردی دیگر، مانند [[قیاس]]، [[استحسان]]، [[مصالح مرسله]]، قاعده [[استصلاح]]، سدً و [[فتح]] ذرایع و [[شرایع]] گذشته را نیز از منابع [[اجتهاد]] و [[اندیشه]] [[دینی]] یاد می‌کنند؛ اما [[شیعیان]] این منابع را معتبر ندانسته و منبع بودن آنها را نقد کرده‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>


==آموزه‌های [[کلامی]] [[شیعه]]==
[[کلام شیعه]]، از [[مذاهب]] [[کلام اسلامی]] و عهده‌دار [[اثبات]]، [[تبیین]] و [[دفاع]] از آموزه‌های این [[علم]] به روش [[اهل‌بیت]]{{عم}}است و بر کاربرد [[عقل]] و [[نقل]] ([[کتاب و سنت]]) در [[مسائل اعتقادی]] تأکید می‌کند.


اندیشه‌های کلامی شیعه، در دوره حضور [[امامان]]{{عم}} رویکرد [[عقلی]] - [[نقلی]] داشت؛<ref>فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، ص۱۴۱.</ref> اما پس از [[دوران غیبت کبرا]] دچار [[تحول]] شد و [[متکلمان شیعی]] رویکردهای گوناگون نصگرایی، عقل‌گرایی و خردگرایی [[فلسفی]] را در پیش گرفتند. [[شیخ صدوق]]، [[شیخ مفید]] و [[خواجه نصیرالدین طوسی]] به ترتیب از بنیانگذاران و شخصیت‌های برجسته سه رویکرد یاد شده‌اند.<ref>معانی الاخبار، مقدمه، ص۲۶ - ۳۶؛ آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، برنجکار، ص۷۳ - ۸۱.</ref> کلام شیعه، نخستین [[مذهب]] کلامی [[اسلام]] است که مباحث آن به دست [[امام علی]]{{ع}} آغاز شد و به وسیله امامان بعدی و [[شاگردان]] آنها به تدریج تبیین شد و توسعه و تدوین یافت.<ref>المیزان، ج۵، ص۲۷۸؛ فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، ص۱۳۹ - ۱۴۰.</ref> در [[قرن پنجم]] شیخ مفید آن را ساختارمند کرد. در [[قرن هفتم]] [[خواجه نصیر]] آن را با روشی نو متحول ساخت و از [[قرن هشتم]] تا چهاردهم با شرح و تلخیص بیشتر آثار کلامی، دوره رکود خود را گذراند.<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص۷۸ - ۸۱.</ref> اندیشه‌های کلامی شیعه در برابر [[کلام معتزله]]، [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] قرار دارند و بیشترین تفاوت آن با دیگر مکاتب کلام اسلامی در روش بحث (عقلی - نقلی) و مسائل مربوط به آموزه [[امامت]] است.
در این نوشتار، مهم‌ترین مسائل و مباحث کلامی شیعه با استنادهای [[قرآنی]] را در حوزه [[خداشناسی]]، راهنماشناسی ([[نبوت]]، امامت) و [[معاد]] بررسی می‌کنیم.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
===خداشناسی===
راه‌های خداشناسی و مراتب و شاخص‌های [[توحید]] و [[شرک]] از جمله مباحث مهم مربوط به خداشناسی‌اند که [[شیعیان]] در آن با [[اهل‌سنت]] [[اختلاف]] و دیدگاه‌های ویژه خود را دارند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
==== راه‌های خداشناسی====
[[دانشمندان شیعه]] با استناد به [[آیات]] و [[روایات]]، خداشناسی را دارای ۴ [[راه]] [[فطری]]، عقلی، [[تجربی]] ([[حسی]]) و [[نقلی]] دانسته‌اند: [[خداشناسی فطری]] هر چند تبیین‌هایی گوناگون دارد، همگی در این جهت مشترک‌اند که [[انسان]] دارای [[سرشت]] و آفرینشی ویژه است و [[خداوند]] [[گرایش]] و بینش‌های خاصی را همراه با [[آفرینش]] وی در خمیرمایه وجودی او نهادینه کرده است. براساس این دیدگاه، انسان برای پی بردن به وجود خداوند [[نیازمند]] استدلال‌های پیچیده [[عقلی]] نیست، بلکه با [[کاوش]] در درون خویش، به ویژه در شرایط بسیار سخت و [[بحرانی]] و [[ناامیدی]] از اسباب مادی نیز به وجود [[خدا]] پی می‌برد. در این باره به [[آیه]] "ذر" {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref> و "[[فطرت]]" {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> و مانند آنها {{متن قرآن|فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ}}<ref>«و چون در کشتی سوار می‌شوند  خداوند را می‌خوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌گردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک می‌ورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ}}<ref>«و چون موجی سایه‌بان‌آسا  آنان را فراگیرد خداوند را در حالی که دین (خود) را برای وی ناب داشته‌اند می‌خوانند امّا همین که آنان را رهانید و به خشکی رسانید آنگاه (تنها) برخی از ایشان میانه‌رو هستند و نشانه‌های ما را جز هر فریبکار ناسپاس انکار نمی‌کند» سوره لقمان، آیه ۳۲.</ref> استناد شده است.<ref>معارف قرآن، ج۳۱، ص۳۴ - ۴۰؛ پیام قرآن، ج۳، ص۱۰۷ - ۱۱۲.</ref>
