اکثم بن صیفی در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
(←مقدمه) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[ابوالحَفاد]] ([[ابوحَیدَه]])<ref> انسابالاشراف، ج ۱۳، ص ۶۷؛ المعمرون والوصایا، ص ۲۰.</ref> یا [[ابوحَنَش]]،<ref>نهایهالارب، ج ۱۰، ص۳۷۹؛ ایام العرب قبلالاسلام، ج ۲، ص ۷۲.</ref> [[اکثم بن صیفی بن ریاح تمیمی]] <ref>المحبر، ص ۱۳۴؛ جمهرة انساب العرب، ص ۲۱۰.</ref> از داوران [[عرب]] در [[جاهلیت]] <ref>تاریخ یعقوبی، ج۱،ص۲۵۸؛ الاغانی، ج۱۶،ص۳۵۶.</ref> و آشنا به انساب <ref>بلوغالارب، ج۱، ص ۳۰۸؛ الجامع، ج ۱، ص ۱۲۶.</ref> و [[حکیم]] <ref>الاشتقاق، ص ۲۰۷؛المعارف، ص ۲۹۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۲۱۰.</ref> بود. [[پدر]] وی نیز از داوران بود.<ref> ایام العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص ۷۲.</ref> برخی او را حکیمترین عرب [[روزگار]] خود <ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۹۱.</ref> و حتی همتای بُزُرگمهر و [[لقمان حکیم]] دانستهاند.<ref> العقدالفرید، ج ۳، ص ۱۴۷.</ref> از وی حِکَم و اَمثال فراوانی [[نقل]] شده است،<ref> البخلاء، ج ۲، ص ۷۹؛ بلوغ الارب، ج ۳، ص ۱۷۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۶۷ ـ ۸۶.</ref> چنان که در عِقد الفرید بابی با عنوان "اَمثال اکثم و بزرجمهر فارسی" آمده است؛<ref>العقدالفرید، ج ۳، ص ۷۸ ـ ۸۲.</ref> نیز جلودی اثری با عنوان "[[اخبار]] اکثم بن صیفی" دارد.<ref> الاعلام، ج ۲، ص ۶.</ref>هرچند [[اثبات]] همه این سخنان درباره او ممکن نیست؛ امّا حاکی از آن است که وی از حکمای [[جاهلی]] نزد [[قوم]] خود بوده است.<ref> المفصل، ج ۸، ص ۳۶۳.</ref> | [[ابوالحفاد|ابوالحَفاد]] ([[ابوحیده|ابوحَیدَه]])<ref> انسابالاشراف، ج ۱۳، ص ۶۷؛ المعمرون والوصایا، ص ۲۰.</ref> یا [[ابوحنش|ابوحَنَش]]،<ref>نهایهالارب، ج ۱۰، ص۳۷۹؛ ایام العرب قبلالاسلام، ج ۲، ص ۷۲.</ref> [[اکثم بن صیفی بن ریاح تمیمی]] <ref>المحبر، ص ۱۳۴؛ جمهرة انساب العرب، ص ۲۱۰.</ref> از داوران [[عرب]] در [[جاهلیت]] <ref>تاریخ یعقوبی، ج۱،ص۲۵۸؛ الاغانی، ج۱۶،ص۳۵۶.</ref> و آشنا به انساب <ref>بلوغالارب، ج۱، ص ۳۰۸؛ الجامع، ج ۱، ص ۱۲۶.</ref> و [[حکیم]] <ref>الاشتقاق، ص ۲۰۷؛المعارف، ص ۲۹۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۲۱۰.</ref> بود. [[پدر]] وی نیز از داوران بود.<ref> ایام العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص ۷۲.</ref> برخی او را حکیمترین عرب [[روزگار]] خود <ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۹۱.</ref> و حتی همتای بُزُرگمهر و [[لقمان حکیم]] دانستهاند.<ref> العقدالفرید، ج ۳، ص ۱۴۷.</ref> از وی حِکَم و اَمثال فراوانی [[نقل]] شده است،<ref> البخلاء، ج ۲، ص ۷۹؛ بلوغ الارب، ج ۳، ص ۱۷۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۶۷ ـ ۸۶.</ref> چنان که در عِقد الفرید بابی با عنوان "اَمثال اکثم و بزرجمهر فارسی" آمده است؛<ref>العقدالفرید، ج ۳، ص ۷۸ ـ ۸۲.</ref> نیز جلودی اثری با عنوان "[[اخبار]] اکثم بن صیفی" دارد.<ref> الاعلام، ج ۲، ص ۶.</ref>هرچند [[اثبات]] همه این سخنان درباره او ممکن نیست؛ امّا حاکی از آن است که وی از حکمای [[جاهلی]] نزد [[قوم]] خود بوده است.<ref> المفصل، ج ۸، ص ۳۶۳.</ref> | ||
گویند: به اکثم گفته شد: چه کسی به تو [[حکمت]]، [[حلم]] و [[سیادت]] آموخت؟ گفت: کسی که حلیف حلم و [[ادب]] است؛ [[سید]] عرب و [[عجم]]، [[ابوطالب]] فرزند [[عبدالمطلب]].<ref> بحار الانوار، ج ۳۵، ص ۱۳۴.</ref> گزارش شده که وی یک بار برای [[آزادی]] [[اسیران]] [[بنیتمیم]] نزد نُعمان، [[پادشاه]] [[حیره]] رفت.<ref>المعمرون والوصایا، ص ۱۸ ـ ۲۵.</ref> نعمان با توجّه به اعتبار اکثم، او را با گروهی از [[نخبگان]] عرب همراه نامهای نزد [[پادشاه ایران]] فرستاد. شاه [[ایران]] پس از [[گفتوگو]] با وی و شنیدن سخنان حکیمانهاش، در شگفت شد و گفت: اگر عرب فقط تو را میداشت کفایت میکرد.<ref> العقدالفرید، ج۲، ص۱۰ـ۱۲؛ الجامع، ج۱، ص۱۲۶.</ref> شاید بدین ملاحظه بود که نُعمان با او در [[ارتباط]] بود و از سخنان حکیمانهاش بهره میجست.<ref> المفصل، ج ۵، ص ۶۴۰.</ref> | گویند: به اکثم گفته شد: چه کسی به تو [[حکمت]]، [[حلم]] و [[سیادت]] آموخت؟ گفت: کسی که حلیف حلم و [[ادب]] است؛ [[سید]] عرب و [[عجم]]، [[ابوطالب]] فرزند [[عبدالمطلب]].<ref> بحار الانوار، ج ۳۵، ص ۱۳۴.</ref> گزارش شده که وی یک بار برای [[آزادی]] [[اسیران]] [[بنیتمیم]] نزد نُعمان، [[پادشاه]] [[حیره]] رفت.<ref>المعمرون والوصایا، ص ۱۸ ـ ۲۵.</ref> نعمان با توجّه به اعتبار اکثم، او را با گروهی از [[نخبگان]] عرب همراه نامهای نزد [[پادشاه ایران]] فرستاد. شاه [[ایران]] پس از [[گفتوگو]] با وی و شنیدن سخنان حکیمانهاش، در شگفت شد و گفت: اگر عرب فقط تو را میداشت کفایت میکرد.<ref> العقدالفرید، ج۲، ص۱۰ـ۱۲؛ الجامع، ج۱، ص۱۲۶.</ref> شاید بدین ملاحظه بود که نُعمان با او در [[ارتباط]] بود و از سخنان حکیمانهاش بهره میجست.<ref> المفصل، ج ۵، ص ۶۴۰.</ref> |