پرش به محتوا

عامر بن سنان بن عبدالله: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
خط ۱۱: خط ۱۱:


==عامر و [[جنگ خیبر]]==
==عامر و [[جنگ خیبر]]==
هنگامی که عامر همراه [[رسول خدا]] به جنگ خیبر می‌رفت، در [[راه]] [[پیامبر]]{{صل}} عامر فرمود: "ای پسر اکوع! فرود آی و برای شتران ما "حدی" بخوان. عامر پیاده شد و این [[رجز]] را خواند: به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر ([[رسول]]) خدا نبود، ما [[هدایت]] نمیشدیم و [[نماز]] نخوانده و [[صدقه]] نمی‌دادیم. ما مردمانی هستیم که اگر قومی بر ما [[ستم]] کنند و قصد فتنه ای درباره ما داشته باشند، ما اجازه انجام آن را نداده و جلوگیری می‌کنیم. پس (ای [[پروردگار]] بزرگ!)، [[آرامش]] [[دل]] و [[استقامت]] به ما بده و پاهای ما را هنگام [[ملاقات]] [[دشمن]] [[ثابت]] و محکم دار<ref>{{عربی|والله لولا [[الله]] ما أهتدینا ولاتصدقنا ولا صلینا
انا إذا [[قوم]] بغوا علینا و إن أرادوا [[فتنه]] ابینا
فانزلن سکینة علینا و [[ثبت]] الأقدام إن لاقینا}}؛السیرة النبویه، ابن هشام (ترجمه: رسولی محلاتی)، ج۲، ص۲۲۳.</ref>.
پیامبر{{صل}} به او فرمود: خدا تو را بیامرزد. پیامبر{{صل}} به هر کسی این جمله را می‌فرمود، او [[شهید]] می‌شد. [[عمر بن خطاب]] گفت: "ای رسول خدا، به خدا سوگند که [[شهادت]] بر او [[واجب]] شد. چرا ما را با این [[کلام]] بهر‌مند نمی‌سازی؟" و مرد دیگری گفت: "ای رسول خدا، کاش ما را از آن، بیشتر بهره‌مند فرمایی"<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۶۳۸.</ref>.
از [[ایاس بن سلمه]] ([[برادر]] زاده عامر) [[نقل]] شده: [[روز]] [[خیبر]] عمویم با مرحب [[یهودی]] [[جنگ]] کرد و مرحب این [[شعر]] را خواند: خیبر می‌داند که من، مرحبم می‌شود، با. [[سلاح]] او هم برنده کسی اراک و پهلوانی کارآزموده هستم که چون [[جنگ‌ها]] پیش آید گرم می‌شوم<ref>{{عربی|قَدْ عَلِمَتْ خَيْبَرُ أَنِّي مَرْحَبُ
شَاكِي اَلسِّلاَحِ بَطَلٌ مُجَرَّبُ
إِذَا اَلْحُرُوبُ أَقْبَلَتْ تَلَهَّبُ}}</ref>.
پس عمویم، عامر، به او این گونه پاسخ داد: [[خیبر]] می‌داند که من عامرم، با [[سلاح]] برنده و پهلوانی فرو رونده در معرکه هست<ref>{{عربی|قَدْ عَلِمَتْ خَيْبَرُ أَنِّي عَامِرٌ
شَاكِي اَلسِّلاَحِ بَطَلٌ مُغَامِرٌ}}</ref>م.
گویند دو ضربه بین آن دو رد و بدل شد و [[شمشیر]] مرحب در سپر [[عامر]] جای گرفت. چون عامر خواست ضربه‌ای بر مرحب بزند، شمشیر از سپر در آمده و به ساق خود او خورد و رگ اشحل (بزرگ) پای او را [[برید]] و او کشته شد <ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۸۵.</ref>.
افرادی از [[مسلمانان]] گفتند: عامر خودکشی کرده و عملش [[باطل]] است. [[سلمه]]، [[برادر]] عامر، با چشمی گریان به نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رفت و گفت: "آیا [[عمل]] عامر باطل شده است؟" [[حضرت]] فرمود: "چه کسی گفته است؟" پاسخ داد: "افرادی از [[یاران]] شما". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[بیهوده]] گفته‌اند؛ [[خدا]] [[اجر]] او را دو برابر کرد؛ زیرا در [[راه خدا]] [[جهاد]] کرده و کشته شده است". پیامبر{{صل}} بر او [[نماز]] خواند و مسلمانان نیز همراه آن حضرت بر او نماز خواندند. عامر را همراه [[محمود]] بن [[مسلمه]] در غاری در [[رجیع]] [[دفن]] کردند<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۷۰۰. بنابر صحت خبر، این جریان پیش از رویارویی مرحب با علی{{ع}} بوده است گرچه رجز مرحب در این جا همان رجزی است که در برابر علی{{ع}} خوانده است و شاید این خبر مبارزه عامر با مرحب را برای کوچک و عادی شمردن مرحب و مبارزه علی{{ع}} با او ساخته‌اند!! (یوسفی غروی).</ref>.<ref>[[رمضان امجد|امجد، رمضان]]، [[عامر بن اکوع (مقاله)|مقاله «عامر بن اکوع»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۵۵۶-۵۵۸.</ref>


==منابع==
==منابع==
۱۱۵٬۱۶۹

ویرایش