[[راه]] دیگر [[خداشناسی]]، روش [[تجربی]] به معنای [[مشاهده]] و [[شناخت]] پدیده‌های مادی آفرینش با کمک اندام‌های حسی و دقت و [[اندیشه]] در ویژگی‌ها و [[روابط]] بسیار [[منظم]] و شگفت‌انگیز میان آنهاست.<ref>نک: آموزش عقاید، ج۱، ص۲۹ و۴۴ - ۴۵.</ref> این راه، انسان را به شناخت وجود خداوند و ویژگی‌های او، مانند [[علم]]، [[حکمت]] و [[قدرت]] می‌رساند. برهمین اساس [[قرآن کریم]] انسان را به [[تأمل]] در [[آیات]] [[تکوینی]] خداوند، مانند آفرینش [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] و درپی هم آمدن [[شب]] و [[روز]] {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.</ref>، تفاوت زبان‌ها و رنگ‌های [[آدمیان]] {{متن قرآن|وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ}}<ref>«و از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین و گوناگونی زبان‌ها و رنگ‌های شماست؛ به راستی در این نشانه‌هایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.</ref>، آفرینش جفت برای انسان {{متن قرآن|وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و از نشانه‌های او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار  و مهر  پدید آورد؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.</ref>، رویش انواع گیاهان و درختان میوه {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«و اوست که از آسمان، آبی فرو فرستاد و با آن هرگونه روییدنی را برون آوردیم آنگاه از آن جوانه سبزی بیرون کشیدیم که از آن دانه‌هایی بر هم نشسته بیرون می‌آوریم و از شکوفه خرما، خوشه‌هایی دسترس  و باغستان‌هایی از انگور (بیرون می‌آوریم) و زیتون را و انار را همگون و غیر همگون (پدید می‌آوریم)؛ به میوه آن چون ثمر آورد و به رسیدن آن بنگرید! بی‌گمان در اینها برای گروه مؤمنان نشانه‌هایی است» سوره انعام، آیه ۹۹.</ref> و دنیای پرندگان {{متن قرآن|أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«آیا به پرندگان رام شده در فضای آسمان ننگریسته‌اند که جز خداوند آنان را نگاه نمی‌دارد؟ بی‌گمان در آن برای گروهی که ایمان دارند نشانه‌هایی است» سوره نحل، آیه ۷۹.</ref> فرا می‌خواند.
سومین راه خداشناسی، [[عقل]] و [[استدلال عقلی]] است. اصل وجود خدا و برخی ویژگی‌ها و [[افعال]] او به کمک مقدمات، اصول و روش‌های عقلی نیز امکان‌پذیرند. [[برهان]] [[وجوب]] و امکان از [[ادله عقلی]] وجود خداست. براساس این برهان، همه پدیده‌های ممکن نیازمند علت هستی بخشی هستند؛ علتی که در هستی خود به غیر نیاز نداشته باشد و آن همان خداست.<ref>آموزش عقاید، ج۱، ص۵۲ - ۵۶.</ref> [[قرآن کریم]] نیز به نوعی از [[وابستگی]] و [[نیازمندی]] وجودی موجودات به [[خداوند]] و [[بی‌نیازی]] مطلق [[خدا]] سخن گفته (فاطر / ۳۵، ۱۵) و برمعلول و [[مخلوق بودن]] موجودات تأکید کرده است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref>«ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.</ref> این [[آیات]] را اشاره به آن دسته از [[براهین عقلی]] دانسته‌اند که مبنای آنها وابستگی ممکنات به خداوندی است که به هیچ موجودی وابستگی ندارد.<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۶۰ - ۶۱.</ref>
[[راه]] چهارم بهره‌گیری از آموزه‌های [[نقلی]] ([[کتاب و سنت]]) است. بیشتر بیانات [[قرآن]] درباره خدا، بیان صفات ذاتی و فعلی اوست و گاهی به گونه ضمنی، به اصل وجود خداوند نیز توجه شده است. همه این آیات، [[معرفت]] به وجود یا [[صفات الهی]] را در حد عناوین کلی، مانند صانع، [[خالق]] و ناظم، افاده می‌کنند؛ برای نمونه، درباره اینکه آیا قرآن کریم برای وجود خدا [[استدلال]] کرده است یا نه، دیدگاه‌هایی هستند که در دو دسته کلی جای می‌گیرند: شماری از [[مفسران]]، به‌ویژه آشنایان با [[دانش]] [[کلام]]، مانند [[فخر رازی]]، بسیاری از [[آیات قرآن]]، از جمله تقریباً همه آیات مربوط به [[نشانه‌های الهی]] در [[جهان آفرینش]] را، ناظر بر [[اثبات وجود خدا]] دانسته و مفاد آنها را به صورت براهینی درآورده‌اند که بیشتر آنها به [[برهان نظم]] باز می‌گردند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۹۷ و ۲۰۷ - ۲۱۰؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۵۸.</ref>
به [[اعتقاد]] گروهی دیگر از مفسران، قرآن کریم، وجود خدا را [[بی‌نیاز]] از استدلال دانسته و در صدد [[اثبات]] آن برنیامده است. به اعتقاد ایشان، آیات مورد استناد دسته اول یا در [[مقام اثبات]] [[توحید]] و [[نفی]] شرک‌اند، یا اینکه اساساً شکل برهانی ندارند، بلکه برخی از مفسران با پیوست کردن مقدماتی دیگر، آنها را به شکل [[برهان]] درآورده‌اند.<ref>المیزان، ج۱، ص۳۹۵؛ ج۱۲، ص۲۵ - ۲۷.</ref> در جمع یا تقریب دو دیدگاه یادشده می‌توان گفت هرچند آیات قرآن در صدد اثبات وجود خدا نبوده‌اند، می‌توان از بیانات قرآن، غیرمستقیم، استدلال‌هایی برای وجود [[خدا]] به‌دست آورد.<ref>معارف قرآن، مصباح، ج۳۱، ص۲۳ - ۲۴.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
===[[توحید]] و [[شرک]]===
[[دعوت به توحید]] و [[پرهیز]] از شرک از یک سو نخستین و بنیادی‌ترین آموزه [[ادیان الهی]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ}}<ref>«و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>، از جمله [[دین اسلام]] {{متن قرآن|وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.</ref>، {{متن قرآن|فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ}}<ref>«پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز)  و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او  خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> و مورد تأکید [[امامان]] [[اهل‌بیت]]{{عم}}و [[دانشمندان شیعه]] است و از سوی دیگر معیارهای آن یکی از چالش‌برانگیزترین بحث‌ها و مورد [[اختلاف]] میان فرقه‌های [[دینی]] و مذهبی است.
توحید دو بخش نظری و عملی دارد: [[توحید نظری]] به معنای [[باور]] قطعی به [[یگانگی خداوند]] در ذات، صفات و [[افعال]] و [[توحید عملی]] به معنای داشتن [[اندیشه‌ها]]، [[احساسات]] و [[عواطف]]، گفتار و [[کردار]] موحدانه است.<ref>نک: المیزان، ج۴، ص۳۵۳؛ آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۶۷.</ref> مراتب مختلف توحید کاملاً با یکدیگر پیوند ناگسستنی دارند.
====توحید نظری====
توحید نظری دارای سه شاخه [[توحید ذاتی]]، صفاتی و افعالی است.
'''توحید ذاتی:''' توحید ذاتی به معنای [[اعتقاد]] به [[یگانگی]] و بی‌مانند بودن ذات و وجود [[خداوند]] از یک سو و بسیط و بدون ترکیب از اجزاء بودن وی از سوی دیگر است. [[قرآن کریم]] با آیاتی چون {{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی  (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.</ref> بر بی‌همتایی خداوند تأکید می‌کند. برخی [[مفسران]]، [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او  خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> را بیانگر بساطت ذاتی و آیه {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref>«و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.</ref> را نافی [[شریک]] و همتای [[خدا]] دانسته‌اند.<ref> المیزان، ج۲۰، ص۳۸۷ - ۳۸۹.</ref>
'''[[توحید صفاتی]]:''' صفاتِ منسوب به خداوند دوگونه‌اند: نخست، صفاتی که با توجه به نوعی از کمال، از [[ذات الهی]] انتزاع می‌شوند: مانند [[حیات]]، [[علم]] و [[قدرت]] که به آنها "صفات ذاتیه" گفته می‌شود. نوع دوم صفاتی هستند که از نوع رابطه میان خدا و [[آفریدگان]] او انتزاع می‌شوند، مانند [[خالقیت]] و [[رزاقیت]] که "صفات فعلیه" خوانده می‌شوند.<ref>آموزش عقاید، ج۱، ص۶۸.</ref> توحید صفاتی به معنای اعتقاد به یگانگی صفات ذاتی با خود ذات الهی و [[نفی]] صفات زاید بر ذات است. براین اساس، [[خداوند]] ذاتاً دارای صفاتی مانند [[علم]] و [[حیات]] و [[قدرت]] است.<ref> آموزش عقاید، ج۱، ص۶۸ و۱۳۲.</ref>
از جمله آموزه‌های مرتبط با [[صفات خدا]] و [[توحید صفاتی]]، مسأله [[بداء]] و [[عدل الهی]] است و [[شیعیان]] در این باره دیدگاه ویژه‌ای دارند؛ به گونه‌ای که با این [[اعتقاد]] و دیدگاه شناخته می‌شوند:
'''بداء:''' یکی از باورهای شناخته شده [[شیعه]] که به گونه‌ای با صفت [[علم خداوند]] پیوند دارد، آموزه [[کلامی]] "بداء" است. از [[آیات]] و [[روایات]] برمی‌آید که [[علم الهی]] به همه پدیده‌ها به صورتی که عیناً در خارج، تحقق می‌یابند در مخلوقی به نام "[[لوح محفوظ]]" هست و هر کس به [[اذن الهی]]، با آن [[ارتباط]] یابد از رخدادهای گذشته و [[آینده]] [[آگاه]] می‌شود؛ همچنین [[الواح]] نازل‌تری هستند که حوادث را به صورت ناتمام و مشروط، منعکس می‌کنند و کسانی که بر آنها اشراف یابند اطلاعات محدودی به دست می‌آورند. [[آیه]] {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref> را ناظر به این دو گونه [[سرنوشت]] و [[مقدرات الهی]] دانسته‌اند. در واقع، مقدرات الهی دو گونه‌اند: برخی حتماً واقع می‌شوند و تغییر ناپذیرند و برخی دیگر از همان آغاز به گونه مشروط، مقدر شده‌اند. مقدّرات مشروط و غیر حتمی متأثر از [[اعمال انسان]] و [[جوامع بشری]] تغییر پذیرند. این [[تغییر]] در [[زبان]] روایات، "بَداء" نامیده شده است.<ref> الکافی، ج۱، ص۱۴۷ - ۱۴۹؛ الاعتقادات، ص۴۱؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۳۱۴ - ۳۱۵.</ref>
ماجرای [[ذبح]] [[حضرت اسماعیل]] {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ}} <ref>پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش! پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم. بی‌گمان این همان آزمایش آشکار بود؛ سوره صافات، آیه: ۱۰۰-۱۰۶.</ref>، افزایش مدت [[زمان]] [[ملاقات]] [[حضرت موسی]]{{ع}} با [[خدا]] از ۳۰ [[روز]] به ۴۰ روز {{متن قرآن|وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref> و برداشته شدن [[عذاب]] [[قوم]] [[حضرت یونس]] {{متن قرآن|وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ}}<ref>«هر چند هر نشانه‌ای برای آنان بیاید تا آنگاه که عذاب دردناک را ببینند» سوره یونس، آیه ۹۷.