پرش به محتوا

شیعه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۷٬۹۲۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۰
خط ۲۳۳: خط ۲۳۳:
[[شیعیان]] درباره [[صحابه]] دیدگاهی میانه دارند و [[اعتقاد]] به [[عدالت]] همه آنها را با [[آیات قرآن]]، [[سنت نبوی]] و گزارش‌های [[تاریخی]] ناسازگار می‌دانند. آنان نه مانند [[جمهور]] [[اهل‌سنت]] همه صحابه را [[عادل]] می‌دانند و نه مانند [[غُلات]] همه را [[تکفیر]] می‌کنند.<ref> نک: تفسیر القرآن المجید، ص۴۹۸ - ۵۰۵؛ اجوبة مسائل جار اللّه، ص۱۴؛ التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، ص۳۶۲.</ref> به [[اعتقاد شیعه]]، [[صحابی]] بودن هر چند [[فضیلت]] است، هرگز موجب [[عصمت]] و عدالت نمی‌شود. شمار چشمگیری از علمای نامدار اهل‌سنت نیز همین دیدگاه را دارند.<ref> نک: تفسیر القرآن المجید، ص۴۹۸ - ۵۰۵؛ التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، ص۳۶۱؛ شیخ المضیره ابوهریره، ص۱۵۰.</ref> شماری از [[اصحاب]]، کسانی بودند که [[قرآن]] آنها را به سبب [[مخالفت]] با [[احکام الهی]]، [[دروغ]] [[خواندن]] وعده‌های [[خداوند]] و [[اذیت]] کردن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} صریحاً [[فاسق]] و [[بیماردل]] خوانده و [[لعنت]] کرده است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.</ref>،  {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! به خانه‌های  پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می‌دهد و از شما شرم می‌دارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمی‌کند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پرده‌ای بخواهید، این برای دل‌های شما و دل‌های آنان پاکیزه‌تر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را می‌آزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت می‌کند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref>؛ همچنین گروهی از منافقانِ ناشناخته در میان آنها وجود داشتند. {{متن قرآن|وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> <ref>صحیح مسلم، ج۸، ص۱۲۲.</ref>بنابراین در میان صحابه، افزون بر افراد و شخصیت‌های عالم، عادل و با تقوای فراوان، شماری از منافقانِ ناشناخته، افراد [[سرکش]] و [[اهل]] [[گناه]] نیز بودند و برای همین، اعتقاد به عادل بودن همه اصحاب درست نیست.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
[[شیعیان]] درباره [[صحابه]] دیدگاهی میانه دارند و [[اعتقاد]] به [[عدالت]] همه آنها را با [[آیات قرآن]]، [[سنت نبوی]] و گزارش‌های [[تاریخی]] ناسازگار می‌دانند. آنان نه مانند [[جمهور]] [[اهل‌سنت]] همه صحابه را [[عادل]] می‌دانند و نه مانند [[غُلات]] همه را [[تکفیر]] می‌کنند.<ref> نک: تفسیر القرآن المجید، ص۴۹۸ - ۵۰۵؛ اجوبة مسائل جار اللّه، ص۱۴؛ التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، ص۳۶۲.</ref> به [[اعتقاد شیعه]]، [[صحابی]] بودن هر چند [[فضیلت]] است، هرگز موجب [[عصمت]] و عدالت نمی‌شود. شمار چشمگیری از علمای نامدار اهل‌سنت نیز همین دیدگاه را دارند.<ref> نک: تفسیر القرآن المجید، ص۴۹۸ - ۵۰۵؛ التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، ص۳۶۱؛ شیخ المضیره ابوهریره، ص۱۵۰.</ref> شماری از [[اصحاب]]، کسانی بودند که [[قرآن]] آنها را به سبب [[مخالفت]] با [[احکام الهی]]، [[دروغ]] [[خواندن]] وعده‌های [[خداوند]] و [[اذیت]] کردن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} صریحاً [[فاسق]] و [[بیماردل]] خوانده و [[لعنت]] کرده است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.</ref>،  {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! به خانه‌های  پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می‌دهد و از شما شرم می‌دارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمی‌کند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پرده‌ای بخواهید، این برای دل‌های شما و دل‌های آنان پاکیزه‌تر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را می‌آزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت می‌کند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref>؛ همچنین گروهی از منافقانِ ناشناخته در میان آنها وجود داشتند. {{متن قرآن|وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> <ref>صحیح مسلم، ج۸، ص۱۲۲.</ref>بنابراین در میان صحابه، افزون بر افراد و شخصیت‌های عالم، عادل و با تقوای فراوان، شماری از منافقانِ ناشناخته، افراد [[سرکش]] و [[اهل]] [[گناه]] نیز بودند و برای همین، اعتقاد به عادل بودن همه اصحاب درست نیست.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>


==آموزه‌های [[فقهی]] [[شیعه]]==
شیعه در کنار مشترکات فراوان، در بخش چشمگیری از آموزه‌های فقهی نیز با [[اهل‌سنت]] [[اختلاف]] دارد. [[اختلاف‌ها]] اغلب در جزئیات و شرایط [[احکام]] و بازتاب تفاوت در منابع [[استنباط]] احکام‌اند. اهل‌سنت در کنار [[قرآن]]، [[سنت]] ([[قول و فعل]] و تقریر [[پیامبر]] و [[صحابه]]) و [[اجماع]]، [[قیاس]]، [[استحسان]]، سدّ ذرایع و [[مصالح مرسله]] را نیز از منابع احکام می‌دانند؛ اما [[شیعیان]] فقط قرآن، سنت (قول و فعل و تقریر پیامبر{{صل}} و دیگر [[پیشوایان معصوم]]) و [[عقل]] را از منابع [[شناخت]] احکام می‌شمارند. به [[اعتقاد]] [[شیعه امامیه]]، [[حق تشریع]] فقط از آنِ خداست {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمرده‌اید؛ آنچه آن را شتابناک می‌جویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> و [[خداوند]] چنین حقی را تنها به [[پیامبر اکرم]]{{صل}}داده است. پس از پیامبر اکرم{{صل}} طبق [[نص]] و تصریح ایشان، [[ائمه]] معصومِ [[اهل‌بیت]]{{عم}} برای [[تشریع]] و [[تبیین احکام الهی]] [[منصوب]] شده‌اند. [[حدیث ثقلین]] از جمله مستندات این دیدگاه است؛ اما اهل‌سنت به سبب اعتقاد نداشتن به [[امامت]] و [[عصمت]]، بخش مهمی از آموزه‌های [[کلامی]] و فقهی خویش را از کسانی مانند [[ابوحنیفه]]، [[احمد بن حنبل]]، [[مالک]] و [[محمد شافعی]] گرفته‌اند که دست‌کم یک قرن پس از پیامبر می‌زیسته‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
===[[وضو]]===
چگونگی شستن دست‌ها و نیز مسح یا شستن پاها در وضو مورد اختلاف شیعه و [[سنی]] است. این اختلاف، در چگونگی [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.</ref> و برخی [[روایات]] ریشه دارد. به اعتقاد [[علمای شیعه]]، دست‌ها باید از آرنج تا نوک انگشتان، از بالا به پایین شسته شوند. آنها در این باره به ظاهر [[آیه]] و نظر عرف استناد کرده و معتقدند {{متن قرآن|إِلَى الْمَرَافِقِ}} به معنای "دست‌ها را تا آرنج بشویید" محدوده شستن و نه چگونگی آن را بیان می‌کند و {{متن قرآن|إِلَى}} قید برای دست‌ها و [[تعیین]] محدوده دست است، چون "دست"، به انگشتان تا مچ و مچ تا بازو هم گفته می‌شود و اگر دست میان مراتب یادشده مشترک نبود، به گفتنِ {{متن قرآن|إِلَى}}: "تا" نیازی نبود.
