پرش به محتوا

امامت از دیدگاه اسماعیلیه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان')
خط ۱۸: خط ۱۸:
*در بررسی [[اندیشه]] [[اسماعیلی]] [[فلسفه]] ای مبتنی بر این معنی رخ می‌‌نماید که [[وحی]] یا [[کلام الهی]] "ظاهر" و "[[باطن]] " دارد و باطن آن دارای رمز و [[رازی]] است که تنها [[اهل]] [[راز]] می‌‌توانند از آن [[آگاهی]] یابند. اساس این [[تفکر]] [[حقیقت]] [[تاریخی]] نیست، بلکه حقیقت و [[واقعیت]] فرا تاریخی است؛ به عبارت دیگر، عالم یا [[عوالم]] دیگری وجود دارد که همیشه [[پایدار]] و ماندگار است و محدود به حدود در زمان و مکان و آغاز و انجام نیست. [[پیامبران]] ظاهر [[شریعت]] را برای [[مردم]] آورده‌اند، اما نمی‌توان به این ظاهر بسنده کرد، زیرا شریعت ظاهر حقیقت، و حقیقت [[باطن شریعت]] است و رابطه شریعت با [[حقیقت]] رابطه مثال با ممثول است <ref>ناصرخسرو، وجه دین، به کوشش غلامرضا اعوانی، ص۶۶ بب؛ کرمانی، احمد، المصابیح فی اثبات الامامه، به کوشش مصطفی غالب، ص۸۲ - ۸۵؛ کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص۲۸ -۲۷.</ref> بدین‌سان، [[ظواهر]] امور [[دین]] مثل آنچه در ظاهر [[آیات قرآن کریم]] آمده، معانیی است که همه [[مردم]] آن را می‌‌دانند. از سوی دیگر نمی‌توان با مراجعه به یک مفتی یا [[مرجع]] [[فقهی]]، به حقیقت [[معنوی]] [[قرآن]] رسید، چه، آنان علمشان فقط به [[اندیشه]] کردن در ظواهر و قشر دین منحصر و محدود می‌‌شود و نمی‌توانند از ورای این ظاهر خبری بدهند. در اینجاست که نقش محوری مفهوم [[تأویل]] پدیدار می‌‌شود. تأویل، ظاهر [[نص]] را به اول و اصل خود باز می‌‌گرداند و صاحب تأویل کسی است که نص را از ظاهرش برمی گرداند و به حقیقت می‌‌رساند <ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۲۴ - ۲۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[عظیم نانجی| نانجی، عظیم]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*در بررسی [[اندیشه]] [[اسماعیلی]] [[فلسفه]] ای مبتنی بر این معنی رخ می‌‌نماید که [[وحی]] یا [[کلام الهی]] "ظاهر" و "[[باطن]] " دارد و باطن آن دارای رمز و [[رازی]] است که تنها [[اهل]] [[راز]] می‌‌توانند از آن [[آگاهی]] یابند. اساس این [[تفکر]] [[حقیقت]] [[تاریخی]] نیست، بلکه حقیقت و [[واقعیت]] فرا تاریخی است؛ به عبارت دیگر، عالم یا [[عوالم]] دیگری وجود دارد که همیشه [[پایدار]] و ماندگار است و محدود به حدود در زمان و مکان و آغاز و انجام نیست. [[پیامبران]] ظاهر [[شریعت]] را برای [[مردم]] آورده‌اند، اما نمی‌توان به این ظاهر بسنده کرد، زیرا شریعت ظاهر حقیقت، و حقیقت [[باطن شریعت]] است و رابطه شریعت با [[حقیقت]] رابطه مثال با ممثول است <ref>ناصرخسرو، وجه دین، به کوشش غلامرضا اعوانی، ص۶۶ بب؛ کرمانی، احمد، المصابیح فی اثبات الامامه، به کوشش مصطفی غالب، ص۸۲ - ۸۵؛ کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص۲۸ -۲۷.</ref> بدین‌سان، [[ظواهر]] امور [[دین]] مثل آنچه در ظاهر [[آیات قرآن کریم]] آمده، معانیی است که همه [[مردم]] آن را می‌‌دانند. از سوی دیگر نمی‌توان با مراجعه به یک مفتی یا [[مرجع]] [[فقهی]]، به حقیقت [[معنوی]] [[قرآن]] رسید، چه، آنان علمشان فقط به [[اندیشه]] کردن در ظواهر و قشر دین منحصر و محدود می‌‌شود و نمی‌توانند از ورای این ظاهر خبری بدهند. در اینجاست که نقش محوری مفهوم [[تأویل]] پدیدار می‌‌شود. تأویل، ظاهر [[نص]] را به اول و اصل خود باز می‌‌گرداند و صاحب تأویل کسی است که نص را از ظاهرش برمی گرداند و به حقیقت می‌‌رساند <ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۲۴ - ۲۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[عظیم نانجی| نانجی، عظیم]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*مهم ترین بحثی که به تأکید در [[احادیث]] [[امامان]]{{عم}} آمده، [[ضرورت]] وجود یک [[قیّم]] قرآن پس از واضع [[شریعت]] است؛ خود نص قرآن به [[تنهایی]] کفایت نمی‌کند، زیرا این کتاب دارای معانی مکتوم، اعماق [[باطن]] و تضادهای ظاهری است. قرآن کتابی نیست که بتوان [[علم]] آن را با [[فلسفه]] معمولی دریافت و باید نص را به سطحی که معنای [[حقیقی]] آن است، تأویل کرد و این امر از عهده [[کلام]] خارج است و باید شخص [[امام]] وجود داشته باشد که [[وارث]] معنوی و [[الهام]] یافته است و بر ظاهر و باطن [[آگاه]] بوده، [[حجت خدا]] و [[قیم قرآن]] است <ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۷۱.</ref>. بر این پایه، امام صاحب تأویل است و با [[علمی]] الهامی از [[باطن شریعت]] و حقایق قرآن آگاه است. [[اسماعیلیه]] [[حضرت علی]]{{ع}} را صاحب تأویل می‌‌دانند. به عبارت دیگر دانستن [[اسرار]] تأویلی و [[باطنی]] [[قرآن]] مخصوص آن [[حضرت]] و [[امامان]]{{عم}} پس از اوست <ref>غالب، مصطفی، مقدمه بر اثبات الامامه احمد بن ابراهیم نیشابوری، ص۳۸.</ref>. [[امام]] به عنوان ولی ملهَم از سوی خداست و [[تعلیم]] به حقایق و امور [[باطنی]] به دست اوست. تعلیم در اینجا اصطلاح خاصی است که با اصطلاح رایج آن تفاوت دارد و به این معناست که شخص مستجیب با کسی که از [[ناحیه]] [[خداوند]] ملهم است، [[ارتباط]] برقرار کند و بکوشد که از [[راز]] و [[معانی قرآن]] از طریق امام مطلع شود<ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۲۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[عظیم نانجی| نانجی، عظیم]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*مهم ترین بحثی که به تأکید در [[احادیث]] [[امامان]]{{عم}} آمده، [[ضرورت]] وجود یک [[قیّم]] قرآن پس از واضع [[شریعت]] است؛ خود نص قرآن به [[تنهایی]] کفایت نمی‌کند، زیرا این کتاب دارای معانی مکتوم، اعماق [[باطن]] و تضادهای ظاهری است. قرآن کتابی نیست که بتوان [[علم]] آن را با [[فلسفه]] معمولی دریافت و باید نص را به سطحی که معنای [[حقیقی]] آن است، تأویل کرد و این امر از عهده [[کلام]] خارج است و باید شخص [[امام]] وجود داشته باشد که [[وارث]] معنوی و [[الهام]] یافته است و بر ظاهر و باطن [[آگاه]] بوده، [[حجت خدا]] و [[قیم قرآن]] است <ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۷۱.</ref>. بر این پایه، امام صاحب تأویل است و با [[علمی]] الهامی از [[باطن شریعت]] و حقایق قرآن آگاه است. [[اسماعیلیه]] [[حضرت علی]]{{ع}} را صاحب تأویل می‌‌دانند. به عبارت دیگر دانستن [[اسرار]] تأویلی و [[باطنی]] [[قرآن]] مخصوص آن [[حضرت]] و [[امامان]]{{عم}} پس از اوست <ref>غالب، مصطفی، مقدمه بر اثبات الامامه احمد بن ابراهیم نیشابوری، ص۳۸.</ref>. [[امام]] به عنوان ولی ملهَم از سوی خداست و [[تعلیم]] به حقایق و امور [[باطنی]] به دست اوست. تعلیم در اینجا اصطلاح خاصی است که با اصطلاح رایج آن تفاوت دارد و به این معناست که شخص مستجیب با کسی که از [[ناحیه]] [[خداوند]] ملهم است، [[ارتباط]] برقرار کند و بکوشد که از [[راز]] و [[معانی قرآن]] از طریق امام مطلع شود<ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۲۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[عظیم نانجی| نانجی، عظیم]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*بدین‌سان، هر چند دایره [[نبوت]] بسته شده است، اما دایره [[ولایت]] و [[امامت]]، به دنبال دایره نبوت این جریان [[معنوی]] را ادامه می‌‌دهد. امامان{{عم}} [[اهل]] ولایتند، یعنی اهل [[دوستی با خدا]] و اهل رازند و ولایت [[باطن نبوت]] است. از این دایره به دایره [[حقیقت]] نیز تعبیر می‌‌شود<ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۴۳.</ref>. امامان{{عم}} [[ظهور]] و مظاهر الهیند و این دو اصطلاح، پیوسته به مقایسه با آینه باز می‌‌گردد، تصویری که در آینه ظاهر می‌‌شود، در [[جوهر]] آن تجسد نمی‌یابد. اگر امامان{{عم}} به عنوان مظاهر [[الهی]] فهمیده شوند، [[اسماءالله]] خواهند بود. وجود [[ازلی]] آنان، به عنوان عالم [[ابداع]] وجودات [[نورانی]]، در [[کلام امام]] صادق{{ع}} منعکس است <ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۷۴.</ref>. صفاتی که به امامان{{عم}} داده شده است، اگر به عنوان صور نورانی و وجوداتی مقدم بر عالم کون و [[فساد]] ملاحظه نشود، قابل [[فهم]] نخواهد بود. این صفات را آنان در [[زمان ظهور]] زمینی خود به تأکید بیان کرده اند<ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۷۵.</ref>. این صورت [[انسانی]] در جلال ازلی آن، [[آدم]] [[حقیقی]]، [[انسان کبیر]]، [[روح اعلی]]، [[عقل اول]]، [[قلم اعلی]]، [[خلیفه اعلی]] و [[قطب الاقطاب]] نامیده شده است. او [[امانتدار]] نبوت باقیه و [[نبوت]] اصلیه حقیقیه است، نبوتی که پیش از [[خلق]] [[زمان]] در عالم [[ابداع]] ظاهر شد. [[حقیقت نبوت]] باقیه دارای وحدتی مضاعف و ساحتی دوگانه است: خارجی یا ظاهری و درونی یا [[باطنی]]. "[[ولایت]]" همان [[باطن]] این نبوت باقیه، تحقق همه [[کمالات]] آن در [[ساحت]] باطن پیش از خلق زمان و تداوم در ابدالا¸باد است. همان طور که ساحت ظاهری، [[ظهور]] زمینی پایانی خود را در شخص [[حضرت محمد]]{{صل}} داشت، باید ساحت باطنی آن نیز مظهری داشته باشد. [[تجلی]] باطنی نبوت در شخصی ظاهر شد که از همه [[انسان‌ها]] نسبت به [[پیامبر]]{{صل}} نزدیک‌تر بود: [[علی]]{{ع}} [[امام اول]]. از همین رو، [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود: من ولی بودم در حالی که [[آدم]] هنوز میان آب و گل قرار داشت. از سوی دیگر، این [[اندیشه]] ناظر به یک [[انتظار]] است، [[انتظار ظهور]] کامل همه معانی [[پنهان]] و [[معنوی]] [[قرآن]] که به دست [[امام]] در [[آخرالزمان]] صورت می‌‌پذیرد<ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۶۴ - ۶۷</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[عظیم نانجی| نانجی، عظیم]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*بدین‌سان، هر چند دایره [[نبوت]] بسته شده است، اما دایره [[ولایت]] و [[امامت]]، به دنبال دایره نبوت این جریان [[معنوی]] را ادامه می‌‌دهد. امامان{{عم}} [[اهل]] ولایتند، یعنی اهل [[دوستی با خدا]] و اهل رازند و ولایت [[باطن نبوت]] است. از این دایره به دایره [[حقیقت]] نیز تعبیر می‌‌شود<ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۴۳.