بنیعبدالدار: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[ | [[بنیعبدالدار]] از طوائف بزرگ [[قریش]] به شمار میروند که [[ریاست]] [[مناصب]] پردهداری [[کعبه]]، [[پرچمداری]] در [[جنگها]]، [[حجابت]] (کلیدداری) و [[دار الندوه]] (مرکز مشورتی قریش) در اختیارشان بود. از این جهت، افراد این [[خاندان]] از تأثیری ویژه در پیشبرد یا ممانعت از [[گسترش اسلام]] برخوردار بودند. از آنجایی که مناصب مهم [[جاهلی]] را بر عهده داشتند در صف مقدّم [[مبارزه]] با [[اسلام]] قرار گرفته بودند و به دسیسهچینی بر ضد اسلام میپرداختند، لذا آیاتی از [[قرآن]] در شان آنها نازل شده است. با توجه به ریاست بنیعبدالدار بر دار الندوه، آنان در تصمیماتی چون [[آزار]] [[مسلمانان]]، [[حصر اقتصادی]] آنها، تعقیب ایشان در [[حبشه]]، و نقشه [[قتل]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دخالت جدّی داشتهاند و پس از [[هجرت پیامبر به مدینه]] تا پیش از [[فتح مکه]]، حرکات نظامی و ایجاد جنگهایی علیه [[پیامبر]]{{صل}} از اقدامات عبدریان به شمار میرود<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[بنیعبدالدار (مقاله)|مقاله «بنیعبدالدار»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۴۴۹.</ref> | ||
==[[ | ==[[نسب]] بنیعبدالدار== | ||
این تیره قریش از [[نسل]] [[عبدالدار بن قصیّ بن کلاب]] از نیاکان معروف [[عرب پیش از اسلام]] است که [[برادر]] [[عبدمناف]]، جدّ سوم پیامبر{{صل}} به شمار میرود. | |||
عبدالدار که بر پایه برخی نقلها، نام دیگرش [[عبدالله]] بود، <ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸-۵۹.</ref> نخستزاده قصیّ است.<ref>المنمق، ص۳۲.</ref> قصی وی را منسوب به خانهاش نام نهاد و دو برادر دیگرش به نام عبدمناف و عبدالعزّی را منسوب به خدایش خواند و [[عبد بن قصی]] مشهور به عبد قصی<ref>الطبقات، ج۱، ص۵۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹.</ref> را نیز منسوب به خویش نامید<ref>الطبقات، ج۱، ص۵۷-۵۸؛ المنمق، ص۳۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹.</ref>.<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[بنیعبدالدار (مقاله)|مقاله «بنیعبدالدار»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۴۴۹-۴۵۰.</ref> | |||
'''۱. [[فرزندان]] عبدالدار:''' [[بلاذری]] پنج پسر برای عبدالدار به نام [[عثمان]]، [[وهب]]، کلده، عبدمناف و سبّاق یاد کرده که چهار فرزند نخست از [[هند بنت لؤیّ بن ملکان خزاعی]] و [[مادر]] فرزند پنجم نیز از [[طایفه]] [[هوازن]] بود. اما [[ابنحزم]] تنها سه فرزند به نام عثمان، عبدمناف و سبّاق را نام میبرد.<ref>انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۳؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۲۵.</ref> | |||
در منابع پیش از بلاذری، نامی از [[وهب بن عبدالدار]] نیامده و کلده نیز تنها از جانب ابنسعد در ذیل [[نسب]] [[رقیه بنت هاله]] آمده است. ولی در جای دیگر، نسب وی را به صورت [[کلدة بن عبدمناف بن عبدالدار]] میآورد <ref>الطبقات، ج۸، ص۴۱.</ref> که در این صورت، [[سخن]] [[ابنحزم]] درست به نظر میرسد.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۲۵.</ref> | |||
منسوبین به [[قبیله]] [[بنیعبدالدار]] را عبدری یا داری مینامند.<ref>الانساب، ج۴، ص۱۳۱؛ اللباب، ج۱، ص۴۸۴.</ref>.<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[بنیعبدالدار (مقاله)|مقاله «بنیعبدالدار»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۴۵۰.</ref> | |||
'''۲. [[نسل]] عبدمناف:''' از نسل عبدمناف بن عبدالدار شخصیتهایی اثرگذار در آغاز [[اسلام]] پدید آمدهاند:[[نضر بن حارث]]، [[دشمن]] سرسخت [[پیامبر]]؛<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۰؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۸۶-۸۷.</ref> فرزندش [[فراس]] از [[مهاجران به حبشه]]؛<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۵.</ref> برادرش نضیر در زمره "[[مؤلفة قلوبهم]]"<ref>الطبقات، ج۶، ص۶؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۹۰.</ref> و بر پایه روایتی دیگر، از مهاجران به حبشه.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۲؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۲۵.</ref> | |||
== | [[مصعب بن عمیر]] ([[مصعب]] [[الخیر]]) [[پرچمدار]] [[مسلمانان]] در [[نبرد]] [[بدر]]<ref>الطبقات، ج۳، ص۸۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹.</ref> و [[احد]].<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۱؛ الطبقات، ج۳، ص۸۹.</ref> | ||
[[ابوالروم]] [[برادر]] مصعب، از مهاجران به حبشه<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۵؛ الطبقات، ج۴، ص۹۱.</ref> و [[شهید]] در نبرد [[یرموک]]؛<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۲۶؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۶۰.</ref> برادر دیگرش [[ابوعزیر بن عمیر]] از اسرای [[مشرکان]] در نبرد بدر.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۴۰؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۴؛ الطبقات، ج۲، ص۱۳.</ref> | |||
[[عبدشرحبیل بن هاشم]] و فرزندش [[ارطاة]]، پرچمداران [[شرک]] در نبرد احد.<ref>الطبقات، ج۵، ص۳۳؛ تاریخ خلیفه، ص۲۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۶۱.</ref> | |||
[[منصور بن عبدشرحبیل]] نگارنده [[پیمان]] [[محاصره]] مسلمانان در [[شعب]]<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۲۷.</ref> و [[عکرمة]] بن [[عامر]] صاحب [[دار الندوه]].<ref>الطبقات، ج۱، ص۶۳؛ المنمق، ص۳۴.</ref> | |||
'''۳. نسل [[عثمان]] بن عبدالدار:''' از [[عثمان بن عبدالدار]] نیز دو فرزند به نام عبدالعزّی و [[شریح]] بر جای ماندند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۲۷.</ref> | |||
