امام مهدی در حدیث: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان'
جز (جایگزینی متن - 'کف' به 'کف') |
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==چهار [[روایت]] از [[امیرالمومنین]] {{ع}}== | ==چهار [[روایت]] از [[امیرالمومنین]] {{ع}}== | ||
#مجلسی در بحار از [[شیخ صدوق]] از کتاب [[کمال الدین]]، [[شیخ صدوق]] به [[سند]] خود از حضرت [[عبدالعظیم حسنی]] از [[امام]] [[علی النقی]] به [[نقل]] از پدران عالیقدرش از [[امیرالمومنین]] {{ع}} [[روایت]] کرده که فرمود: [[قائم]] ما غیبتی طولانی خواهد داشت، [[شیعیان]] را چنان میبینیم که برای پیدا کردن او دشت و دمن را زیر پا گذارند و او را پیدا نکنند. بدانید آنها در [[غیبت]] وی در [[دین]] خود ثابت بمانند و از طول مدت غیبتش منکرش نشوند، [[روز قیامت]] با من خواهند بود. آنگاه فرمود: چون [[قائم]] ما [[ظهور]] کند [[بیعت]] هیچ کس در گردن وی نمیباشد، از این رو، ولادتش پوشیده خواهد ماند و خودش از نظرها | #مجلسی در بحار از [[شیخ صدوق]] از کتاب [[کمال الدین]]، [[شیخ صدوق]] به [[سند]] خود از حضرت [[عبدالعظیم حسنی]] از [[امام]] [[علی النقی]] به [[نقل]] از پدران عالیقدرش از [[امیرالمومنین]] {{ع}} [[روایت]] کرده که فرمود: [[قائم]] ما غیبتی طولانی خواهد داشت، [[شیعیان]] را چنان میبینیم که برای پیدا کردن او دشت و دمن را زیر پا گذارند و او را پیدا نکنند. بدانید آنها در [[غیبت]] وی در [[دین]] خود ثابت بمانند و از طول مدت غیبتش منکرش نشوند، [[روز قیامت]] با من خواهند بود. آنگاه فرمود: چون [[قائم]] ما [[ظهور]] کند [[بیعت]] هیچ کس در گردن وی نمیباشد، از این رو، ولادتش پوشیده خواهد ماند و خودش از نظرها پنهان میشود<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، باب ۲، حدیث ۱ و ۲، ص ۱۰۹ و ۱۱۰.</ref>. | ||
#در روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} رسیده که [[امیرالمؤمنین]] به [[امام حسین]] {{ع}} فرمود: [[فرزند]] نهمین تو [[قیام]] به [[حق]] میکند و [[دین]] را پایدار میسازد و [[عدل]] را گسترش میدهد. [[امام حسین]] گفت: یا [[امیرالمؤمنین]] آنچه فرمودی تحقق خواهد یافت؟ فرمود: آری به خداوندی که [[محمد]] {{صل}} را به [[مقام]] [[پیغمبری]] برانگیخت و او را بر همه مخلوقات [[برتری]] داد، لکن پس از [[غیبت]] او وضعی پیش میآید که جز [[دوستان]] [[مخلص]] ما و [[مؤمنین]] [[پاکسرشت]] که [[نور]] [[ایمان]] و [[محبت]] ما در [[لوح]] دلشان نقش بسته، کسی در [[عقیده]] دینی خود ثابت نمیماند<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، باب ۲، ص ۱۱۰.</ref>. | #در روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} رسیده که [[امیرالمؤمنین]] به [[امام حسین]] {{ع}} فرمود: [[فرزند]] نهمین تو [[قیام]] به [[حق]] میکند و [[دین]] را پایدار میسازد و [[عدل]] را گسترش میدهد. [[امام حسین]] گفت: یا [[امیرالمؤمنین]] آنچه فرمودی تحقق خواهد یافت؟ فرمود: آری به خداوندی که [[محمد]] {{صل}} را به [[مقام]] [[پیغمبری]] برانگیخت و او را بر همه مخلوقات [[برتری]] داد، لکن پس از [[غیبت]] او وضعی پیش میآید که جز [[دوستان]] [[مخلص]] ما و [[مؤمنین]] [[پاکسرشت]] که [[نور]] [[ایمان]] و [[محبت]] ما در [[لوح]] دلشان نقش بسته، کسی در [[عقیده]] دینی خود ثابت نمیماند<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، باب ۲، ص ۱۱۰.</ref>. | ||
#[[امام صادق]] {{ع}} از پدران خود از [[امام حسین]] {{ع}} [[روایت]] کرده که مردی نزد [[امیرالمومنین]] {{ع}} آمد و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]] ما را از [[مهدی]] خودتان مطلع نمائید، فرمود: چون قرنها بر [[مردم]] بگذرد و [[مؤمنین]] اندک و طرفداران [[حق]] از میان رفته باشند، در آن [[وقت ظهور]] کند، [[راوی]] گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]، [[مهدی]] از چه طایفهای میباشد؟ فرمود: از بنی هاشم و قله شامخ نژاد [[عرب]]، هر کس به وی نزدیک شود، او را دریای سرشاری میبیند و هنگامی که [[ظهور]] کند، نزدیکانش نسبت به وی [[بیوفایی]] میکنند. در آن موقع آنها آلوده شوند. او، کانون [[پاکی]] است و کسی است که هنگام هجوم [[مرگ]] به [[مردم]]، ترسی به خود راه نمیدهد و در موقعی که [[مؤمنان]] اطرافش گرد آیند به کسی [[ظلم]] نمیکند. به هنگام [[مبارزه]] شجاعان از میدان بیرون نمیرود. مردی است آماده کارزار و مغلوبکننده [[دشمنان]]، پیروز و [[شجاع]]. [[مخالفان]] را با [[شمشیر]] درو میکند و بر پیکر آنها زخمهای گران وارد میسازد. مردی است نیرومند و شمشیری است از شمشیرهای [[خدا]]، بزرگی است بخشنده و با [[استقامت]]، فرق او به قله عظمت میساید و [[بزرگواری]] همیشگی او بر [[بهترین]] اصول استوار است. هیچ فتنهانگیزی تو را از [[پیروزی]] او باز ندارد، فتنهجویانی که به هر طرف میروند و اگر سخنی بگویند بدترین گویندهها هستند و اگر ساکت شوند قصد [[فساد]] دارند. آنگاه به ذکر اوصاف [[مهدی]] پرداخت و فرمود: پناه دادن وی به [[مردم]] بیپناه از شما بهتر، عملش از شما افزونتر و جهدش در صله [[ارحام]] از همه بیشتر است. [[خداوند]]، با [[بیعت]] کردن [[مردم]] با وی آنها را از [[اندوه]] بیرون آورد و [[مسلمانان]] را از پراکندگی [[نجات]] دهد، اگر بتوانی با او ملاقات کنی به سوی وی بشتاب و هرگاه به او رسیدی از او روی متاب، آه: آنگاه به سینه مبارک خود اشاره نمود که چه [[قدر]] مشتاق [[دیدار]] اوست<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۵؛ [[مهدی]] موعود، ص ۳۴۱.</ref>. | #[[امام صادق]] {{ع}} از پدران خود از [[امام حسین]] {{ع}} [[روایت]] کرده که مردی نزد [[امیرالمومنین]] {{ع}} آمد و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]] ما را از [[مهدی]] خودتان مطلع نمائید، فرمود: چون قرنها بر [[مردم]] بگذرد و [[مؤمنین]] اندک و طرفداران [[حق]] از میان رفته باشند، در آن [[وقت ظهور]] کند، [[راوی]] گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]، [[مهدی]] از چه طایفهای میباشد؟ فرمود: از بنی هاشم و قله شامخ نژاد [[عرب]]، هر کس به وی نزدیک شود، او را دریای سرشاری میبیند و هنگامی که [[ظهور]] کند، نزدیکانش نسبت به وی [[بیوفایی]] میکنند. در آن موقع آنها آلوده شوند. او، کانون [[پاکی]] است و کسی است که هنگام هجوم [[مرگ]] به [[مردم]]، ترسی به خود راه نمیدهد و در موقعی که [[مؤمنان]] اطرافش گرد آیند به کسی [[ظلم]] نمیکند. به هنگام [[مبارزه]] شجاعان از میدان بیرون نمیرود. مردی است آماده کارزار و مغلوبکننده [[دشمنان]]، پیروز و [[شجاع]]. [[مخالفان]] را با [[شمشیر]] درو میکند و بر پیکر آنها زخمهای گران وارد میسازد. مردی است نیرومند و شمشیری است از شمشیرهای [[خدا]]، بزرگی است بخشنده و با [[استقامت]]، فرق او به قله عظمت میساید و [[بزرگواری]] همیشگی او بر [[بهترین]] اصول استوار است. هیچ فتنهانگیزی تو را از [[پیروزی]] او باز ندارد، فتنهجویانی که به هر طرف میروند و اگر سخنی بگویند بدترین گویندهها هستند و اگر ساکت شوند قصد [[فساد]] دارند. آنگاه به ذکر اوصاف [[مهدی]] پرداخت و فرمود: پناه دادن وی به [[مردم]] بیپناه از شما بهتر، عملش از شما افزونتر و جهدش در صله [[ارحام]] از همه بیشتر است. [[خداوند]]، با [[بیعت]] کردن [[مردم]] با وی آنها را از [[اندوه]] بیرون آورد و [[مسلمانان]] را از پراکندگی [[نجات]] دهد، اگر بتوانی با او ملاقات کنی به سوی وی بشتاب و هرگاه به او رسیدی از او روی متاب، آه: آنگاه به سینه مبارک خود اشاره نمود که چه [[قدر]] مشتاق [[دیدار]] اوست<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۵؛ [[مهدی]] موعود، ص ۳۴۱.</ref>. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==سه [[روایت]] از [[امام حسن]] {{ع}}== | ==سه [[روایت]] از [[امام حسن]] {{ع}}== | ||
#[[مرحوم مجلسی]] در بحار از کتاب [[کمال الدین]] [[شیخ صدوق]] از ابوسعید عقیصاء چنین [[روایت]] میکند: زمانی که [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} با [[معاویه]] [[صلح]] کرد [[مردم]] نزد وی آمدند، عدهای حضرتش را به [[دلیل]] [[صلح]] با [[معاویه]] سرزنش کردند، حضرت فرمود: وای بر شما! نمیدانید مقصود من چه بود، [[صلح]] من با [[معاویه]] از آنچه [[آفتاب]] بر آن میتابد و غروب میکند برای شیعیانم بهتر است، نمیدانید که من [[امام]] شما هستم و [[اطاعت]] من بر شما [[واجب]] است و به فرموده [[پیامبر]] {{صل}} یکی از دو آقای اهل بهشتم؟ گفتند: چرا میدانیم، فرمود: نمیدانید که چون [[خضر]] کشتی را سوراخ کرد و آن کودک را به قتل رسانید و دیوار را استوار کرد<ref> ناظر به داستان موسی و خضر در آیات ۵۹ تا ۸۲ سوره کهف است. </ref>، باعث [[خشم]] [[موسی]] {{ع}} شد به [[دلیل]] این که [[موسی]] [[حکمت]] آن کار بر او پوشیده بود، ولی نزد [[خداوند]] عمل [[خضر]] کاری موافق [[حکمت]] و صحیح بود؟ نمیدانید (چنین مقدر شده) که هر یک از ما [[ائمه]]، [[سازش]] با [[سلطان]] زمانش را به گردن مینهد، جز [[قائم]] ما که [[عیسی]] [[روح]] الله پشت سر او [[نماز]] میگزارد و [[خداوند]] ولادت او را از [[مردم]] پوشیده میدارد و خود وی از نظرها | #[[مرحوم مجلسی]] در بحار از کتاب [[کمال الدین]] [[شیخ صدوق]] از ابوسعید عقیصاء چنین [[روایت]] میکند: زمانی که [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} با [[معاویه]] [[صلح]] کرد [[مردم]] نزد وی آمدند، عدهای حضرتش را به [[دلیل]] [[صلح]] با [[معاویه]] سرزنش کردند، حضرت فرمود: وای بر شما! نمیدانید مقصود من چه بود، [[صلح]] من با [[معاویه]] از آنچه [[آفتاب]] بر آن میتابد و غروب میکند برای شیعیانم بهتر است، نمیدانید که من [[امام]] شما هستم و [[اطاعت]] من بر شما [[واجب]] است و به فرموده [[پیامبر]] {{صل}} یکی از دو آقای اهل بهشتم؟ گفتند: چرا میدانیم، فرمود: نمیدانید که چون [[خضر]] کشتی را سوراخ کرد و آن کودک را به قتل رسانید و دیوار را استوار کرد<ref> ناظر به داستان موسی و خضر در آیات ۵۹ تا ۸۲ سوره کهف است. </ref>، باعث [[خشم]] [[موسی]] {{ع}} شد به [[دلیل]] این که [[موسی]] [[حکمت]] آن کار بر او پوشیده بود، ولی نزد [[خداوند]] عمل [[خضر]] کاری موافق [[حکمت]] و صحیح بود؟ نمیدانید (چنین مقدر شده) که هر یک از ما [[ائمه]]، [[سازش]] با [[سلطان]] زمانش را به گردن مینهد، جز [[قائم]] ما که [[عیسی]] [[روح]] الله پشت سر او [[نماز]] میگزارد و [[خداوند]] ولادت او را از [[مردم]] پوشیده میدارد و خود وی از نظرها پنهان خواهد شد تا چون [[ظهور]] کند [[بیعت]] هیچ کس در گردن وی نباشد. او [[فرزند]] نهمینِ برادرم [[حسین]] پسر [[فاطمه]] بانوی بانوان است. [[خداوند]] در طول [[غیبت]] [[عمر]] او را طولانی گرداند، آنگاه با [[قدرت]] کامله خود به صورت [[جوانی]] که کمتر از [[چهل]] سال داشته باشد ظاهر میسازد تا همه بدانند که [[خداوند]] بر همه چیز توانا است<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۲.</ref>. | ||