</ref>. امامان{{عم}} [[ظهور]] و مظاهر الهیند و این دو اصطلاح، پیوسته به مقایسه با آینه باز می‌‌گردد، تصویری که در آینه ظاهر می‌‌شود، در [[جوهر]] آن تجسد نمی‌یابد. اگر امامان{{عم}} به عنوان مظاهر [[الهی]] فهمیده شوند، [[اسماءالله]] خواهند بود. وجود [[ازلی]] آنان، به عنوان عالم [[ابداع]] وجودات [[نورانی]]، در [[کلام امام]] صادق{{ع}} منعکس است <ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۷۴.</ref>. صفاتی که به امامان{{عم}} داده شده است، اگر به عنوان صور نورانی و وجوداتی مقدم بر عالم کون و [[فساد]] ملاحظه نشود، قابل [[فهم]] نخواهد بود. این صفات را آنان در [[زمان ظهور]] زمینی خود به تأکید بیان کرده اند<ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۷۵.</ref>. این صورت [[انسانی]] در جلال ازلی آن، [[آدم]] [[حقیقی]]، [[انسان کبیر]]، [[روح اعلی]]، [[عقل اول]]، [[قلم اعلی]]، [[خلیفه اعلی]] و [[قطب الاقطاب]] نامیده شده است. او [[امانتدار]] نبوت باقیه و [[نبوت]] اصلیه حقیقیه است، نبوتی که پیش از [[خلق]] [[زمان]] در عالم [[ابداع]] ظاهر شد. [[حقیقت نبوت]] باقیه دارای وحدتی مضاعف و ساحتی دوگانه است: خارجی یا ظاهری و درونی یا [[باطنی]]. "[[ولایت]]" همان [[باطن]] این نبوت باقیه، تحقق همه [[کمالات]] آن در [[ساحت]] باطن پیش از خلق زمان و تداوم در ابدالا¸باد است. همان طور که ساحت ظاهری، [[ظهور]] زمینی پایانی خود را در شخص [[حضرت محمد]]{{صل}} داشت، باید ساحت باطنی آن نیز مظهری داشته باشد. [[تجلی]] باطنی نبوت در شخصی ظاهر شد که از همه [[انسان‌ها]] نسبت به [[پیامبر]]{{صل}} نزدیک‌تر بود: [[علی]]{{ع}} [[امام اول]]. از همین رو، [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود: من ولی بودم در حالی که [[آدم]] هنوز میان آب و گل قرار داشت. از سوی دیگر، این [[اندیشه]] ناظر به یک [[انتظار]] است، [[انتظار ظهور]] کامل همه معانی پنهان و [[معنوی]] [[قرآن]] که به دست [[امام]] در [[آخرالزمان]] صورت می‌‌پذیرد<ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۶۴ - ۶۷</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[عظیم نانجی| نانجی، عظیم]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*تأکید بر باطن به معنای [[نسخ شریعت]] و ظاهر آن نیست، بلکه به این معناست که [[شریعت]] جدای از [[حقیقت]] و باطن آن، [[ظلمت]] و عبودیتی بیش نیست، در این صورت شریعت به جای آنکه در برابر افق ظهور معناهای جدید و غیر قابل [[پیش بینی]] باز باشد، صرفاً مجموعه ای از [[احکام]] و [[مناسک]] خواهد بود<ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۶۲</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 عظیم نانجی| نانجی، عظیم، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*تأکید بر باطن به معنای [[نسخ شریعت]] و ظاهر آن نیست، بلکه به این معناست که [[شریعت]] جدای از [[حقیقت]] و باطن آن، [[ظلمت]] و عبودیتی بیش نیست، در این صورت شریعت به جای آنکه در برابر افق ظهور معناهای جدید و غیر قابل [[پیش بینی]] باز باشد، صرفاً مجموعه ای از [[احکام]] و [[مناسک]] خواهد بود<ref>کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، ص ۶۲</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 عظیم نانجی| نانجی، عظیم، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.


۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش