جامعه بشری در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'منتها' به 'لکن'
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
جز (جایگزینی متن - 'منتها' به 'لکن') |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = جامعه بشری | |||
| عنوان مدخل = [[جامعه بشری]] | |||
| مداخل مرتبط = [[جامعه بشری در نهج البلاغه]] - [[جامعه بشری در کلام اسلامی]] - [[جامعه بشری در فقه سیاسی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== [[جامعه]] == | |||
==[[جامعه]]== | |||
جامعه، مرکب [[حقیقی]] مانند مرکبات طبیعی نیست. اما مرکب صناعی هست، و مرکب صناعی خود نوعی مرکب حقیقی است. هر چند مرکب طبیعی نیست. مرکب صناعی مانند یک ماشین که یک دستگاه مرتبط الاجزاء است. در مرکب طبیعی اجزاء، هم [[هویت]] خود را از دست میدهند و در کل حل میگردند و هم بالتبع و بالجبر [[استقلال]] اثر خود را از دست نمیدهند، ولی استقلال اثر خود را از دست میدهند؛ اجزاء به گونهای خاص با یکدیگر مربوط میشوند و آثارشان نیز با یکدیگر [[پیوستگی]] پیدا میکنند و در نتیجه آثاری بروز میکند که عین مجموع اثر اجزاء در حال استقلال نیست. مثلاً یک اتومبیل اشیاء و یا اشخاص را با سرعت معیّن از محلّی به محلّ دیگر منتقل میکند در حالی که این اثر نه به جزئی خاص تعلّق دارد و نه مجموعه آثار اجزاء در حال استقلال و عدم [[ارتباط]] است. در ترکیب ماشین [[همکاری]] و ارتباط و پیوستگی جبری میان اجزاء هست ولی محو [[هویّت]] اجزاء در هویت کلّ در کار نیست. بلکه کل، وجودی مستقل از اجزاء ندارد. کل عبارت است از مجموع اجزاء بهعلاوه ارتباط مخصوص میان آنها. جامعه نیز چنین است، جامعه از نهادها و تأسیسات اصلی و فرعی تشکیل شده است. این نهادها و افرادی که این نهادها به آنها وابسته است، همه به یکدیگر وابسته و پیوستهاند. [[تغییر]] در نهادی اعم از نهاد [[فرهنگی]] مذهبی، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، قضائی، [[تربیتی]]، موجب تغییراتی در نهادهای دیگر است و [[زندگی اجتماعی]] به عنوان یک اثر [[قائم]] به کل ماشین [[اجتماع]] پدید میآید، بدون آنکه افراد در کل جامعه و یا نهادها در شکل کلی جامعه هویت خود را از دست بدهند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۶ تا ۳۳۷.</ref>. | جامعه، مرکب [[حقیقی]] مانند مرکبات طبیعی نیست. اما مرکب صناعی هست، و مرکب صناعی خود نوعی مرکب حقیقی است. هر چند مرکب طبیعی نیست. مرکب صناعی مانند یک ماشین که یک دستگاه مرتبط الاجزاء است. در مرکب طبیعی اجزاء، هم [[هویت]] خود را از دست میدهند و در کل حل میگردند و هم بالتبع و بالجبر [[استقلال]] اثر خود را از دست نمیدهند، ولی استقلال اثر خود را از دست میدهند؛ اجزاء به گونهای خاص با یکدیگر مربوط میشوند و آثارشان نیز با یکدیگر [[پیوستگی]] پیدا میکنند و در نتیجه آثاری بروز میکند که عین مجموع اثر اجزاء در حال استقلال نیست. مثلاً یک اتومبیل اشیاء و یا اشخاص را با سرعت معیّن از محلّی به محلّ دیگر منتقل میکند در حالی که این اثر نه به جزئی خاص تعلّق دارد و نه مجموعه آثار اجزاء در حال استقلال و عدم [[ارتباط]] است. در ترکیب ماشین [[همکاری]] و ارتباط و پیوستگی جبری میان اجزاء هست ولی محو [[هویّت]] اجزاء در هویت کلّ در کار نیست. بلکه کل، وجودی مستقل از اجزاء ندارد. کل عبارت است از مجموع اجزاء بهعلاوه ارتباط مخصوص میان آنها. جامعه نیز چنین