در عرف هم، شستن از بالا به پایین رایج و راحت‌تر است؛<ref>التبیان، ج۳، ص۴۵۱؛ المیزان، ج۵، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ نمونه، ج۴، ص۲۸۵ - ۲۸۶.</ref> مثلاً هنگامی که پزشک به [[بیمار]] می‌گوید پای خود را تا زانو با آب سرد بشویید، مرادش این نیست که از پایین تا زانو، بلکه مرادش شستن پا تا محدوده زانوست و بیمار به شیوه رایج در عرف از بالا به پایین می‌شوید.
اما [[اهل‌سنت]] {{متن قرآن|إِلَى}} را قیدِ شستن دانسته و معتقدند باید دست‌ها را از پایین به بالا (از سر انگشت‌ها تا آرنج) شست،<ref> جامع البیان، ج۶، ص۱۶۷؛ معانی القرآن، نحاس، ج۲، ص۲۷۰ - ۲۷۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۵۹.</ref> در حالی ‌که این گونه شستن متعارف نیست. افزون بر اینکه بر فرضِ {{متن قرآن|إِلَى}} قیدِ شستن باشد، چنین نیست که انتهای شستن را برساند، بلکه احتمال دارد به معنای "با" باشد ({{متن قرآن|إِلَى}} به معنای مَعَ)؛ یعنی دست‌ها را همراه با آرنج بشویید. این‌گونه کاربردهای لفظی در [[قرآن]] و [[ادبیات عرب]] وجود دارد. {{متن قرآن|فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}}<ref>«و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟» سوره آل عمران، آیه ۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا}}<ref>«دارایی‌های یتیمان را به ایشان برسانید و (دارایی‌های آنان که برای شما) ناپاک (است) را، جایگزین (دارایی‌های) پاک (خود) نگردانید و دارایی‌های آنان را با افزودن به دارایی‌های خود نخورید که این گناهی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۲.</ref>.<ref>التبیان، ج۳، ص۴۵۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۸۳.</ref> براساس روایاتِ رسیده از [[امامان]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز هنگام [[وضو]] دستانش را از بالا به پایین می‌شست؛<ref>تهذیب، ج۱، ص۵۸ - ۵۹؛ المیزان، ج۵، ص۲۲۱.</ref> اما در [[روایات]] اهل‌سنت، در این باره توضیحی نیامده است.
درباره مسح کردن یا شستن پاها نیز [[شیعیان]] با استناد به [[آیه]] یادشده و روایات صحیح [[پیامبر]]{{صل}}و اهل‌بیت{{عم}}معتقدند که باید هنگام وضو پاها را مسح کشید. [[مفسران شیعه]] واژه {{متن قرآن|وَأَرْجُلَكُمْ}} را که بلافاصله پس از {{متن قرآن|بِرُءُوسِكُمْ}} آمده است عطف به جای آن و محلاً [[منصوب]] دانسته و معتقدند باید مانند سر مسح شوند؛<ref>تفسیر القرآن المجید، ص۱۷۱ - ۱۷۲؛ التبیان، ج۳، ص۴۵۲؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۸۴.</ref> اما شماری از [[مفسران اهل‌سنت]] با توجه به [[نصب]] ظاهری {{متن قرآن|أَرْجُلَكُمْ}} آن را عطف بر {{متن قرآن|وُجُوهِكُمْ}} و مفعولِ {{متن قرآن|فَاغْسِلُوا}} در جمله پیشین دانسته و بر این باورند که باید پاها شسته شوند.<ref>احکام القرآن، شافعی، ج۱، ص۴۴؛ جامع البیان، ج۶، ص۱۸۳ - ۱۸۲؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۶۱.</ref>
[[ابن‌حزم]] از علمای [[اهل‌سنت]] در رد این دیدگاه می‌گوید: {{متن قرآن|أَرْجُلَكُمْ}} چه با [[نصب]] خوانده شود و چه مجرور، عطف بر {{متن قرآن|بِرُءُوسِكُمْ}} است، زیرا جایز نیست موضوعی مستقل میان معطوف و معطوف علیه فاصله شود.<ref> المحلی، ج۲، ص۵۶.</ref> براساس [[روایات معتبر]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} <ref> المصنف، ابن ابی شیبه، ج۱، ص۳۰؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۵۶.</ref> و [[امام علی]]{{ع}} <ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۵۹؛ مسند ابی‌داود، ج۱، ص۲۲؛ شرح معانی الآثار، ج۱، ص۳۵.</ref> و [[اهل‌بیت]]{{عم}} نیز روی پاها را مسح می‌کشیدند.
