جعفر بن علی الهادی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار'
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان') |
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
#[[جعفر]]، [[اموال]] را از قمیها خواست در حالی که این [[ظلم]] و [[زور]] است، همچنین او مستحق دریافت آنها نبود و خودش نیز این را میدانست و این مطلب، نشان دهنده این است که [[جعفر]] از [[محرمات]] دوری نمیکرد و اگر [[اموال]] را از قمیها میگرفت در میخوارگی و [[گناه]] صرف میکرد. | #[[جعفر]]، [[اموال]] را از قمیها خواست در حالی که این [[ظلم]] و [[زور]] است، همچنین او مستحق دریافت آنها نبود و خودش نیز این را میدانست و این مطلب، نشان دهنده این است که [[جعفر]] از [[محرمات]] دوری نمیکرد و اگر [[اموال]] را از قمیها میگرفت در میخوارگی و [[گناه]] صرف میکرد. | ||
#کمک خواستن [[جعفر]] از آن [[حاکم]] [[ظالم]] و ضد [[شیعه]] و جواب [[حاکم]] که به قمیها [[دستور]] داد، [[اموال]] را به [[جعفر]] بدهند؛ به سبب محبتی که به [[جعفر]] داشت، بوده است یا این کار [[حاکم]]، اعتراف ضمنی به [[امامت]] [[جعفر]] بوده، که میخواست [[جمال]] و [[قداست]] [[امامت]] زشت شود و معنویات [[امامت]]، خُرد شود و مفهوم [[امامت]] بین [[شیعه]]ها تغییر کند؟ ای کاش! فضاحت این کار به این جا، تمام میشد وای کاش! [[جعفر]] به این مقدار اکتفا می کرد؛ ولی او نزد [[حاکم]] رفت تا به او بیست هزار [[دینار]] [[رشوه]] دهد تا اینکه به [[امامت]] [[جعفر]] اعتراف کند! به [[ناتوانی]] و [[ذلت]] این [[نادان]] نگاه کنید که چگونه به وسایلی سست و بی فایده چنگ زد تا مقامش را تثبیت و مکانش را تقویت کند؟! چگونه از [[گمراهان]] کمک میگرفت تا [[حق]] را از بین ببرد و چگونه وسایلش را آماده میکرد تا [[هدف]] شیطانیاش را محقق کند؟! من از [[جعفر]] و کارهایش تعجب نمیکنم؛ چون در زمان خودمان، امثال [[جعفر]] بسیار هستند که فاقد پایگاه مردمی و طرد شده از [[جامعه دینی]] میباشند و چگونه دست [[بیعت]] به [[حاکمان ظالم]] میدهند تا به امتیازی کوچک درباره آنها اعتراف کنند. | #کمک خواستن [[جعفر]] از آن [[حاکم]] [[ظالم]] و ضد [[شیعه]] و جواب [[حاکم]] که به قمیها [[دستور]] داد، [[اموال]] را به [[جعفر]] بدهند؛ به سبب محبتی که به [[جعفر]] داشت، بوده است یا این کار [[حاکم]]، اعتراف ضمنی به [[امامت]] [[جعفر]] بوده، که میخواست [[جمال]] و [[قداست]] [[امامت]] زشت شود و معنویات [[امامت]]، خُرد شود و مفهوم [[امامت]] بین [[شیعه]]ها تغییر کند؟ ای کاش! فضاحت این کار به این جا، تمام میشد وای کاش! [[جعفر]] به این مقدار اکتفا می کرد؛ ولی او نزد [[حاکم]] رفت تا به او بیست هزار [[دینار]] [[رشوه]] دهد تا اینکه به [[امامت]] [[جعفر]] اعتراف کند! به [[ناتوانی]] و [[ذلت]] این [[نادان]] نگاه کنید که چگونه به وسایلی سست و بی فایده چنگ زد تا مقامش را تثبیت و مکانش را تقویت کند؟! چگونه از [[گمراهان]] کمک میگرفت تا [[حق]] را از بین ببرد و چگونه وسایلش را آماده میکرد تا [[هدف]] شیطانیاش را محقق کند؟! من از [[جعفر]] و کارهایش تعجب نمیکنم؛ چون در زمان خودمان، امثال [[جعفر]] بسیار هستند که فاقد پایگاه مردمی و طرد شده از [[جامعه دینی]] میباشند و چگونه دست [[بیعت]] به [[حاکمان ظالم]] میدهند تا به امتیازی کوچک درباره آنها اعتراف کنند. | ||
