اسلام در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت'
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان') |
جز (جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
*[[اسلام]] زمانی آمده است که تشتّت باورها و تفرّق [[ادیان]] اهل [[زمین]] را فرا گرفته بوده و [[اسلام]] آمده است تا آنها را از [[گمراهی]] و [[نادانی]] برهاند<ref>{{متن حدیث|مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ، وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ، بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ، فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>. از همینرو [[اسلام]] مفهومی در تقابل با [[جاهلیت]] است<ref>{{متن حدیث|وَ إِنَّهُمْ لَمْ يُسْبَقُوا بِوَغْمٍ فِي جَاهِلِيَّةٍ وَ لَا إِسْلَامٍ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۱۸</ref>. [[امام]] در همین راستا با اشاره به آیهای از [[قرآن کریم]]<ref>{{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}؛ سوره آل عمران،آیه ۸۵</ref> یادآور میشود: هر که جز [[اسلام]] دینی را [[پیروی]] کند، به [[یقین]] بدبخت است و پیوند او با [[خدا]] بریده و به سر درافتادن او سخت<ref>{{متن حدیث|و مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً" تَتَحَقَّقْ شِقْوَتُهُ وَ تَنْفَصِمْ عُرْوَتُهُ وَ تَعْظُمْ كَبْوَتُهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱؛ شهیدی، ۱۶۴</ref>. [[اسلام]] به همان اندازه که برای راهجویان سهل و شیرین است، برای سرکشان سخت و غلبهنکردنی است. در خطبهای چنین آمده است: سپاس خدای را که راه [[اسلام]] را گشود و درآمدن به آبشخورهای آن را بر تشنگان آن آسان فرمود. ارکان آن را استوار ساخت تا کس بر آن چیرگی نتواند و با آن نستیزد و آن را امانی ساخت برای کسیکه بدان درآویزد و [[آرامش]] برای آنکه در آن درآید و [[برهان]] کسی که بدان زبان گشاید...<ref>{{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ وَ أَعَزَّ أَرْكَانَهُ عَلَى مَنْ غَالَبَهُ، فَجَعَلَهُ أَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۶.</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۳.</ref> | *[[اسلام]] زمانی آمده است که تشتّت باورها و تفرّق [[ادیان]] اهل [[زمین]] را فرا گرفته بوده و [[اسلام]] آمده است تا آنها را از [[گمراهی]] و [[نادانی]] برهاند<ref>{{متن حدیث|مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ، وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ، بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ، فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>. از همینرو [[اسلام]] مفهومی در تقابل با [[جاهلیت]] است<ref>{{متن حدیث|وَ إِنَّهُمْ لَمْ يُسْبَقُوا بِوَغْمٍ فِي جَاهِلِيَّةٍ وَ لَا إِسْلَامٍ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۱۸</ref>. [[امام]] در همین راستا با اشاره به آیهای از [[قرآن کریم]]<ref>{{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}؛ سوره آل عمران،آیه ۸۵</ref> یادآور میشود: هر که جز [[اسلام]] دینی را [[پیروی]] کند، به [[یقین]] بدبخت است و پیوند او با [[خدا]] بریده و به سر درافتادن او سخت<ref>{{متن حدیث|و مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً" تَتَحَقَّقْ شِقْوَتُهُ وَ تَنْفَصِمْ عُرْوَتُهُ وَ تَعْظُمْ كَبْوَتُهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱؛ شهیدی، ۱۶۴</ref>. [[اسلام]] به همان اندازه که برای راهجویان سهل و شیرین است، برای سرکشان سخت و غلبهنکردنی است. در خطبهای چنین آمده است: سپاس خدای را که راه [[اسلام]] را گشود و درآمدن به آبشخورهای آن را بر تشنگان آن آسان فرمود. ارکان آن را استوار ساخت تا کس بر آن چیرگی نتواند و با آن نستیزد و آن را امانی ساخت برای کسیکه بدان درآویزد و [[آرامش]] برای آنکه در آن درآید و [[برهان]] کسی که بدان زبان گشاید...<ref>{{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ وَ أَعَزَّ أَرْكَانَهُ عَلَى مَنْ غَالَبَهُ، فَجَعَلَهُ أَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۶.</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۳.</ref> | ||