در مقابل، [[روایات]] مورد استناد [[اهل سنت]] برای شستن پاها اغلب سندهای ضعیفی دارند و با [[آیه قرآن]] و [[روایت]] صحیح نیز معارض‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
=== [[نماز]]===
[[علمای شیعه]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref> را جزئی از [[قرآن]] و نخستین [[آیه]] سوره‌های آن دانسته و برهمین اساس [[خواندن]] آن را در [[حمد]] و [[سوره]] نماز، [[واجب]] می‌دانند.<ref>آلاء الرحمن، ج۱، ص۵۰ - ۵۱؛ کنز العرفان، ج۱، ص۱۱۹ - ۱۲۰؛ البیان، ص۱۹۹، ۴۴۰.</ref> آنها در این باره به روایت‌هایی معتبر از اهل‌بیت{{عم}}استناد می‌کنند <ref>الکافی، ج۳، ص۳۱۲ - ۳۱۳ و ۴۸۵؛ الاستبصار، ج۱، ص۳۱۱.</ref>. روایت‌هایی متعدد از اهل‌سنت نیز مؤید این معنایند.<ref>صحیح مسلم، ج۲، ص۱۲؛ سنن النسائی، ج۲، ص۱۳۴؛ الاتقان، ج۱، ص۷۶ - ۷۷.</ref> البته اهل‌سنت در این باره [[اختلاف]] دارند: شماری از آنان، به ویژه بیشتر شافعی‌ها بَسْمَلَه را جزئی از قرآن <ref>روح المعانی، ج۱، ص۳۹؛ فتح القدیر، ج۱، ص۱۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۱۶ - ۱۷.</ref> و گروهی دیگر با [[نفی]] جزئیت، آن را فقط برای جداساختن دو سوره می‌دانند.<ref>روح المعانی، ج۱، ص۳۹.</ref> با این حال، بیشتر سنی‌های [[حنفی]] خواندن آن را پیش از [[سوره حمد]] واجب؛ اما [[مالک]] آن را به خودی خود [[مکروه]]، اما برای [[پرهیز]] از [[اختلاف]] [[مستحب]] می‌داند.<ref>روح المعانی، ج۱، ص۳۹؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۳۶۶ - ۳۶۷.</ref> [[شیعیان]] همچنین گفتن {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref> در [[حمد]] و [[سوره]] [[نماز]] را [[واجب]] و نیز بلند گفتن آن در نماز [[مغرب]] و عشاء و صبح را بر مردان واجب و در ظهر و عصر مستحب می‌دانند؛<ref>السرائر، ج۱، ص۲۱۸؛ شرائع الاسلام، ج۱، ص۶۵؛ غایة المراد، ج۱، ص۱۴۰.</ref> اما بیشتر [[اهل‌سنت]] بلند گفتن آن را در [[نماز صبح]] و مغرب و عشاء مستحب می‌دانند.<ref>المجموع، ج۳، ص۳۴۱ - ۳۴۲؛ الجوهر النقی، ج۲، ص۴۹ - ۵۰، ۵۸؛ الرساله، ص۱۷۷.</ref>
برپایه [[فقه شیعه]]، [[خواندن]] هر یک از نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء در وقت اختصاصی خود [[فضیلت]] ویژه‌ای دارد، از این رو جداخواندن دو نماز به [[حکم اولی]]، بهتر است؛ اما با توجه به [[دشواری]] در تفریق، به ویژه در [[نماز جماعت]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه معصوم]] [[اهل‌بیت]]{{عم}}جمع میان دو نماز را در شرایط عادی نیز جایز دانسته‌اند.<ref>الخلاف، ج۱، ص۵۸۸ - ۵۸۹؛ المؤلف من المختلف، ج۱، ص۲۰۸.</ref> بیشتر اهل‌سنت جمع میان دو نماز را جز در مواردی مانند [[سفر]]، [[بارش باران]]، [[بیماری]] و وقوف در [[عرفه]] و مزدلفه جایز نمی‌دانند.<ref> الخلاف، ج۱، ص۵۸۸ - ۵۹۱؛ المؤلف من المختلف، ج۱، ص۲۰۸؛ ذکری، ج۲، ص۳۳۶.</ref> آنها با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ}}<ref>«بر نمازها به ویژه نماز میانه  پایبند باشید و برای خداوند فروتنانه (به نماز و دعا) بایستید» سوره بقره، آیه ۲۳۸.</ref>) و {{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا}}<ref>«و چون نماز را به پایان بردید خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد کنید و چون آرام یافتید نماز را برپا دارید که نماز بر مؤمنان فریضه‌ای است که زمان معیّن دارد» سوره نساء، آیه ۱۰۳.</ref> براین باورند که نماز را باید در وقت مخصوص به خود خواند. آنها همچنین در این باره به برخی [[روایات]] استناد کرده‌اند.<ref>الام، ج۱، ص۹۰؛ ج۷، ص۲۰۳؛ الموطا، ج۱، ص۱۴۴؛ المجموع، ج۱، ص۴۷۱؛ ج۴، ص۳۷۸.</ref>
به نظر [[علمای شیعه]]، دو آیه یاد شده فقط بر اهمیت نماز و توجه ویژه به وقت آن تأکید می‌کنند و این معنا با جواز جمع میان دو نماز منافاتی ندارد، چنان‌که جمع میان دو نماز در [[سیره رسول اکرم]] نیز به چشم می‌خورد. [[روایات]] مورد استناد [[اهل‌سنت]] نیز در صورت [[پذیرش]]، با [[احادیث]] فراوانِ [[نقل]] شده از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[منابع اهل سنت]] منافات دارند. براساس این روایات، پیامبر اکرم{{صل}}بدون عذر و [[باران]] نیز میان دو [[نماز]] جمع کرده است.<ref>المجموع، ج۴، ص۳۷۸؛ جواهر الکلام، ج۷، ص۳۱۱.</ref> دیدگاه [[فقهای شیعه]] درباره نماز مسافر نیز با دیدگاه بیشتر اهل‌سنت متفاوت است: [[شیعیان]] مانند حنفی‌ها، شکسته بودن نماز مسافر را [[واجب]]؛ اما مالکی‌ها، شافعی‌ها و حنبلی‌ها جایز می‌دانند. هر چند هر گروهی برای [[اثبات]] دیدگاه خویش به کتاب، [[سنت]] و [[اجماع]] استناد کرده‌اند،<ref>الخلاف، ج۱، ص۵۶۷؛ المؤلف من المختلف، ج۱، ص۲۰۰ - ۲۰۱.</ref>به نظر می‌رسد سبب اصلی [[اختلاف]]، ریشه در [[تفسیر]] واژه {{متن قرآن|جُنَاحٌ}} در [[آیه]] زیر دارد: {{متن قرآن|وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref>«و چون به سفر می‌روید اگر می‌هراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید؛ بی‌گمان کافران برای شما دشمنی آشکارند» سوره نساء، آیه ۱۰۱.</ref> براساس ظاهر آیه و برداشت بیشتر اهل‌سنت، جوازِ شکسته [[خواندن نماز]] در [[سفر]] به وجود خطر جانی از سوی [[دشمنان]] مشروط است. {{متن قرآن|جُنَاحٌ}} در لغت به معنای [[گناه]] است.<ref>مفردات، ص۲۰۶؛ المصباح المنیر، ج۱، ص۱۱۱.