</ref> نمونه‌هایی از بداء در قرآن‌اند.<ref> الالهیات، ص۵۹۰ - ۵۹۳.</ref> بداء از باورهای اختصاصی شیعه است و دیگر فِرَق [[مسلمان]] هر چند به آن تصریح نکرده و گاه با آن [[مخالفت]] نیز می‌کنند، ناخواسته به محتوای آن اعتراف داشته‌اند. اثرگذاری [[توبه]]، [[دعا]] و [[عمل صالح]] در [[تغییر]] [[سرنوشت انسان]] از این قبیل است<ref>اوائل المقالات، ص۸۰؛ الالهیات، ص۵۶۹ - ۵۸۱.</ref> و [[آیات]] فراوانی بر آن دلالت دارند. {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ}}<ref>«و (نیز) نوح را (یاد کن) هنگامی که پیش از آن (ما را) خواند و ما به او پاسخ دادیم پس، او و خانواده‌اش را از بلای سترگ رهاندیم» سوره انبیاء، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا}}<ref>«پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده می‌شود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید» سوره طلاق، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا}}<ref>«و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است  و بی‌گمان خداوند برای هر چیز، اندازه‌ای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.</ref> مهم‌ترین اشکال [[مخالفان شیعه]] این است که [[گمان]] می‌کنند لازمه [[اعتقاد]] به [[بداء]] نسبت دادن [[جهل]] به [[خدا]] درباره مقدرات جدید است، درحالی که [[پذیرش]] بداء، به معنای [[پذیرفتن]] هیچ گونه تغییر و تبدّل در [[ذات خدا]] نبوده و نسبت [[نادانی]] یا [[ناتوانی]] به [[خداوند]] را نیز در پی ندارد.<ref> الاعتقادات فی دین الامامیه، ص ۴۱؛ المسائل العکبریه، ص ۹۹ - ۱۰۰.</ref> خداوند از آغاز نسبت به مقدراتِ مشروط و عوض شدن آنها [[آگاه]] است؛ اما گاهی مشروط بودن آن را به [[پیامبران]] و اولیای خویش خبر می‌دهد و گاهی هم خبر نمی‌دهد و آنان گمان می‌کنند از مقدرات حتمی است.<ref>اوائل المقالات، ص۳۲۶ - ۳۲۸؛ مکیال المکارم، ج۱، ص۳۵۴ - ۳۵۵.</ref> برخی از [[علما]] که بداء را مربوط به امور [[تکوینی]] و [[نسخ]] را در [[امور تشریعی]] می‌دانند، گفته‌اند همان‌گونه که نسخ [[احکام]] و [[شرایع]] [[حکمت]] دارد و مستلزم نسبت جهل به خدا نیست، بداء نیز چنین است.<ref>اوائل المقالات، ص۳۲۶ - ۳۲۸؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۳۱۴ - ۳۱۵.</ref>
'''[[عدل الهی]]:''' عدل الهی با توجه به اهمیت آن، از [[اصول عقاید]] و از مشخصات [[مذهب]] [[کلامی]] [[شیعه]] به شمار می‌رود. این موضوع، از [[اختلافات]] مهم دو گروه کلامی [[اشعری]] و معتزلی است. دیدگاه شیعه با دیدگاه [[معتزله]] هماهنگ است و این دو گروه در برابر [[اشاعره]]، "[[عدلیه]]" خوانده می‌شوند. نقطه اصلی [[اختلاف]] عدلیه و اشاعره به مسئله "[[حسن و قبح عقلی]] [[افعال]]" باز می‌گردد.<ref> کشف المراد، ص۳۰۳؛ مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲ - ۵۴؛ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۵۹ - ۱۶۰.</ref> به اعتقاد اشاعره، افعال به ویژه [[افعال الهی]] به خودی خود و بدونِ بیان [[شرعی]] ([[کتاب و سنت]]) دارای [[حسن و قبح ذاتی]] نیستند، بلکه [[حسن و قبح]] آنها اعتباری و شرعی است و هر کاری را [[خداوند]] انجام یا به آن [[فرمان]] دهد، حَسَن و هرکاری را که انجام یا به آن فرمان ندهد [[قبیح]] است.
به [[اعتقاد]] [[اشاعره]] از جهت [[معرفت‌شناسی]] هم، [[عقل]] به خودی خود و بدونِ بیان شرعی نمی‌تواند ضوابطی را برای [[افعال]] در نظر گرفته و به خوب و بد بودنِ افعال، به ویژه افعالِ [[تکوینی]] و [[تشریعی]] خداوند [[حکم]] کند؛ اما به اعتقاد [[عدلیه]]، افعال، صرف نظر از انتساب تکوینی و تشریعی آنها به خداوند در ذات خود دارای حسن و قبح‌اند و [[عقل انسان]] هم تا اندازه‌ای می‌تواند جهتِ [[حسن و قبح افعال]] را [[ادراک]] و [[ساحت]] [[الهی]] را از انجام افعالِ قبیح [[تنزیه]] کند.<ref>شرح المقاصد، ج۴، ص۲۸۲؛ شرح المواقف، ج۸، ص۱۸۱ - ۱۹۵.</ref> عدلیه به شماری از آموزه‌های [[قرآن کریم]] برای [[تأیید]] دیدگاه خود استناد می‌کنند.
