حجت الهی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
==معناشناسی حجت== | |||
حجّت در لغت بهمعنای دلیل و برهان و دلیلی است که با آن مدّعا اثبات شده و حریف را قانع یا دفع میکنند<ref> لسانالعرب، ج۳، ص۵۲، تاجالعروس، ج۳، ص۳۱۴، حجج.</ref> و در اصطلاح اصول فقه، دلیلی است که واسطه اثبات احکام شرعی باشد<ref> فرائدالاصول، ج۱، ص۵۱؛ اصولالفقه، ج۲، ص۱۲.</ref> و | |||
==رابطه حجة الله بودن با نظریه [[نصب الهی امام]]== | ==رابطه حجة الله بودن با نظریه [[نصب الهی امام]]== | ||
از مباحث قابل [[تأمل]] این است که اگر در روایتی، [[امام]]، [[حجت خدا]] خوانده شده باشد، آیا میتوان | از مباحث قابل [[تأمل]] این است که اگر در روایتی، [[امام]]، [[حجت خدا]] خوانده شده باشد، آیا میتوان آنرا به معنای [[الهی]] بودن [[امام]] دانست و یا اینکه [[حجت خدا]] بودن، اعم از [[نصب الهی]] یا مردمی بودن [[انتخاب امام]] است؟ اگر لازمه [[حجت خدا]] بودن [[امام]]، [[الهی بودن امامت]] ایشان است، این [[امامت الهی]] زیر مجموعه کدام یک از اقسام [[امامت]] "دینی و سیاسی" قرار میگیرد؟ | ||
برای پاسخ میتوان از معنای لغوی این واژه و کاربرد آن در [[روایات]] بهره گرفت. | |||
برای پاسخ میتوان از معنای لغوی این واژه و کاربرد آن در [[روایات]] بهره گرفت. "الحجّة" در لغت به معنای [[برهان]]<ref>محمد بن مکرم بن منظور، لسانالعرب، ج۲، ص۲۲۸؛ مبارک بن محمد بن اثیر جزری، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۳۴۱؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۲۱.</ref> و [[دلیل]] [[پیروزی بر دشمن]] هنگام [[دشمنی]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۱۰؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسانالعرب، ج۲، ص۲۲۸.</ref> است؛ پس [[حجت خدا]] به معنای [[دلیل]] و [[برهان]] [[الهی]] است. با توجه به این معنا، اگر [[امام]]، [[حجت خدا]] باشد، میتوان گفت او [[دلیل]] [[خدا]] برای ساکت کردن [[منکران]] و [[خطاکاران]] است؛ یعنی با [[وجود امام]]، برای [[مردم]] در [[نافرمانی]] از [[دستور خداوند]] عذر و بهانهای باقی نمیماند. این مطلب در [[روایات]] نیز [[تأیید]] شده است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "حجت [[خدا]] بر [[مردم]] [[استوار]] نمیشود؛ مگر به وجود امامی که [در نظر [[مردم]]] شناخته شود"<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. بنابراین کاربرد این واژه درباره [[امام]]، بر [[جایگاه]] [[عظیم]] ایشان دلالت میکند؛ چنان که در [[روایات]] آمده است، [[حجت خدا]] باید [[معصوم]] باشد؛ زیرا با توجه به [[احتجاج]] [[خداوند]] به ایشان، وی [[هدایتگر]] [[مردم]] است و [[هدایتگر]] [[مردم]] نیز نمیتواند خود دچار [[خطا]] و [[عصیان]] گردد: او ([[امام]]) [[معصوم]] است و مشمول کمک و [[تأیید الهی]] است، از [[خطا]] و [[لغزش]] ایمن است، [[خدا]] او را به این صفات اختصاص داده تا [[حجت]] وی بر [[بندگان]] و [[گواه]] او بر مخلوقاتش باشد، “این [[فضل الهی]] است که به هر که خواهد، عطا کند و [[خدا]] صاحب [[فضل]] بزرگی است”<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}} «این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>. آیا [[مردم]] قادرند چنین امامی را [[انتخاب]] کنند؟<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمالالدین، ج۲، ص۶۸۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۲.</ref>. | |||
به علاوه، [[روایات]] متعددی وجود دارد که از اختصاص [[علوم ویژه]] به [[حجت خدا]] حکایت دارد<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷، ۲۵۸ و ۵۰۹؛ روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.</ref>. روشن است | به علاوه، [[روایات]] متعددی وجود دارد که از اختصاص [[علوم ویژه]] به [[حجت خدا]] حکایت دارد<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷، ۲۵۸ و ۵۰۹؛ روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.</ref>. روشن است تشخیص چنین [[انسانی]] که [[معصوم]] است و دارنده [[کمالات]] و [[علوم]] خاصی است، تنها در توان [[خداوند]] است. این امر، ما را به [[الهی]] بودن [[حجت خدا]] میرساند. افزون بر اینکه [[امام سجاد]]{{ع}} حجت الهی را کسی معرفی کرده که در [[ارتباط مستقیم]] با خداست<ref>{{متن حدیث|لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ فَلَا لِلَّهِ دُونَ حُجَّتِهِ سِتْرٌ}}؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۵.</ref>. | ||
بخش دیگری از [[کلام]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز حاکی از [[الهی]] بودن [[حجت خداوند]] است. از [[امام علی]]{{ع}} چنین [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۲۲۱؛ ابو الفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴.</ref>. [[اخبار]] متعددی با مضمون فوق، در کتابهای [[روایی]] وجود دارند. چنین روایاتی نشاندهنده [[نصب الهی]] [[حجت]] | |||
بخش دیگری از [[کلام]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز حاکی از [[الهی]] بودن [[حجت خداوند]] است. از [[امام علی]]{{ع}} چنین [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۲۲۱؛ ابو الفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴.</ref>. [[اخبار]] متعددی با مضمون فوق، در کتابهای [[روایی]] وجود دارند. چنین روایاتی نشاندهنده [[نصب الهی]] [[حجت]] هستند؛ چراکه ممکن است [[مردم]] در [[انتخاب امام]] خود به توافق نرسند که ـ بر فرض مردمی بودن [[انتخاب]] [[حجت]] ـ در آن صورت، حجتی نخواهد بود و این امر با [[کلام]] [[اهل بیت]]{{عم}} راجع به خالی نشدن [[زمین]] از وجود [[حجت]] در [[تعارض]] است. همچنین در [[سخنان امام سجاد]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|لَمْ تخلو [تَخْلُ] الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِيهَا ظَاهِرٌ مَشْهُورٌ أَوْ غَائِبٌ مَسْتُورٌ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی، ص۱۸۶؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمالالدین، ج۱، ص۲۰۷؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱۷؛ همچنین ر.ک: همان، ص۲۴۴، ۲۸۹، ۲۹۲ و ۲۹۴ و ج۲، ص۶۵۶-۶۵۷؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، أمالی، ص۲۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۳۲۱؛ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۷۴ و ۱۸۵.</ref>. این [[حدیث]] میگوید ممکن است حجت الهی [[غایب]] و پوشیده باشد؛ در حالی که [[غیبت]] آن حجت الهی که منتخب [[مردم]] است، معنا ندارد. [[بدیهی]] است کسی که [[مردم]] او را به عنوان [[امام]] [[انتخاب]] کردهاند، معلوم و مشهور است؛ اما ممکن است کسی منتخب [[خداوند]] باشد، ولی در میان [[مردم]] معلوم و مشهور نباشد. | |||
افزون بر این مطلب، روایاتی وجود دارد که در آن [[اهل بیت]]{{عم}} خود را حجت الهی میدانند<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۸ و ۲۴۳.</ref>؛ در حالی که بیشتر ایشان منتخب [[مردم]] نبودند. بنابراین از استعمال این واژه در کلمات [[اهل بیت]]{{عم}} میتوان [[نصب الهی]] را استفاده نمود. | افزون بر این مطلب، روایاتی وجود دارد که در آن [[اهل بیت]]{{عم}} خود را حجت الهی میدانند<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۸ و ۲۴۳.</ref>؛ در حالی که بیشتر ایشان منتخب [[مردم]] نبودند. بنابراین از استعمال این واژه در کلمات [[اهل بیت]]{{عم}} میتوان [[نصب الهی]] را استفاده نمود. | ||
در پاسخ به [[پرسش]] دوم نیز میتوان گفت: همانطور که گذشت، [[خداوند]] میتواند با [[تمسک]] به [[حجت]]، [[منکران]] و [[خطاکاران]] را ساکت نماید و در [[حقیقت]]، وجود [[حجت]]، [[راه]] عذر و بهانه را برای [[نافرمانی]] میبندد. این سخن و دیگر شواهد از [[روایات]]<ref>بخشی از روایات، حجت را «بیان کننده دین» خواندهاند، مانند: {{متن حدیث|مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ الْحُجَّةُ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ...}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸).</ref> نشان میدهند که [[حجت خدا]] بیانکننده [[دین خدا]] و [[طریق صحیح]] شناختن [[خوبیها]] از [[گناهان]] است. در روایاتی آمده است | |||
بنابراین [[حجت خدا]] را میتوان لااقل به معنای | در پاسخ به [[پرسش]] دوم نیز میتوان گفت: همانطور که گذشت، [[خداوند]] میتواند با [[تمسک]] به [[حجت]]، [[منکران]] و [[خطاکاران]] را ساکت نماید و در [[حقیقت]]، وجود [[حجت]]، [[راه]] عذر و بهانه را برای [[نافرمانی]] میبندد. این سخن و دیگر شواهد از [[روایات]]<ref>بخشی از روایات، حجت را «بیان کننده دین» خواندهاند، مانند: {{متن حدیث|مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ الْحُجَّةُ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ...}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸).</ref> نشان میدهند که [[حجت خدا]] بیانکننده [[دین خدا]] و [[طریق صحیح]] شناختن [[خوبیها]] از [[گناهان]] است. در روایاتی آمده است [[خداوند]]، حجتش را از پاسخ مسائل گوناگون [[آگاه]] کرده است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷.</ref> و یا اینکه [[حجت خدا]] به نیازمندیهای [[مردم]] برای [[شناخت]] [[راه]] [[سعادت]]<ref>بنابر روایاتی، نشناختن حجت خدا گمراهی را در پی خواهد داشت (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۷)؛ از آنجا که حجت خدا باید پاسخگوی مردم مختلف باشد، در روایاتی آمده است که حجت خدا به زبانهای اقوام مختلف، عالِم و از نیازهای آنها آگاه است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۳). روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.</ref> که همان [[دین]] خداست، عالِم است. بنابراین [[حجت خدا]] را میتوان لااقل به معنای "مرجعیت و [[امامت]] دینی" [[امام]] دانست. از این رو دلالت بر [[حاکمیت]] و [[رهبری سیاسی]] مشروط به وجود قرینه خواهد بود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۵۱.</ref>. | ||
==[[شبهه]] رابطه [[حجت]] الهیانگاری [[امامان]] و [[خاتمیت]]== | |||
برخی مدعیاند [[خاتمیت]]، پایان حجیّت، قداست و پذیرش بدون مطالبه دلیل است؛ چراکه آنها جزء مختصات [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} بودند و با [[رحلت]] آن حضرتَ، دیگر ما به [[انسان|انسانی]] قائل نیستیم که قول و فعلش برای ما [[حجت]] و دارای قداست و موجب تعبد و التزام به آن بدون مطالبه دلیل باشد؛ برای اینکه [[حجیت]] ذاتی شخصیّتهای دینی به [[پیامبران]] اختصاص داشته و در آیین [[اسلام]] تنها [[حضرت محمد]]{{صل}} از آن بهرهمند بود. براین اساس، [[جایگاه]] خاصی که [[شیعه]] برای امامان{{ع}} قائل است و آنان را دارای [[مقام]] قدسی و [[حجت الهی]] وصف میکند، با اصل [[خاتمیت]] تعارض دارد. | |||
در این زمینه گفته شده: "آنچه ذاتی [[اسلام]] است، شخصیّت [[پیامبر]] و تجربه باطنی و اوامر و نواهی ناشی از آن تجارب است که با [[رحلت]] ایشان خاتمه میپذیرد و هرچه پس از آن میآید باید چنان [[تفسیر]] شود که با این اصل اصیل و رکن رکین منافات پیدا نکند. [[غالیان]] بسیار بودهاند چه آنان که اولیای [[خدا]] را رتبهای خدایی دادهاند و چه آنان که آنان را در مرتبه [[پیامبر]] نشاندهاند"<ref>بسط تجربه نبوی، ص ۱۴۴.</ref>. البتّه پیش از این روشنفکر، برخی دگراندیشان [[شیعی]] اشکال فوق را مطرح کرده بودند<ref>ابوالفضل برقعی سه دهه پیش با اشاره به دعای عدیله « اقوالهم حجة» نوشته است: «آیا [[جعل]] [[حجت]] به دست شما دعاسازان است یا [[حجت]] الهی را [[خدا]] باید [[حجت]] قرار دهد. [[خدا]] کجا گفته اقوال [[ائمه]] [[حجت]] است تا شما هر خرافاتی به نام [[ائمه]] و قول ایشان [[جعل]] کنید!»، ( تضاد با مفاتیح، صص ۲۴و۲۵).</ref> | |||
شبهه ناسازگاری [[حجیت]] انگاری [[امامان]] با [[خاتمیت]] در دو نکته قابل تحلیل است: | |||
#'''ناسازگاری با شخصیّت حقوقی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}:''' [[پیامبر اسلام]] از سوی [[خداوند]] دارای یک شخصیّت حقوقی بود که مهمترین مؤلفه آن خصلت "[[ولایت]]" است و لازمه آن، [[حق تشریع]] احکام، خطابات آمرانه، پذیرفتن حکم وی بدون مطالبه دلیل و تعدی و [[حجیت]] تجربه دینی وی در سایر افراد است. یک روشنفکر به اصطلاح مسلمان در اینباره میگوید: "این عنصر "عنصر مقوم شخصیّت حقوقی پیامبر" [[ولایت]] است، [[ولایت]] به معنای این است که شخصیّت شخص سخنگو [[حجت]] سخن و فرمان او باشد و این همان چیزی است که به [[خاتمیت]] مطلقاً ختم شده است. ما سخن هیچکس را نمیپذیریم مگر اینکه دلیلی بیاورد یا به قانونی استناد کند. امّا [[پیامبران]] چنین نبودند؛ آنان خود پشتوانه سخن و فرمان خود بودند، [[حجت]] سرخود بودند... تجربه دینی آنان متعدی بود نه لازم، حکمش دیگران را هم شامل میشد، تکلیف آوردند، و [[عمل]] آفریناند"<ref>بسط تجربه نبوی، صص ۱۳۳،۱۳۲.</ref>. وی تصریح میکند با [[رحلت پیامبر]] اسلام، اعتبار [[حجت الهی]] نیز پایان یافته است و این شامل اقوال [[امامان]] نیز میشود: "پس از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دیگر هیچکس ظهور نخواهد کرد که شخصیّتش به لحاظ دینی ضامن صحت سخن و حسن رفتارش باشد و برای دیگران تکلیف دینی بیاورد"<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۳۴.</ref>. | |||
#'''عدم [[حجیت]] [[روایات]] [[ائمه]]{{ع}}:''' لازمه انحصار شخصیّت حقوقی و دینی به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، نفی [[حجیت]] به صورت مطلق از دیگران و به صورت خاص از [[امامان]] در حوزه دین و [[تفسیر]] آن از طریق [[روایات]] است؛ چراکه در زعم مدعی تئوری فوق، [[حجت]] انگاری کلام و [[تفسیر]] [[امامان]] با [[خاتمیت]] ناسازگار است. یک روشنفکر به اصطلاح مسلمان در اینباره میگوید: "پس از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} دیگر هیچکس ظهور نخواهد کرد که شخصیّت به لحاظ دینی ضامن صحت سخن و حسن رفتارش باشد و برای دیگران تکلیف دینی بیاورد"<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۳۳.</ref> "[[تفسیر]] کلمات [[خدا]] و [[پیامبر]] هم نمیتواند شخصی و متکی به شخصیّتها باشد، آنهم باید دسته جمعی و مستدل باشد<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۳۴.</ref>. او از [[خاتمیت]] [[حجت الهی]] به مقوله [[معرفت]] و [[تفسیر]] متن دینی تعدی میکند و لازمه [[خاتمیت]] را ختم [[حجیت]] [[تفسیر]] متون دینی و به عبارتی جزمی نبودن [[معرفت دینی]] [[تفسیر]] میکند: "هیچ کلام و متن دینی را هم نمیتوان چنان [[تفسیر]] کرد که حق [[ولایت]] بدین معنی را به کسی بدهد این عین تناقض است که [[رسول]] خاتم به کسی یا کسانی حقوقی را ببخشند که ناقض [[خاتمیت]] باشد"<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۳۵.</ref>. پیام [[خاتمیت]] این است که هیچ فهمی از [[دین]] را [[فهم]] خاتم ندانیم و از این طریق، راه این دریا را دریاهای دیگر بگشاییم و به بسط تجربه [[نبوی]] مجال بدهیم"<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۵۹.</ref>. "خاتمالنبیین آمده است، اما خاتمالشارحین نیامده است و سخن هیچکس در مقام شرح و [[تفسیر]] در [[رتبه]] [[وحی]] نمینشیند، لذا اگر چه [[دین]] خاتم داریم، اما [[فهم]] خاتم نداریم و گرچه [[دین]] کامل داریم (که مدعای درون [[دین]] است و به تبع تصدیق نبی، تصدیق میشود) امّا [[معرفت دینی]] کامل نداریم<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۴۸.</ref>. | |||