</ref> با توجه به معنای {{متن قرآن|فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ}} (بر شما گناهی نیست)، اهل‌سنت دلالت جمله یادشده بر تخییر را قوی‌تر از دلالتش بر [[تعیین]] قصر دانسته‌اند، زیرا [[نفی]] جناح با واجب و [[مستحب]] و [[مباح]]، بلکه با [[مکروه]] نیز سازگار است؛<ref>الام، ج۱، ص۲۰۷؛ آیات الاحکام، استرآبادی، ج۱، ص۲۶۶.</ref> اما شیعیان با استناد به روایات [[اهل‌بیت]]{{عم}} سفرِ بی خطر را نیز موجب شکسته شدن نماز دانسته و کامل [[خواندن]] آن را جایز نمی‌دانند. براساس این دیدگاه، [[مقید]] شدن [[حکم]] قصر نماز به مسئله "[[خوف]]" می‌تواند قید غالبی یا برای تأکید بیشتر باشد. در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} تعبیر {{متن قرآن|فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ}} برای رفع توهم [[تحریم]] خوانده شده است، از این‌رو [[قرآن]] با تعبیر {{متن قرآن|فَلَا جُنَاحَ}} این توهم را از بین می‌برد. چنین تعبیری درباره [[سعی]] میان [[صفا و مروه]] و رفع توهم [[تحریم]] آن نیز به کار رفته است، در حالی که هیچ یک از فقهای [[مسلمان]] جایز بودن [[سعی]] در [[حج]] یا [[عمره]] را از آن برداشت نکرده و همه به [[واجب]] بودن آن معتقدند. {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان صفا و مروه از نشانه  های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref>.<ref>التبیان، ج۳، ص۳۰۷؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۲ - ۱۷۴؛ نمونه، ج۱، ص۵۴۳.</ref>
از دیگر [[اختلافات]] [[فقهی]]، [[خواندن]] سوره‌های سجده‌دار در [[نماز]] است: [[شیعه امامیه]] خواندن این [[سوره‌ها]] و [[سجده]] کردن برای آنها در نماز را [[باطل]] کننده نماز می‌داند، زیرا [[خواندن]] این سوره‌ها [[سجده]] واجب دارد {{متن قرآن|وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ}}<ref>«و چون بر آنان قرآن بخوانند به سجده درنمی‌آیند،» سوره انشقاق، آیه ۲۱.</ref> و سجده کردن مستلزم زیادت در نماز و ترک آن مستلزم ترک واجب است؛<ref> الانتصار، ص۱۴۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۳، ص۱۴۶؛ جواهر الکلام، ج۱۰، ص۲۱۴.</ref> اما [[ابوحنیفه]] خواندن آنها را جایز و سجده کردن میان نماز را با استناد به [[آیات]] {{متن قرآن| فَمَا لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ}}<ref>«و چگونه‌اند که ایمان نمی‌آورند؟ و چون بر آنان قرآن بخوانند به سجده درنمی‌آیند،» سوره انشقاق، آیه ۲۰-۲۱.</ref> واجب می‌داند. [[مذاهب]] دیگر [[اهل‌سنت]]، خواندن سوره‌های سجده‌دار در نماز و سجده برای آن را جایز می‌دانند.<ref> المغنی، ج۱، ص۶۵۲؛ الحاوی الکبیر، ج۲، ص۲۰۰؛ فتح القدیر، ج۱، ص۴۰۸ - ۴۰۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
===[[روزه]] مسافر===
[[شیعیان]] با استناد به صریح [[آیات قرآن]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر می‌تابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر می‌تابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۱۸۳-۱۸۵.</ref> و نیز [[روایات نبوی]] و [[اهل‌بیت]]{{عم}} <ref> الکافی، ج۴، ص۱۲۶.</ref> روزه گرفتن مسافر را جایز نمی‌دانند؛ اما اهل‌سنت، با استناد به شماری از [[روایات]] و با تقدیر گرفتن کلمه‌ای در [[آیه]] مربوط، روزه گرفتن مسافر را جایز دانسته و درباره اینکه آیا [[افطار]] کردن بهتر است یا روزه گرفتن، به اختلاف‌گراییده‌اند. [[تفسیر اهل‌سنت]] درباره آیه و برداشت جواز روزه از آن، اشکالات جدی دارد <ref> المیزان، ج۲، ص۱۲ - ۱۵.</ref> و روایات مورد استناد آنها در [[تعارض]] با [[قرآن]] و با چالش مواجه است.<ref>الصوم فی السفر، ص۲۵ - ۳۵.</ref> افزون بر آن، با شماری دیگر از روایات اهل‌سنت که بر [[وجوب]] افطار در [[سفر]] دلالت دارند در [[تعارض]] است.<ref>صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۱ - ۱۴۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۳۳؛ سنن ابی داود، ج۲، ص۵۳۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
===[[خمس]]===
[[خمس]]، یک پنجم برخی از [[دارایی‌ها]] را گویند که باید طبق [[دستور]] [[دین]] پرداخت: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>.<ref>انوار الفقاهه، ص۱۲، «کتاب الخمس»؛ الخمس و الانفال، ص۳۰۵؛ معجم المصطلحات، ج۲، ص۵۷.</ref> برداشت [[شیعه]] و [[اهل‌سنت]] از واژه "[[غنیمت]]" که در [[آیه]] آمده {{متن قرآن|غَنِمْتُمْ}} متفاوت است: [[فقیهان]] <ref>المقنعه، ص۲۷۶؛ شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۳۳ - ۱۳۴.</ref> و [[مفسران]]<ref> تفسیر القرآن العظیم، ص۲۳۰؛ فقه القرآن، ج۱، ص۲۴۳؛ المیزان، ج۹، ص۸۹ - ۹۰.</ref> شیعه با استناد به معنای لغوی ریشه "غ - ن - م"<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۴۴۵؛ تاج العروس، ج۱۷، ص۵۲۷، «غنم».</ref> و [[روایات]] [[امامان]] [[اهل‌بیت]]{{عم}}،<ref>الکافی، ج۱، ص۵۴۴ - ۵۴۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۳۶.</ref> واژه غنیمت را به معنای هر گونه درآمد و سود دانسته‌اند. بر همین اساس، افزون بر [[غنایم]] [[جنگی]]، پرداخت خمسِ معادنی مانند طلا و نقره، گنج و سود حاصل از [[تجارت]]، [[کشاورزی]] و نیز هرگونه کسب و کاری دیگر را به شرط زاید بودن بر هزینه سالیانه [[زندگی]]، [[واجب]] می‌دانند.
کاربرد واژه {{متن قرآن|مَغَانِمُ}} به معنای مطلق سود و فایده در [[قرآن]] نیز مؤید دیدگاه شیعه است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند  نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار  این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند بر شما منّت نهاد (و به اسلام راه نمود) بنابراین بررسی کنید، بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref>؛ اما اهل‌سنت با استناد به [[سیاق آیات]] و [[نزول آیه]] خمس درباره غنایم [[جنگ بدر]]، غنیمت در آیه را فقط شامل غنایم جنگی دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۴؛ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۶۴.</ref> البته پاره‌ای از روایات اهل‌سنت نیز نشان می‌دهند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}}خمس را بر هرگونه سودی از جمله عنبر و مروارید قرار داده است.<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۵۴۴؛ ج۴، ص۲۵۰؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۵؛ الاعتصام بالکتاب والسنه، ص۱۰۷.</ref> آنها گنج را نیز با شرایطی خاص از موارد [[وجوب]] خمس دانسته و درباره وجوب خمسِ فی‌ء، انواع معدن و زمینِ خریداری شده به وسیله شخص ذمّی از [[مسلمان]] [[اختلاف]] دارند.<ref>بدایة المجتهد، ج۱، ص۳۱۳ - ۳۱۴.</ref> [[موارد مصرف]] [[خمس]] نیز مورد اختلاف [[شیعه]] و [[سنی]] است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
=== [[ازدواج موقت]]===
به گفته همه [[دانشمندان شیعه]] <ref>التبیان، ج۳، ص۱۶۵؛ مجمع البیان، ج۳، ص۵۲؛ فقه القرآن، ج۲، ص۱۰۴.</ref> و بیشتر [[اهل سنت]]،<ref>تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۲۰ - ۱۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۴۹.</ref> [[آیه]] ۲۴ [[سوره نساء]] / ۴ بر [[حلال]] بودن ازدواج موقت دلالت می‌کند: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً»؛ با این تفاوت که به [[اعتقاد]] [[اهل‌سنت]]، این آیه پس از مدتی با [[آیات]] دیگری مانند آیه ۲۲۸ [[سوره بقره]] / ۲ و ۵ - ۷ [[سوره مؤمنون]] / ۲۳، برخی [[روایات]] و [[اجماع]] [[مسلمانان]] [[نسخ]] و ازدواج موقت [[حرام]] گردید؛ اما [[علمای شیعه]] ضمن نقد مستنداتِ این دیدگاه، نسخ آیه یادشده را رد کرده و معتقدند شماری دیگر از روایات اهل‌سنت نشان می‌دهند که ازدواج موقت در [[زمان]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میان برخی [[اصحاب]] رایج بوده <ref>صحیح مسلم، ج۵، ص۲۳ - ۲۴؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۶۵؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۵۲۳ - ۵۲۶.</ref> و آن [[حضرت]] هم تا پایان [[عمر]] خویش از آن [[نهی]] نکرده است.<ref>صحیح البخاری، ج۵، ص۱۵۸؛ مسند احمد، ج۵، ص۶۰۳.</ref> شماری از اصحاب و تابعیان شناخته شده نیز آن را جایز دانسته‌اند.<ref>المحلی، ج۹، ص۵۱۹ - ۵۲۰؛ دراسات فقهیه، ص۵۱ - ۵۶.</ref> روایت‌های فراوانی از [[امامان]] [[اهل‌بیت]]{{عم}}هم بر [[مشروع]] بودن آن در زمان [[پیامبر]]{{صل}}و پس از وی تا [[قیامت]] دلالت دارند.<ref> الکافی، ج۵، ص۴۴۸ - ۴۴۹؛ وسایل الشیعه، ج۲۱، ص۹ و ۶۵.</ref> [[اجماعی]] هم در این زمینه نیست و چنان‌که گفته شد، به جز شیعه، دیگران هم آن را جایز دانسته‌اند.
در مقابل، شماری از [[مفسران اهل‌سنت]] آیه {{متن قرآن|وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست  و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، هم‌داستان شوید  بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.</ref> را مربوط به [[ازدواج]] دائم دانسته‌اند؛<ref>جامع البیان، ج۵، ص۱۷ - ۱۸.</ref> اما به گفته علمای شیعه واژه "استمتاع" هرگاه مطلق و بی‌قرینه به کار رود بر ازدواج موقت دلالت دارد.<ref>التبیان، ج۳، ص۱۶۵؛ فقه القرآن، ج۲، ص۱۰۴.</ref> دوم اینکه طبق [[آیه]] باید به مجرد [[عقد]]، مهریه پرداخت شود و این به [[ازدواج موقت]] اختصاص دارد؛ اما در [[ازدواج]] دائم پرداخت همه مهریه به مجرد عقد [[واجب]] نیست.<ref>التبیان، ج۳، ص۱۶۶؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۱۹۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
===[[تقیه]]===
[[تقیه]] نزد [[شیعیان]] جایگاهی ویژه دارد و روشی [[فطری]] و [[عقلانی]] به شمار می‌رود که در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] خود به کار می‌برند. هر چند افرادی مانند ابن‌تیمیه آن را نوعی [[نفاق]]، [[الحاد]] و روش [[یهودیان]] دانسته‌اند،<ref>منهاج السنة النبویه، ج۱، ص۳۷، ۶۸؛ ج۷، ص۱۵۱.</ref> [[مشروعیت]] آن به وسیله [[قرآن]]، [[سنت نبوی]] و [[اهل‌بیت]]{{عم}} و نیز [[صحابه]]، تابعیان و بسیاری از علمای بزرگ [[اهل‌سنت]] [[تأیید]] شده است. تقیه بدین معناست که [[انسان]] [[مؤمن]] برای [[حفظ جان]]، [[مال]] و [[ناموس]] خود، <ref>عقائد الامامیه، ص۸۵.</ref> [[دین]] و [[باورهای دینی]] خود را از [[دشمنان]] [[پنهان]] کرده و در ظاهر و زبانی و موقت با آنها و [[باورها]] و رفتارهایشان [[همراهی]] کند.<ref>جامع البیان، ج۳، ص۲۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۲؛ القواعد الفقهیه، ج۵، ص۴۷.</ref> صریح‌ترین مستند تقیه، آیه {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> است. [[خداوند]] در این آیه ضمن [[نهی]] [[مؤمنان]] از برقراری [[ارتباط]] دوستانه با [[کافران]]، کسانی را که چنین کنند [[تهدید]] کرده که پیوندشان به طور کلی با [[خدا]] گسسته می‌شود و از [[ولایت خدا]] بیرون خواهند رفت و در ادامه کسانی که از [[ترس]] دشمنان با آنها پیوند دوستانه برقرار کنند استثنا می‌شوند.