در برخی [[آیات]]، [[بیهوده]] پنداشتن [[آفرینش الهی]] [[نکوهش]] و بر [[هدفمندی]] آن تأکید شده است: {{متن قرآن|أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.</ref>؛ نیز {{متن قرآن|أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى}}<ref>«آیا آدمی می‌پندارد که بیهوده وانهاده می‌شود؟» سوره قیامه، آیه ۳۶.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ}}<ref>«و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است پس وای از آتش (دوزخ) بر کافران!» سوره ص، آیه ۲۷.</ref> [[استدلال]] بر هدفمندی [[آفرینش]] و [[توبیخ]] بیهوده‌انگاری آن در صورتی درست است که عقل انسان بتواند قبیح بودن آفرینش بدون [[هدف]] را ادراک کرده و به همین [[دلیل]] خداوند را [[حکیم]] و از آن منزّه بداند.<ref>احقاق الحق، ج۱، ص۳۵۳ - ۳۵۴.</ref>
تأکید [[قرآن]] بر [[خردورزی]] {{متن قرآن|فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید،  این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.</ref> و معرفی آن به عنوان یکی از راه‌های [[نجات]] از [[آتش جهنم]] {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و می‌گویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز می‌بودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.</ref> و [[سرزنش]] [[تعقل]] نکردن {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید با آنکه کتاب (خداوند) را می‌خوانید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref> هم نشان می‌دهد که [[انسان]] می‌تواند خوب و بد بودن بسیاری از مسائل را با عقل ادراک کرده و [[هدایت]] شود.<ref>احقاق الحق، ج۱، ص۳۵۶.</ref>
قرآن کریم همچنین مساوی بودن [[گناهکاران]] با مؤمنانِ [[صالح]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] را [[انکار]] و ساحت خداوند را از چنین حکمی منزه می‌داند:{{متن قرآن|أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا کسانی که به گناهان دست یازیده‌اند گمان دارند که آنان را همانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، به گونه‌ای که زندگانی و مرگشان همگون باشد؟!  بد داوری می‌کنند!» سوره جاثیه، آیه ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ}}<ref>«آیا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند چون فسادانگیزان در زمین می‌شماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران می‌دانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ}}<ref>«آیا فرمانبرداران را مانند گناهکاران (یکسان) می‌گردانیم؟» سوره قلم، آیه ۳۵.</ref> این [[انکار]] نشان می‌دهد که [[مؤمنان]] و [[گناهکاران]] با هم برابر نیستند و همسان پنداشتن آنان، فی‌نفسه [[قبیح]] است و [[عقل]] آن را [[ادراک]] و کسی را که چنین کند [[نکوهش]] می‌کند و [[خداوند]] از همین [[ادراک عقلی]] برای [[اثبات]] نامساوی بودن آنان بهره گرفته است.
اما براساس دیدگاه [[اشاعره]]، امکان دارد خداوند مؤمنانِ [[صالح]] و گناهکاران را مساوی قرار دهد و [[حکمت]] و واقعیتی به جز [[اراده]] و [[جعل]] خداوند مانع آن نمی‌شود.<ref>احقاق الحق، ج۱، ص۳۵۴ - ۳۵۵.</ref> تأکید بر اینکه خداوند هرگز به [[فحشاء]] [[فرمان]] نمی‌دهد {{متن قرآن|وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref>،<ref>جوامع الجامع، ج۱، ص۴۳۳؛ المنار، ج۸، ص۳۷۴، ۳۹۵؛ المیزان، ج۸، ص۵۹.</ref> [[نهی]] از برخی [[کارها]] به سبب فحشاء بودن آنها {{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا}}<ref>«و با زنانی که پدرانتان به نکاح آورده‌اند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند  و بیراه است؛ مگر آنچه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است» سوره نساء، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا}}<ref>«و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.</ref><ref> احقاق الحق، ج۱، ص۳۴۸ - ۳۴۹.</ref> و نیز [[بدیهی]] انگاشتن [[پاداش]] [[احسان]] در برابر احسان {{متن قرآن|هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ}}<ref>«آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» سوره الرحمن، آیه ۶۰.</ref><ref>القواعد الکلامیه، ص۶۸.</ref> از دیگر آموزه‌های قرآنی‌اند که نشان می‌دهند این امور پیش از تعلق نهی و [[امر الهی]] به آنها به خودی خود دارای [[حسن و قبح]]‌اند و عقل می‌تواند آن را ادراک کند.
