ابوسفیان بن حرب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←ابوسفیان و لعن و نفرین پیامبر{{صل}}
خط ۳۲۳: | خط ۳۲۳: | ||
==ابوسفیان و [[لعن]] و [[نفرین]] پیامبر{{صل}}== | ==ابوسفیان و [[لعن]] و [[نفرین]] پیامبر{{صل}}== | ||
پیامبر{{صل}} ابوسفیان را در هفت مورد لعن و نفرین کرده است: نخست، روزی که پیامبر{{صل}} به [[طائف]] میرفت تا قبیلة ثقیف را به [[اسلام]] [[دعوت]] فرماید، ابوسفیان پیامبر را بیرون از [[مکه]] دید و به او [[دشنام]] داد و او را [[نادان]] و [[دروغگو]] خواند و قصد [[حمله]] به پیامبر{{صل}} را داشت. پس خدا و رسولش او را [[لعنت]] کردند و او از آزار بیشتر باز داشته شد. دوم، وقتی که پیامبر{{صل}} برای گرفتن کاروانی که از [[شام]] بیرون آمده بود حرکت کرد، ابوسفیان کاروان را به کناری کشاند و از ساحل دریا گریخت و [[مسلمانان]] به کاروان دست نیافتند و پیامبر{{صل}} ابوسفیان را نفرین فرمود و [[جنگ بدر]] به همان سبب درگرفت. | پیامبر{{صل}} ابوسفیان را در هفت مورد لعن و نفرین کرده است: | ||
سوم، [[روز]] | |||
نخست، روزی که پیامبر{{صل}} به [[طائف]] میرفت تا قبیلة ثقیف را به [[اسلام]] [[دعوت]] فرماید، ابوسفیان پیامبر را بیرون از [[مکه]] دید و به او [[دشنام]] داد و او را [[نادان]] و [[دروغگو]] خواند و قصد [[حمله]] به پیامبر{{صل}} را داشت. پس خدا و رسولش او را [[لعنت]] کردند و او از آزار بیشتر باز داشته شد. | |||
دوم، وقتی که پیامبر{{صل}} برای گرفتن کاروانی که از [[شام]] بیرون آمده بود حرکت کرد، ابوسفیان کاروان را به کناری کشاند و از ساحل دریا گریخت و [[مسلمانان]] به کاروان دست نیافتند و پیامبر{{صل}} ابوسفیان را نفرین فرمود و [[جنگ بدر]] به همان سبب درگرفت. | |||
سوم، [[روز]] اُحد که [[ابوسفیان]] پایین [[کوه]] و [[پیامبر]] بالای کوه بودند و ابوسفیان فریاد میزد: "ای [[هبل]]! [[پایدار]] و بلند مرتبه باش". و این سخن را چند بار تکرار کرد و پیامبر و [[مسلمانان]] او را همان جا ده بار [[نفرین]] کردند. | |||
چهارم، روزی که ابوسفیان همراه [[احزاب]] و قبیله [[غطفان]] و [[یهودیان]] به سوی [[مدینه]] آمد و پیامبر با [[تضرع]] به درگاه [[خدا]] او را [[لعنت]] فرمود. | چهارم، روزی که ابوسفیان همراه [[احزاب]] و قبیله [[غطفان]] و [[یهودیان]] به سوی [[مدینه]] آمد و پیامبر با [[تضرع]] به درگاه [[خدا]] او را [[لعنت]] فرمود. | ||
پنجم، روزی که ابوسفیان همراه [[قریش]] آمد و پیامبر{{صل}} را از ورود به [[مسجدالحرام]] و قربانیها را از رسیدن به [[قربانگاه]] باز داشتند و این در [[حدیبیه]] بود و پیامبر{{صل}} ابوسفیان و سران آن گروه را لعنت و فرمود: "همه آنان نفرین شدهاند و کسی میان ایشان نیست که به [[راستی]] [[ایمان]] آورد". گفته شد: ای [[رسول خدا]]، آیا برای هیچ یک از ایشان [[امید]] [[مسلمان]] شدن نیست و این لعنت چگونه است؟ پیامبر{{صل}} فرمود: "این لعنت به [[پیروان]] ایشان نمیرسد، ولی از سران ایشان هیچ کس [[رستگار]] نمیشود". | پنجم، روزی که ابوسفیان همراه [[قریش]] آمد و پیامبر{{صل}} را از ورود به [[مسجدالحرام]] و قربانیها را از رسیدن به [[قربانگاه]] باز داشتند و این در [[حدیبیه]] بود و پیامبر{{صل}} ابوسفیان و سران آن گروه را لعنت و فرمود: "همه آنان نفرین شدهاند و کسی میان ایشان نیست که به [[راستی]] [[ایمان]] آورد". گفته شد: ای [[رسول خدا]]، آیا برای هیچ یک از ایشان [[امید]] [[مسلمان]] شدن نیست و این لعنت چگونه است؟ پیامبر{{صل}} فرمود: "این لعنت به [[پیروان]] ایشان نمیرسد، ولی از سران ایشان هیچ کس [[رستگار]] نمیشود". | ||
ششم، آن روزی که ابوسفیان سوار بر شتر سرخ موی بود. | ششم، آن روزی که ابوسفیان سوار بر شتر سرخ موی بود. | ||
هفتم، هنگامی که در بازگشت از [[حج]]، گروهی روی گردنه کمین کردند تا شتر پیامبر را رم دهند. آنان [[دوازده تن]] بودند که [[ابو سفیان]] هم از ایشان بود<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۸۶.</ref>. | هفتم، هنگامی که در بازگشت از [[حج]]، گروهی روی گردنه کمین کردند تا شتر پیامبر را رم دهند. آنان [[دوازده تن]] بودند که [[ابو سفیان]] هم از ایشان بود<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۸۶.</ref>. | ||