[[برّه بنت عبدالعزّی]]، جدّ [[مادری]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}}.<ref>المحبر، ص۹؛ المعارف، ص۱۳۱.</ref> | |||
[[قاسط بن شریح]] پرچمدار شرک در نبرد احد. <ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۶۰.</ref> | |||
[[ابوطلحه]] [[عبدالله بن عبدالعزّی]] [[رهبر]] عبدریان در نبرد [[فجار]]. <ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۲۷.</ref> | |||
[[طلحة بن ابوطلحه]] و برادر وی ابوسعد<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹.</ref> و فرزندانش مسافع و [[کلاب]] و جلاس [[عثمان]] و ابوسعد و [[حارث]] پرچمداران [[مشرکان]] در [[نبرد]] [[احد]]. <ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۲؛ الطبقات، ج۲، ص۳۰-۳۱؛ تاریخ خلیفه، ص۲۷-۲۸.</ref> | |||
[[عثمان بن طلحه]] [[پرچمدار]] [[شرک]] در نبرد [[خندق]]<ref>الطبقات، ج۲، ص۵۰.</ref> و [[کلیددار]] [[کعبه]] پس از [[فتح مکه]]. <ref>المغازی، ج۲، ص۸۳۳؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۱؛ الطبقات، ج۲، ص۱۰۴.</ref> | |||
[[شیبه]] پسر عموی وی کلیددار کعبه<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹.</ref> که از [[نسل]] وی [[خاندان]] [[بنیشیبه]] به عنوان کلیدداران کعبه پدید آمد. <ref>الطبقات، ج۲، ص۱۰۴؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۳-۴۰۴.</ref> | |||
[[ابراهیم بن عبیدالله]] از نسل [[عثمان بن طلحه]] که در روزگار [[هارون الرشید]] [[حکمران]] [[یمن]] بود و در [[شورش]] [[علویان]] در دوره [[مأمون]] کشته شد، از این خاندان بودند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۲۸.</ref> | |||
'''۴. نسل سباق بن عبدالدار:''' از [[سبّاق بن عبدالدار]] نیز نسلی فراوان پدید آمدند که بسیاری از آنها بر پایه گزارش [[تاریخنگاران]] به سبب [[ظلم]] هلاک شدند.<ref>انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۳.</ref> از میان آنها میتوان به [[اسود بن عامر]] که در نبرد [[بدر]] کشته شد و نیز [[سویبط بن سعد]] که از [[مهاجران به حبشه]] و بدریان به شمار میرود، اشاره نمود.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۲۶.</ref>.<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[بنیعبدالدار (مقاله)|مقاله «بنیعبدالدار»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۴۴۹-۴۵۱.</ref> | |||
'''۱. مناصب [[بنیعبدالدار]]:''' بر پایه گزارش تاریخنگاران، عبدالدار از بهره هوشی پایینی برخوردار بود <ref>المنمق، ص۳۹۰؛ المحبر، ص۳۷۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۹.</ref> و برای آنکه از دیگر [[برادران]] عقب نماند، پدرش [[مناصب]] مربوط به کعبه و [[حج]] را به وی واگذارد. وی مورد [[دلبستگی]] فراوان قصی و نخستزاده او بود.<ref>المنمق، ص۱۸۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹-۶۰.</ref> | |||
درباره شمار و گونه این مناصب [[اختلاف]] بسیار به چشم میخورد. برخی این مناصب را [[ریاست]] [[دار الندوه]]، [[حجابت]] (کلیدداری کعبه)، لواء ([[پرچمداری]] در [[جنگها]])، رفادت ([[پذیرایی]] از [[حجّاج]]) و سقایت (آب دادن به حجّاج) خواندهاند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ الطبقات، ج۱، ص۶۳؛ المحبر، ص۱۶۶.</ref> | |||
برخی نیز از این مجموعه، سقایت را استثناء کرده و آن را متعلق به [[عبدمناف]] در [[روزگار]] زندگانی قصی دانسته <ref>المعارف، ص۶۰۴.</ref> یا رفادت و سقایت را از آنِ عبدقصی شمردهاند که پس از [[وفات]] قصی، به [[دستور]] وی به عبدالدار منتقل شده است<ref>نک: انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹-۶۰.</ref> و یا از این میان، تنها [[ریاست]] [[دار الندوه]] را متعلق به عبدالدار دانسته و ریاست و سقایت را از آن [[عبدمناف]] و رفادت را از آنِ عبدالعزّی و دو طرف وادی [[مکه]] را متعلق به عبدقصی دانستهاند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۱.</ref> | |||
برخی نیز از [[زبان]] [[معمر بن مثنّی]] سقایت و رفادت را دو [[منصب]] واگذارده به عبدمناف در [[روزگار]] قصی خواندهاند<ref>التنبیه و الاشراف، ص۱۸۰.</ref> و یا از میان همه [[مناصب]]، تنها [[حجابت]] و لواء را مناصب [[تفویض]] شده به عبدالدار شمرده و سقایت و دار الندوه را به عبدمناف و رفادت و مهمانداری ایام [[منی]] را متعلق به عبدالعزّی دانستهاند.<ref>سبل الهدی، ج۱، ص۲۷۶.</ref> | |||
سازگار با شواهد [[روایی]]، منصب سدانت ([[خدمتگزاری]] و محافظت از [[کعبه]]) نیز در [[اختیار]] [[بنیعبدالدار]] بوده است.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۲؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۱۰؛ المنتظم، ج۲، ص۲۱۶.</ref> این منصب از افتخارات [[عرب جاهلی]] به شمار میرفت<ref>المحبر، ص۲۴۱؛ انساب الاشراف، ج۴، ص۱۶.</ref> که قصیّ از [[خزاعیان]] دریافت نمود.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۵.</ref> برخی نیز این منصب را همان حجابت دانستهاند.<ref>العین، ج۷، ص۲۲۸، «سدن. </ref><ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۲.</ref> شماری نیز آن را کنار حجابت از مناصب عبدالدار شمردهاند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۵-۵۶؛ المنتظم، ج۲، ص۲۱۶؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۱۰.</ref> با این حال، تفاوت میان سدانت و حجابت چندان آشکار نمینماید. | |||
پیرامون برخی از این مناصب پس از وفات قصّی نزاعی درگرفت که به [[سازش]] انجامید. نتیجه این سازش، واگذاری سه منصب [[دارالندوه]]، حجابت، و لواء<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۲؛ المنمق، ص۳۴.</ref> و به روایتی حجابت و لواء<ref>المحبر، ص۱۶۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۰۱.</ref> به بنیعبدالدار بود. | |||
[[ابنحبیب ]] [[سرپرستی]] این مناصب را با [[ابوطلحة بن عبدالعزّی]] دانسته است.<ref>المنمق، ص۳۴، ۱۹۰.</ref>. | |||
'''۲. منصب دار الندوه:''' دار الندوه به جایی برای [[مشورت]] [[قریش]] در امور [[جنگ]] و [[صلح]] و بستن [[پیمانها]] و حتی تزویج اطلاق میگشت<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸-۵۹.</ref> که تا هنگام [[خلافت]] [[معاویه]] در دست [[بنیعبدالدار]] بود. معاویه این [[منصب]] را از [[عکرمة بن عامر]] به صد هزار [[درهم]] خریداری نمود و [[دارالاماره]] خویش گرداند.<ref>المنمق، ص۳۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹؛ ج۹، ص۴۱۲، ۴۵۴.</ref> | |||
بر پایه گزارشی دیگر، منصب [[سرپرستی]] [[دار الندوه]] در [[روزگار]] [[جاهلیت]] به دست [[حکیم بن حزام]] از تیره [[بنیعبدالعزی بن قصی]] در برابر ظرف شرابی از بنیعبدالدار خریداری شد و [[حکیم بن حزام]] دار الندوه را به صد یا صد هزار درهم یا [[چهل]] هزار [[دینار]] به معاویه فروخت و در پاسخ [[طعنه]] [[عبدالله بن زبیر]] به وی که [[شرف]] [[قریش]] ـ یا: [[قوم]] خود ـ را فروخته است، پاسخ داد: شرف به [[تقوا]] است و من در روزگار جاهلیت، آن را به ظرف شرابی خریدم و اکنون [[پول]] آن را [[صدقه]] قرار دادم.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۲۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۲؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۰۷؛ ج۸، ص۶۹.</ref> | |||
[[ابنقتیبه]] بدون اشاره به دار الندوه، به فروخته شدن [[خانه]] [[حکیم بن حزام]] که در روزگار جاهلیت در برابر ظرف شرابی خریداری شده بود، به معاویه در برابر ۶۰۰۰۰ دینار اشاره نموده<ref>المعارف، ص۳۱۱.</ref> و [[بلاذری]] (م. ۲۷۹ق.) این پنداشت را که آن خانه دار الندوه بوده، [[اشتباه]] دانسته است.<ref>انساب الاشراف، ج۹، ص۴۵۴.</ref> | |||
'''۳. منصب [[حجابت]]:''' حجابت سمتی است که به [[حاجب]] [[اختیار]] اجازه یا ممانعت از ورود دیگران به مکان یا محضر شخصی ویژه را میدهد. حجابت [[کعبه]] به معنای امتیاز کلیدداری و ممانعت از ورود دیگران به آن است.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۹۹؛ دائرة المعارف اسلام انگلیسی، مدخل: حجابت EI (The Encyclopaedia of Islam): hadjib.</ref> | |||
:'''۱. حاجبان نخستین:''' حاجبان نخستین کعبه را عبدالدار، [[عثمان بن عبدالدار]]، [[عبدالعزّی بن عثمان]]، [[ابیطلحه عبدالله بن عبدالعزی]] و [[طلحة بن ابیطلحه]] دانستهاند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹-۶۰.</ref> | |||
:'''۲. ابقای منصب در [[فتح مکه]]:''' [[واقدی]] در گزارش فتح مکه، به نحوه ابقای این منصب میان بنیعبدالدار به دست [[پیامبر اسلام]]{{صل}} اشارت نموده که [[عثمان بن طلحه]] به [[فرمان]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[ابلاغ]] [[بلال]] و دخالت [[ابابکر]] و [[عمر]]<ref>المغازی، ج۲، ص۸۳۳.</ref> و بر پایه گزارشی، بدون دخالت بلال و ابابکر، کلید [[کعبه]] را که نزد مادرش امسعید از [[قبیله]] [[بنیعمرو بن عوف]] و دختر [[شیبه]] بود، به [[اکراه]] دریافت نمود و آن را به [[پیامبر]]{{صل}} واگذارد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۱؛ الطبقات، ج۲، ص۱۰۴.</ref> | |||
پیامبر{{صل}} این [[منصب]] را پس از [[پاکیزه]] نمودن کعبه برای همیشه به [[عثمان بن طلحه]] بازگرداند و فرمود: جز [[ظالم]] آن را بازنستاند.<ref>المغازی، ج۲، ص۸۳۷-۸۳۸؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۲.</ref> آوردهاند که آن را به [[شیبة بن عثمان]] فرزند<ref>المعارف، ص۷۰.</ref> یا پسر عموی [[عثمان بن طلحه]]<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹.</ref> یا هر دو آنها سپرد.<ref>نک: الاستیعاب، ج۲، ص۷۱۲؛ الوافی بالوفیات، ج۲، ص۲۳.</ref> | |||
برخی نیز بر آنند که پیامبر{{صل}} کلید را نخست به عثمان بن طلحه و پس از [[وفات]] وی به شیبه داد.<ref>البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۱۰.</ref> اما [[تاریخ]] وفات عثمان بن طلحه در [[روزگار]] [[خلافت]] [[معاویه]] دانسته شده است.<ref>الطبقات، ج۶، ص۶.</ref> [[ذهبی]] (م. ۷۴۸ق.) نیز به گزارش از واقدی (م. ۲۰۷ق.) [[تفویض]] [[حجابت]] به شیبه را به سبب [[کفر]] وی درست نمیداند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲، ص۵۵۱.</ref> | |||
درباره عثمان بن طلحه، برخی بر [[اسلام آوردن]] وی پیش از [[فتح مکه]] [[اصرار]] دارند. اما بعضی اسلام آوردن او را پس از تحویل منصب از جانب پیامبر{{صل}} دانستهاند.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۶۱؛ المنمق، ص۲۷۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹-۶۰، ۳۶۱؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱.</ref> | |||
[[جبرائیل]] بن شاذان ([[قرن ششم]] ق.) این منصب را نخست در [[اختیار]] [[بنیامیه]] و سپس [[عامر]] بن شیبه دانسته است.<ref>الفضائل، ص۵۰.</ref> | |||
:'''۳. [[اختلاف]] در تفویض حجابت:''' درباره تفویض حجابت به [[بنیعبدالدار]]، اختلاف فراوان به چشم میخورد. برخی به درخواست [[عباس]] از پیامبر{{صل}} برای اعطای منصب کلیدداری کعبه به [[خاندان]] وی و [[مخالفت]] [[پیامبر]]{{صل}} اشاره نمودهاند.<ref>المغازی، ج۲، ص۸۳۳؛ شرف النبی، ص۴۰۲؛ امتاع الاسماء، ج۱، ص۳۹۲.</ref> | |||
شماری این پیشنهاد را از [[زبان]] [[علی]]{{ع}} در حالی که کلید کعبه در دستش بود، یاد نمودهاند که خطاب به پیامبر{{صل}} گفت: حجابت را با سقایت برای ما جمع نما! اما [[پیامبر]]{{صل}} [[عثمان بن طلحه]] را فراخواند و فرمود: امروز [[روز]] [[نیکی]] و [[وفا]] است.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۲؛ عیون الاثر، ج۲، ص۲۲۷؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۳۰۱.</ref> همچنین از پیشنهاد [[علی]]{{ع}} به [[عباس]] برای ستاندن این [[منصب]] از پیامبر، اشاره شده است که پیامبر به عباس فرمود: من منصبی بهتر از [[حجابت]]، یعنی سقایت را به شما دادم.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۸.</ref> | |||