با [[پذیرش]] حسن و قبح عقلی [[افعال]]، حکمت و [[عدل الهی]] در حوزه‌های گوناگون [[ثابت]] می‌شود و به اقتضای صفات ذاتی خداوند همه کارهای او باید حکیمانه و عادلانه باشد و هیچ صفتی که اقتضای [[ظلم]] یا [[لغو]] و [[بیهودگی]] باشد در او وجود نداشته باشد. برهمین اساس، [[آفرینش جهان]] از جمله [[انسان]] باید به گونه‌ای باشد که مجموعاً بیشترین کمال و خیر ممکن را داشته باشد. انسان باید دارای [[اختیار]] باشد تا بتواند با [[انتخاب]] کارهای خوب و ترک کارهای بد به سوی کمال خود قدم بردارد. از سوی دیگر، [[حکمت الهی]] می‌طلبد که شناختِ صحیح راه‌های [[خیر و شر]] را در قالب [[تکالیف]] گوناگون در [[اختیار انسان]] قرار دهد و این تکالیف با توانمندی‌های او متناسب باشند. در غیر این صورت امکانِ انجام دادن نخواهند داشت و کارهای بیهوده‌ای خواهند شد. در ادامه، [[عدالت]] در [[مقام]] [[داوری]] میان [[بندگان]] و دادن [[پاداش]] و [[کیفر]] [[ضرورت]] می‌یابد تا [[انسان]] به نتایج کارهای خوب و بد خود برسد.<ref> آموزش عقاید، ج۱، ص۱۶۰ - ۱۶۴.</ref>
'''[[توحید افعالی]]:''' توحید افعالی نتیجه منطقی [[توحید ذاتی]] و بدین معناست که اولاً [[خداوند]] در کارهای خود مانند [[آفرینش]]، روزی دادن و [[اداره امور جهان]] هستی به هیچ کس و هیچ چیزی نیاز ندارد. ثانیاً هیچ موجودی جز [[خدا]] در انجام دادن کارهای خود مستقل نیست. همه [[کارها]]، اثرگذاری‌ها و [[تغییر]] و تحول‌های موجودات دیگر با [[اراده الهی]] و به کمک نیروهای [[خدادادی]] انجام می‌گیرند. فقط خداست که مستقلاً و بدون نیاز به دیگری در همه چیز و در همه جا اثر می‌گذارد.<ref>آموزش عقاید، ج۱، ص۱۳۲ - ۱۳۳.</ref> البته توحید افعالی هرگز به معنای آن نیست که هیچ موجودی هیچ‌گونه نقشی در آفرینش و [[تدبیر]] [[جهان هستی]] ندارد و چنین [[اعتقادی]] [[شرک]] است، بلکه به معنای [[نفی]] تأثیر استقلالی وخودسرانه دیگران است، برای همین، [[قرآن]] کار فاعل‌های طبیعی مانند [[آتش]] و [[غیر طبیعی]] مانند انسان، [[فرشته]] و [[جن]] و نیز افعالی مانند باریدن [[باران]] را به خدا نسبت داده <ref>معارف قرآن، ج۳۱، ص۸۰ - ۸۱؛ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۳۲ - ۱۳۳.</ref> و [[اصرار]] دارد که [[مردم]] این استناد را [[ادراک]] کرده، پذیرفته و همواره به آن توجه کنند.<ref>آموزش عقاید، ج۱، ص۱۳۳ - ۱۳۴.</ref> عدم ادراک درستِ این معنا از یک سو [[غلوگرایی]] و از سوی دیگر گرایش‌های تکفیری را در میان [[پیروان ادیان الهی]] پدید آورده است.
[[توحید]] در آفرینش، [[ربوبیت]] و [[الوهیت]] مهم‌ترین شاخه‌های توحید افعالی‌اند. توحید در آفرینش یعنی [[آفریدگار]] همه هستی فقط خداست و هیچ کس و هیچ چیز [[شریک]] وی در [[آفرینش]] نیست. {{متن قرآن|قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرینش او را  آفریده‌اند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ}}<ref>«ای مردم! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید؛ آیا آفریننده‌ای جز خداوند هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد؟ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) باز گردانده می‌شوید؟» سوره فاطر، آیه ۳.</ref> [[توحید در ربوبیت]] یعنی [[مالکیت]]، [[اختیار]]، [[تدبیر]] و اداره همه [[جهان هستی]] تنها به دست خداست و هیچ آفریننده‌ای بی‌اذن و [[اراده]] او نمی‌تواند در این زمینه دخالت کرده و اثرگذار باشد. [[شئون]] [[ربوبیت]] دو دسته‌اند: أ. [[ربوبیت تکوینی]] که شامل [[اداره امور]] همه موجودات و تأمین [[نیازمندی]] آنها به صورت [[تکوینی]] است. اغلب [[عقاید]] شرک‌آمیز در طول [[تاریخ]] در ربوبیت تکوینی بوده است و بسیاری از [[اقوام]] به ناحق [[باور]] داشتند که [[خداوند]] پس از آفرینش، تدبیر و اداره [[جهان]] یا بخشی از آن را به برخی از آفریده‌های خود واگذارده است و جهان، رَبّ‌ها و کارگردانان گوناگون دارد. {{متن قرآن|يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟» سوره یوسف، آیه ۳۹.</ref> [[مشرکان]] [[عرب]] نیز [[فرشتگان]] را به ناحق [[دختران]] [[خدا]]، مقرّبِ درگاه وی و از کارگردانان جهان دانسته و [[بت‌ها]] را به عنوان تندیس‌های آنها و برای [[تقرب]] به آنان می‌پرستیدند و [[شفیع]] خود در نزد خدا می‌دانستند {{متن قرآن|أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ}}<ref>«آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.</ref>، در حالی که واقعاً چنین نبود و این‌گونه [[باورها]] فاقد هرگونه مستند [[وحیانی]] و زاییده [[ذهن]] [[بشر]] بودند.