*[[امام علی]] {{ع}} در برخی از عبارات [[نهج البلاغه]]، [[اسلام]] را بهمثابه یک جریان تاریخی میشناساند، مانند آنجا که در [[ستایش]] [[صحابه]]، از قومی سخن میگوید که به سوی [[اسلام]] خوانده و آن را پذیرا شدند: کجایند مردمی که به اسلامشان خواندند و آن را پذیرفتند، و [[قرآن]] خواندند و معنای آن را به گوش [[دل]] شنیدند و به کارزارشان برانگیختند. آنان همچون ماده شتر که به بچّه خود روی آرد، شیفته آن شدند. شمشیرها از نیام برآوردند و گروهگروه و صف در صف روی به اطراف [[زمین]] کردند<ref>{{متن حدیث|أَيْنَ الْقَوْمُ الَّذِينَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ، وَ هِيجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلَادِهَا، وَ سَلَبُوا السُّيُوفَ أَغْمَادَهَا، وَ أَخَذُوا بِأَطْرَافِ الْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَ صَفّاً صَفّاً}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱</ref>. و نیز قومی که در راه [[اسلام]] با برادران خود حاضر به [[جنگ]] شدند<ref>{{متن حدیث|وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِي الْإِسْلَامِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۲</ref>. [[اسلام]] "[[دین]] [[الله]]" است که [[خداوند]] خود آن را ظاهر ساخته، بیآنکه در برآمدن آن کثرت و قلّت [[مسلمانان]] مؤثر بوده باشد. بههمان [[میزان]] پس از استقرار نیز، [[جماعت]] [[مسلمانان]] در مقابله با [[کفار]]، هرچه از حیث عدد اندک هم باشند، باز بسیارند و [[مسلمانان]] عزتشان در گرو اجتماع خواهد بود<ref>{{متن حدیث|وَ هُوَ دِينُ اللَّهِ الَّذِي أَظْهَرَهُ وَ جُنْدُهُ الَّذِي أَعَدَّهُ وَ أَمَدَّهُ، حَتَّى بَلَغَ مَا بَلَغَ وَ طَلَعَ حَيْثُ طَلَعَ، وَ نَحْنُ عَلَى مَوْعُودٍ مِنَ اللَّهِ، وَ اللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ وَ نَاصِرٌ جُنْدَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶</ref>. این درحالی است که اصل الفت بین مردمانی متفرق، خود موهبت و نعمتی بود که [[اسلام]] با خود آورد<ref>{{متن حدیث|فَانْظُرُوا إِلَى مَوَاقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ حِينَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ رَسُولًا، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ وَ جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲</ref>. البته در این میان، نقش مجاهدتهای [[صحابه]] نادیده گرفته نشده است، چنان که در [[نهج البلاغه]] در [[ستایش]] [[انصار]] آمده است: آنان [[اسلام]] را پروراندند، چنانکه کره اسب از شیر گرفته را پرورانند، با توانگری و دستهای بخشنده و زبانهای برّنده<ref>{{متن حدیث|هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ كَمَا يُرَبَّى الْفِلْوُ، مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَيْدِيهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاطِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۶۵</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۳-۱۰۴.</ref>. | *[[امام علی]] {{ع}} در برخی از عبارات [[نهج البلاغه]]، [[اسلام]] را بهمثابه یک جریان تاریخی میشناساند، مانند آنجا که در [[ستایش]] [[صحابه]]، از قومی سخن میگوید که به سوی [[اسلام]] خوانده و آن را پذیرا شدند: کجایند مردمی که به اسلامشان خواندند و آن را پذیرفتند، و [[قرآن]] خواندند و معنای آن را به گوش [[دل]] شنیدند و به کارزارشان برانگیختند. آنان همچون ماده شتر که به بچّه خود روی آرد، شیفته آن شدند. شمشیرها از نیام برآوردند و گروهگروه و صف در صف روی به اطراف [[زمین]] کردند<ref>{{متن حدیث|أَيْنَ الْقَوْمُ الَّذِينَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ، وَ هِيجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلَادِهَا، وَ سَلَبُوا السُّيُوفَ أَغْمَادَهَا، وَ أَخَذُوا بِأَطْرَافِ الْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَ صَفّاً صَفّاً}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱</ref>. و نیز قومی که در راه [[اسلام]] با برادران خود حاضر به [[جنگ]] شدند<ref>{{متن حدیث|وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِي الْإِسْلَامِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۲</ref>. [[اسلام]] "[[دین]] [[الله]]" است که [[خداوند]] خود آن را ظاهر ساخته، بیآنکه در برآمدن آن کثرت و قلّت [[مسلمانان]] مؤثر بوده باشد. بههمان [[میزان]] پس از استقرار نیز، [[جماعت]] [[مسلمانان]] در مقابله با [[کفار]]، هرچه از حیث عدد اندک هم باشند، باز بسیارند و [[مسلمانان]] عزتشان در گرو اجتماع خواهد بود<ref>{{متن حدیث|وَ هُوَ دِينُ اللَّهِ الَّذِي أَظْهَرَهُ وَ جُنْدُهُ الَّذِي أَعَدَّهُ وَ أَمَدَّهُ، حَتَّى بَلَغَ مَا بَلَغَ وَ طَلَعَ حَيْثُ طَلَعَ، وَ نَحْنُ عَلَى مَوْعُودٍ مِنَ اللَّهِ، وَ اللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ وَ نَاصِرٌ جُنْدَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶</ref>. این درحالی است که اصل الفت بین مردمانی متفرق، خود موهبت و نعمتی بود که [[اسلام]] با خود آورد<ref>{{متن حدیث|فَانْظُرُوا إِلَى مَوَاقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ حِينَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ رَسُولًا، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ وَ جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲</ref>. البته در این میان، نقش مجاهدتهای [[صحابه]] نادیده گرفته نشده است، چنان که در [[نهج البلاغه]] در [[ستایش]] [[انصار]] آمده است: آنان [[اسلام]] را پروراندند، چنانکه کره اسب از شیر گرفته را پرورانند، با توانگری و دستهای بخشنده و زبانهای برّنده<ref>{{متن حدیث|هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ كَمَا يُرَبَّى الْفِلْوُ، مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَيْدِيهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاطِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۶۵</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۳-۱۰۴.</ref>. | ||
*در کلمات [[حضرت]]، [[اسلام]] بهمثابه یک [[شرافت]] مطرح میشود و براساس حکمتی از [[نهج البلاغه]] "هیچ شرفی [[برتر]] از [[اسلام]] نیست"<ref>{{متن حدیث|لَا شَرَفَ أَعْلَى مِنَ الْإِسْلَامِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۱</ref>. [[امت اسلام]] با پذیرش این [[دین حق]]، برخورداری از این [[شرف]] را دارند و حتی اگر فردی از [[مسلمانان]] مرتکب کبیرهای شود که مستلزم عقوبت و حدّ باشد، نباید او را از نام [[اسلام]] محروم کرد و از اهل [[اسلام]] بیرونش دانست؛ آموزهای که در خطبهای از [[امام علی]] {{ع}} در پاسخ به [[خوارج]] مطرح شده است<ref>{{متن حدیث|وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) رَجَمَ الزَّانِيَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ، وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِيرَاثَهُ أَهْلَهُ، وَ قَطَعَ [يَدَ] السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِيَ غَيْرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِمَا مِنَ الْفَيْءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ؛ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِيهِمْ وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ أَهْلِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷</ref>. مضمونی تکرار شونده در [[نهج البلاغه]] بیانگر نگرانی [[امام]] از | *در کلمات [[حضرت]]، [[اسلام]] بهمثابه یک [[شرافت]] مطرح میشود و براساس حکمتی از [[نهج البلاغه]] "هیچ شرفی [[برتر]] از [[اسلام]] نیست"<ref>{{متن