#[[امام حسن|امام مجتبی]]{{ع}} فرمود: "هیچ یک از ما [[اهل بیت]]{{عم}} نیست، مگر آن که بیعتی از [[طاغوت]] زمانش را اجباراً بر عهده دارد، جز [[قائم]] که [[عیسی بن مریم]]، [[روح]] الله، پشت سر او [[نماز]] خواهد گذارد. [[خداوند]] ولادت او را مخفی میدارد و شخص او را از دیدگان، [[غائب]] میگرداند تا [[بیعت]] هیچ کس را بر گردن نداشته باشد، او نهمین [[فرزند]] از نسل برادرم [[امام حسین|حسین]]{{ع}} است"<ref>{{عربی|" مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ {{ع}} الَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ{{ع}} فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَاكَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي الْحُسَيْن"}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۱۶.</ref>. | #[[امام حسن|امام مجتبی]]{{ع}} فرمود: "هیچ یک از ما [[اهل بیت]]{{عم}} نیست، مگر آن که بیعتی از [[طاغوت]] زمانش را اجباراً بر عهده دارد، جز [[قائم]] که [[عیسی بن مریم]]، [[روح]] الله، پشت سر او [[نماز]] خواهد گذارد. [[خداوند]] ولادت او را مخفی میدارد و شخص او را از دیدگان، [[غائب]] میگرداند تا [[بیعت]] هیچ کس را بر گردن نداشته باشد، او نهمین [[فرزند]] از نسل برادرم [[امام حسین|حسین]]{{ع}} است"<ref>{{عربی|" مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ {{ع}} الَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ{{ع}} فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَاكَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي الْحُسَيْن"}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۱۶.</ref>. | ||
#هنگامی که [[امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه بن ابی سفیان]] [[مصالحه]] کرد، [[مردم]] بر ایشان وارد شدند و برخی زبان به ملامت گشودند که "چرا با [[معاویه]] [[صلح]] کردی؟" حضرت خطاب به آنان فرمود: وای بر شما! شما نمیدانید که من چه کردم! به [[خدا]] قسم، برای شیعیانم کاری انجام دادم که از آن چه [[خورشید]] بر آن طلوع یا غروب کند، بهتر است. آیا نمیدانید که من [[امام]] [[واجب الاطاعه]] شما هستم و به [[نص]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} یکی از دو سرور [[جوانان]] بهشتم؟" گفتند: "بلی. آن حضرت فرمود: آیا نمیدانید که وقتی [[حضرت خضر]]{{ع}} آن کشتی را سوراخ کرد یا آن دیوار را برپا ساخت یا آن نوجوان را کشت، این امور برای [[حضرت موسی]]{{ع}} گران آمد؟ زیرا وجوه و حکمتهای این کار برای [[حضرت موسی]]{{ع}} مخفی بود؛ اما نزد [[خداوند]] درست و حکیمانه بود. آیا نمیدانید که هیچ کدام از ما [[ائمه]]{{عم}} نیست، مگر این که بیعتی از [[طاغوت]] زمانش را بر گردن دارد، جز [[قائم]]{{ع}} که [[عیسی بن مریم]]، [[روح]] الله، پشت سرش [[نماز]] خواهد خواند. [[خداوند عزوجل]] ولادتش را مخفی و وجودش را در غبیت نگه میدارد تا در زمان ظهورش از احدی بر گردن او بیعتی نباشد. [[خداوند]]، [[عمر]] [[فرزند]] نهم از [[فرزندان]] برادرم [[امام حسین|حسین]]{{ع}} [[فرزند]] سرور زنان عالم را در غیبتش طولانی میکند، سپس با قدرتش او را به صورت [[جوانی]] زیر [[چهل]] سال، به [[ظهور]] میرساند تا بدانند که [[خداوند]] بر هر کاری قادر است"<ref>{{عربی|" وَيْحَكُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اللَّهِ الَّذِي عَمِلْتُ خَيْرٌ لِشِيعَتِي مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لَا تَعْلَمُونَ أَنَّنِي إِمَامُكُمْ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَيْكُمْ وَ أَحَدُ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} عَلَيَّ قَالُوا بَلَى قَالَ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ الْخَضِرَ {{ع}} لَمَّا خَرَقَ السَّفِينَةَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ كَانَ ذَلِكَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ إِذْ خَفِيَ عَلَيْهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ وَ كَانَ ذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ حِكْمَةً وَ صَوَاباً أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِي يُصَلِّي رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ {{ع}} خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَلِكَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي الْحُسَيْنِ ابْنِ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يُطِيلُ اللَّهُ عُمُرَهُ فِي غَيْبَتِهِ ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِي صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ذَلِكَ لِيُعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ"}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۱۶.