بر پایه گزارش فسوی خود عباس در پاسخ علی{{ع}} گفت: آن چه بهتر است را به شما داده است.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۵۱۴.</ref> برخی نیز بی آنکه به درخواست عباس اشاره نمایند از [[تمایل]] پیامبر برای اعطای این منصب به عباس و یا اعطا و سپس بازپسگیری آن از وی سخن گفتهاند.<ref>انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۳.</ref> | |||
درباره علت بازگشت این منصب به [[عثمان بن طلحه]]، [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> نازل شد.<ref>تفسیر مقاتل، ج۱، ص۳۸۱؛ الدر المنثور، ج۲، ص۱۷۴.</ref> | |||
[[ابنحبیب]] در این زمینه میافزاید: عثمان بن طلحه از آن پس که کلید را به پیامبر تحویل داد، به وی گفت: ای پیامبر{{صل}} این کلید را به [[امانت الهی]] بستان! پیامبر{{صل}} مایل بود این منصب را به عباس [[تفویض]] نماید و از اینرو، آیه نازل شد.<ref>المنمق، ص۲۸۷.</ref> در گزارش پیشگفته از [[مقاتل]]، خود [[رسول]] [[اسلام]]{{صل}} جمله یاد شده را پس از [[نزول آیه]] به [[عثمان]] فرمود. | |||
[[بلاذری]] نیز بیآنکه سخن عثمان بن طلحه را بازگوید، به نزول آیه یاد شده در این زمینه اشاره نموده است.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۶۰؛ ج۴، ص۲۳؛ ج۹، ص۴۰۳.</ref> | |||
:'''۴. منصب [[ارزشمند]]:''' منصب حجابت از [[مناصب]] بسیار ارزشمند و مایه [[مباهات]] عبدریان بر دیگران شمرده شده است. | |||
در ذیل آیه {{متن قرآن|مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ شَاهِدِينَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ}}<ref>«مشرکان را نرسد که مساجد خداوند را آباد کنند با آنکه به زیان خویش بر کفر (خود) گواهند؛ کردارهای آنان تباه است و آنان در آتش، جاودانند» سوره توبه، آیه ۱۷.</ref> و نیز: {{متن قرآن|أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا آب دادن به حاجیان و آبادسازی مسجد الحرام را همگون کار آن کس قرار دادهاید که به خداوند و روز واپسین ایمان آورده و در راه خداوند جهاد کرده است؟ (هرگز این دو) نزد خداوند برابر نیستند و خداوند گروه ستمگران را رهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۱۹.</ref> فخرفروشی بنو ابیطلحه از جمله [[شیبة بن عثمان]] بر [[علی]]{{ع}} آنگاه که در [[نبرد]] [[بدر]] [[اسیر]] گشتند، به چشم میخورد.<ref>تفسیر مقاتل، ج۲، ص۱۶۲-۱۶۳؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۲۸۴؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۶، ص۱۷۶۷-۱۷۶۸.</ref> | |||
:'''۵. ابقای [[منصب]] پس از [[اسلام]]:''' منصب [[حجابت]] [[پس از ظهور]] اسلام نیز باقی ماند. در روایتهای [[نبوی]] با الفاظ مشابه، از نادیده انگاشتن همه [[مناصب]] جز دو منصب سقایت و سدانت سخن به میان آمده است.<ref>نک: المغازی، ج۲، ص۸۳۶؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۲؛ مسند احمد، ج۲، ص۱۱، ۳۶؛ ج۳، ص۴۱۰؛ ج۵، ص۴۱۱.</ref> برخی منابع نیز به تصریح [[پیامبر اسلام]] درباره همیشگی بودن منصب حجابت برای [[بنیعبدالدار]] اشاره نمودهاند.<ref>المغازی، ج۲، ص۸۳۸؛ الطبقات، ج۲، ص۱۰۴؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۴.</ref> | |||
در برخی گزارشها، به واگذاری این منصب به [[شیبة بن عثمان]] پس از [[عثمان بن طلحه]]، و باقی ماندن این منصب میان [[بنیشیبه]]، تیرهای از بنیعبدالدار، اشاره شده است.<ref>المعارف، ص۷۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹؛ ج۹، ص۴۰۵.</ref> | |||
'''۴. منصب لواء:''' این منصب به معنای [[رهبری]] نظامی[[قریش]] در [[جنگها]]، از دیگر سمتهای بنیعبدالدار به شمار میرود.این منصب کنار [[سرپرستی]] [[دار الندوه]] گزارش از [[جایگاه]] ممتاز بنیعبدالدار در [[سیاست]] و امور نظامی میدهد. | |||
[[پیش از ظهور]] اسلام، در قالب نبردهای [[فجّار]] به رهبری [[طلحة بن ابیطلحه]]<ref>نک: جمهرة انساب العرب، ص۱۲۷.</ref> یا [[عکرمة بن عامر]]<ref>الطبقات، ج۱، ص۱۰۲؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۸۸.</ref> و نیز در سالهای آغازین [[هجرت]]، [[شاهد]] [[پرچمداری]] بنیعبدالدار هستیم؛ [[پرچمدار]] [[مسلمانان]] در نبرد بدر را [[مصعب بن عمیر]] عبدری دانستهاند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۶۰؛ الطبقات، ج۳، ص۸۹.</ref> | |||
اما [[ابنسعد]] در گزارشی، علی{{ع}} را پرچمدار اسلام در همه جنگها به شمار میآورد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۶.</ref> | |||
پرچمداران [[سپاه]] [[کفر]] نیز [[ابیعزیز بن عمیر]]، [[نضر بن حارث]]، و [[طلحة بن ابیطلحه]] بودهاند که همگی عبدری هستند. آوردهاند که تنها طلحة بن ابیطلحه پرچمدار بوده است.<ref>الطبقات، ج۲، ص۱۰؛ تاریخ خلیفه، ص۲۷-۲۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹.</ref> | |||
:'''۱. لواء [[مشرکان]] در نبرد [[احد]]:''' در نبرد احد، در [[سپاه مشرکان]]، [[سفیان بن عویف]]، فردی از حبشیها و [[طلحة بن ابیطلحه]] لواء را بر عهده گرفتند. آوردهاند که [[سرپرستی]] [[پرچم]] با طلحة بن ابیطلحه [[پرچمدار]] [[قریشیان]] بود.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۳، ۲۲۰؛ الطبقات، ج۲، ص۳۰؛ تاریخ خلیفه، ص۲۷.</ref> | |||
طلحة بن ابیطلحه به دست [[علی]]{{ع}} کشته شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶؛ الطبقات، ج۲، ص۳۱.</ref> کشته شدن وی را [[پیامبر اسلام]]{{صل}} پیشتر در [[خواب]] دیده و مژده آن را به [[مسلمانان]] داده بود.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۹، ۲۲۶.</ref> با کشته شدن وی که کبش الکتیبه ([[فرمانده]] سواره [[نظام]]) بود، [[پیامبر]] و مسلمانان [[تکبیر]] گفتند و اظهار [[خشنودی]] نمودند و [[نبرد]] عمومی درگرفت.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۶؛ الطبقات، ج۲، ص۳۱.</ref> [[حسّان بن ثابت]] نیز در [[مدح]] علی{{ع}} [[شعر]] سرود.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۵۱.</ref> | |||
پس از وی، [[پرچمداری]] با [[عثمان بن ابیطلحه]] در پیشاپیش [[زنان]]<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۶؛ الطبقات، ج۲، ص۳۱.</ref> یا [[ابوسعد بن ابی طلحه]] یا [[ابوسعید بن ابیطلحه]] بود<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۷۴؛ تاریخ خلیفه، ص۲۷؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۶۰.</ref> که به دست [[سعد بن ابیوقاص]] یا [[علی بن ابیطالب]] کشته شد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۷۴، ۱۲۷؛ الطبقات، ج۲، ص۳۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۶۰.</ref> عثمان بن ابیطلحه نیز به دست [[حمزة بن عبدالمطلب]] هلاک شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۶؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۷۴، ۱۲۷.</ref> | |||
پس از این سه تن، [[مسافع بن طلحه]]، [[کلاب بن طلحه]]، [[جلاس بن طلحه]]، [[ارطاة بن عبد شرحبیل]]، و سپس [[شریح بن قارض]] که همگی از [[بنیعبدالدار]] بودند، به ترتیب پرچم را برگرفتند و سپس پرچم به دست صواب، [[غلام]] او، افتاد. به گزارش دیگر، پس از مسافع، [[حارث بن طلحه]] و سپس ارطاة و شریح و صواب پرچمداران [[سپاه قریش]] بودند. <ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۸؛ الطبقات، ج۲، ص۳۱.</ref> | |||
به گزارش سوم، پس از وی، برادرش جلاس و سپس کلاب و حارث پرچم را بر دوش گرفتند. آنگاه ارطاة بن عبد شرحبیل یا [[شرحبیل بن هاشم]] و سپس [[زرارة بن عمیر بن هاشم]] و آنگاه صواب غلام [[حبشی]] یا نخست [[قاسط بن شریح]] و سپس صواب به ترتیب پرچم را به دست گرفتند.<ref>تاریخ خلیفه، ص۲۷-۲۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۶۰-۶۱.</ref> | |||
مسافع و جلاس به دست [[عاصم بن ثابت اوسی]] کشته شدند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۷؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۷۴، ۱۲۷؛ تاریخ خلیفه، ص۲۷.</ref> [[کلاب]] نیز به دست [[زبیر بن عوام]] یا [[عبدالرحمن بن عوف]] و به روایتی، قزمان به [[قتل]] رسید<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۸؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۷؛ تاریخ خلیفه، ص۲۷.</ref> و [[حارث]] هم به دست قزمان کشته شد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۷؛ تاریخ خلیفه، ص۲۷؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۶۱.</ref> [[شرحبیل بنهاشم]] به دست [[مصعب بن عمیر]] و [[زرارة بن عمیر]]؛ [[قاسط بن شریح]] به دست قزمان<ref>تاریخ خلیفه، ص۲۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۶۰.</ref>؛ ارطاة بن عبد شرحبیل به دست [[علی]]{{ع}} یا [[مصعب]] و به روایتی [[حمزه]]<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۸؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۸؛ تاریخ خلیفه، ص۲۸.</ref> و شریح بن قارض به دست فردی نامعلوم<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۸؛ الطبقات، ج۲، ص۳۱.</ref> کشته شدند. | |||
:'''۲. لواء [[مسلمانان]] در [[نبرد]] [[احد]]:''' در [[سپاه اسلام]] نیز [[مصعب بن عمیر]] [[پرچمدار]] [[مهاجران]] شمرده شده است. [[پیامبر]]{{صل}} با [[آگاهی]] از [[پرچمداری]] [[بنیعبدالدار]] در [[سپاه مشرکان]] اظهار داشت: ما برای [[وفاداری]] سزاوارتریم.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۱۵، ۲۲۱؛ الطبقات، ج۲، ص۳۰.</ref> اما منابع گوناگون از پرچمداری علی{{ع}} کنار مصعب<ref>تاریخ خلیفه، ص۲۷؛ الطبقات، ج۲، ص۲۹.</ref> یا پس از [[شهادت]] وی <ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۷۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۶.</ref> حکایت دارند. | |||
[[بلاذری]] مینویسد: پرچمداری سپاه اسلام نخست با علی{{ع}} بود و پیامبر آن را به مصعب سپرد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۷.</ref> به [[باور]] وی، پس از شهادت مصعب، [[مالک]] یا برادرش ابوالروم [[پرچم]] را در دست گرفت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۶۱.</ref> [[قاتل]] مصعب، [[ابنقمئه لیثی]] یا [[قمیئه لیثی]] بود.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۷۳؛ تاریخ خلیفه، ص۲۸.</ref> برخی منابع به [[نزول آیه]] {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref> در شأن مصعب و [[اصحاب]] وی اشاره دارند.<ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۴۸۴؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۶۲۴.</ref> | |||
در این نبرد، [[ابوسفیان]] با ترفندی زیرکانه برای تشجیع بنیعبدالدار، با [[یادآوری]] [[شکست]] آنها در رویداد [[بدر]] و [[جایگاه]] پرچمداران در [[سپاه]]، آنها را برای [[ایستادگی]] مصمم میکند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۲۱؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۷.</ref> در این میان، [[هند]] و گروهی از [[زنان]] نیز با [[خواندن]] این [[شعر]]: «ویها بنیعبدالدّار، ویها حماة الادبار، ضربا بکلّ بتار» آنها را برای [[نبرد]] تحریک مینمودند.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۷.</ref> | |||
در نبرد [[احزاب]] نیز [[پرچمداری]] [[مشرکان]] با [[عثمان بن طلحة بن ابیطلحه]] بوده است.<ref>الطبقات، ج۲، ص۵۰.</ref> | |||
:'''۳. بطلان [[حق]] انحصاری [[منصب]]:''' درباره سرگذشت این منصب پس از [[فتح مکه]] نیز آوردهاند که [[پیامبر]]{{صل}} به رغم درخواست عبدریان، فرمود: [[اسلام]] فراتر از منصب لواء است. بدین وسیله، حق انحصاری این منصب [[باطل]] شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۶۲؛ الکامل، ج۲، ص۲۲.</ref>.<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[بنیعبدالدار (مقاله)|مقاله «بنیعبدالدار»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۴۵۱-۴۵۷.</ref> | |||
==نقش [[بنیعبدالدار]] در نزاعهای درونی خاندانهای [[قریش]]== | |||
یکی از نقاط عطف در [[زندگی]] بنیعبدالدار، [[ستیز]] میان آنها و [[بنیعبدمناف]] (عبدشمس، هاشم، مطّلب و [[نوفل]]) بر سر [[مناصب]] است. | |||
برخی این ستیز را میان [[فرزندان]] قصیّ و بنیعبدالدار دانستهاند؛ اما گروهی بنیعبدشمس را از این دایره بیرون نمودهاند.<ref>نک: تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۸.</ref> [[ریاست]] بنیعبدمناف با عبدشمس، [[برادر]] بزرگتر آنها، یا [[هاشم]] بود و [[رهبری]] بنیعبدالدار را [[عامر بن هاشم]] بر عهده داشت.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱؛ الطبقات، ج۱، ص۶۳.</ref> | |||
این تنش در [[روزگار]] زندگانی مطّلب و هاشم و پیش از آوازه یافتن عبدالمطّلب و هنگامی که وی تنها نخستزادهاش [[حارث]] را داشت، به وقوع پیوست.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۶-۲۴۷.</ref> این تاریخگذاری با برخی دیگر از گزارهها درباره شرکت یکی از [[دختران]] عبدالمطلّب در بستن [[پیمان]] منافات دارد.<ref>المحبر، ص۱۶۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۸۰.</ref> به هر حال، در تقدم [[حلف]] المطیبین بر [[حلف الفضول]] [[تردید]] نیست. | |||
برخی به پشتوانه [[روایت نبوی]] حاکی از حضور [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در حلف مطیبین<ref>دلائل النبوه، ج۲، ص۳۸-۳۹.</ref> این دیدگاه را تقویت نمودهاند؛ اما این [[روایت]] به قرینه روایتهای همسیاق، مربوط به حلف الفضول است.<ref>البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۹۱.</ref> | |||
'''۱. [[علل]] ستیز:''' این ستیز بدان سبب روی داد که بنیعبدمناف که از وجاهت و شرافتی بالاتر برخوردار بودند، خود را برای این مناصب سزاوارتر میدانستند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۱.</ref> آنها به رغم واگذاشت مناصب به عبدالدار پس از [[مرگ]] قصیّ، در [[عمل]] [[سرپرستی]] امور را بر عهده گرفتند.<ref>المنمق، ص۳۲-۳۳.</ref> | |||
برخی [[دلیل]] اصلی را [[ستیز]] بر دو [[منصب]] رفادت و سقایت دانستهاند که عبدالدار پس از [[مرگ]] [[پدر]]، از برادرش [[عبد بن قصیّ]] دریافت کرده بود. گویا بدین جهت، در [[مصالحه]]، همین دو منصب به [[بنیعبدمناف]] منتقل شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۵-۵۶.</ref> | |||
برخی از [[تاریخنگاران]] به [[حسادت]] ورزیدن [[قریشیان]] و در راس آنها [[بنیعبدالدار]] به افتخارات [[عبدالمطلب]] از جمله [[نجات]] دادن [[معجزه]] آسای مکیان از [[خشکسالی]]، اشاره کردهاند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۸.</ref> | |||
'''۲. آسیبها و نتایج ستیز:''' این ستیز منشأ [[دودستگی]] میان طوایف [[قریش]] شد. | |||
بر پایه گزارش مشهور، طوائف [[بنیاسدبن عبدالعزّی]]، [[بنیزهرة بن کلاب]]، [[بنیتیم بن مرّه]]، و [[بنیحارث بن فهر]] به هواداری از بنیعبدمناف برخاستند و طوائف [[بنیمخزوم بن یقظه]]، [[بنیسهم بن عمرو]]، [[بنیجمح بن عمرو]]، و [[بنیعدیّ بن کعب]] نیز به هواداری از بنیعبدالدار پرداختند و برخی نیز اعلام بیطرفی نمودند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱؛ الطبقات، ج۱، ص۶۴.</ref> | |||
این دو [[طایفه]] میان خود پیمانی [[استوار]] بستند تا [[خیانت]] نورزند و یکدیگر را [[تسلیم]] طرف [[مخالف]] ننمایند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۲.</ref> در این جریان، دو گروه احلاف و مطیّبین پدید آمدند و [[پیمان]] لَعَقة الدم شکل گرفت. | |||
احلاف به بنیعبدالدار و طایفههای حامی او اطلاق شد؛ از آنرو که او به [[ابتکار]] [[بنیعدی]] و به روایتی بنیسهم، <ref>نک: تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۸.</ref> ماده شتری نحر نمود و [[خون]] آن را در ظرفی ریخته، کنار [[کعبه]] نهاد و آنان به نشان پیمان بستن، [[دست]] در ظرف فرو کردند و بر کعبه کشیدند.<ref>الطبقات، ج۱، ص۶۳؛ المحبر، ص۱۶۶؛ المنمق، ص۳۳.</ref> در این هنگام، فردی از بنیعدی اندکی از آن خون را لیسید. دیگران نیز به نشانه پیمان چنین کردند و از اینرو، اصطلاح "لعقة الدم" را بر [[همپیمانان]] یا تنها بر بنیعدی اطلاق نمودند.<ref>المحبر، ص۱۶۶-۱۶۷؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۵.</ref> | |||
بنیعبدمناف و همپیمانان آنها را مطیّبین گویند؛ زیرا پیش از پیمان عبدریان، با فرو کردن دستان خود در ظرف [[عطر]] و کشیدن دستان بر [[پرده کعبه]]، با یکدیگر [[پیمان]] بستند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۲؛ الطبقات، ج۱، ص۶۳.</ref> | |||
این پیمان کنار [[کعبه]] یا در [[خانه]] [[عبدالله بن جدعان]] که از نفوذمندان [[قریش]] به شمار میرفت، بسته شد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۲؛ قس: انساب الاشراف، ج۱، ص۶۲-۶۳.</ref> برخی خانه [[ابن جدعان]] را محلّ [[حلف الفضول]] دانستهاند.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲؛ ج۱۰، ص۱۵۷.</ref> اما منافاتی میان این دو گزاره نیست.<ref>التنبیه و الاشراف، ص۱۸۰؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۹۱.</ref> گویا این [[راه]] حلّی مناسب درباره [[روایت نبوی]] حاکی از [[مشارکت]] [[پیامبر]] در حلف الفضول در خانه ابنجدعان<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۴؛ المنمق، ص۲۷۹.</ref> باشد. | |||
عموم [[تاریخنگاران]] این دو پیمان را مربوط به پیش از [[صفآرایی]] و سپس [[سازش]] آنها دانستهاند. اما [[مقدسی]] هنگام این دو پیمان را پس از سازش میداند.<ref>البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۲۷-۱۲۸.</ref> | |||
درباره درگرفتن [[نبرد]] میان مطیبین و احلاف نیز [[اختلاف]] نظر وجود دارد. بسیاری، نبرد را منتفی میشمارند<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۲؛ الطبقات، ج۱، ص۶۳؛ المحبر، ص۱۶۶-۱۶۷.</ref> اما [[بلاذری]] سازش را پس از نبرد میداند.<ref>نک: انساب الاشراف، ج۱، ص۶۳.</ref>.<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[بنیعبدالدار (مقاله)|مقاله «بنیعبدالدار»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۴۵۷-۴۵۹.</ref> | |||
==واکنش [[بنیعبدالدار]] در برابر [[اسلام]]== | |||
[[ریاست]] بنیعبدالدار بر [[مناصب]] مهم [[جاهلی]]، آنها را در صف مقدّم [[مبارزه]] با اسلام قرار داده بود. آنان در دورههای گوناگون اسلام به رویارویی با آن پرداختند. | |||
===دوره پیش از [[هجرت]]=== | |||
عبدریان در این دوره به سبب [[احساس]] [[رقابت]] با [[آیین جدید]] و [[نگرانی]] از فقدان [[موقعیت]] خود، به دسیسهچینی بر ضد اسلام پرداختند. | |||
این [[واقعیت]] در چند [[آیه]] بازتاب یافته است. آیه {{متن قرآن|وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا}}<ref>«و سختترین سوگندهای خود را خوردند که اگر بیمدهندهای نزد آنان آید بیگمان از هر یک از امّتها رهیافتهتر میشوند امّا چون بیمدهندهای نزدشان آمد جز بر رمیدنشان نیفزود» سوره فاطر، آیه ۴۲.</ref> که بیانگر [[سرکشی]] و [[عناد]] [[کافران]] در برابر [[وحی]] است، در شأن [[نضر بن حارث]] وارد شده و نیز درباره توطئههای این [[فرد]] در برابر پیامبر{{صل}} به آیاتی چون {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ}}<ref>«و خوب میدانیم که آنان میگویند: جز این نیست که بشری به او آموزش میدهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او میبندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا}}<ref>«و گفتند: افسانههای پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده میشود» سوره فرقان، آیه ۵.</ref>، مربوط به [[اتهام]] "بشری [[خواندن قرآن]]" و آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.</ref> و {{متن قرآن|قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«بگو آن را کسی فرو فرستاده است که رازهای (نهفته) آسمانها و زمین را میداند؛ بیگمان او آمرزندهای بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۶.</ref> مربوط به اتّهام "افسانه پیشینیان بودن داستانهای آن" استناد شده است.<ref>تفسیر مقاتل، ج۲، ص۴۸۷؛ ج۳، ص۲۲۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹؛ اسباب النزول، ص۲۳۹، ۲۸۴؛ الاصفی، ج۲، ص۸۶۲.</ref> | |||
همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«و از مردم کسی است که خریدار گفتار بیهوده است تا بی (پشتوانه) دانشی، (مردم را) از راه خداوند، بیراه کند و آن را به ریشخند گیرد؛ آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره لقمان، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و چون آیات ما بر او خوانده شود با گردنفرازی روی میگرداند گویی آن را نشنیده است، گویی گوشهایش سنگین است، او را به عذابی دردناک نوید ده!» سوره لقمان، آیه ۷.</ref> پیرامون یکی دیگر از توطئههای [[نضر بن حارث]] وارد شده که به [[روایت]] [[مقاتل]] در [[سفر تجاری]] به [[حیره]]، کتابهای رستم و اسفندیار را برای [[مبارزه]] با [[قرآن]] خریداری نمود<ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۴۳۲-۴۳۳؛ معانی القرآن، ج۲، ص۳۲۶.</ref> و مطابق آیه {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ}}<ref>«یا فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست از آن ایشان است؟ پس بر ریسمانها (به آسمان) فرا روند! (تا جلو وحی را بگیرند)» سوره ص، آیه ۱۰.</ref> درخواست [[عذاب]] زود هنگام مینمود. | |||
[[خداوند]] در آیه {{متن قرآن|قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ}}<ref>«(موسی) گفت: پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست اگر اهل یقین باشید» سوره شعراء، آیه ۲۴.</ref> با لحنی کنایهآمیز به [[شتابزدگی]] وی برای عذاب شدن اشاره میکند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹.</ref> گزارش این درخواست در آیه نخست [[سوره معارج]]<ref>تفسیر مقاتل، ج۴، ص۴۳۵؛ تفسیر جلالین، ج۱، ص۵۷۱.</ref> و نیز آیه {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«آیا در گستره آسمانها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریستهاند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان میآورند؟» سوره اعراف، آیه ۱۸۵.</ref>، {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«از تو از برپا شدن رستخیز میپرسند که چه هنگام است؟ بگو: دانش آن، تنها نزد پروردگار من است؛ هیچ کس جز او در زمان آن از آن پرده بر نمیدارد؛ (بار آن) در آسمانها و زمین، سنگین است، جز ناگهان به سراغتان نمیآید؛ از تو میپرسند گویی تو از آن نیک آگاهی بگو: دانش آن، تنها نزد خداوند است اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۱۸۷.</ref> به چشم میخورد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۹.</ref> | |||
[[مقاتل]] آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.</ref> را نیز از [[زبان]] [[نضر بن حارث]] دانسته است.<ref>تفسیر مقاتل، ج۲، ص۱۱۳.</ref> وی همچنین آیه {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ}}<ref>«و از مردم کسی است که بیهیچ دانشی درباره خداوند چالش میورزد و از هر شیطان گردنکشی پیروی میکند» سوره حج، آیه ۳.</ref> را پیرامون [[جدال]] [[نضر]] میداند.<ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۱۱۵.</ref> | |||
[[بلاذری]] آیه {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ}}<ref>«و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش میافتاد یا زمین با آن پاره پاره میشد یا با آن مردگان به سخن آورده میشدند (باز ایمان نمیآوردند و کار ایمانشان با شما نیست)؛ بلکه تمام کارها از آن خداوند است؛ آیا مؤمنان درنیافتهاند که اگر خداوند بخواهد همه مردم را راهنمایی میکند؟ و به کافران همواره برای کارهایی که کردهاند بلایی سخت میرسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانهشان وارد میشود تا وعده خداوند فرا رسد، بیگمان خداوند در وعده (خویش) خلاف نمیورزد» سوره رعد، آیه ۳۱.</ref> را درباره درخواست نضر و [[یاران]] وی برای معجزاتی چون زنده شدن [[پدران]] و یا کندهشدن کوهها و طلا شدن [[صفا]] میداند. وی آیه {{متن قرآن|وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ}}<ref>«و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟» سوره یس، آیه ۷۸.</ref> را نیز درباره وی میشمارد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱.</ref> | |||