حدیث|لَا شَرَفَ أَعْلَى مِنَ الْإِسْلَامِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۱</ref>. [[امت اسلام]] با پذیرش این [[دین حق]]، برخورداری از این [[شرف]] را دارند و حتی اگر فردی از [[مسلمانان]] مرتکب کبیرهای شود که مستلزم عقوبت و حدّ باشد، نباید او را از نام [[اسلام]] محروم کرد و از اهل [[اسلام]] بیرونش دانست؛ آموزهای که در خطبهای از [[امام علی]] {{ع}} در پاسخ به [[خوارج]] مطرح شده است<ref>{{متن حدیث|وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) رَجَمَ الزَّانِيَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ، وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِيرَاثَهُ أَهْلَهُ، وَ قَطَعَ [يَدَ] السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِيَ غَيْرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِمَا مِنَ الْفَيْءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ؛ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِيهِمْ وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ أَهْلِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷</ref>. مضمونی تکرار شونده در [[نهج البلاغه]] بیانگر نگرانی [[امام]] از موقعیت [[اسلام]] در شرایط بروز فتنههاست: مانند آنجاکه [[حضرت]] بههنگام نقد بنیامیه، دوام کجرویهای آنان را منتهی به زمانی میانگارد که: [[اسلام]] پوستین باژگونه پوشد و کسی سخن [[حق]] ننیوشد<ref>{{متن حدیث|وَ لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸</ref>. از دیگر پیشگوییهاست، زمانی که [[اسلام]] [[غریب]] باشد<ref>{{متن حدیث|فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اغْتَرَبَ الْإِسْلَامُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲</ref>، از [[قرآن]] جز رسمی و از [[اسلام]] جز اسمی نماند<ref>{{متن حدیث|يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۶۹</ref>، روزگاری که در آن [[قرآن]] را واگذارند و [[مردم]] بر تفرق اجتماع کنند<ref>{{متن حدیث|فَقَدْ نَبَذَ الْكِتَابَ حَمَلَتُهُ وَ تَنَاسَاهُ حَفَظَتُهُ، فَالْكِتَابُ يَوْمَئِذٍ وَ أَهْلُهُ طَرِيدَانِ مَنْفِيَّانِ وَ صَاحِبَانِ مُصْطَحِبَانِ فِي طَرِيقٍ وَاحِدٍ لَا يُؤْوِيهِمَا مُؤْوٍ، فَالْكِتَابُ وَ أَهْلُهُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ فِي النَّاسِ وَ لَيْسَا فِيهِمْ وَ مَعَهُمْ وَ لَيْسَا مَعَهُمْ، لِأَنَّ الضَّلَالَةَ لَا تُوَافِقُ الْهُدَى وَ إِنِ اجْتَمَعَا، فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَى الْفُرْقَةِ وَ افْتَرَقُوا [عَنِ] عَلَى الْجَمَاعَةِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷</ref> و [[اسلام]] را از [[حقیقت]] آن بپردازند، همچون ظرفی که واژگونش کنند<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ الْإِسْلَامُ كَمَا يُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِيهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۴.</ref>. | ||
*بیتردید، [[خداوند]] [[مسلمانان]] را پس از درگذشت [[پیامبر]] {{صل}} به حال خود رها نکرده است، بلکه [[پیامبر]] در میان آنان [[میراث]] [[قرآن]] و [[احکام شریعت]] را برجای نهاده است<ref>{{متن حدیث|وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱؛ نیز نامه ۳۱</ref>. در عبارات مختلف [[نهج البلاغه]]، بر [[قرآن کریم]] به عنوان [[میراث]] ماندگار [[اسلام]] تأکید میشود، آنجاکه [[قرآن]] بهعنوان ناصحی [[امین]]، [[راهنمایی]] بیگمراهی و گویندهای بیدروغ معرفی و گفته میشود [[اسلام]] را غایتی است که باید به آن رسید و در کلامی از [[حضرت]]، عمل به فرایض [[خدا]] و تکیه بر [[قرآن]] بهعنوان "ریسمان استوار [[خدا]]" مورد تأکید قرار گرفته است<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُشُّ وَ الْهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِي لَا يَكْذِبُ، وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶؛ اشاره به آیه ۱۰۳ آل عمران</ref>. در خطبهای دیگر، [[قرآن]] بهعنوان کتاب [[ناطق]] و امر [[قائم]] الهی معرفی میشود و در ادامه سخن، این نگرانی بهمیان میآید که نکند بیتوجهی به [[قرآن]] و روی آوردن به [[بدعتها]] و شبههها، "[[سلطان]] [[اسلام]]" را از میان ببرد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ رَسُولًا هَادِياً بِكِتَابٍ نَاطِقٍ وَ أَمْرٍ قَائِمٍ، لَا يَهْلِكُ عَنْهُ إِلَّا هَالِكٌ، وَ إِنَّ الْمُبْتَدَعَاتِ الْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ الْمُهْلِكَاتُ إِلَّا مَا حَفِظَ اللَّهُ مِنْهَا، وَ إِنَّ فِي سُلْطَانِ اللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِكُمْ، فَأَعْطُوهُ طَاعَتَكُمْ غَيْرَ مُلَوَّمَةٍ وَ لَا مُسْتَكْرَهٍ بِهَا؛ وَ اللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَيَنْقُلَنَّ اللَّهُ عَنْكُمْ سُلْطَانَ الْإِسْلَامِ، ثُمَّ لَا يَنْقُلُهُ إِلَيْكُمْ أَبَداً حَتَّى يَأْرِزَ الْأَمْرُ إِلَى غَيْرِكُمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۴.</ref>. | *بیتردید، [[خداوند]] [[مسلمانان]] را پس از درگذشت [[پیامبر]] {{صل}} به حال خود رها نکرده است، بلکه [[پیامبر]] در میان آنان [[میراث]] [[قرآن]] و [[احکام شریعت]] را برجای نهاده است<ref>{{متن حدیث|وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱؛ نیز نامه ۳۱</ref>. در عبارات مختلف [[نهج البلاغه]]، بر [[قرآن کریم]] به عنوان [[میراث]] ماندگار [[اسلام]] تأکید میشود، آنجاکه [[قرآن]] بهعنوان ناصحی [[امین]]، [[راهنمایی]] بیگمراهی و گویندهای بیدروغ معرفی و گفته میشود [[اسلام]] را غایتی است که باید به آن رسید و در کلامی از [[حضرت]]، عمل به فرایض [[خدا]] و تکیه بر [[قرآن]] بهعنوان "ریسمان استوار [[خدا]]" مورد تأکید قرار گرفته است<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُشُّ وَ الْهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِي لَا يَكْذِبُ، وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶؛ اشاره به آیه ۱۰۳ آل عمران</ref>. در خطبهای دیگر، [[قرآن]] بهعنوان کتاب [[ناطق]] و امر [[قائم]] الهی معرفی میشود و در ادامه سخن، این نگرانی بهمیان میآید که نکند بیتوجهی به [[قرآن]] و روی آوردن به [[بدعتها]] و شبههها، "[[سلطان]] [[اسلام]]" را از میان ببرد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ رَسُولًا هَادِياً بِكِتَابٍ نَاطِقٍ وَ أَمْرٍ قَائِمٍ، لَا يَهْلِكُ عَنْهُ إِلَّا هَالِكٌ، وَ إِنَّ الْمُبْتَدَعَاتِ الْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ الْمُهْلِكَاتُ إِلَّا مَا حَفِظَ اللَّهُ مِنْهَا، وَ إِنَّ فِي سُلْطَانِ اللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِكُمْ، فَأَعْطُوهُ طَاعَتَكُمْ غَيْرَ مُلَوَّمَةٍ وَ لَا مُسْتَكْرَهٍ بِهَا؛ وَ اللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَيَنْقُلَنَّ اللَّهُ عَنْكُمْ سُلْطَانَ الْإِسْلَامِ، ثُمَّ لَا يَنْقُلُهُ إِلَيْكُمْ أَبَداً حَتَّى يَأْرِزَ الْأَمْرُ إِلَى غَيْرِكُمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۴.</ref>. | ||
*بر اساس [[خطبه]] ۱۸۳، [[خداوند]] در [[ابلاغ]] [[اسلام]]، هیچ بایستهای را از شما پنهان نکرده و هر آنچه [[مستحب]] یا [[مکروه]] میدانسته، بیان کرده است. در اینباره، [[قرآن]] که [[حجت خداوند]] بر خلق اوست، به اعتباری [[ناطق]] و به اعتباری صامت است. این وجه صامت بودن، اشارهای به ذووجوه بودن عبارات [[قرآن کریم]] است که در [[وصیت]] آن [[حضرت]] خطاب به [[ابن عباس]] از آن سخن رفته است<ref>{{متن حدیث|فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ، حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ١٨٣</ref>. در حالی که در [[وصیت]] یاد شده، [[سنت]] بهعنوان رافع [[اختلاف]] در [[فهم قرآن]] معرفی شده، در عباراتی دیگر از [[نهج البلاغه]] مضمونی نزدیک به [[حدیث ثقلین]] بازگو شده