است، جامعه از نهادها و تأسیسات اصلی و فرعی تشکیل شده است. این نهادها و افرادی که این نهادها به آنها وابسته است، همه به یکدیگر وابسته و پیوستهاند. [[تغییر]] در نهادی اعم از نهاد [[فرهنگی]] مذهبی، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، قضائی، [[تربیتی]]، موجب تغییراتی در نهادهای دیگر است و [[زندگی اجتماعی]] به عنوان یک اثر [[قائم]] به کل ماشین [[اجتماع]] پدید میآید، بدون آنکه افراد در کل جامعه و یا نهادها در شکل کلی جامعه هویت خود را از دست بدهند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۶ تا ۳۳۷.</ref>. | ||
جامعه مرکب حقیقی [است، البته] بالاتر از مرکبات طبیعی در مرکبات طبیعی، اجزاء قبل از ترکیب از خود هویتی و آثاری دارند؛ در اثر تأثیر و تأثّر در یکدیگر و از یکدیگر زمینه یک پدیده جدید پیدا میشود<ref>مجموعه آثار در، ص۳۲۷ تا ۳۳۸.</ref>. | جامعه مرکب حقیقی [است، البته] بالاتر از مرکبات طبیعی در مرکبات طبیعی، اجزاء قبل از ترکیب از خود هویتی و آثاری دارند؛ در اثر تأثیر و تأثّر در یکدیگر و از یکدیگر زمینه یک پدیده جدید پیدا میشود<ref>مجموعه آثار در، ص۳۲۷ تا ۳۳۸.</ref>. | ||
[[جامعه]]، ترکیبی از افراد است، اگر افراد نباشند جامعه وجود ندارد... ترکیب جامعه از افراد ترکیب اعتباری است. یعنی، واقعاً ترکیبی صورت نگرفته است؛ ترکیب [[واقعی]] آنگاه صورت میگیرد که یک | [[جامعه]]، ترکیبی از افراد است، اگر افراد نباشند جامعه وجود ندارد... ترکیب جامعه از افراد ترکیب اعتباری است. یعنی، واقعاً ترکیبی صورت نگرفته است؛ ترکیب [[واقعی]] آنگاه صورت میگیرد که یک سلسله امور در یکدیگر تأثیر نمایند و از یکدیگر متأثر گردند و در اثر آن تأثیر و تأثرها و فعل و [[انفعال]] و پیدایش زمینه، یک پدیده جدید با [[خواص]] مخصوص خود پدید آید آن گونه که در ترکیبهای شیمیایی میبینیم<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۵.</ref>. [در [[حقیقت]] جامعه] نوعی ترکیب و [[وحدت]] انسانهاست<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۲۲۲.</ref>. | ||
جامعه یک وحدت و یک [[شخصیت]] دارد و قهراً همان شخصیتش را میتوانیم “روح جامعه” یا “روح ملت” بنامیم<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۴۴.</ref>. | جامعه یک وحدت و یک [[شخصیت]] دارد و قهراً همان شخصیتش را میتوانیم “روح جامعه” یا “روح ملت” بنامیم<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۴۴.</ref>. | ||
خط ۲۰: | خط ۱۶: | ||
مجموعهای از افراد [[انسانی]] که با [[نظامات]] و [[سنن]] و [[آداب]] و [[قوانین]] خاص به یکدیگر پیوند خورده و [[زندگی]] دسته جمعی دارند، [[جامعه]] را تشکیل میدهند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. | مجموعهای از افراد [[انسانی]] که با [[نظامات]] و [[سنن]] و [[آداب]] و [[قوانین]] خاص به یکدیگر پیوند خورده و [[زندگی]] دسته جمعی دارند، [[جامعه]] را تشکیل میدهند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. | ||
جامعه ترکیبی از افراد است، اگر افراد نباشند جامعه وجود ندارد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۵.</ref>. | جامعه ترکیبی از افراد است، اگر افراد نباشند جامعه وجود ندارد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۵.</ref>. | ||