#[[حاکم]] [[عباسی]] فهمید که همراهی او با [[جعفر]]، نفع و فایدهای برای آنها ندارد؛ چون اصول عقیدتی [[امامت]] (نزد [[شیعه]])، جوانب کامل دارد و از جمیع جهات مرتبط است و امکان بازی با آن نیست و امکان تغییر مفهومش نیز وجود ندارد؛ پس او را ببین که از نظر اولیهاش، تغییر جهت میدهد و [[حق]] را به مسافران قمی میدهد و میگوید: این عده، [[پیام]] رسان هستند و [[وظیفه]] [[پیام]] رسان، رساندن [[پیام]] است. با این جمله، راهها را به روی [[جعفر]] بست و باعث [[ناامید]] شدن او و قطع آرزوهایش گردید! پس قمیها از شر [[جعفر]] و اطرافیانش ترسیدند و از [[معتمد عباسی]] خواستند که آنها را با مراقبان امنیتی [[حمایت]] کند تا از شهر خارج شوند و [[حاکم]]، درخواستشان را قبول کرد و همراهشان سربازانی را فرستاد تا از شهر به [[سلامت]] خارج شوند. همچنین از سرگردانی و حیرتی که بر قمیها قبل از رسیدن به شهرشان، مسلط شده بود- که [[جانشین]] [[امام عسکری]]{{ع}} را نشناختهاند- مپرس! این جا بود که [[لطف خداوند]]، شامل آنها شد و از این سرگردانی، [[نجات]] پیدا کردند؛ غلامی از نزد [[امام زمان]] {{ع}} آمد بود و آنها را به اسم هایشان صدا زد و به مکان [[امام زمان]] {{ع}} [[هدایت]] کرد و با این جریان، مشکلشان حل شد و امر پنهان، | #[[حاکم]] [[عباسی]] فهمید که همراهی او با [[جعفر]]، نفع و فایدهای برای آنها ندارد؛ چون اصول عقیدتی [[امامت]] (نزد [[شیعه]])، جوانب کامل دارد و از جمیع جهات مرتبط است و امکان بازی با آن نیست و امکان تغییر مفهومش نیز وجود ندارد؛ پس او را ببین که از نظر اولیهاش، تغییر جهت میدهد و [[حق]] را به مسافران قمی میدهد و میگوید: این عده، [[پیام]] رسان هستند و [[وظیفه]] [[پیام]] رسان، رساندن [[پیام]] است. با این جمله، راهها را به روی [[جعفر]] بست و باعث [[ناامید]] شدن او و قطع آرزوهایش گردید! پس قمیها از شر [[جعفر]] و اطرافیانش ترسیدند و از [[معتمد عباسی]] خواستند که آنها را با مراقبان امنیتی [[حمایت]] کند تا از شهر خارج شوند و [[حاکم]]، درخواستشان را قبول کرد و همراهشان سربازانی را فرستاد تا از شهر به [[سلامت]] خارج شوند. همچنین از سرگردانی و حیرتی که بر قمیها قبل از رسیدن به شهرشان، مسلط شده بود- که [[جانشین]] [[امام عسکری]]{{ع}} را نشناختهاند- مپرس! این جا بود که [[لطف خداوند]]، شامل آنها شد و از این سرگردانی، [[نجات]] پیدا کردند؛ غلامی از نزد [[امام زمان]] {{ع}} آمد بود و آنها را به اسم هایشان صدا زد و به مکان [[امام زمان]] {{ع}} [[هدایت]] کرد و با این جریان، مشکلشان حل شد و امر پنهان، آشکار گردید و [[حیرت]] از بین رفت. بعد از همه اینها... [[جعفر]] ادعا کرد، تنها [[وارث]] [[امام عسکری]]{{ع}} خودش است در حالی که منکر وجود [[امام زمان]] {{ع}} و منکر برادرش [[امام عسکری]]{{ع}} بود و خودش را مستحق بر تمام اموالی که از [[امام عسکری]]{{ع}} باقی مانده بود، میدانست و [[کلام]] [[امام حسین]]{{ع}} را درباره خودش محقق میدانست: "[[قائم]] این [[امت]]، نهمین نواده من و او [[صاحب]] [[غیبت]] و زنده است که [[میراث]] او را تقسیم میکنند"<ref>[[سید محمد کاظم قزوینی|قزوینی، سید محمد کاظم]]، [[امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور (کتاب)|امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور]]، ص ۱۴۵-۱۵۷.</ref>. | ||
==پرسش مستقیم== | ==پرسش مستقیم== | ||
* [[جعفر کذاب کیست؟ (پرسش)]] | * [[جعفر کذاب کیست؟ (پرسش)]] |