</ref><ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص ۳۳ - ۳۴.</ref>. | #هنگامی که [[امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه بن ابی سفیان]] [[مصالحه]] کرد، [[مردم]] بر ایشان وارد شدند و برخی زبان به ملامت گشودند که "چرا با [[معاویه]] [[صلح]] کردی؟" حضرت خطاب به آنان فرمود: وای بر شما! شما نمیدانید که من چه کردم! به [[خدا]] قسم، برای شیعیانم کاری انجام دادم که از آن چه [[خورشید]] بر آن طلوع یا غروب کند، بهتر است. آیا نمیدانید که من [[امام]] [[واجب الاطاعه]] شما هستم و به [[نص]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} یکی از دو سرور [[جوانان]] بهشتم؟" گفتند: "بلی. آن حضرت فرمود: آیا نمیدانید که وقتی [[حضرت خضر]]{{ع}} آن کشتی را سوراخ کرد یا آن دیوار را برپا ساخت یا آن نوجوان را کشت، این امور برای [[حضرت موسی]]{{ع}} گران آمد؟ زیرا وجوه و حکمتهای این کار برای [[حضرت موسی]]{{ع}} مخفی بود؛ اما نزد [[خداوند]] درست و حکیمانه بود. آیا نمیدانید که هیچ کدام از ما [[ائمه]]{{عم}} نیست، مگر این که بیعتی از [[طاغوت]] زمانش را بر گردن دارد، جز [[قائم]]{{ع}} که [[عیسی بن مریم]]، [[روح]] الله، پشت سرش [[نماز]] خواهد خواند. [[خداوند عزوجل]] ولادتش را مخفی و وجودش را در غبیت نگه میدارد تا در زمان ظهورش از احدی بر گردن او بیعتی نباشد. [[خداوند]]، [[عمر]] [[فرزند]] نهم از [[فرزندان]] برادرم [[امام حسین|حسین]]{{ع}} [[فرزند]] سرور زنان عالم را در غیبتش طولانی میکند، سپس با قدرتش او را به صورت [[جوانی]] زیر [[چهل]] سال، به [[ظهور]] میرساند تا بدانند که [[خداوند]] بر هر کاری قادر است"<ref>{{عربی|" وَيْحَكُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اللَّهِ الَّذِي عَمِلْتُ خَيْرٌ لِشِيعَتِي مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لَا تَعْلَمُونَ أَنَّنِي إِمَامُكُمْ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَيْكُمْ وَ أَحَدُ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} عَلَيَّ قَالُوا بَلَى قَالَ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ الْخَضِرَ {{ع}} لَمَّا خَرَقَ السَّفِينَةَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ كَانَ ذَلِكَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ إِذْ خَفِيَ عَلَيْهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ وَ كَانَ ذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ حِكْمَةً وَ صَوَاباً أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِي يُصَلِّي رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ {{ع}} خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَلِكَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي الْحُسَيْنِ ابْنِ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يُطِيلُ اللَّهُ عُمُرَهُ فِي غَيْبَتِهِ ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِي صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ذَلِكَ لِيُعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ"}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۱۶.</ref><ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص ۳۳ - ۳۴.</ref>. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
#در [[غیبت نعمانی]] از ابوالجارود [[نقل]] میکند که [[امام باقر]] فرمود: پیوسته گردنهای خود را به سوی یکی از مردان ما، دراز نموده و میگویید: این همان [[صاحب الامر]] است و بعد از چندی میبینید که [[وفات]] مییابد تا زمانی که [[خداوند]] برای این کار کسی را برانگیزد که ندانید متولد و آفریده شده است یا نه<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۹، حدیث ۱۳.</ref>. | #در [[غیبت نعمانی]] از ابوالجارود [[نقل]] میکند که [[امام باقر]] فرمود: پیوسته گردنهای خود را به سوی یکی از مردان ما، دراز نموده و میگویید: این همان [[صاحب الامر]] است و بعد از چندی میبینید که [[وفات]] مییابد تا زمانی که [[خداوند]] برای این کار کسی را برانگیزد که ندانید متولد و آفریده شده است یا نه<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۹، حدیث ۱۳.</ref>. | ||
==سه [[روایت]] از [[امام صادق]] {{ع}}== | ==سه [[روایت]] از [[امام صادق]] {{ع}}== | ||