جامعه عبارت است از مجموعهای از انسانهاست که در [[جبر]] یک | جامعه عبارت است از مجموعهای از انسانهاست که در [[جبر]] یک سلسله عقیدهها و ایدهها و [[آرمانها]] در یکدیگر ادغام شده و در یک زندگی مشترک غوطهورند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. | ||
جامعه از بخشها و سازمانها و نهادها تشکیل میشود. سازمان [[اقتصادی]]، سازمان [[فرهنگی]]، سازمان [[اداری]]، سازمان مذهبی، سازمان [[سیاسی]]، سازمان [[قضایی]] و غیره از این نظر، جامعه مانند یک ساختمان کامل است که یک [[خانواده]] در آن زندگی میکنند، که مشتمل است بر اتاق [[پذیرایی]]، اتاق [[خواب]]، آشپزخانه، دستشویی و غیره<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۹۴.</ref>. | جامعه از بخشها و سازمانها و نهادها تشکیل میشود. سازمان [[اقتصادی]]، سازمان [[فرهنگی]]، سازمان [[اداری]]، سازمان مذهبی، سازمان [[سیاسی]]، سازمان [[قضایی]] و غیره از این نظر، جامعه مانند یک ساختمان کامل است که یک [[خانواده]] در آن زندگی میکنند، که مشتمل است بر اتاق [[پذیرایی]]، اتاق [[خواب]]، آشپزخانه، دستشویی و غیره<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۹۴.</ref>. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۲: | ||
جامعه یعنی مجموع افراد با یک ترکیب مخصوص. جامعه که وجودی مستقل از افراد ندارد مگر یک وجود اعتباری، و وجود اعتباری که [[روح]] ندارد<ref>فلسفه اخلاق، ص۲۱۳.</ref>. | جامعه یعنی مجموع افراد با یک ترکیب مخصوص. جامعه که وجودی مستقل از افراد ندارد مگر یک وجود اعتباری، و وجود اعتباری که [[روح]] ندارد<ref>فلسفه اخلاق، ص۲۱۳.</ref>. | ||
جامعه فرد را میسازد، | جامعه فرد را میسازد، لکن فرد نیز به اعتبار [[شخصیت]] اجتماعیاش جامعه را میسازد؛ زیرا افراد دیگر را میسازد که از افراد دیگر [[جامعه]] تشکیل میشود<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۱۳۸.</ref>. | ||
عین اینکه جامعه به عنوان [[انسان]] الکل - که ما از جامعه به “انسان الکل” تعبیر میکنیم - خودش [[شخصیت]] دارد، [[فکر]] دارد، [[روح]] دارد، [[احساس]] و عاطفه دارد، در عین حال فرد هم در جامعه هویتش از بین نرفته است. افراد در جامعه خالی از [[استقلال]] نیستند، و یک بعد [[اجتماعی]] دارد چون معتقدیم جامعه شخصیت دارد<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۵.</ref>. | عین اینکه جامعه به عنوان [[انسان]] الکل - که ما از جامعه به “انسان الکل” تعبیر میکنیم - خودش [[شخصیت]] دارد، [[فکر]] دارد، [[روح]] دارد، [[احساس]] و عاطفه دارد، در عین حال فرد هم در جامعه هویتش از بین نرفته است. افراد در جامعه خالی از [[استقلال]] نیستند، و یک بعد [[اجتماعی]] دارد چون معتقدیم جامعه شخصیت دارد<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۵.</ref>. | ||
جامعه [[حکم]] یک گیاه را دارد که در اول، [[ضعیف]] و کوچک است ولی بعد [[رشد]] میکند و رشد میکند، به طوری که همه کشاورزان را به [[حیرت]] و [[شگفتی]] وا میدارد<ref>مسئله حجاب، ص۱۰۰.</ref>. | جامعه [[حکم]] یک گیاه را دارد که در اول، [[ضعیف]] و کوچک است ولی بعد [[رشد]] میکند و رشد میکند، به طوری که همه کشاورزان را به [[حیرت]] و [[شگفتی]] وا میدارد<ref>مسئله حجاب، ص۱۰۰.</ref>. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۳: | ||
[[جامعه]] [[شخصیت]] دارد و فرد عضوی است در جامعه و لازمه عضویت این است که مقداری از [[استقلال]] - اگر نگوییم تمام استقلال – از میان برود<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۲۲۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۲۹۹.</ref> | [[جامعه]] [[شخصیت]] دارد و فرد عضوی است در جامعه و لازمه عضویت این است که مقداری از [[استقلال]] - اگر نگوییم تمام استقلال – از میان برود<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۲۲۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۲۹۹.</ref> | ||
==[[جامعه اسلامی]]== | == [[جامعه اسلامی]] == | ||
جامعه [[اسلامی]] جامعه تساویها و برابریها و برادریهاست، اما نه [[تساوی]] منفی، بلکه تساوی مثبت<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۳.</ref> | جامعه [[اسلامی]] جامعه تساویها و برابریها و برادریهاست، اما نه [[تساوی]] منفی، بلکه تساوی مثبت<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۳.</ref> | ||
==جامعه اشتراکی ([[سوسیالیستی]])== | == جامعه اشتراکی ([[سوسیالیستی]]) == | ||
[طرفداران این نظر] مدعی هستند در اوایلی که [[جامعه بشریت]] به وجود آمده است، [[جامعه بشری]] یک جامعه اشتراکی بوده است و [[مالکیت]] نبوده است؛ “زمین، من” و “زمین تو” “ثروت من” و “ثروت تو” [مطرح] نبوده، همه چیز اشتراکی بوده است و [[بشر]] در یک [[بهشت]] و در [[آسایش]] [[زندگی]] میکرده است<ref>مسئله حجاب، ص۳۰۸.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۳.</ref> | [طرفداران این نظر] مدعی هستند در اوایلی که [[جامعه بشریت]] به وجود آمده است، [[جامعه بشری]] یک جامعه اشتراکی بوده است و [[مالکیت]] نبوده است؛ “زمین، من” و “زمین تو” “ثروت من” و “ثروت تو” [مطرح] نبوده، همه چیز اشتراکی بوده است و [[بشر]] در یک [[بهشت]] و در [[آسایش]] [[زندگی]] میکرده است<ref>مسئله حجاب، ص۳۰۸.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۳.</ref> | ||
==[[جامعه انسانی]]== | == [[جامعه انسانی]] == | ||
[[جامعه انسان]] نیز مانند فرد [[انسان]] در عین اینکه یک مرکّب [[حقیقی]] است و از خود قوانین و [[سنن]] و نظاماتی دارد و جامعه در کل خود در مجموع [[تاریخ]] تابع [[اراده]] فردی خاص از افراد انسان نیست، عناصر متضادی که در ساختمان آن به کار رفته است. یعنی گروههای [[فکری]]، صنفی، [[سیاسی]]، اقتصادی - [[هویّت]] خود را به کلّی از دست نمیدهند. [[جنگ]] و [[ستیز]] به صورت [[جنگ سیاسی]]، اقتصادی، فکری و [[اعتقادی]]، و بالأخره جنگ میان گرایشهای متعالی انسانهای [[رشد]] یافته و به کمال انسانیّت رسیده و میان گرایشهای [[پست]] انسانهای حیوان صفت، مادامی که جامعه به به اوج [[انسانیت]] نرسیده است، ادامه دارد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۲۳۹.</ref>. | [[جامعه انسان]] نیز مانند فرد [[انسان]] در عین اینکه یک مرکّب [[حقیقی]] است و از خود قوانین و [[سنن]] و نظاماتی دارد و جامعه در کل خود در مجموع [[تاریخ]] تابع [[اراده]] فردی خاص از افراد انسان نیست، عناصر متضادی که در ساختمان آن به کار رفته است. یعنی گروههای [[فکری]]، صنفی، [[سیاسی]]، اقتصادی - [[هویّت]] خود را به کلّی از دست نمیدهند. [[جنگ]] و [[ستیز]] به صورت [[جنگ سیاسی]]، اقتصادی، فکری و [[اعتقادی]]، و بالأخره جنگ میان گرایشهای متعالی انسانهای [[رشد]] یافته و به کمال انسانیّت رسیده و میان گرایشهای [[پست]] انسانهای حیوان صفت، مادامی که جامعه به به اوج [[انسانیت]] نرسیده است، ادامه دارد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۲۳۹.</ref>. | ||
[[[جامعه بشری]]] نه مثل درختها یا گوسفندهایی است که در یک جا جمعاند که اصالت، صد در صد [[مال]] افراد و اجزاء است و نه مثل یک مرکب طبیعی یا شیمیایی است که اصالت، صد در صد [[مال]] کل است. افراد [[انسان]] هم محو در کل و تابع کل هستند، و هم از نوعی [[استقلال]] در مقابل کل برخوردار و بهرهمندند. لذا این “جزء” میتواند “کل” خودش را [[تغییر]] دهد. انسان [[قادر]] است محیط خودش را تغییر بدهد در عین اینکه تحت تأثیر و محکوم محیط خودش است. انسان، هم تأثیر و و ساخته محیط خودش هست و رنگ محیط خودش را دارد. و هم از نوعی [[آزادی]] و [[اختیار]] و استقلال در مقابل محیط خودش برخوردار است و حتی [[قدرت]] تغییر دادن آن را دارد<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۱۲۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۳.</ref> | [[[جامعه بشری]]] نه مثل درختها یا گوسفندهایی است که در یک جا جمعاند که اصالت، صد در صد [[مال]] افراد و اجزاء است و نه مثل یک مرکب طبیعی یا شیمیایی است که اصالت، صد در صد [[مال]] کل است. افراد [[انسان]] هم محو در کل و تابع کل هستند، و هم از نوعی [[استقلال]] در مقابل کل برخوردار و بهرهمندند. لذا این “جزء” میتواند “کل” خودش را [[تغییر]] دهد. انسان [[قادر]] است محیط خودش را تغییر بدهد در عین اینکه تحت تأثیر و محکوم محیط خودش است. انسان، هم تأثیر و و ساخته محیط خودش هست و رنگ محیط خودش را دارد. و هم از نوعی [[آزادی]] و [[اختیار]] و استقلال در مقابل محیط خودش برخوردار است و حتی [[قدرت]] تغییر دادن آن را دارد<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۱۲۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۳.</ref> | ||
==[[جامعه بیطبقه]] [[اسلامی]]== | == [[جامعه بیطبقه]] [[اسلامی]] == | ||
جامعه بیطبقه اسلامی، یعنی [[جامعه]] بیتبعیض، جامعه بیمحروم، جامعه بیطاغوت، جامعه عادله، جامعه بیظلم، نه جامعه بیتفاوت که خود نوعی [[ظلم]] و [[بیعدالتی]] است. جامعهای که امتیازات موسوم در آن بیاعتبار است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۴.</ref> | جامعه بیطبقه اسلامی، یعنی [[جامعه]] بیتبعیض، جامعه بیمحروم، جامعه بیطاغوت، جامعه عادله، جامعه بیظلم، نه جامعه بیتفاوت که خود نوعی [[ظلم]] و [[بیعدالتی]] است. جامعهای که امتیازات موسوم در آن بیاعتبار است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۴.</ref> | ||
==جامعه [[بیمار]]== | == جامعه [[بیمار]] == | ||
اگر در جامعهای افراد آن جامعه بیش از حدّ معمول کار کنند، مثلاً پانزده [[ساعت]] و هجده ساعت کار کنند و معذلک نتوانند [[زندگی]] خود را تأمین کنند آن جامعه بیمار است. علّت آن [[بیماری]] یا این است که [[قوانین اجتماعی]] آنها غلط است و مثلاً به [[زن]] و دختر اجازه کار و [[هنر]] نمیدهد و یک نفر باید عهدهدار مخارج ده نفر باشد، یا به علّت گرانی ارزان است. و گرانی ارزان معلول گرانی عوارض و زیاد بودن گمرکها و [[مالیاتها]] است و زیاد بودن این امور معلول [[فساد]] [[دستگاه حکومت]] و مورد [[اعتماد]] نبودن آن است<ref>نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۲۱۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۴.