است. اینها اشاره به حدیثی [[نبوی]] است با این مضمون که "من میان شما دو ثقل را برجای مینهم: [[کتاب خدا]] و عترتم، اهل بیتم. تا آنگاه که بدانها [[تمسک]] کنید [[گمراه]] نخواهید شد..." در این راستا میتوان به عبارتی از [[خطبه]] ۲۳۹ اشاره کرد که در آن، [[امام علی]] {{ع}} "[[آل محمد]]" را ستونهای [[اسلام]] معرفی کرده است. این [[حدیث]] با حدیثی منقول از [[امام باقر]] {{ع}} قابل مقایسه است که [[اسلام]] را بر هفت ستون استوار دانسته که ستون نخستین [[ولایت]] و شش ستون دیگر، شش [[آیین]] عبادیاند. پیشتر اشاره شد که در راستای برپاداشتن و [[دفاع]] از [[حریم]] [[اسلام]]، در کنار [[پیروی]] از [[کتاب خدا]]، در کلمات [[نهج البلاغه]] بر نقش [[شریعت]] [[دین]] نیز تأکید شده است. در همین راستا باید به کلماتی اشاره کرد که در آنها [[نماز]] و [[زکات]] بهعنوان [[قربانی]] اهل [[اسلام]]، یعنی [[برترین]] [[عبادات]]<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹</ref> و در جایی دیگر برپا داشتن [[نماز]] بهعنوان شاخصه [[ملت]]، یعنی [[دین اسلام]]<ref>{{متن حدیث|وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰</ref> معرفی شده است. همچنین گفته میشود که [[حج]]، عَلَم یا نشانه [[اسلام]] است<ref>{{متن حدیث|جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref> و [[جهاد]] قله [[اسلام]]<ref>{{متن حدیث|وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰</ref> و مایه [[عزت]] [[اسلام]]<ref>{{متن حدیث|وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۴-۱۰۵.</ref>. | *بر اساس [[خطبه]] ۱۸۳، [[خداوند]] در [[ابلاغ]] [[اسلام]]، هیچ بایستهای را از شما پنهان نکرده و هر آنچه [[مستحب]] یا [[مکروه]] میدانسته، بیان کرده است. در اینباره، [[قرآن]] که [[حجت خداوند]] بر خلق اوست، به اعتباری [[ناطق]] و به اعتباری صامت است. این وجه صامت بودن، اشارهای به ذووجوه بودن عبارات [[قرآن کریم]] است که در [[وصیت]] آن [[حضرت]] خطاب به [[ابن عباس]] از آن سخن رفته است<ref>{{متن حدیث|فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ، حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ١٨٣</ref>. در حالی که در [[وصیت]] یاد شده، [[سنت]] بهعنوان رافع [[اختلاف]] در [[فهم قرآن]] معرفی شده، در عباراتی دیگر از [[نهج البلاغه]] مضمونی نزدیک به [[حدیث ثقلین]] بازگو شده است. اینها اشاره به حدیثی [[نبوی]] است با این مضمون که "من میان شما دو ثقل را برجای مینهم: [[کتاب خدا]] و عترتم، اهل بیتم. تا آنگاه که بدانها [[تمسک]] کنید [[گمراه]] نخواهید شد..." در این راستا میتوان به عبارتی از [[خطبه]] ۲۳۹ اشاره کرد که در آن، [[امام علی]] {{ع}} "[[آل محمد]]" را ستونهای [[اسلام]] معرفی کرده است. این [[حدیث]] با حدیثی منقول از [[امام باقر]] {{ع}} قابل مقایسه است که [[اسلام]] را بر هفت ستون استوار دانسته که ستون نخستین [[ولایت]] و شش ستون دیگر، شش [[آیین]] عبادیاند. پیشتر اشاره شد که در راستای برپاداشتن و [[دفاع]] از [[حریم]] [[اسلام]]، در کنار [[پیروی]] از [[کتاب خدا]]، در کلمات [[نهج البلاغه]] بر نقش [[شریعت]] [[دین]] نیز تأکید شده است. در همین راستا باید به کلماتی اشاره کرد که در آنها [[نماز]] و [[زکات]] بهعنوان [[قربانی]] اهل [[اسلام]]، یعنی [[برترین]] [[عبادات]]<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹</ref> و در جایی دیگر برپا داشتن [[نماز]] بهعنوان شاخصه [[ملت]]، یعنی [[دین اسلام]]<ref>{{متن حدیث|وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰</ref> معرفی شده است. همچنین گفته میشود که [[حج]]، عَلَم یا نشانه [[اسلام]] است<ref>{{متن حدیث|جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref> و [[جهاد]] قله [[اسلام]]<ref>{{متن حدیث|وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰</ref> و مایه [[عزت]] [[اسلام]]<ref>{{متن حدیث|وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۴-۱۰۵.</ref>. |