[[مفسران]]، تقیه یاد شده در این آیه را به [[زمان]] [[چیرگی]] کافران بر مؤمنان مربوط دانسته و گفته‌اند که به [[صدر اسلام]] اختصاص ندارد.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۲۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۲؛ فتح القدیر، ج۱، ص۳۳۱.</ref> آیه {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> نیز بر [[مشروع]] بودن تقیه دلالت دارد. در این آیه از [[خشم]] و [[عذاب]] خدا نسبت به کافران یاد، اما کسانی که از سر [[اجبار]] [[سخن]] [[کفرآمیز]] می‌گویند، ولی در [[دل]] [[ایمان]] [[استواری]] دارند، استثنا شده‌اند. این [[آیه]] درباره گروهی از [[مسلمانان]]، از جمله [[عمار یاسر]] نازل شده است که به [[سختی]] مورد [[شکنجه]] [[مشرکان]] [[مکه]] قرار گرفتند و [[عمّار]] به [[اجبار]] و برای [[رهایی]] خود به [[پیامبر]]{{صل}} [[ناسزا]] گفت و از [[بت‌ها]] به [[نیکی]] یاد کرد. گروهی گفتند که عمّار [[کافر]] شده است. پیامبر{{صل}} وقتی از عمّار شنید که هیچ‌گونه تزلزلی در ایمانش پدید نیامده است، فرمود: اگر باز هم تو را شکنجه دادند تو نیز دوباره چنین کن.<ref>التبیان، ج۶، ص۴۲۸؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۰۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۵۲۰.</ref>
سومین آیه‌ای که بر [[مشروعیت تقیه]] دلالت دارد، درباره [[مؤمن آل فرعون]] است. او که از درباریان [[فرعون]] بود و گویا پس از [[پیروزی]] [[حضرت موسی]]{{ع}} بر ساحران به وی گروید، [[ایمان]] خود را [[پنهان]] می‌کرد. وی با همین [[پنهان‌کاری]] توانست افزون بر [[حفظ جان]] خویش، حضرت موسی{{ع}} را به موقع از دسیسه [[فرعونیان]] برای کشتن وی [[آگاه]] ساخته و [[جان]] او را نیز [[نجات]] دهد: {{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}}<ref>«و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۴۳۷؛ المیزان، ج۱۷، ص۳۲۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
===[[لعن]] کردن===
[[شیعیان]] با استناد به آموزه‌های [[کتاب و سنت]]، ضمن [[اعتقاد]] به [[حرمت]] [[سبّ]] و [[ناسزاگویی]] نسبت به [[مؤمن]] و کافر، لعن کردن کسانی را که در [[قرآن]] و [[سنت]] لعن شده‌اند، جایز می‌دانند؛ اما [[اهل‌سنت]] فقط لعن [[منافقان]] شناخته شده و کافرانی را روامی‌دانند که در حالت [[کفر]] از [[دنیا]] رفته‌اند. برهمین اساس و با اعتقاد به [[عدالت]] همه [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}}، شیعیان را با [[اتهام]] لعن همه [[اصحاب]]، به کفر و [[خروج از دین]] متهم کرده و به [[قتل]] آنان [[فتوا]] داده‌اند. این گونه [[فتواها]] همواره در طول [[تاریخ]] دستاویزی برای [[آزار]] و [[اذیت]] [[شیعیان]] و [[کشتار]] آنان بوده است، در حالی که شیعیان هرگز درباره همه [[اصحاب پیامبر]]{{صل}}دیدگاه یکسانی ندارند.
[[لعن]] کردن، نوعی ابراز [[انزجار]]، [[برائت]] جستن و محکوم کردن کسانی است که در برابر جریان و [[جامعه]] [[توحیدی]] [[ایستاده]] و با ایجاد مانع و [[انحراف]]، آن را [[تهدید]] می‌کنند. [[قرآن]] با [[سلسله]] مراتبی، از لعن [[ابلیس]] که نماد [[شرارت]] و [[پلیدی]] و بزرگ‌ترین [[دشمن خدا]] و [[خداپرستان]] است شروع کرده {{متن قرآن|وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ}}<ref>«و لعنت من تا روز پاداش و کیفر بر تو باد!» سوره ص، آیه ۷۸.</ref> و پس از آن به لعن افراد و گروه‌هایی می‌پردازد که هر یک با [[پیروی]] از [[شیطان]] به نوعی در مسیر [[دعوت]] و جامعه توحیدی مانع‌ تراشی می‌کند. ابتدا همه کافرانی را [[لعنت]] می‌کند که به جای پیروی از [[خدا]] و [[پیامبر]] او، از سران و بزرگان خویش پیروی کرده و [[گمراه]] شدند {{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لّا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلا نَصِيرًا يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولا وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا}}<ref>«خداوند کافران را لعنت و برای آنان آتش (دوزخ) را آماده کرده است هماره در آن جاودانند و یار و یاوری نمی‌یابند روزی که چهره‌های آنان در آتش گردانده شود می‌گویند: ای کاش از خداوند و پیامبر فرمان برده بودیم و می‌گویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه ۶۴-۶۷.</ref>؛ کافرانی که [[حدود الهی]] را زیر پا نهاده و از [[کارهای ناپسند]] خویش دست برنمی‌داشتند {{متن قرآن|لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ كَانُواْ لاَ يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ}}<ref>«کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شده‌اند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌کردند از کار ناپسندی که می‌کردند باز نمی‌ایستادند  بی‌گمان، زشت است کاری که می‌کردند» سوره مائده، آیه ۷۸-۷۹.</ref> و نیز کافرانی که به [[خداوند]] [[دروغ]] بسته و مانع [[راه خدا]] شده و به [[جهان آخرت]] [[کفر]] می‌ورزند. {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُوْلَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الأَشْهَادُ هَؤُلاء الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ  الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«و ستمکارتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد کیست؟ آنان بر پروردگارشان (در رستخیز) عرضه خواهند شد و گواهان می‌گویند: اینانند که بر پروردگار خود دروغ بستند؛ هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد! همان کسانی که (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند و آن را کژ می‌شمرند و جهان واپسین را انکار می‌کنند» سوره هود، آیه ۱۸-۱۹.</ref> پس از آنها افراد و گروه‌هایی در درون [[جامعه اسلامی]] لعنت شده‌اند: [[منافقان]] {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ}}<ref>«خداوند به مردان و زنان منافق و کافران، آتش دوزخ را وعده کرده است که در آن جاودانند، همان آنان را بس! و خداوند آنان را لعنت کرده است و عذابی پایدار خواهند داشت» سوره توبه، آیه ۶۸.</ref>، مردانی که [[همسر]] خویش را به آلوده ‌دامنی متهم می‌کنند {{متن قرآن| وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلاَّ أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«و آنان که به همسران خود تهمت (زنا) می‌زنند و گواهی جز خود ندارند گواهی هر یک از آنان، چهار بار گواهی دادن (با سوگند) به خداوند است که «به راستی من از راستگویانم و (بار) پنجم (بگوید): «لعنت خداوند بر من اگر از دروغگویان باشم» سوره نور، آیه ۶-۷.</ref>، اذیت و آزار کنندگان [[پیامبر اکرم]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را می‌آزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت می‌کند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref>، کسانی که به [[زنان]] پاکدامن [[تهمت]] آلوده‌دامنی می‌زنند {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که به زنان پاکدامن بی‌خبر مؤمن، تهمت (زنا) می‌زنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شده‌اند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.</ref>، کسی که عمداً مؤمنی را می‌کشد ([[نساء]] / ۴، ۹۳) و سست‌باورانی که [[فسادانگیزی]] کرده و [[حرمت]] [[خویشاوندی]] را می‌شکنند. ([[محمّد]] / ۴۷، ۲۲ - ۲۳) برخلاف کسانی که لعن [[مسلمان]] را جایز ندانسته و آن را فقط درباره [[کافران]] و منافقانِ شناخته شده جایز می‌دانند، بعضی از عناوین عمومی لعن شده در قرآن بر [[مسلمانان]] نیز [[تطبیق]] می‌کند. براساس یک [[تفسیر]]، مراد از [[منافقان]]، [[بیماردلان]] و شایعه‌کنندگانی که [[قرآن]] آنان را [[لعن]] کرده است ([[احزاب]] / ۳۳، ۶۰)، همان گروه منافقان‌اند؛ اما بر پایه [[تفسیر]] مشهور دیگری، مراد از بیماردلان، [[مسلمانان]] سست‌ایمانی است که [[زنا]] کرده یا به آن [[گرایش]] داشتند.<ref>الکشاف، ج۳، ص۵۶۱؛ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۲۳۸؛ روح المعانی، ج۲۲، ص۹۰.</ref> ظاهر آیه‌ای که بر [[لعنت]] اذیت‌کنندگان [[پیامبر اکرم]]{{صل}}دلالت می‌کند (احزاب / ۳۳، ۵۷) نیز عام است و هر گونه اذیتی را دربرمی‌گیرد.<ref>التفسیر الکبیر، ج۳، ص۵۱۸.</ref> برخی سخنان ناروا درباره پیامبر اکرم{{صل}} (احزاب / ۳۳، ۶۹ - ۷۰)، ورود بی‌اجازه به [[خانه]] آن [[حضرت]]، سرگرم [[گفت‌وگو]] شدن و ترک نکردن خانه وی پس از خوردن [[غذا]] و نیز [[سخن گفتن]] با [[همسران]] وی بدون در میان بودن پرده، از مصادیق [[اذیت]] کردن پیامبر اکرم{{صل}} است. (احزاب / ۳۳، ۵۳)<ref>المیزان، ج۱۹، ص۲۵۰.</ref>برخلاف دیدگاه برخی [[مفسران]] که اذیت‌کنندگانِ [[پیامبر]]{{صل}}را اشاره به [[یهود]] و [[نصارا]] و منافقان دانسته‌اند،<ref>تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۶۸؛ تفسیر ابن زمنین، ج۳، ص۴۱۱.</ref> برخی از مسلمانان مخاطب قرآن‌اند. براساس برخی [[روایات]] نیز، پیامبر اکرم{{صل}} از جمله خطاب به یکی از [[اصحاب]] به نام [[عمرو]] بن شاس <ref>معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۹۹۶؛ اسدالغابه، ج۴، ص۴۸۳؛ الاصابه، ج۴، ص۳۷۱.</ref> اذیت کردن [[علی]]{{ع}} را مایه اذیت خود خواند.<ref>التاریخ الکبیر، ج۶، ص۳۰۶ - ۳۰۷؛ مسند احمد، ج۳، ص۴۸۳؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۰۲.</ref> لِعان نیز به عنوان یک [[حکم شرعی]] به مسلمانان اختصاص دارد. براساس این [[حکم]]، مردی که [[همسر]] خود را بدون وجود [[شاهد]] به زنا متهم کند بار پنجم می‌گوید: اگر [[دروغ]] گفته باشد، [[لعنت خدا]] بر او باد. ([[نور]] / ۲۴، ۶ - ۷) این [[آیه]] درباره یکی از [[یاران پیامبر]]{{صل}} نازل شد و او و همسرش در حضور آن حضرت ملاعنه کردند.<ref>صحیح البخاری، ج۶، ص۱۷۷؛ تفسیر مقاتل، ج۲، ص۴۰۹؛ مجمع البیان، ج۷، ص۲۲۵.</ref> گروه دیگری که در قرآن لعن شده‌اند، ظالمان‌اند. بررسی مصادیق [[ظلم]] و [[ظالم]] نشان می‌دهد که گروهی از [[مؤمنان]] هم از دیدگاه [[قرآن]] می‌توانند [[ظالم]] و در نتیجه سزاوار [[لعنت الهی]] باشند. مؤمنانی که با [[کافران]] [[ارتباط]] دوستانه دارند ([[توبه]] / ۹، ۲۳؛ ممتحنه / ۶۰، ۹) یا دیگران را مسخره کرده و با لقب‌های [[زشت]] خوانده و از آن توبه نمی‌کنند (حجرات / ۴۹، ۱۱) و نیز کسانی که [[حدود الهی]] را زیر پا نهاده و [[خدا]] را [[نافرمانی]] می‌کنند از این قبیل‌اند. (بقره / ۲، ۲۲۹) کسی که براساس [[احکام الهی]] [[داوری]] نکند نیز ظالم و [[ستمگر]] است: «و مَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولـئِکَ هُمُ الظّـلِمون». ([[مائده]] / ۵، ۴۵) این [[آیه]] هرچند درباره [[یهودیان]] است، قاعده‌ای عمومی است. براساس روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}اگر کسی درباره دو [[درهم]] نیز به [[ستم]] [[حکم]] کرده و بر اجرای آن [[فرمان]] دهد مشمول این آیه خواهد شد.<ref>الکافی، ج۷، ص۴۰۸.</ref> در [[صدر اسلام]] نیز برخی [[یاران پیامبر]]{{صل}} یکدیگر را به حکم بر اساس غیر ما انزل [[اللّه]] متهم می‌کردند.<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۱۱ - ۱۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۸۶.</ref> کسان دیگری نیز هستند که در قرآن [[لعن]] شده‌اند. (برای نمونه: [[نساء]] / ۴، ۹۳؛ آل‌عمران / ۳، ۶۱؛ رعد / ۱۳، ۲۵؛ [[نور]] / ۲۴، ۲۳؛ [[محمّد]] / ۴۷، ۲۲ - ۲۳) عناوین منطبق بر اینان، گاهی بر برخی از [[مسلمانان]] [[تطبیق]] شده‌اند؛<ref>نک: الصواعق المحرقه، ج۲، ص۶۳۷؛ منهاج السنة النبویه، ج۴، ص۵۶۵.</ref> همچنین [[آیات]] مربوط به عناوین یادشده درباره افراد [[مسلمان]] نازل شده‌اند.<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۶۳؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۱۰۳۷.</ref> به [[اعتقاد]] برخی از [[اهل سنت]]، لعن کسی از سوی [[خداوند]] یا پیامبر اکرم{{صل}} [[دلیل]] بر جواز آن برای دیگران نیست، در حالی‌که در قرآن و [[سنت]] به جواز لعن توسط دیگران هم تصریح (بقره / ۲، ۱۵۹ و ۱۶۱؛ آل‌عمران / ۳، ۸۶ - ۸۷)<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۱۵۸؛ صحیح مسلم، ج۸، ص۷۶؛ المستدرک، ج۴، ص۴۸۳.</ref> و به لعن برخی از [[گنهکاران]] صریحاً امر شده است.<ref>مسند احمد، ج۲، ص۲۲۳؛ المستدرک، ج۴، ص۴۸۳؛ صحیح ابن حبان، ج۱۳، ص۶۴.</ref> برخی از فقهای [[اهل‌سنت]]، [[لعن]] کردن کسی توسط [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[دلیل]] [[مشروعیت]] لعن به وسیله دیگران <ref> صحیح مسلم، ج۲، ص۱۳۷.</ref> و این کار را لازمه عمل به سفارش [[قرآن کریم]] مبنی بر [[پایبندی]] به [[سنت]] آن [[حضرت]] ([[حشر]] / ۵۹، ۷) دانسته‌اند.<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۶۳؛ صحیح مسلم، ج۶، ص۱۶۷.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>
===[[صلوات]] فرستادن===
قرآن کریم [[مسلمانان]] را به فرستادن [[سلام]] و صلوات به پیامبر اکرم{{صل}} [[فرمان]] می‌دهد: «إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما». ([[احزاب]] / ۳۳، ۵۶) برپایه [[روایات]] متعددی که از طریق شماری از [[اصحاب]] و در [[منابع شیعه]] <ref>مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۴۹.</ref> و [[سنی]] <ref>صحیح البخاری، ج۶، ص۵۱؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۵؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۵۳ - ۵۵.</ref> گزارش شده‌اند، در پی [[نزول]] این [[آیه]]، برخی از اصحاب درباره چگونگی صلوات فرستادن بر وی پرسیدند و آن حضرت بر گفتن «اللهمّ صلّ [[علی]] [[محمّد]] و [[آل محمد]] کما صلّیت علی [[ابراهیم]] و [[آل ابراهیم]].».. تأکید و ضمن ناقص [[خواندن]] صلوات بدون یادکرد از «[[آل‌محمد]]» از آن [[نهی]] کرده است. این روایات که شمار فراوانی از آنها در منابع اهل‌سنت آمده‌اند،<ref>الدرّ المنثور، ج، ۵، ص۲۱۶ - ۲۱۷؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۴۴.</ref> همواره مورد استناد [[دانشمندان شیعه]] برای [[اثبات]] دیدگاه خویش درباره صورت مطلوب صلوات فرستادن بوده‌اند.<ref>خصائص الوحی المبین، ص۲۰۸؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۹۱ - ۴۹۲؛ التفسیر الکاشف، ج۶، ص۲۳۷ - ۲۳۸.</ref> آنها هنگام صلوات فرستادن بر پیامبر اکرم{{صل}}در تشهد [[نماز]] و جز آن، با عبارت «اللهمّ صلّ علی محمَّد و [[آل]] محمَّد» بر [[خاندان]] آن حضرت نیز صلوات می‌فرستند.<ref>المقنعه، ص۳۲۹؛ مصباح المتهجد، ص۶۲۰.</ref> افزون بر روایات یادشده، برخی [[آیات قرآن]] نیز نشان می‌دهند که صلوات، به پیامبر اکرم{{صل}}اختصاص ندارد و [[خداوند]] و [[فرشتگان]] بر همه مؤمنانی که هنگام [[مصیبت]] [[صبر]] می‌کنند یا [[اهل ذکر]] فراوان و تسبیح‌گوی [[خداوند]] در هر بامداد و شامگاهان باشند نیز [[صلوات]] می‌فرستند. (بقره / ۲، ۱۵۵ - ۱۵۷؛ [[احزاب]] / ۳۳، ۴۱ - ۴۳) [[اهل بیت]]{{عم}}از مصادیق برجسته این گروه از [[مؤمنان]] هستند و طبق [[آیات]] یادشده، حتی به [[تنهایی]] و جدای از [[پیامبراکرم]]{{صل}}نیز می‌توان بر آنها صلوات فرستاد.<ref>کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۹.</ref> شافعی‌ها و حنبلی‌ها نیز با [[اعتقاد]] به [[وجوب]] صلوات در تشهد [[نماز]]، این‌گونه صلوات می‌فرستند؛<ref> الام، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱؛ کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۲.</ref> اما مالکی‌ها و حنفی‌ها اصل صلوات در تشهد را [[مستحب]] می‌شمارند.<ref>کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۲؛ الشیعه فی المیزان، ص۴۴۳.</ref> برخی از [[اهل‌سنت]] با استناد به نیآمدن «آل‌محمّد» در [[آیه]] ۵۶ [[سوره احزاب]]، صلوات را ویژه [[پیامبر]]{{صل}}و صلوات فرستادن بر «[[آل محمد]]» را ساخته و پرداخته [[شیعیان]] دانسته‌اند. آنان براساس برخی آیات ([[توبه]] / ۹، ۱۰۰؛ [[حشر]] / ۵۹، ۱۰) برای [[اصحاب]] و [[خاندان پیامبر]]{{صل}} [[طلب]] غفران و [[رضوان الهی]] کرده <ref>التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۳۶؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۹۱ - ۱۹۲.</ref> و گاه در سخنان و نوشته‌های خود همراه با «[[آل‌محمد]]»، بر [[همسران]] و اصحاب آن [[حضرت]] نیز صلوات می‌فرستند.<ref>الموطا، ج۱، ص۳؛ حاشیة رد المحتار، ج۱، ص۱۴.</ref>




۱۱۵٬۱۶۹

ویرایش