توحید در ربوبیت تکوینی هرگز به معنای [[نفی]] وساطت در تدبیر جهان و [[شرک]] دانستن آن نیست، بلکه به معنای نفی تأثیر استقلالی و خودسرانه دیگران است، برای همین، [[قرآن کریم]] زنده کردن پرندگان و [[مردگان]] و [[شفای بیماران]] را به [[حضرت عیسی]]{{ع}}نسبت می‌دهد و در عین حال با تکرار {{متن قرآن|بِإِذْنِي}} آن را با اراده و [[قدرت خدا]] می‌داند {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>؛ اما مسیحیتِ رایج با [[ادراک]] [[نادرست]] از این موضوع، این [[کارها]] را [[دلیل]] [[الوهیت]] [[عیسی]]{{ع}}پنداشته است؛ همچنین با [[پذیرش]] وساطت در تدبیر و برخلاف [[پندار]] [[وهابیان]]،<ref>نک: اصول مذهب الشیعة الامامیه؛ عرض و نقد، ج۲، ص۶۲۳ - ۶۲۷.</ref>
[[اعتقاد شیعیان]] به [[ولایت تکوینی]] [[پیامبر]]{{صل}} و پیشوایانِ [[معصوم]] [[اهل‌بیت]]{{عم}}هرگز شرک‌آمیز و ناسازگار با [[توحید]] نیست. برپایه [[اعتقاد]] به [[ولایت تکوینی]]، [[خداوند]] براساس [[حکمت]] خویش، به برخی از [[بندگان]] [[برگزیده]] خویش [[قدرت]] [[تصرف در عالم]] [[طبیعت]] را داده است و آنان می‌توانند بر خلاف [[قوانین]] عادی طبیعت کارهایی مانند زنده کردن [[مردگان]] و [[شفا دادن]] [[بیماران]] را انجام دهند. البته این قدرت [[خدادادی]] به [[حضرت عیسی]]{{ع}}، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[پیشوایان معصوم]] [[شیعه]] نیز اختصاص ندارد و درباره دیگران، حتی اشیای بی‌جان هم گزارش شده است: [[بنی‌اسرائیل]] بخشی از [[بدن]] گاو [[ذبح]] شده را به [[دستور خدا]] به بدن مرده زدند و او به [[قدرت خدا]] زنده شد. {{متن قرآن|فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید،  این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.</ref> چشمان نابینای [[حضرت یعقوب]]{{ع}}به وسیله [[پیراهن یوسف]]{{ع}} [[شفا]] یافت. {{متن قرآن|فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چون مژده‌رسان آمد، آن (پیراهن) را بر رخسار وی افکند و او بینا گشت، گفت: آیا به شما نگفته بودم که من از خداوند چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید؟» سوره یوسف، آیه ۹۶.</ref> براین اساس و برخلاف [[پندار]] [[وهابیان]]،<ref> اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۵۹۴ - ۵۹۹.</ref> [[اعتقاد شیعیان]] به [[شفابخش]] بودن پیشوایان معصوم و [[تربت امام حسین]]{{ع}} که با [[اذن]] و قدرت خدا انجام می‌گیرد با [[توحید]] هیچ منافاتی ندارد.
همچنین منوط دانستن همه پدیده‌ها به اذن و [[اراده]] و [[قضا و قدر الهی]] هرگز به معنای [[نفی]] تأثیر و علیّت از اسباب و واسطه‌ها نیست. [[ادراک]] [[نادرست]] این مطلب به سبب عدم [[رشد عقلی]] و [[فکری]] از یک سو و استفاده نکردن از [[تعالیم]] پیشوایان معصوم و [[مفسران]] [[حقیقی]] [[قرآن]] از سوی دیگر، زمینه پیدایش دو [[گرایش]] فکری موسوم به [[جبرگرایی]] و [[تفویض]] در میان [[مسلمانان]] شد.<ref>آموزش عقاید، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱.</ref> گروهی (جَبریه) نسبت مستقیم [[افعال]] اختیاری [[انسان]] به [[خدا]] در قرآن (برای نمونه: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد  که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ}}<ref>«خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ می‌دارد یا تنگ می‌گرداند و (آنان) به زندگانی این جهان شادند و زندگانی این جهان در برابر (زندگانی) جهان واپسین جز بهره‌ای (اندک) نیست» سوره رعد، آیه ۲۶.</ref> را به معنای [[سلب]] هرگونه [[مسئولیت]] و [[اختیار]] از انسان در این باره دانسته‌اند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۴۶۶؛ تفسیر قاسمی، ج۵، ص۲۶۹ - ۲۷۰؛ لب الاثر فی الجبر و القدر، ص۳۸.</ref> جبرگرایی به نفی مسئولیت و [[اختیار انسان]] و در نتیجه [[بیهوده]] شدن هر نوع [[نظام تربیتی]]، [[اخلاقی]] و [[حقوقی]] از جمله [[نظام تشریعی]] [[ادیان الهی]] می‌انجامد، زیرا بدون اختیار، جایی برای [[تکلیف]]، [[نکوهش]] و [[ستایش]] و [[کیفر]] و [[پاداش]] نخواهد بود. در مقابل، گروهی دیگر (مُفوِّضه) که به کاستی‌های [[جبرگرایی]] پی [[برده]] بودند به سبب [[ناتوانی]] در جمعِ میان توحیدِ کامل و [[نفی]] [[جبر]] و نیز [[محروم]] بودن از آموزه‌های [[پیشوایان معصوم]] [[اهل بیت]]{{عم}}در دام [[تفویض]] افتاده و [[افعال]] اختیاری [[انسان]] را از دایره فاعلیت [[الهی]] خارج دانستند.
[[شیعه]] با بهره‌گیری از آموزه‌های پیشوایان معصوم{{عم}} با نفی [[جبر و تفویض]] به چیزی میان آن دو [[معتقد]] است.<ref> آموزش عقاید، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱؛ معارف قرآن، خداشناسی، ص۱۰۴ - ۱۰۵.</ref> براساس دیدگاه شیعه ([[امر بین الامرین]]) از یک سو انسان در پرتو [[قدرت]] [[خدادادی]] نسبت به کارهای خود فاعلی مختار و [[مسئول]] است و از سوی دیگر در مرتبه بالاتر، تأثیر عالی و استقلالی در کارهای وی از آنِ خداست.<ref> آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۵.</ref>
'''[[ربوبیت تشریعی]]''' به موجودات ذی [[شعور]]، مختار و مکلّف ([[جن]] و [[انس]]) اختصاص دارد و مسائلی مانند [[فرستادن پیامبران]]، نازل کردن [[کتاب‌های آسمانی]]، تعیینِ [[تکالیف دینی]] و وضع [[احکام]] و [[قوانین]] را در برمی‌گیرد. [[توحید در تشریع]] یا قانونگذاری، یعنی اینکه [[حق]] قانونگذاری برای تعریف و تنظیم رابطه انسان با خود، [[خدا]]، دیگران و [[محیط زیست]] و نیز حق اِعمال و [[اجرای قوانین]] ([[حاکمیت]]) تنها از آنِ خداست {{متن قرآن|مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری  جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«و با خداوند، خدایی دیگر (به پرستش) مخوان، هیچ خدایی جز او نیست، هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او؛ فرمان او راست و (همگان) به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره قصص، آیه ۸۸.</ref> و اوست که باید بگوید انسان چه باید بکند و چه نباید بکند و چه کسانی و با چه شرایطی باید بر [[جامعه]] [[حاکم]] شوند و چه کسانی [[حق حاکمیت]] ندارند و هیچ کس و هیچ نهادی حق ندارد بی‌اذن خدا و در عرض [[تشریع الهی]] و برخلاف آن قانونگذاری یا [[اعمال]] [[قانون]] و حاکمیت کند. هر چند واژه [[تشریع]] به معنای قانونگذاری در [[قرآن]] به کار نرفته، مفهوم "[[حکم]]" یا "[[ولایت]]" و مشتقات آنها از جمله به معنای "قانونگذاری"، "[[داوری]] و [[قضاوت]]" و "[[سرپرستی]] [[امور جامعه]]" به کار رفته است و بخشی از [[آیات]] دربردارنده این مفاهیم، بر [[توحید]] در قانونگذاری و [[حاکمیت]] دلالت می‌کنند. (برای نمونه: [[مائده]] / ۵، ۴۴؛ [[یوسف]] / ۱۲، ۴۰؛ [[قصص]] / ۲۸، ۸۸؛ [[شوری]] / ۴۲، ۹۰)<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۹.</ref> برخلاف [[پندار]] [[وهابیان]]، [[اعتقاد]] به [[حق]] قانونگذاری [[پیامبران]] و [[امامان]] ([[ولایت تشریعی]]) و [[لزوم اطاعت]] از آنها با [[توحید در ربوبیت]] [[تشریعی]] منافاتی ندارد، بلکه از [[شئون]] توحید است، زیرا [[خدا]] چنین حقی را به آنان داده و [[اطاعت]] از آنان همان اطاعت خداست: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ». ([[نساء]] / ۴، ۵۹) براساس [[روایات]] [[نقل]] شده از [[پیامبر خدا]]{{صل}} و امامان [[اهل‌بیت]]{{عم}}، مراد از «اولی الامرِ» یادشده در این [[آیه]] [[دوازده امام]] [[معصوم]]{{عم}} است.<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۱ - ۲۵۴؛ التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۳ - ۱۱۴.</ref> [[حدیث ثقلین]] نیز به نوعی بر این معنا دلالت دارد. البته این اعتقاد که کسی بی‌اذن [[خداوند]] حق قانونگذاری دارد یا می‌تواند برخلاف آموزه‌های [[الهی]] قانونگذاری کند با توحید در ربوبیت تشریعی سازگار نیست.
همچنین برخلاف [[اندیشه]] فرقه‌هایی مانند [[خوارج]]، [[توحید در حاکمیت]] منافاتی با آن ندارد که خداوند [[بندگان]] [[برگزیده]] خود را به عنوان «[[حاکم]]» و «[[ولیّ]]» [[مردم]] [[نصب]] کند و [[منصب]] [[حکومت]] را به آنان دهد؛ برای نمونه، [[قرآن]] از [[تفویض]] این [[مقام]] به [[داود]]{{ع}} خبر می‌دهد (ص / ۳۸، ۲۶)، چون [[تدبیر]] [[امور جامعه]] و [[اجرای قوانین]] [[نیازمند]] برقراری [[ارتباط]] مادی و طبیعی با مردم است و چنین ارتباطی از سوی خدا امکان ندارد و باید همواره گروهی از مردم براساس چارچوب و [[موازین شرعی]] به [[تأسیس حکومت]] و [[تعیین حاکم]] [[اقدام]] کنند.
نتیجه [[توحید ذاتی]] و افعالی، توحید در [[الوهیت]] است؛ یعنی با توجه به [[یگانگی]] [[اللّه]] در ذات، صفات و [[افعال]]، کسی جز او [[شایسته]] [[پرستش]] و [[معبود]] شدن نیست. توحید در الوهیت حد نصاب توحید است و کسی که آن یا یکی از مراتب پیش از آن را قبول نداشته باشد در دایره [[مشرکان]] قرار می‌گیرد و [[اهل]] [[توحید]] و [[رستگاری]] نخواهد بود،<ref>معارف قرآن، ج۳۱، ص۵۴ - ۵۵.</ref>برای همین، توحید در [[الوهیت]] [[شعار]] اساسی [[اسلام]] است: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ». ([[محمّد]] / ۴۷، ۱۹؛ صافّات / ۳۷، ۳۵)




۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش