حذیفة بن اسید غفاری در رجال و تراجم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'رقیه، دختر پیامبر' به 'رقیه دختر پیامبر')
خط ۲۰: خط ۲۰:


==[[حذیفة بن اسید الغفاری]]؛ روایت‌گر [[فضیلت امام علی]]{{ع}}==
==[[حذیفة بن اسید الغفاری]]؛ روایت‌گر [[فضیلت امام علی]]{{ع}}==
*[[ابن مغازلی شافعی]] به هشت [[سند]] و از جمله از "[[حذیفه بن اسید غفاری]]" [[نقل]] کرده که گفته است: چون [[پیامبر]] و [[یاران]] او به [[مدینه]] وارد شدند، برای آنها خانه‌هایی نبود که در آنها سکونت کنند، لذا آنها در [[مسجد]] می‌خوابیدند؛ پس [[پیامبر]] به آنها فرمود: "در [[مسجد]] نخوابید، زیرا ممکن است جنب شوید"؛ پس از آن، همان افرادی که [[خانه]] نداشتند، در اطراف [[مسجد]] برای خود [[خانه]] ساختند، در حالی که درهایش به [[مسجد]] باز می‌شد. سپس [[پیامبر]]{{صل}} [[معاذ بن جبل]] را نخست به سوی [[ابوبکر]] فرستاد و به او گفت: که در خانه‌اش را ببندد؛ [[ابوبکر]] گفت: "با کمال میل" و در خانه‌اش را بست و از [[مسجد]] خارج شد؛ سپس او را به سوی [[عمر]] فرستاد که در خانه‌اش را ببندد و از [[مسجد]] خارج شود؛ او نیز گفت: "با کمال میل امر [[خدا]] و رسولش را [[اطاعت]] می‌کنم، الا اینکه علاقه دارم لااقل روزنه‌ای به [[مسجد]] باز باشد"؛ معاذ سخن [[عمر]] را به [[پیامبر]]{{صل}} رساند؛ سپس [[پیامبر]] او را به سوی [[عثمان]] فرستاد که [[رقیه]]، [[دختر پیامبر]] [[همسر]] او بود؛ او گفت: "با کمال میل"، و در خانه‌اش را بست و از [[مسجد]] خارج شد. سپس [[پیامبر]] معاذ را به سوی [[حمزه]] فرستاد و او نیز در خانه‌اش را بست و گفت: "با علاقه از [[خدا]] و رسولش [[اطاعت]] می‌کنم"، اما [[علی]]{{ع}} نمی‌دانست که او چه باید بکند؛ پس [[پیامبر]]{{صل}} به او فرمود: "تو بمان که [[پاک]] و [[پاکیزه]] هستی"؛ وقتی این [[سخن پیامبر]] درباره [[علی]]{{ع}} به گوش کسی رسید- که [[ابن مغازلی]] نام او را [[نقل]] کرده است - به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: "ای [[رسول خدا]] ما را از [[مسجد]] بیرون می‌کنی و در [[مسجد]] به پسران [[عبدالمطلب]] جا می‌دهی؟!"
*[[ابن مغازلی شافعی]] به هشت [[سند]] و از جمله از "[[حذیفه بن اسید غفاری]]" [[نقل]] کرده که گفته است: چون [[پیامبر]] و [[یاران]] او به [[مدینه]] وارد شدند، برای آنها خانه‌هایی نبود که در آنها سکونت کنند، لذا آنها در [[مسجد]] می‌خوابیدند؛ پس [[پیامبر]] به آنها فرمود: "در [[مسجد]] نخوابید، زیرا ممکن است جنب شوید"؛ پس از آن، همان افرادی که [[خانه]] نداشتند، در اطراف [[مسجد]] برای خود [[خانه]] ساختند، در حالی که درهایش به [[مسجد]] باز می‌شد. سپس [[پیامبر]]{{صل}} [[معاذ بن جبل]] را نخست به سوی [[ابوبکر]] فرستاد و به او گفت: که در خانه‌اش را ببندد؛ [[ابوبکر]] گفت: "با کمال میل" و در خانه‌اش را بست و از [[مسجد]] خارج شد؛ سپس او را به سوی [[عمر]] فرستاد که در خانه‌اش را ببندد و از [[مسجد]] خارج شود؛ او نیز گفت: "با کمال میل امر [[خدا]] و رسولش را [[اطاعت]] می‌کنم، الا اینکه علاقه دارم لااقل روزنه‌ای به [[مسجد]] باز باشد"؛ معاذ سخن [[عمر]] را به [[پیامبر]]{{صل}} رساند؛ سپس [[پیامبر]] او را به سوی [[عثمان]] فرستاد که [[رقیه دختر پیامبر]] [[همسر]] او بود؛ او گفت: "با کمال میل"، و در خانه‌اش را بست و از [[مسجد]] خارج شد. سپس [[پیامبر]] معاذ را به سوی [[حمزه]] فرستاد و او نیز در خانه‌اش را بست و گفت: "با علاقه از [[خدا]] و رسولش [[اطاعت]] می‌کنم"، اما [[علی]]{{ع}} نمی‌دانست که او چه باید بکند؛ پس [[پیامبر]]{{صل}} به او فرمود: "تو بمان که [[پاک]] و [[پاکیزه]] هستی"؛ وقتی این [[سخن پیامبر]] درباره [[علی]]{{ع}} به گوش کسی رسید- که [[ابن مغازلی]] نام او را [[نقل]] کرده است - به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: "ای [[رسول خدا]] ما را از [[مسجد]] بیرون می‌کنی و در [[مسجد]] به پسران [[عبدالمطلب]] جا می‌دهی؟!"
*[[پیامبر اسلام]] جواب داد: اگر با من بود، جز تو به کسی دیگر نمی‌دادم، ولی به [[خدا]] قسم او را در [[مسجد]] سکنی نداد مگر [[خداوند]]. به تو مژده میدهم که تو از طرف [[خدا]] و رسولش در خیر و [[سعادت]] هستی"؛ و [[پیامبر]] به او مژده داد که او در روز [[احد]] به [[فیض]] [[شهادت]] نائل خواهد شد.
*[[پیامبر اسلام]] جواب داد: اگر با من بود، جز تو به کسی دیگر نمی‌دادم، ولی به [[خدا]] قسم او را در [[مسجد]] سکنی نداد مگر [[خداوند]]. به تو مژده میدهم که تو از طرف [[خدا]] و رسولش در خیر و [[سعادت]] هستی"؛ و [[پیامبر]] به او مژده داد که او در روز [[احد]] به [[فیض]] [[شهادت]] نائل خواهد شد.
*پس عده‌ای به حال [[علی]]{{ع}} [[غبطه]] خوردند و از ته [[دل]] ناراحت شدند اما، [[فضل]] [[علی]]{{ع}} بر آنها و غیر آنها روشن شد. وقتی این مطلب به [[گوش]] [[پیامبر]] رسید، برای آنها [[سخنرانی]] کرد و فرمود: "گروهی از اینکه من [[علی]] را در [[مسجد]] سکونت داده و آنها را خارج کرده‌ام، نگرانی‌هایی در [[دل]] دارند؛ به [[خدا]] [[سوگند]]! من آنها را بیرون نکردم و من [[علی]] را سکونت ندادم، بلکه [[خدا]] آنها را بیرون کرد و [[علی]] را سکونت داد. [[خدای بزرگ]] به [[موسی]] و برادرش، [[هارون]] [[وحی]] فرستاد: "برای قومتان در [[مصر]] خانه‌هایی بسازید و این [[خانه‌ها]] را [[قبله]] خود قرار دهید و [[نماز]] به پا دارید"؛ آن‌گاه به [[موسی]] [[دستور]] داد تا در مسجدش هیچ کس سکونت نکند و در آن، [[عمل]] [[زناشویی]] انجام ندهد و جز [[هارون]] و دو پسر او، کسی در حالت جنب به آن وارد نشود. {{متن حدیث|وَ أَنَّ عَلِيّاً مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ هُوَ أَخِي دُونَ أَهْلِي وَ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَنْكِحَ فِيهِ النِّسَاءَ إِلَّا عَلِيٌّ وَ ذُرِّيَّتُهُ}}؛ [[علی]] نسبت به من به منزله [[هارون]] نسبت به [[موسی]] است؛ او [[برادر]] من است و برای هیچ کس جز [[علی]] و فرزندانش [[حق]] انجام [[عمل]] [[زناشویی]] در [[مسجد]] نیست؛ پس هر کس اینجا برایش بد است، به آنجا برود (و با دست خود به طرف [[شام]] اشاره کرد)"<ref>الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس، ج۱، ص۶۶۲؛ العمده، ابن بطریق، ص۱۷۷؛ عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ابن بطریق، ص۱۷۷.</ref>.
*پس عده‌ای به حال [[علی]]{{ع}} [[غبطه]] خوردند و از ته [[دل]] ناراحت شدند اما، [[فضل]] [[علی]]{{ع}} بر آنها و غیر آنها روشن شد. وقتی این مطلب به [[گوش]] [[پیامبر]] رسید، برای آنها [[سخنرانی]] کرد و فرمود: "گروهی از اینکه من [[علی]] را در [[مسجد]] سکونت داده و آنها را خارج کرده‌ام، نگرانی‌هایی در [[دل]] دارند؛ به [[خدا]] [[سوگند]]! من آنها را بیرون نکردم و من [[علی]] را سکونت ندادم، بلکه [[خدا]] آنها را بیرون کرد و [[علی]] را سکونت داد. [[خدای بزرگ]] به [[موسی]] و برادرش، [[هارون]] [[وحی]] فرستاد: "برای قومتان در [[مصر]] خانه‌هایی بسازید و این [[خانه‌ها]] را [[قبله]] خود قرار دهید و [[نماز]] به پا دارید"؛ آن‌گاه به [[موسی]] [[دستور]] داد تا در مسجدش هیچ کس سکونت نکند و در آن، [[عمل]] [[زناشویی]] انجام ندهد و جز [[هارون]] و دو پسر او، کسی در حالت جنب به آن وارد نشود. {{متن حدیث|وَ أَنَّ عَلِيّاً مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ هُوَ أَخِي دُونَ أَهْلِي وَ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَنْكِحَ فِيهِ النِّسَاءَ إِلَّا عَلِيٌّ وَ ذُرِّيَّتُهُ}}؛ [[علی]] نسبت به من به منزله [[هارون]] نسبت به [[موسی]] است؛ او [[برادر]] من است و برای هیچ کس جز [[علی]] و فرزندانش [[حق]] انجام [[عمل]] [[زناشویی]] در [[مسجد]] نیست؛ پس هر کس اینجا برایش بد است، به آنجا برود (و با دست خود به طرف [[شام]] اشاره کرد)"<ref>الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس، ج۱، ص۶۶۲؛ العمده، ابن بطریق، ص۱۷۷؛ عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ابن بطریق، ص۱۷۷.</ref>.
۲۱۸٬۹۱۲

ویرایش