#[[شیخ صدوق]] در کتاب [[کمال الدین]] و علل الشرایع از سدیر [[نقل]] میکند که گفت: از حضرت [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که میفرمود: در زندگانی [[قائم]] ما سنتی از [[یوسف]] {{ع}} است، من عرض کردم، مثل اینکه شما از [[حیرت]] یا غیبتی خبر میدهید؟ فرمود: از این [[امت]] جز خوکصفتان، کسی امثال این کارها را دور نمیداند. برادران [[یوسف]] با اینکه اولاد [[انبیاء]] بودند، برادرشان [[یوسف]] را در معرض خرید و فروش در آوردند و (بعد از آنکه [[یوسف]] عزیز [[مصر]] شد، برادران وی برای تأمین روزی به [[مصر]] آمدند) با وی [[گفتگو]] کردند و او را نشناختند تا آنکه [[یوسف]] {{ع}} گفت: من همان یوسفم. با این [[وصف]]، چگونه این [[امت]] ملعونه منکر میشوند که [[خدای عزوجل]] در وقتی از اوقات [[حجت]] خود را | #[[شیخ صدوق]] در کتاب [[کمال الدین]] و علل الشرایع از سدیر [[نقل]] میکند که گفت: از حضرت [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که میفرمود: در زندگانی [[قائم]] ما سنتی از [[یوسف]] {{ع}} است، من عرض کردم، مثل اینکه شما از [[حیرت]] یا غیبتی خبر میدهید؟ فرمود: از این [[امت]] جز خوکصفتان، کسی امثال این کارها را دور نمیداند. برادران [[یوسف]] با اینکه اولاد [[انبیاء]] بودند، برادرشان [[یوسف]] را در معرض خرید و فروش در آوردند و (بعد از آنکه [[یوسف]] عزیز [[مصر]] شد، برادران وی برای تأمین روزی به [[مصر]] آمدند) با وی [[گفتگو]] کردند و او را نشناختند تا آنکه [[یوسف]] {{ع}} گفت: من همان یوسفم. با این [[وصف]]، چگونه این [[امت]] ملعونه منکر میشوند که [[خدای عزوجل]] در وقتی از اوقات [[حجت]] خود را پنهان بدارد؟ [[پادشاه]] [[مصر]] [[یوسف]] را [[دوست]] میداشت و فاصله بین او و پدرش [[یعقوب]] هیجده روز راه بود اگر [[اراده خداوند]] تعلق میگرفت قادر بود که جای [[یوسف]] را به وی نشان دهد. چون مژده [[یوسف]] به [[یعقوب]] {{ع}} رسید، از راه بیابان به اتفاق پسرانش مسافت میان کنعان و [[مصر]] را نُه روز طی کرد. بنابراین، چگونه [[امت]] باور نمیکند که [[حجت خدا]] مانند [[یوسف]] در بازارها و اماکن آنها آمد و رفت کند و در عین حال، او را نشناسند، تا زمانی که [[خداوند]] [[فرمان]] دهد که خود را بشناساند، چنانکه به [[یوسف]] و برادرش [[فرمان]] داد. در وقتی که به برادرانش گفت: آیا میدانید موقعی که [[جاهل]] بودید با [[یوسف]] و برادرش چه کردید؟ گفتند: آیا تو یوسفی؟ گفت: آری، من یوسفم این (بن یامین) هم برادرم میباشد<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۲.</ref>. | ||
#[[شیخ صدوق]] در کمال الدین از صفوان بن مهران از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کرده که فرمود: هر کس تمام [[ائمه طاهرین]] را [[تصدیق]] کند، ولی منکر وجود [[مهدی]] [[موعود]] باشد، مثل آن است که [[اعتقاد]] به تمام [[انبیاء]] داشته باشد، ولی منکر [[نبوت]] [[پیغمبر اسلام]] شود، عرض شد یا بن [[رسول الله]] [[مهدی]] کیست؟ آیا او از [[فرزندان]] شماست؟ فرمود: پنجمین نفر از اولاد [[هفتمین امام]] است. او از نظر شما [[غایب]] شود و بردن نامش جایز نیست<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۳.</ref>. | #[[شیخ صدوق]] در کمال الدین از صفوان بن مهران از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کرده که فرمود: هر کس تمام [[ائمه طاهرین]] را [[تصدیق]] کند، ولی منکر وجود [[مهدی]] [[موعود]] باشد، مثل آن است که [[اعتقاد]] به تمام [[انبیاء]] داشته باشد، ولی منکر [[نبوت]] [[پیغمبر اسلام]] شود، عرض شد یا بن [[رسول الله]] [[مهدی]] کیست؟ آیا او از [[فرزندان]] شماست؟ فرمود: پنجمین نفر از اولاد [[هفتمین امام]] است. او از نظر شما [[غایب]] شود و بردن نامش جایز نیست<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۳.</ref>. | ||
#[[محمد حمیری]] میگوید که به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کردم: یا بن [[رسول الله]] [[روایات]] بسیاری از پدران شما درباره [[غیبت]] و صحت آن برای ما [[روایت]] شده است، شما به من اطلاع دهید که مصداق این [[اخبار]] کیست؟ فرمود: او ششمین [[فرزند من]] است که [[دوازدهمین امام]] از [[ائمه هدی]] از [[پیغمبر]] {{صل}} میباشد که اول آنها [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و آخر آنها [[قائم]] به [[حق]] [[بقیة الله]] [[صاحب الزمان]] و خلیفة الرحمن است. به [[خدا]] قسم اگر به اندازه مدت توقف [[نوح]] در میان قومش (۹۵۰ سال) در پرده [[غیبت]] بماند از [[دنیا]] نمیرود، مگر اینکه ظاهر شود و [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] کند، چنانکه پر از [[ظلم]] و [[جور]] شده باشد<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۵.</ref>. | #[[محمد حمیری]] میگوید که به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کردم: یا بن [[رسول الله]] [[روایات]] بسیاری از پدران شما درباره [[غیبت]] و صحت آن برای ما [[روایت]] شده است، شما به من اطلاع دهید که مصداق این [[اخبار]] کیست؟ فرمود: او ششمین [[فرزند من]] است که [[دوازدهمین امام]] از [[ائمه هدی]] از [[پیغمبر]] {{صل}} میباشد که اول آنها [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و آخر آنها [[قائم]] به [[حق]] [[بقیة الله]] [[صاحب الزمان]] و خلیفة الرحمن است. به [[خدا]] قسم اگر به اندازه مدت توقف [[نوح]] در میان قومش (۹۵۰ سال) در پرده [[غیبت]] بماند از [[دنیا]] نمیرود، مگر اینکه ظاهر شود و [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] کند، چنانکه پر از [[ظلم]] و [[جور]] شده باشد<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۵.</ref>. | ||
==چهار [[روایت]] از [[امام کاظم]] {{ع}}== | ==چهار [[روایت]] از [[امام کاظم]] {{ع}}== | ||
#در کتاب علل الشرایع از [[علی]] بن [[جعفر]] و او از برادرش [[امام کاظم]] {{ع}} [[روایت]] کرده که فرمود: هنگامی که [[پنجمین امام]] از اولاد [[هفتمین امام]] | #در کتاب علل الشرایع از [[علی]] بن [[جعفر]] و او از برادرش [[امام کاظم]] {{ع}} [[روایت]] کرده که فرمود: هنگامی که [[پنجمین امام]] از اولاد [[هفتمین امام]] پنهان شود، برای حفظ [[دیانت]] خود به [[خدا]] پناه برید، مبادا کسی [[دین]] را از کف شما برباید، ای [[فرزند]]! [[صاحب الامر]] ناگزیر از غیبتی است که بعضی از معتقدان به وی از [[اعتقاد]] خود برمیگردند. [[غیبت]] او امتحانی است که [[خداوند]] [[بندگان]] خود را بدان وسیله [[امتحان]] میکند و اگر پدران و نیاکان شما دینی صحیحتر از این سراغ میداشتند از آن [[پیروی]] میکردند. [[علی]] بن [[جعفر]] میگوید: عرض کردم: آقا، [[پنجمین امام]] از اولاد [[هفتمین امام]] کیست؟ فرمود: فرزندم. [[عقول]] شما از [[درک]] [[حقیقت]] این مطلب، کوچک و سینههایتان از [[تحمل]] آن تنگ است، ولی اگر زنده باشید، او را خواهید دید<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰.</ref>. مقصود از [[فرزند]] [[علی]] بن [[جعفر]] است که برادر کوچک [[امام کاظم]] است و حضرت از روی شفقت به وی میگوید: "یا بنی" ای [[فرزند]]. | ||
#[[شیخ صدوق]] در کتاب [[کمال الدین]] از [[محمد]] بن زیاد [[ازدی]] [[روایت]] میکند که گفت: از حضرت [[موسی بن جعفر]] {{ع}} [[تفسیر]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً}} را پرسیدم فرمود: [[نعمت]] ظاهر [[امام]] ظاهر و [[نعمت]] [[باطن]] [[امام غایب]] است، عرض کردم: در میان شما [[ائمه]] کسی است که [[غایب]] شود؟ فرمود: آری. او کسی است که شخصاً از دیدهگان [[غایب]] میشود، ولی یادش از دلها نمیرود، او دوازدهمین ما [[ائمه]] است. [[خداوند]] هر مشکلی را برای او آسان میکند و هر گردنکشی را به وسیله او سرکوب مینماید، گنجها و معادن [[زمین]] را برایش ظاهر میگرداند و هر چیز دوری را برای او نزدیک میکند، [[ستمگران]] بیدین را نابود میسازد و شیاطین متمرد را به [[هلاکت]] میرساند، او [[فرزند]] سرور کنیزان است، ولادتش بر [[مردم]] پوشیده میماند و برای شما جایز نیست که او را به نام یاد کنید تا زمانی که [[خداوند]] او را ظاهر میگرداند و به وسیله او [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] کند، چنانکه پر از [[ظلم و ستم]] شده باشد<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱.</ref>. | #[[شیخ صدوق]] در کتاب [[کمال الدین]] از [[محمد]] بن زیاد [[ازدی]] [[روایت]] میکند که گفت: از حضرت [[موسی بن جعفر]] {{ع}} [[تفسیر]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً}} را پرسیدم فرمود: [[نعمت]] ظاهر [[امام]] ظاهر و [[نعمت]] [[باطن]] [[امام غایب]] است، عرض کردم: در میان شما [[ائمه]] کسی است که [[غایب]] شود؟ فرمود: آری. او کسی است که شخصاً از دیدهگان [[غایب]] میشود، ولی یادش از دلها نمیرود، او دوازدهمین ما [[ائمه]] است. [[خداوند]] هر مشکلی را برای او آسان میکند و هر گردنکشی را به وسیله او سرکوب مینماید، گنجها و معادن [[زمین]] را برایش ظاهر میگرداند و هر چیز دوری را برای او نزدیک میکند، [[ستمگران]] بیدین را نابود میسازد و شیاطین متمرد را به [[هلاکت]] میرساند، او [[فرزند]] سرور کنیزان است، ولادتش بر [[مردم]] پوشیده میماند و برای شما جایز نیست که او را به نام یاد کنید تا زمانی که [[خداوند]] او را ظاهر میگرداند و به وسیله او [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] کند، چنانکه پر از [[ظلم و ستم]] شده باشد<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱.</ref>. | ||
#یونس بن عبدالرحمن میگوید: خدمت [[امام کاظم]] رسیدم و عرض کردم: آقا آن کسی که [[قیام]] به [[حق]] میکند شما هستید؟ فرمود: من برای ترویج [[حق]] [[قیام]] کردهام، ولی آن قائمی که [[زمین]] را از وجود [[دشمنان]] [[پاک]] میگرداند و پر از [[عدل و داد]] میکند، [[فرزند]] پنجم من است، او به [[دلیل]] حفظ جانش غیبتی میکند که مدت آن طولانی است، به طوری که [[مردم]] بسیاری [[مرتد]] میشوند و عده دیگر ثابت میمانند. آنگاه فرمود: خوش به حال آن دسته از [[شیعیان]] ما که در [[غیبت]] [[قائم]] ما چنگ به [[دوستی]] ما زده و بر [[محبت]] ما ثابت میمانند و از [[دشمنان]] ما بیزاری میجویند. آنها از ما و ما از آنها هستیم، آنها به ما [[امامان]] [[دل]] بستهاند و ما نیز آنها را [[شیعیان]] خود میدانیم و از آنها [[خشنود]] میباشیم. خوشا به حال آنها، به [[خدا]] قسم آنها در [[روز قیامت]] در درجه ما خواهند بود<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱. </ref>. | #یونس بن عبدالرحمن میگوید: خدمت [[امام کاظم]] رسیدم و عرض کردم: آقا آن کسی که [[قیام]] به [[حق]] میکند شما هستید؟ فرمود: من برای ترویج [[حق]] [[قیام]] کردهام، ولی آن قائمی که [[زمین]] را از وجود [[دشمنان]] [[پاک]] میگرداند و پر از [[عدل و داد]] میکند، [[فرزند]] پنجم من است، او به [[دلیل]] حفظ جانش غیبتی میکند که مدت آن طولانی است، به طوری که [[مردم]] بسیاری [[مرتد]] میشوند و عده دیگر ثابت میمانند. آنگاه فرمود: خوش به حال آن دسته از [[شیعیان]] ما که در [[غیبت]] [[قائم]] ما چنگ به [[دوستی]] ما زده و بر [[محبت]] ما ثابت میمانند و از [[دشمنان]] ما بیزاری میجویند. آنها از ما و ما از آنها هستیم، آنها به ما [[امامان]] [[دل]] بستهاند و ما نیز آنها را [[شیعیان]] خود میدانیم و از آنها [[خشنود]] میباشیم. خوشا به حال آنها، به [[خدا]] قسم آنها در [[روز قیامت]] در درجه ما خواهند بود<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱. </ref>. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
#[[شیخ صدوق]] در کتاب علل الشرایع و عیون [[اخبار]] [[الرضا]] از [[حسن]] بن فصال و او از پدرش و او از [[حضرت رضا]] {{ع}} [[نقل]] میکند که فرمود: گویا [[شیعه]] را در موقع از دست دادن [[سومین امام]] از فرزندانم میبینم که از هر سو او را جستجو کنند، نیابند. عرض کردم: یا بن [[رسول الله]] برای چه؟ فرمود: برای اینکه [[امام]] آنها [[غایب]] میشود، گفتم: چرا [[غایب]] میشود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با [[شمشیر]] [[قیام]] میکند، [[بیعت]] هیچ کسی گردن او نباشد<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>. | #[[شیخ صدوق]] در کتاب علل الشرایع و عیون [[اخبار]] [[الرضا]] از [[حسن]] بن فصال و او از پدرش و او از [[حضرت رضا]] {{ع}} [[نقل]] میکند که فرمود: گویا [[شیعه]] را در موقع از دست دادن [[سومین امام]] از فرزندانم میبینم که از هر سو او را جستجو کنند، نیابند. عرض کردم: یا بن [[رسول الله]] برای چه؟ فرمود: برای اینکه [[امام]] آنها [[غایب]] میشود، گفتم: چرا [[غایب]] میشود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با [[شمشیر]] [[قیام]] میکند، [[بیعت]] هیچ کسی گردن او نباشد<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>. | ||
#[[شیخ صدوق]] در کتاب [[کمال الدین]] و عیون [[اخبار]] [[الرضا]] از [[دعبل خزاعی]] [[روایت]] میکند که گفت: چون قصیده خود را که با این بیت شروع میشود: {{عربی|"مدارسُ آياتٍ خَلَتْ من تلاوةٍ *** و منزلُ وَحيٍ مُقفِرُ العَرَصاتِ"}}<ref> یعنی «مدارسی که در آن آیات خدا خوانده میشد، از آهنگ تلاوت خالی شده و محل وحی خدا، همچون بیابان هموار شده است».</ref> برای [[حضرت رضا]] {{ع}} خواندم موقعی که به این [[شعر]] رسیدم: {{عربی|"خروجُ إمامٍ لا مَحالة خارجٌ *** يقومُ علَى اسْم اللّٰه والبَرَكاتِ / يُمَيِّزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ *** وَ يُجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ"}}<ref> یعنی «ظهور امامی که ناچار میبایست بیاید حتمی است، او به نام خدا و برکات او قیام میکند تا در میان ما هر حقی را از باطل تمیز دهد و پاداش هر نعمت و کیفر هر نقمتی را عطا نماید».</ref> [[امام]] به شدت گریه کرد، آنگاه رو به من کرده و فرمود: ای خزاعی! [[روح القدس]] با زبان تو این دو بیت را خواند، میدانی این [[امام]] کیست و کی [[قیام]] میکند؟ عرض کردم: آقا، نه، اینقدر شنیدهام که امامی از شما [[قیام]] میکند و [[زمین]] را از لوث [[فساد]] [[پاک]] میگرداند و آن را پر از [[عدل]] خواهد کرد، چنانکه پر از [[ظلم]] شده باشد، سپس فرمود: ای [[دعبل]]! [[امام]] بعد از من پسرم [[محمد]] است و بعد از او [[علی]] پسر او و بعد از او پسرش [[حسن]] و بعد از [[حسن]] پسرش، [[حجت قائم]] [[امام]] است که (اهل [[ایمان]]) در زمان غیبتش [[انتظار]] او را میکشند و بعد از ظهورش از وی فرمانبرداری میکنند. اگر [[عمر]] [[دنیا]] جز یک روز نمانده باشد، [[خداوند]] آن روز را چندان طولانی میگرداند تا او بیاید و [[جهان]] را پر از [[عدل]] کند، چنانکه پر از [[ظلم]] شده باشد. اما چه [[وقت ظهور]] خواهد کرد؟ نمیتوان وقت آن را تعیین نمود، چه پدرم ([[موسی بن جعفر]]) از پدرش و آن حضرت از پدرانش از [[علی]] {{ع}} [[روایت]] کردهاند که از [[پیغمبر]] {{صل}} سؤال شد، [[قائم]] که از نسل شماست کی [[ظهور]] خواهد کرد؟ فرمود: آمدن وی مانند آمدن روز رستاخیز است که جز [[خدا]] وقت آن را نمیداند<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۴.</ref>. این مطلب در آسمانها و [[زمین]] گران آمده و بهطور ناگهان به سوی شما میآید: {{متن قرآن|لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً}}<ref> اعراف، آیه ۱۸۶.</ref> | #[[شیخ صدوق]] در کتاب [[کمال الدین]] و عیون [[اخبار]] [[الرضا]] از [[دعبل خزاعی]] [[روایت]] میکند که گفت: چون قصیده خود را که با این بیت شروع میشود: {{عربی|"مدارسُ آياتٍ خَلَتْ من تلاوةٍ *** و منزلُ وَحيٍ مُقفِرُ العَرَصاتِ"}}<ref> یعنی «مدارسی که در آن آیات خدا خوانده میشد، از آهنگ تلاوت خالی شده و محل وحی خدا، همچون بیابان هموار شده است».</ref> برای [[حضرت رضا]] {{ع}} خواندم موقعی که به این [[شعر]] رسیدم: {{عربی|"خروجُ إمامٍ لا مَحالة خارجٌ *** يقومُ علَى اسْم اللّٰه والبَرَكاتِ / يُمَيِّزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ *** وَ يُجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ"}}<ref> یعنی «ظهور امامی که ناچار میبایست بیاید حتمی است، او به نام خدا و برکات او قیام میکند تا در میان ما هر حقی را از باطل تمیز دهد و پاداش هر نعمت و کیفر هر نقمتی را عطا نماید».</ref> [[امام]] به شدت گریه کرد، آنگاه رو به من کرده و فرمود: ای خزاعی! [[روح القدس]] با زبان تو این دو بیت را خواند، میدانی این [[امام]] کیست و کی [[قیام]] میکند؟ عرض کردم: آقا، نه، اینقدر شنیدهام که امامی از شما [[قیام]] میکند و [[زمین]] را از لوث [[فساد]] [[پاک]] میگرداند و آن را پر از [[عدل]] خواهد کرد، چنانکه پر از [[ظلم]] شده باشد، سپس فرمود: ای [[دعبل]]! [[امام]] بعد از من پسرم [[محمد]] است و بعد از او [[علی]] پسر او و بعد از او پسرش [[حسن]] و بعد از [[حسن]] پسرش، [[حجت قائم]] [[امام]] است که (اهل [[ایمان]]) در زمان غیبتش [[انتظار]] او را میکشند و بعد از ظهورش از وی فرمانبرداری میکنند. اگر [[عمر]] [[دنیا]] جز یک روز نمانده باشد، [[خداوند]] آن روز را چندان طولانی میگرداند تا او بیاید و [[جهان]] را پر از [[عدل]] کند، چنانکه پر از [[ظلم]] شده باشد. اما چه [[وقت ظهور]] خواهد کرد؟ نمیتوان وقت آن را تعیین نمود، چه پدرم ([[موسی بن جعفر]]) از پدرش و آن حضرت از پدرانش از [[علی]] {{ع}} [[روایت]] کردهاند که از [[پیغمبر]] {{صل}} سؤال شد، [[قائم]] که از نسل شماست کی [[ظهور]] خواهد کرد؟ فرمود: آمدن وی مانند آمدن روز رستاخیز است که جز [[خدا]] وقت آن را نمیداند<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۴.</ref>. این مطلب در آسمانها و [[زمین]] گران آمده و بهطور ناگهان به سوی شما میآید: {{متن قرآن|لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً}}<ref> اعراف، آیه ۱۸۶.</ref> | ||
#از [[محمد]] بن ابی [[یعقوب]] بلخی [[نقل]] شده که گفت: از حضرت [[امام رضا]] {{ع}} شنیدم که میفرمود: به زودی [[مردم]] مبتلا به [[امتحان]] [[سختی]] خواهند شد؛ به این معنا که به وسیله طفلی که در شکم مادر و شیرخوار میباشد [[امتحان]] شوند که کار به آنجا رسد که میگویند او ناپدید شده و مرده است و دیگر امامی نیست، درحالی که، [[پیغمبر]] [[خدا]] بارها (مانند مدتی که در غار حرا بسر میبرد و سه سال در شعب ابی طالب بود و سه روز در [[غار ثور]] | #از [[محمد]] بن ابی [[یعقوب]] بلخی [[نقل]] شده که گفت: از حضرت [[امام رضا]] {{ع}} شنیدم که میفرمود: به زودی [[مردم]] مبتلا به [[امتحان]] [[سختی]] خواهند شد؛ به این معنا که به وسیله طفلی که در شکم مادر و شیرخوار میباشد [[امتحان]] شوند که کار به آنجا رسد که میگویند او ناپدید شده و مرده است و دیگر امامی نیست، درحالی که، [[پیغمبر]] [[خدا]] بارها (مانند مدتی که در غار حرا بسر میبرد و سه سال در شعب ابی طالب بود و سه روز در [[غار ثور]] پنهان بود و از غار تا [[مدینه]] از نظر [[مردم]] [[مکه]] ناپدید شده بود) ناپدید میشد، [[آگاه]] باشید که من هم به زودی [[وفات]] میکنم<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۵.</ref>. حضرت از [[مرگ]] خود که به زودی اتفاق میافتد خبر داد تا پس از وقوع آن و [[صدق]] گفتار حضرتش، آنچه درباره [[مهدی]] [[موعود]] فرموده نیز [[تصدیق]] شود. | ||
==سه [[روایت]] از [[امام جواد]] {{ع}}== | ==سه [[روایت]] از [[امام جواد]] {{ع}}== | ||
#از حضرت [[عبدالعظیم حسنی]] [[نقل]] شد که گفت: خدمت [[امام]] [[محمد]] [[تقی]] رسیدم تا درباره [[قائم]] از وی سؤال کنم که آیا [[مهدی]] اوست؟ حضرت پیش از من به [[سخن]] پرداخت و فرمود: ای [[ابوالقاسم]]! [[قائم]] ما همان [[مهدی]] است که باید در غیبتش [[منتظر]] او باشند، در موقع ظهورش فرمانبرداری او کنند. او [[فرزند]] سومی من است به خدایی که [[محمد]] {{صل}} را به [[پیغمبری]] و ما را به [[امامت]] [[برگزیده]] است، قسم یاد میکنم که اگر جز یک روز، از [[عمر]] [[دنیا]] نمانده باشد، [[خداوند]] آن روز را چندان دراز گرداند تا او [[ظهور]] کند و [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] نماید، چنانکه پر از [[ظلم و ستم]] شده باشد. [[خداوند متعال]] کار او را در یک شب [[اصلاح]] نماید، چنانکه مشکل [[موسی]] را در یک شب [[اصلاح]] کرد...، آنگاه فرمود: [[بهترین]] [[اعمال شیعیان]] ما [[انتظار فرج]] [[امام زمان]] است<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۶.</ref>. | #از حضرت [[عبدالعظیم حسنی]] [[نقل]] شد که گفت: خدمت [[امام]] [[محمد]] [[تقی]] رسیدم تا درباره [[قائم]] از وی سؤال کنم که آیا [[مهدی]] اوست؟ حضرت پیش از من به [[سخن]] پرداخت و فرمود: ای [[ابوالقاسم]]! [[قائم]] ما همان [[مهدی]] است که باید در غیبتش [[منتظر]] او باشند، در موقع ظهورش فرمانبرداری او کنند. او [[فرزند]] سومی من است به خدایی که [[محمد]] {{صل}} را به [[پیغمبری]] و ما را به [[امامت]] [[برگزیده]] است، قسم یاد میکنم که اگر جز یک روز، از [[عمر]] [[دنیا]] نمانده باشد، [[خداوند]] آن روز را چندان دراز گرداند تا او [[ظهور]] کند و [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] نماید، چنانکه پر از [[ظلم و ستم]] شده باشد. [[خداوند متعال]] کار او را در یک شب [[اصلاح]] نماید، چنانکه مشکل [[موسی]] را در یک شب [[اصلاح]] کرد...، آنگاه فرمود: [[بهترین]] [[اعمال شیعیان]] ما [[انتظار فرج]] [[امام زمان]] است<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۶.</ref>. |