</ref> | اگر در جامعهای افراد آن جامعه بیش از حدّ معمول کار کنند، مثلاً پانزده [[ساعت]] و هجده ساعت کار کنند و معذلک نتوانند [[زندگی]] خود را تأمین کنند آن جامعه بیمار است. علّت آن [[بیماری]] یا این است که [[قوانین اجتماعی]] آنها غلط است و مثلاً به [[زن]] و دختر اجازه کار و [[هنر]] نمیدهد و یک نفر باید عهدهدار مخارج ده نفر باشد، یا به علّت گرانی ارزان است. و گرانی ارزان معلول گرانی عوارض و زیاد بودن گمرکها و [[مالیاتها]] است و زیاد بودن این امور معلول [[فساد]] [[دستگاه حکومت]] و مورد [[اعتماد]] نبودن آن است<ref>نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۲۱۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۴.</ref> | ||
==جامعه تبعیضی== | == جامعه تبعیضی == | ||
جامعه تبعیضی، جامعهای است که رابطه [[انسانها]] بر اساس استعباد و [[استثمار]] است. یعنی بهرهکشی جبری و زندگی افرادی به حساب کار و [[زحمت]] افراد دیگر<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۱۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۴.</ref> | جامعه تبعیضی، جامعهای است که رابطه [[انسانها]] بر اساس استعباد و [[استثمار]] است. یعنی بهرهکشی جبری و زندگی افرادی به حساب کار و [[زحمت]] افراد دیگر<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۱۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۴.</ref> | ||
==جامعه طبیعی== | == جامعه طبیعی == | ||
جامعه طبیعی، جامعهای است که هر گونه بهرهکشی و زندگی یک فرد به حساب فرد دیگر محکوم است؛ رابطه انسانها رابطه “تسخیر متقابل” است؛ همه آزادانه و در حدود امکانات و استعدادهای خود میکوشند و همه مسخّر مسخر و و رام یکدیگرند، یعنی [[استخدام]] طرفین حکمفرماست<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۱۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۴.</ref> | جامعه طبیعی، جامعهای است که هر گونه بهرهکشی و زندگی یک فرد به حساب فرد دیگر محکوم است؛ رابطه انسانها رابطه “تسخیر متقابل” است؛ همه آزادانه و در حدود امکانات و استعدادهای خود میکوشند و همه مسخّر مسخر و و رام یکدیگرند، یعنی [[استخدام]] طرفین حکمفرماست<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۱۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۴.</ref> | ||
==[[جامعه]] کامل== | == [[جامعه]] کامل == | ||
جامعه کامل هم، جامعهای است که دریافت [[عقلی]] و فکریاش هر چه بیشتر باشد، و [[مدینه فاضله]] [[افلاطون]] میشود “مدینة الحکماء” (چون افلاطون چنین نظری داشته) یعنی هر چه که افراد جامعه به سوی [[حکمت]] و [[دانایی]] و [[فرزانگی]] سوق داده شوند جامعه کمال بیشتری پیدا میکند<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۵۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۴.</ref> | جامعه کامل هم، جامعهای است که دریافت [[عقلی]] و فکریاش هر چه بیشتر باشد، و [[مدینه فاضله]] [[افلاطون]] میشود “مدینة الحکماء” (چون افلاطون چنین نظری داشته) یعنی هر چه که افراد جامعه به سوی [[حکمت]] و [[دانایی]] و [[فرزانگی]] سوق داده شوند جامعه کمال بیشتری پیدا میکند<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۵۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۰۴.</ref> | ||
== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']] | # [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
[[رده:جامعه | [[رده:جامعه]] | ||