پرش به محتوا

الله: تفاوت میان نسخه‌ها

۷٬۱۸۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹: خط ۵۹:
*'''مرتبه بعد''' که از آن به [[مقام]] "اَحَدیت" تعبیر می‌شود آن است که عارف [[خداوند]] را به عنوان حقیقتی یکپارچه و عاری از هرگونه کثرت می‌بیند؛ ولی در [[عین]] حال هنوز نمی‌تواند برای آن هیچ اسم و وصفی تصور کند؛ جز آنکه بگوید او خدای [[احد]] است: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد}}<ref>"بگو او  خداوند یگانه است" سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> [[احد]] در این [[آیه]] به [[حضرت]] احدیت که از آن به مرتبه جمع الجمع، حقیقة الحقایق، [[برزخ]] البرازخ، [[مقام]] أو أدنی و ... نیز تعبیر می‌شود اشاره دارد، همان‌گونه که الله در عبارت مذکور الله ذاتی<ref>شرح فصوص الحكم، ص ۷۰۴ ـ ۷۰۵؛ توحيد ربانى، ص ۲۸.</ref> است و بر [[ظهور]] ذات برای ذات دلالت می‌کند.
*'''مرتبه بعد''' که از آن به [[مقام]] "اَحَدیت" تعبیر می‌شود آن است که عارف [[خداوند]] را به عنوان حقیقتی یکپارچه و عاری از هرگونه کثرت می‌بیند؛ ولی در [[عین]] حال هنوز نمی‌تواند برای آن هیچ اسم و وصفی تصور کند؛ جز آنکه بگوید او خدای [[احد]] است: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد}}<ref>"بگو او  خداوند یگانه است" سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> [[احد]] در این [[آیه]] به [[حضرت]] احدیت که از آن به مرتبه جمع الجمع، حقیقة الحقایق، [[برزخ]] البرازخ، [[مقام]] أو أدنی و ... نیز تعبیر می‌شود اشاره دارد، همان‌گونه که الله در عبارت مذکور الله ذاتی<ref>شرح فصوص الحكم، ص ۷۰۴ ـ ۷۰۵؛ توحيد ربانى، ص ۲۸.</ref> است و بر [[ظهور]] ذات برای ذات دلالت می‌کند.
*'''مرتبه سوم''' که از آن به مرتبه واحدیت یاد می‌شود آن است که عارف [[خدا]] را به اوصاف کمال چون [[علم]]، حیات، [[قدرت]]، [[اراده]]، خلق، [[رزق]] و... [[وصف]] می‌کند، از این‌رو این مرتبه را [[حضرت]] اسما و صفات می‌نامند، از این‌رو [[خداوند]] در سوره [[توحید]] بعد از آنکه فرمود: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد}} دوباره کلمه "الله" را به معنای دیگری که الله وصفی باشد<ref> توحيد ربانى، ص ۲۸.</ref> ذکر کرده و فرموده است: {{متن قرآن|اللَّهُ الصَّمَد}}. الله وصفی به [[ظهور]] ذات به صور اسما و صفات اشاره دارد<ref>شرح فصوص الحكم، ص ۲۲.</ref>.<ref>[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۱۷۸- ۱۸۸.</ref>.
*'''مرتبه سوم''' که از آن به مرتبه واحدیت یاد می‌شود آن است که عارف [[خدا]] را به اوصاف کمال چون [[علم]]، حیات، [[قدرت]]، [[اراده]]، خلق، [[رزق]] و... [[وصف]] می‌کند، از این‌رو این مرتبه را [[حضرت]] اسما و صفات می‌نامند، از این‌رو [[خداوند]] در سوره [[توحید]] بعد از آنکه فرمود: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد}} دوباره کلمه "الله" را به معنای دیگری که الله وصفی باشد<ref> توحيد ربانى، ص ۲۸.</ref> ذکر کرده و فرموده است: {{متن قرآن|اللَّهُ الصَّمَد}}. الله وصفی به [[ظهور]] ذات به صور اسما و صفات اشاره دارد<ref>شرح فصوص الحكم، ص ۲۲.</ref>.<ref>[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۱۷۸- ۱۸۸.</ref>.
==الله در فرهنگ مطهر==
ترجمه الله: می‌توان گفت که در [[فارسی]] لغتی مترادف کلمه الله که بشود جای آن گذارد نداریم، و هیچ‌کدام رساننده تمام معنی الله نیستند؛ زیرا اگر به جای الله [[خدا]] بگذاریم رسا نخواهد بود، چون خدا مخفف خودآی است و رساننده تعبیری است که [[فیلسوفان]] می‌کنند، یعنی [[واجب]] الوجود و یا شاید به کلمه [[غنی]] که در [[قرآن]] آمده است نزدیک‌تر باشد تا به الله. و اگر [[خداوند]] استعمال شود باز رسا نخواهد بود زیرا خداوند یعنی صاحب، و اگر چه الله خداوند هم هست ولی مرادف با خداوند نیست؛ خداوند یک [[شأن]] از [[شئون]] الله است<ref>آشنایی با قرآن، جلد اول و دوم، ص۸۰.</ref>.
کلمه (الله) را به کلمه خدا ترجمه کردند که مخفف خودآی است یعنی ناآفریده شده، [[ایرانیان]] [[مسلمان]] کلمه الله را هرگز اهورا مزدا ترجمه نکردند. بدین جهت که کلمه اهورا مزدا در میان [[زرتشتیان]] آن [[قدر]] مفهوم تجسم پیدا کرده بود که آن [[فرزانگان]] [[شایسته]] ندیدند آن را ترجمه کلمه الله قرار دهند<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۲۱۶.</ref>.
الله - ذاتی که شایسته [[پرستش]] و [[ستایش]] است<ref>آشنایی با قرآن، جلد اول و دوم، ص۹۰.</ref>.
الله، یعنی آن کسی که آفریننده این [[نظامات]] و [[مخلوقات]] است<ref>بیست گفتار، ص۱۴۹.</ref>.
الله یکی از نام‌های خداست. نام‌گذاری‌هائی که برای افراد و یا اشیاء می‌کنند گاهی از نوع علامت است و گاهی از نوع [[وصف]]. در قسم اول گرچه [[اسماء]] خودشان دارای معانی هستند ولی معنای آنها منظور نظر نگردیده است؛ بلکه تنها برای تشخیص و بازشناسی این اسم گذاشته شده است و لذا [[حکم]] یک علامت را بیشتر ندارد. چه بسا در این‌گونه موارد معنای نام علاوه بر اینکه حکایت‌گر اوصاف صاحب نام نیست، ممکن است ضد آن هم باشد. مثل آنکه نام [[غلامان]] سیاه را [[کافور]] می‌نهادند! (برعکس نهند نام زنگی کافور).
در قسم دوم نام، حکایت‌گر شأنی از [[شئون]] صاحب نام است و صفتی از صفات او را بیان می‌کند. [[پروردگار متعال]] نامی که صرفاً جنبه علامت داشته باشد، ندارد و تمام نام‌های او، نمایانگر حقیقتی از حقایق [[ذات مقدس]] او است. در [[قرآن کریم]] در حدود صد اسم برای [[خداوند]] آمده است که در واقع صد صفت است که نمونه آنها را در همین [[سوره]] ملاحظه می‌نمائید: [[الله]]، [[رحمن]]، [[رحیم]]، [[مالک]] یوم‌الدین. ولی هیچ‌کدام جامعیتی را که این نام دارد، ندارند؛ چون آنها هرکدام یکی از [[کمالات]] او را نشان می‌دهند ولی این نام، نمایانگر ذات مستجمع جمع [[صفات کمالیه]] است. کلمه الله در اصل الاله بوده است و همزه به خاطر [[کثرت]] استعمال حذف گردیده است. درباره ریشه لغت الله چند نظر وجود دارد. بعضی گفته‌اند این کلمه از اَلَه مشتق است و بعضی دیگر گفته‌اند که از وَلَه گرفته شده است و [[اله]] فعال به معنای مفعول است، مانند کتاب به معنای مکتوب. اگر از اله مشتق شده باشد یعنی [[عبد]]، پس الله یعنی ذات [[شایسته]] [[پرستش]] که کامل از جمیع جهات است. چون موجودی که خودش مخلوق دیگری است و یا دارای [[نقص]] است؛ شایسته پرستش نخواهد بود، پس همین که گفته می‌شود الاله یعنی آن ذاتی که به گونه‌ای است که او را باید پرستش کرد و قهراً این معانی در این کلمه نهفته است، ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه و مبرا از هرگونه [[سلب]] و نقص. و اگر از وله مشتق شده باشد، وله یعنی [[تحیر]]، واله یعنی حیران و یا به معنی [[عاشق]] و شیدا است و از این جهت [[خداوند]] را [[الله]] گفته‌اند که [[عقل‌ها]] در مقابل ذات مقدسش حیران و یا متوجه و [[عاشق]] او و [[پناهنده]] به اویند.
سیبویه، از [[ائمه]] علمای صرف و نحو [[ادبیات عرب]] است و در اواخر [[قرن دوم]] و اوائل [[قرن سوم هجری]] [[زندگی]] می‌کرده است. وی که در فن خودش نبوغ داشته و کتابش را که به الکتاب معروف است در این فن نظیر [[منطق]] ارسطو در منطق و مجسطی بطلمیوس در [[علم]] [[هیئت]]، شمرده‌اند و سخنش در [[ادب]] [[عربی]] [[سند]] محسوب می‌گردد و از طرفداران این نظر است که ریشه کلمه الله وَلَه به معنای [[حیرت]] در مقابل [[عظمت]] و یا وله و [[عشق]] است.
تنها [[انسان‌ها]] نیستند که در وقت نیاز به سوی او روی می‌آورند؛ ماهی‌های دریا در میان امواج و پرندگان در اوج [[آسمان‌ها]]؛ بلکه همان موج‌های بی‌جان دریا هم نالان در پیش‌الله هستند!!.
و احتمال [[قوی]] دارد که [[اله]] و وله دو لهجه از یک لغت باشد، یعنی اول وله بوده و بعد آن را به صورت اله استعمال کرده‌اند؛ و وقتی آن را به صورت اله تلفظ نمودند معنی [[پرسش]] هم پیدا کرده است؛ بنابراین معنی الله چنین می‌شود: آن ذاتی که همه موجودات، ناآگاهانه واله او هستند و او تنها حقیقتی است که [[شایستگی]] [[پرستش]] دارد.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۲۴.</ref>


==منابع==
==منابع==
* [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[رضا رمضانی|رمضانی، رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[رضا رمضانی|رمضانی، رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']]
* [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]


==جستارهای وابسته ==
==جستارهای وابسته ==
۷۳٬۳۴۳

ویرایش