همچنین از جمله کوششهای [[نضر بن حارث]]، [[سفر]] به [[مدینه]] برای استفسار حال [[پیامبر]]{{صل}} از [[یهود]] و به چالش کشیدن وی بود.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۰۰.</ref> | |||
از دیگر آیاتی که ناظر به دوره مکّی است، میتوان آیه {{متن قرآن|وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ}}<ref>«و نماز آنان نزد خانه (ی کعبه) جز سوت کشیدن و کف زدن نبود پس عذاب را برای کفری که میورزیدید بچشید!» سوره انفال، آیه ۳۵.</ref> را برشمرد. در [[شان نزول]] آن آمده است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} مشغول [[نماز]] گزاردن در [[مسجدالحرام]] بود که دو تن از [[بنیعبدالدار]] از سمت راست وی به صدا کردن مشغول شدند تا نماز را بر پیامبر اسلام{{صل}} مشتبه سازند. آن دو تن در [[نبرد]] [[بدر]] هلاک شدند.<ref>تفسیر مقاتل، ج۲، ص۱۴.</ref> | |||
'''مصادیق [[مبارزه]] با [[اسلام]]:''' با توجه به [[ریاست]] بنیعبدالدار بر [[دار الندوه]]، طبیعی است که آنان در دیگر تصمیمات چون [[آزار]] [[مسلمانان]]، [[حصر اقتصادی]] آنها، تعقیب ایشان در [[حبشه]]، و نقشه [[قتل]] پیامبر اسلام{{صل}} نیز دخالت جدّی داشته باشند. | |||
[[پیمان]] [[محاصره اقتصادی]] مسلمانان را [[منصور بن]] [[عکرمة]] بن [[هاشم]] یا خود [[عکرمه]] یا [[نضر بن حارث]] و یا بغیض بن [[عامر]] بن [[هاشم بن عبدمناف]] بن عبدالدار نگاشت و با [[نفرین]] [[پیامبر]] چند انگشت وی بیحس گشت<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۰؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۱۲.</ref>.<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[بنیعبدالدار (مقاله)|مقاله «بنیعبدالدار»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۴۵۹-۴۶۱.</ref> | |||
===دوره پس از [[هجرت]]=== | |||
دوره [[مدنی]] با نقشه [[کشتن پیامبر]]{{صل}} در دار الندوه آغاز میگردد. مرحله آغازین این دوره تا پیش از [[فتح مکه]]، دوره حرکتهای نظامی عبدریان است. | |||
نبرد بدر با [[اسیر]] شدن دو تن از بنیعبدالدار به نام [[نضر بن حارث]]، از مطعمان [[قریش]] در نبرد بدر <ref>المعارف، ص۱۵۴-۱۵۵.</ref> و [[ابوعزیز بن عمیر]] همراه بود.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۴۶۰؛ سبل الهدی، ج۴، ص۶۶.</ref> | |||
[[نضر]] به [[دستور پیامبر]] اسلام{{صل}} کشته شد<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۶۴۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۶۱.</ref> و [[ابوعزیز بن عمیر]] [[برادر]] [[مصعب]] در برابر پرداخت ۴۰۰۰ [[درهم]] خونبها [[آزاد]] شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۴۰؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۰۷.</ref> | |||
در [[غزوه احد]] نیز پرچمدارانی بسیار از عبدریان کشته شدند. | |||
[[مقاتل]] [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.</ref> را پیرامون برخی از شخصیّتهای بنیعبدالدار از جمله [[طلحة بن عثمان]]، [[عثمان بن طلحه]]، ابوسعد، [[حارث بن طلحه]]، و [[ارطاة بن شرحبیل]]، یعنی پرچمداران [[شرک]] در [[سپاه]] [[احد]] دانسته است<ref>تفسیر مقاتل، ج۲، ص۱۰۷-۱۰۸.</ref>.<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[بنیعبدالدار (مقاله)|مقاله «بنیعبدالدار»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۴۶۱.</ref> | |||
====اشخاص [[صاحب منصب]]==== | |||
پس از [[فتح مکه]] نیز [[شاهد]] [[کوشش]] [[بنیعبدالدار]] در قالب کلیدداران [[کعبه]]، [[فرماندهان]] [[جنگ]]، [[امیران]] و قاضیان هستیم. | |||
[[اسماعیل بن عبدالله بن خالد بن یزید قرشی عبدری رقی]]، [[فقیه]] و [[قاضی]] [[دمشق]] بود.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۸، ص۱۷۵.</ref> | |||
[[عبدالله بن مسافع]] در [[نبرد جمل]] در رکاب [[عایشه]] کشته شد.<ref>انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۴.</ref> | |||
[[شیبة بن عثمان]] متولی [[مراسم حج]] [[سال ۳۹ق]]. بود.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۲۰؛ المحبر، ص۱۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۳.</ref> | |||
[[مغیرة بن ابیبرده]] نیز به [[سال ۱۰۰ق]]. در رأس سپاهی برای [[فتح]] افریقا فرستاده شد.<ref>الامامة و السیاسه، ج۲، ص۷۷؛ المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۳۸.</ref> | |||
[[ابراهیم بن عبیدالله]] در دوره [[هارون]] [[ولایت]] [[یمن]] را عهدهدار بود.<ref>تاریخ خلیفه، ص۳۰۵.</ref> | |||
[[عامر بن وهب]] در [[روزگار]] [[منصور دوانیقی]] به ولایت [[اندلس]] [[منصوب]] شد.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۲۶.</ref> | |||
[[رزین بن معاویه سرقسطی اندلسی]] [[منصب]] [[امام الحرمین]] را دارا بود و کتاب التجرید للصحاح السته را نگاشت.<ref>الاعلام، ج۳، ص۲۰.</ref> | |||
[[بیبش بن محمد]] قاضی و [[محدّث]] شاطبه اندلس بود و کتاب التصحیح فی اختصار الصحیح و جمع الاحادیث التی زاد مسلم فی تخریجها [[علی]] البخاری را نگاشت.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۱، ص۱۳۴؛ الاعلام، ج۲، ص۸۰.</ref>.<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[بنیعبدالدار (مقاله)|مقاله «بنیعبدالدار»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۴، ص:۴۶۱-۴۶۲.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*[[پرونده:000057.jpg|22px]] [[ | *[[پرونده:000057.jpg|22px]] [[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[بنیعبدالدار (مقاله)|مقاله «بنیعبدالدار»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴''']] | ||
==پانویس== | ==پانویس== |