ایشان تصریح میکند ما تنها در کلام [[نبوی]] دنبال دلیل نمیگردیم، امّا در کلام غیر [[پیامبر]] حتّی [[حضرت علی]]{{ع}} نیز باید ملاک پذیرش آن دلیل باشد وگرنه صرف شخصیّت صاحب سخن، حجّتآور نخواهد بود: "اگر دلیل قانعکننده باشد، مدّعا را میپذیریم و اگر نباشد، دیگر مهمّ نیست استدلالکننده [[امام علی|علی]]{{ع}} باشد یا دیگری، از این پس دلیل پشتوانه سخن است نه گوینده صاحب کرامت آن"<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۳۵.</ref>. همو در آخرین موضعگیریاش نیز [[حجیت]] قول [[امامان]] را با [[خاتمیت]] ناسازگار توصیف میکند<ref>پاسخ اوّل به بهمنپور، اوّل شهریور ۸۴، سایت بازتاب و سروش.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۱۵۸ - ۱۷۴.</ref> | |||
==پاسخ [[شبهه]]== | |||
در تحلیل و نقد ادّعای فوق نکات ذیل در خور تأمّل است: | |||
===ادعای بدون دلیل=== | |||
مدّعی تنافی باید ادّعای خود یعنی تنافی [[واجب الاطاعة]] و [[حجت]] بودن [[امام]]{{ع}} با [[نبوت]] و اصل [[خاتمیت]] را ثابت کند؛ در حالیکه به صرف ادّعا بسنده نموده است. علاوه بر این در نکات بعدی عکس ادّعای فوق را ثابت خواهد شد. | |||
===[[حجت]] و مفترض الطّاعه، لازمۀ [[عصمت]]=== | |||
با [[وجود امام]] و شخص [[معصوم]] در [[جامعه]] و اعلام و [[تأیید]] آن توسط [[قرآن]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، آیا مقصود از آن اعلام و [[تأیید]] و سفارشهای مکرر در [[اطاعت]] از آن، [[وجوب اطاعت]] و [[پیروی]] از آن نیست؟ آیا لازمهٔ [[عصمت]] این نیست که حرف و عمل، مواضع و تکالیفش، مفترض الطاعه و مطابق واقع و برای دیگران [[حجت]] و معیار باشد؟ اگر بر [[عصمت]] [[امامان]] خدشه وارد شود و مورد انکار قرار گیرد، برای طرح [[شبهه]] فوق (انکار [[لزوم اطاعت]] و [[حجیت]] اقوال امامان) مجالی باقی میماند، امّا با فرض [[عصمت]]، [[شبهه]] ناموجّه است؛ چراکه در آن به معنا و لازمهٔ [[عصمت]] توجّه نشده است. | |||
===سفارش [[قرآن]] به [[اطاعت]] و [[جعل]] حجّیت=== | |||
[[قرآن کریم]] [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را هم طراز و هم ردیف [[اطاعت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] ذکر کرده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}<ref>ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. در این [[آیه شریفه]] با یک امر {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} از [[مردم]] خواسته از [[پیامبر]] و {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] و [[پیروی]] کنند، در حقیقت [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] [[پیامبر]] تلقّی شده است. اینکه در [[شبهه]] گفته شده [[اطاعت]] به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد با صریح آیۀ شریفه ناسازگار است. البتّه در [[تفسیر]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بحث است که آیا آن به [[امام]] معصوم{{ع}} اختصاص دارد یا به غیر آن نیز شامل میشود؟ [[شیعه]] و [[سنی]] در شمول آن بر [[رهبر]] واجد شرایط دینی اتّفاق نظر دارند<ref>«الامامة هی خلافة الرسول فی اقامة الدین بحیث یجب اتباعه علی کافة الأمة»، (شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۵ و نیز: سیف الدین آمدی، ابکار الأفکار فی اصول الدّین، ج ۳، ص ۴۱۶).</ref> که مصداق بارز آن [[ائمه اطهار]] هستند و [[روایات]] مختلفی از [[فریقین]] وارد شده است<ref>ر. ک: شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۱ و [[تفاسیر]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، ذیل آیهٔ فوق.</ref> امّا [[اهل تسنن]] آنرا به هر [[حاکم]] و [[رهبری]] تعمیم داده و بعضی از آنها آنرا شامل [[حاکم]] فاسق نیز میدانند<ref>ر.ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹.</ref> پس "مفترض الطاعه" نه به [[شیعه]] اختصاص دارد و نه با اصل [[خاتمیت]] تعارض پیدا میکند. چراکه [[خاتمیت]] تنها در قلمرو [[نبوت]] و نزول [[وحی]] و [[شریعت]] جدید معنا و مفهوم پیدا میکند و آن با ظهور [[انسان|انسانهای]] [[معصوم]]، مفترض الطاعه و [[حجت الهی]] تهافتی ندارد. | |||
===[[جعل]] [[حجیت]] توسّط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}=== | |||
مدّعی تئوری فوق میکوشید با توسّل به خاتمیّت، تنها و آخرین [[حجت الهی]] و آسمانی را [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} معرفی کند و از آن طریق [[شأن]] و مرتبهٔ خاصّ [[ائمه اطهار]]{{ع}} را به حدّ [[انسان|انسانهای]] عادی فروکاسته بود، اما اگر منتقد محترم به تئوری فوق باور دارد و میپذیرد حداقل [[حضرت محمد]]{{صل}} یک شخصیّت حقوقی دارد که باید آن حضرت را [[حجت الهی]] قلمداد کرد و کلام و نظر ایشان را به تعبیر خود بدون مطالبه دلیل پذیرفت، باید به لازمۀ ادّعای خود نیز ملتزم باشد، یعنی [[روایات]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در حقّ [[امام علی]]{{ع}} و [[منزلت]] و [[مقام]] آن حضرت و دیگر [[امامان]] را بپذیرد. با این پیش فرض، وقتی به [[روایات]] [[پیامبر]] در حقّ [[امام علی|علی]]{{ع}} نیمنگاهی میاندازیم پی میبریم که [[حضرت علی]]{{ع}} توسّط [[پیامبر]] و خداوند، دارای یک شخصیّت حقوقی در [[اسلام]] است که لازمۀ آن [[جعل]] [[حجیت]] و [[مقام ولایت]] ـ نه [[نبوت]] ـ برای [[حضرت علی]]{{ع}} است. چنانکه در شرح [[حدیث منزلت]] گفته شد، [[پیامبر اسلام]] با [[حدیث منزلت]] و دیگر [[روایات]] و همچنین [[آیات]] متعدّد [[مقام امامت]] به معنای [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] و [[جانشینی]] [[پیامبر]] در [[شئون دینی]] را به [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفویض]] کرده است که لازمۀ آن [[حجیت]] اقوال و افعال حضرت برای [[مسلمانان]] و [[اعتبار روایات]] و [[تفاسیر]] [[امام]]{{ع}} در [[معرفت دینی]] است. [[آیات]] و [[روایات]] متعدّدی در این باب از [[فریقین]] گزارش شده است که ما در اینجا به اشاره بسنده میکنیم: | |||
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} حجت خدا:''' [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بارها به [[مقام]] و [[منزلت امام]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به عنوان [[برگزیده]] و [[حجت الهی]] تصریح داشته است، چنانکه خطاب به یکی از [[اصحاب]] خویش با اشاره به آن حضرت فرمود:{{متن حدیث|يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه}} <ref>تاریخ میدنة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۰۴.</ref>. نکتهٔ قابل تأمّل در این [[حدیث]] توصیف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} را به [[حجت الهی]] مانند خودش است، [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} گویا [[حجت خدا]] بودن هر دو را به یک سیاق [[تفسیر]] میکند. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} همچنین فرمود:{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَهُ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه}}<ref>«خداى سبحان؛ على عليه السّلام و همسر و فرزندانش را حجّتهاى خود بر [[مردم]] قرار داده است» شواهد التنزیل، ج۱، ص۷۶. </ref> | |||
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[واجب الاطاعة]]:''' آیۀ زیر [[مؤمنان]] را به [[اطاعت]] از [[خداوند]] و [[رسول|رسول]] و [[أولی الأمر]] امر میکند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[روایات]] متعدّد {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را ـ که [[اطاعت]] آن [[اطاعت]] از [[رسول]] است ـ بر [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفسیر]] میکند<ref>موسوعه الامام علی، ج ۲، صص ۱۲۹ و ۱۶۹.</ref>. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[روایات]] دیگر به تصدیق و [[اطاعت]] حضرت امر مینمایند:{{متن حدیث|إِنَّ إِمَامَكُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَنَاصِحُوهُ وَ صَدِّقُوهُ}} <ref>«امام شما على بن ابى طالب است، پس او را تصديق كرده و با او اخلاص ورزيد» شرح [[نهج البلاغه]] این ابی الحدید، ج ۳، ص ۹۸؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۲۲۵.</ref>؛ {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا}}<ref>«اين برادر و وصى و وزير و جانشين من در ميان شما است، سخن او را بشنويد و فرمان بريد» همان، ج۱۳، ص ۲۴۴؛ ج۲، ص ۱۴۵؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۸. </ref> | |||
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} ولیّ خداوند:''' [[خداوند]] در آیۀ ذیل ولیّ [[مؤمنان]] را خداوند، [[پیامبر]] و کسانی که نماز و [[زکات]] در حال رکوع اقامه میکنند معرّفی میکند: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند؛ سوره مائده، آیه۵۵.</ref>. [[پیامبر اسلام]] در [[روایات]] متعدّد آنرا بر [[حضرت علی]]{{ع}} تطبیق میکند <ref>موسوعةالامام علی، ج۲، ص ۱۹۷.</ref> | |||
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[ملازم حق]] و [[قرآن]]:''' در [[روایات نبوی]] بین حق و [[قرآن]] از یکسو و [[امام علی]]{{ع}} از سوی دیگر یک نوع رابطه ملازمه غیر قابل انفکاک بیان شده است:{{متن حدیث|عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَة}}<ref>علی با حق و حق نیز با علی است. آن دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا اینکه در قیامت بر من در حوض کوثر وارد شوند؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۱۸. </ref>؛ {{متن حدیث|عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ وَ القُرآنِ، وَ الحٌّق وَ القُرآنِ مَعَ عَلِىٍّ، وَ لَن يَفتِرقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ}} <ref>«على با حقّ و [[قرآن]] است، و حق و [[قرآن]] با على است، و آن دو از هم جدا نخواهند شد، تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند»؛ موسوعة الامام علی، ج۲،ص ۲۳۵.</ref> | |||
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} مدار [[هدایت]] و نجات:''' از [[حضرت علی]]{{ع}} و سایر [[اهل بیت]] در [[روایات نبوی]] به "[[کشتی نوح]]" و "[[پرچم هدایت]]" تعبیر شده است:{{متن حدیث|إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ}} <ref>«مثل اهل بيت من در ميان شما چون كشتى نوح است هر كه سوار آن شد [[نجات]] يافت و هر كه تخلف نمود غرق شد» بحار، ج ۲۳، ص ۱۰۵؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج ۵، ص ۳۵۵؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۱۱، ص ۱۷۸.</ref>؛ {{متن حدیث|إِنَّ رَبَّ الْعَالَمِينَ عَهِدَ لِي عَهْداً فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ إِنَّهُ رَايَةُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْإِيمَانِ وَ إِمَامُ أَوْلِيَائِي}}<ref>«پروردگار عالميان دربارۀ على با من عهد كرده است كه على پرچم هدايت و منار ايمان و [[امام]] اولياء من است» موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۱۸۶.</ref>؛ {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي، أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ، كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض}}<ref>«من در بين شما يادگارى را مىنهم كه اگر به آن چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد. يكى از آن دو بزرگتر از ديگرى است و آن كتاب [[خدا]] است كه ريسمان پيوستهاى است از آسمان به زمين و ديگرى عترتم يعنى اهل بيتم و اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا در حوض بر من وارد شوند» موسوعة امام علی، ج ۲، ص۵۶. </ref> | |||
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[مرجع حل اختلافات]]''': [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[امام علی]]{{ع}} را [[مرجع]] [[حل و فصل اختلافات]] [[امت]] خویش معرفی میکند:{{متن حدیث|أَنْتَ تُبَيِّنُ لِأُمَّتِي مَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ بَعْدِي}}<ref>«تو پس از من اختلافهای [[امت]] را براى آنها تبيين مىكنى» تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص ۳۸۷؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۳۸۲؛ موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۲۴۵.</ref>. [[پیامبر]] در [[روایات]] دیگر به [[تبیین]] بیشتر [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] حضرت میپردازد و [[جایگاه]] حضرت را در این مقوله، با [[جایگاه]] خویش تطبیق میدهد: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ الَّذِي تُبَيِّنُ لِأُمَّتِي مَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ بَعْدِي وَ تَقُومُ فِيهِمْ مَقَامِي قَوْلُكَ قَوْلِي وَ أَمْرُكَ أَمْرِي}} <ref>«اى على! تو كسى هستى كه اختلافات [[امت]] را پس از من برايشان روشن مىكنى و در ميان آنان به جاى من قرار مىگيرى.گفته تو گفته من،فرمان تو فرمان من است» موسوعة امام علی، ج۲، ص۲۴۶. </ref>؛ {{متن حدیث|عَلِيٌّ بَابُ عِلْمِي وَ مُبِينٌ لِأُمَّتِي مَا أُرْسِلْتُ بِهِ مِنْ بَعْدِي}}<ref>«على باب [[علم]] من و روشنگر تمام چيزهائى است كه من از جانب پروردگار براى [[امت]] آوردهام پس از من» موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۲۴۷. </ref>. چگونگی استدلال بر [[روایات]] روشن است. از اینکه [[پیامبر]]، [[امام]]{{ع}} را "[[ولی خدا]]"، "[[واجب الاطاعة]]"، "[[ملازم حق]] و [[ملازم قرآن|قرآن]]"، "[[پرچم هدایت]]"، "[[کشتی نوح]]"، "[[مرجع دین|مرجع]] و [[مفسر دین]]"، "[[متصل به عالم غیب]]" و "[[حجت خدا]]" به صورت متعدّد توصیف میکند که ظاهر بل [[نص]] در [[جعل]] [[حجیت]] است وگرنه اینهمه [[روایات]] و سفارشها لغو خواهد بود. | |||
حاصل آنکه با توجّه به [[روایات]] فوق و بسیاری از روایات دیگر باید گفت انکار شخصیت حقوقی [[امام]]{{ع}} و فروکاستن آن به حدّ [[انسان]] عادی و انکار [[حجیت]] کلام و [[حدیث]] [[امام]] در [[تفسیر]] دین، در نگاه حسن نگرانه، باید آنرا به عدم مشاهده [[روایات]] فوق حمل و توجیه کرد و لذا از منتقدان در حوزهٔ [[امامت]] دلسوزانه استدعا میشود، نیمنگاهی به [[روایات]] مسئله بیندازند تا آفتاب حقیقت روشن گردد. امّا اگر منتقدی با وجود [[روایات]] فوق، باز منکر [[حجت]] انگاری [[امام]]{{ع}} گردد، باید گفت انکار [[حجیت]] [[امام]]{{ع}} به انکار [[حجت]] شخصیت حقوقی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} منجر میشود؛ چراکه بر حسب [[روایات]] متعدّد و [[متواتر]] ـ که بیشترشان از [[فریقین]] گزارش شده است ـ جاعل [[حجیت]] [[امام]]{{ع}} خود [[پیامبر]] و [[خداوند]] است و کسی که کلام و قول [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را ذاتی مینامد باید به لوازم آن یعنی پذیرفتن [[احادیث]] حضرت نیز ملتزم باشد، مگر اینکه [[مسلمان|مسلمانی]] منکر شخصیّت حقوقی و [[حجیت]] آسمانی [[پیامبر]] گردد که در این صورت [[صدق]] اسم «مسلمان» بر وی مشکل بل محال خواهد بود. | |||
===[[حجیت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر]] و خدا=== | |||
از منظر [[شیعه]] [[حجیت]] و [[اطاعت امام]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[خداوند]] است و [[شیعه]] نیز بر ارجاع [[حجیت]] قول [[امام]] به [[پیامبر]] و [[خداوند]] اذعان دارد، لکن از آنجا که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} آخرین [[حجت]] آسمانی از جنس [[نبوت]] خاتمه یافته است، [[حجت]] آسمانی از جنس [[امامت]] و [[ولایت]] جایگزین آن میشود و مطابق [[روایات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[امام]]{{ع}} در همۀ [[شئون]] [[نبوت]] ـ مانند [[مرجعیت]]، [[تفسیر دین]] و [[لزوم اطاعت]] ـ به انجام [[وظیفه]] خواهد پرداخت و کلام آن مانند کلام [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} برای دیگران [[حجت]] و ملاک حق خواهد بود و اینکه [[حجت]] [[امام]] از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اخذ شده است، موجب سلب و بی اعتباری [[حجیت]] [[کلام امام]]{{ع}} نمیشود، چنانکه منتقد محترم توهم کرده بود. [[علامه طباطبایی]] با اشاره و تمسّک به [[روایات]] متعدّد [[پیامبر]] مانند احادیث: [[حدیث غدیر|غدیر]]، [[حدیث سفینه|سفینه]]، [[حدیث ثقلین|ثقلین]]، [[حدیث حق|حق]]، [[حدیث منزلت|منزلت]] و [[حدیث انذار|انذار]] مینویسد: "با [[تواتر]] قطعی از آن حضرت رسیده است که بیان [[اهل بیت]] وی مانند بیان خودش است و به موجب این [[حدیث]] و [[احادیث نبوی]] قطعی دیگر بیان [[اهل بیت]] تالی بیان [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}} است و [[اهل بیت]] در [[اسلام]] سمت [[مرجعیت علمی]] داشته، در [[بیان معارف]] و [[احکام]] [[اسلام]] هرگز [[خطا]] نمیکنند و بیانشان به طریق مشافهه یا نقل قابل اعتماد و [[حجت]] است <ref>شیعه در اسلام، صص ۷۸ و ۱۷۷.</ref> | |||
===دلالت [[قرآن]] بر [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟!=== | |||
یکی از طرّاحان [[شبهه]] با فحص زیاد توانسته است یک آیه پیدا کند که در آن به زعم خود بر نفی [[حجت]] بعد از [[پیامبران]] اشاره دارد که عبارت است از: {{متن قرآن|رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا }}<ref>پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه:۱۶۵.</ref> | |||
مستشکل آیه را چنین ترجمه و معنی میکند: پس از رسولان الهی کسی را [[خدا]] [[حجت]] قرار نداده است... در [[دین اسلام]] به حکم آیه، پس از انبیا کس دیگر [[حجت]] نیست و جز انبیا به کسی [[وحی]] نمیشود، ولی در مذهب، هر امامی [[حجت]] و هر ملّائی [[حجت]] الاسلام و قول هر [[قطب]] و پیشوا [[حجت]] است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵-۱۹۶ و ۲۵. </ref> | |||
از توضیحات پیش گفته سستی دلیل مزبور روشن میشود، امّا از باب ضرورت به نکاتی اشاره میشود: | |||
#آیهٔ شریفهٔ فوق در [[مقام]] بیان و [[تبیین]] [[فلسفه بعثت پیامبران]] است، به این معنی برخی گمان کردهاند با وجود عقل به [[نبوت]] آسمانی نیازی نیست یا اینکه ممکن بود برخی در قیامت دلیل عدم [[ایمان]] خود به [[خدا]] و آخرت را عدم [[اتمام حجت الهی]] در حقّ خودشان توجیه کنند، آیۀ شریفه [[ضرورت بعثت انبیا]] را چنین بازگو میکند که [[خداوند]] در طول تاریخ [[پیامبر|پیامبرانی]] با دو وصف [[بشارت]] و انذار دهنده فرستاد تا اینکه بهانه و توجیهای به نفع [[مردم]] {{متن قرآن|لِلنَّاسِ}} بر علیه [[خداوند]] {{متن قرآن|عَلَى اللَّهِ}} وجود نداشته باشد، البتّه سلب توجیه ملحدان {{متن قرآن|بَعْدَ الرُّسُلِ}} یعنی بعد از فرستادن [[پیامبران]] تحقّق مییابد <ref>ر. ک: تفسیر المیزان، ج۵، ص ۱۴۳.</ref>. خواننده مشاهده میکند، اصلاً آیه در [[مقام]] بحث [[خاتمیت]] [[پیامبران]] و حجتهای آسمانی نیست تا از آن به عنوان پایان دورهٔ تحقّق [[حجت الهی]] تلقّی شود. | |||
#از نکتهٔ پیشین روشن میشود [[حجت]] در آیهٔ شریفه به معنای دلیل و مستمسک ملحدان اراده و قصد شده است و بر [[انسان|انسان های]] [[برگزیده الهی]] اعمّ از [[پیامبر]] یا [[امام]] ناظر نیست. | |||
#آیهٔ شریفهٔ فوق نهایت بر [[خاتمیت]] و پایان ظهور {{متن قرآن|الرُّسُلِ}} دلالت میکند و این ادّعا مورد اتفاق است. | |||
===[[کلام امام]]{{ع}} در [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟!=== | |||
دلیل دوّم طرّاح [[شبهه]] استناد به یک فراز [[نهج البلاغه]] است که [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود:{{متن حدیث|تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ}} <ref>«به وسيله پيامبر ما محمّد {{صل}} حجّتش تمام شد» فیض الاسلام، نهج البلاغه، [[خطبه]] ۹۰، ش ۴۸، ص ۲۶۲.</ref>. در معنای کلام حضرت میگوید: "حجت خدایی با آمدن [[پیامبر خاتم|محمّد]] تمام شد و کسی پس از او [[حجت]] نیست"<ref>برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵، ۲۵ و ۱۹۶.</ref> | |||
در نقد این دلیل نیز به نکاتی اشاره میشود: | |||
#طراحان چنین شبهاتی در همهجا همۀ روایاتی که از [[ائمه اطهار]] که توسّط محدثّان نقل و گزارش شده است را به هر بهانه ای مورد انکار قرار میدادند، مثلاً میگفتند چنین روایاتی [[جعل]] خود محدّثان است یا [[شأن]] و [[منزلت امامت]] و [[امام]] را نباید با [[روایت]] خود [[امام]]{{ع}} اثبات نمود، ظاهراً مستشکل در این موضوع چون حسب زعم خود ظاهر [[روایت]] و [[خطبه]] [[حضرت علی]]{{ع}} را به نفع ادّعای خویش توهم کرده است، از اشکال مبنایی خود صرفنظر نموده است. لکن بحث اخلاقی و منطقی مقتضی است [[انسان]] در همهٔ زمینهها بر مبنای خود ملتزم باشد. | |||
#ظاهر [[خطبه]] حضرت بر مدّعای [[شبهه]] ناسازگاری [[حجت]] انگاری [[امام]] با اصل [[خاتمیت]] نیز دلالت ندارد؛ چراکه مدّعی ناسازگاری، فراز کامل [[خطبه]] را نیاورده و خواسته با تقطیع به مراد خود برسد، [[خطبه]] حضرت چنین است:{{متن حدیث|بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ}}. خواننده عزیز چنانکه مشاهده میکند حضرت در توصیف برانگیختن [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران]] متعددی فرستاده است، حضرت تأکید میکند این سیر و برانگیختن بدون نقطه پایان نیست، بلکه نقطه پایانی به نام اصل [[بعثت انبیاء]] به [[کمال]] نهایی خود رسیده و دیگر ما شاهد ظهور [[پیامبر]] آسمانی نخواهیم بود. مقصود حضرت از [[حجت]] در کلام شریفش {{متن حدیث|تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ}} [[حجت]] آسمانی یعنی ظهور [[پیامبر]] آسمانی است که بر آن کلام پیشین "که بر [[بعثت انبیاء]] در هر قرنی ناظر بود" و کلام پسین حضرت "پایان و قطع عذر مردم" دلالت میکند، مقصود از [[حجت]] همان دلیل و مستمسک است که [[خداوند]] با ارسال [[آخرین پیامبر]] خود [[حجت]] و [[احتجاج]] خود بر [[مردم]] را تمام کرد که این [[حجت]] در قالب ظهور [[پیامبر اسلام]] اتفاق افتاد. چراکه ذیل [[روایت]] دلالت دارد با ظهور [[پیامبر اسلام]]{{صل}} عذر و بهانه [[مردم]] تمام شد، شارح معروف [[نهجالبلاغه]] یعنی [[ابن ابی الحدید]] معتزلی فراز فوق [[نهجالبلاغه]] را بر همین معنا "[[ختم نبوت]] و نه حجّت" [[تفسیر]] نموده است: "بعد از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[رسول]] و [[پیامبر]] دیگری که انتظار کشیده شود، ظهور نخواهد کرد"<ref>{{عربی|"ای لم یبلغ بعده [[رسول]] ینتظر"}}؛ شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۶. </ref>. اینکه بعد از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دیگر پیشوای دینی [[برگزیده الهی]] در غیر [[مقام امامت]] و [[شریعت]] مثلاً [[مقام امامت]] ظاهر نخواهد شد، از فراز فوق [[نهجالبلاغه]] برنمیآید. نهایت میتوان گفت این [[حدیث مجمل]] و [[حدیث متشابه|متشابه]] است و حکم آن رجوع به [[نصوص]] دیگر حضرت است. | |||
#دلیل دیگر بر اینکه مقصود از [[اتمام حجت]] اتمام [[نبوت]] و نه [[حجت الهی]] است، ادلّهٔ نقلی منقول از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و خود [[امام علی]]{{ع}} است که بر استمرار [[حجت الهی]] دلالت دارند. چنانکه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} خود و [[حضرت علی]]{{ع}} را [[حجت خداوند]] وصف میکند: {{متن حدیث|يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ}} <ref>«اى انس! من و اين، [[حجت خدا]] بر خلقش هستيم»؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص ۲۷۲.</ref> [[امام علی]]{{ع}} نیز خود را [[حجت الهی]] توصیف میکند:{{متن حدیث|أَلَا وَ إِنِّي عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَ لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ}} <ref>«آگاه باشيد كه من بر شما از جانب [[خدا]] [[حجت]] رسايم پس دوست مداريد گروهى را كه [[خدا]] بر ايشان خشم كرده است» التوحید، ص۹۳؛ تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج ۱۴، ص ۵۱۳.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} در جای دیگر به صورت مطلق بر [[عدم خلو زمین از حجت الهی]] تأکید و تصریح میکند. علاوه بر آن یادآور میشود این [[حجت الهی]] ممکن است ظاهر مثل یازده [[امام]] [[معصوم]] یا غایب مثل [[حضرت حجت]]{{ع}} گردد: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ}} <ref>«آرى! خداوند! زمين هيچ گاه از [[حجت]] الهى خالى نيست، كه براى [[خدا]] با برهان روشن قيام كند، يا آشكار و شناخته شده، يا بيمناك و پنهان، تا [[حجت خدا]] باطل نشود» [[نهجالبلاغه]]، حکمت، شمارهٔ ۱۳۹، ص ۱۱۵۸.</ref>. حضرت در اولین [[خطبه]] [[نهجالبلاغه]] نیز بر عدم خلو خلق از [[پیامبر]] و [[حجت]] تأکید میکند:{{متن حدیث|وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ}} <ref>«خداوند هرگز [[انسان]]ها را بدون پيامبر، يا كتابى آسمانى، يا برهانى قاطع، يا راهى استوار، رها نساخته است» [[نهجالبلاغه]]، [[خطبه]] اول، ص ۳۷.</ref>. در این [[خطبه]] [[حضرت حجت]] را در ردیف و عرض {{متن حدیث|نَبِيٍّ مُرْسَلٍ}} قرار داده و از آن برمیآید که آن دو متفاوتاند. | |||
روشن است اگر اصل [[خاتمیت]] بر [[خاتمیت]] [[حجت الهی]] به صورت مطلق دلالت میکرد، به هیچ وجه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و خود [[حضرت علی]]{{ع}} بر استمرار آن تأکید نمیکردند؛ چراکه آن دو بزرگوار خود مبیّن و شارح حقیقی [[دین]] و عالم واقعی به مقصود [[قرآن]] از جمله آیه مورد استناد طراح [[شبهه]] هستند. | |||
===انحصار [[حجت]] به [[پیامبر]] و عقل=== | |||
مستشکل به [[روایت]] دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} تمسّک کرده که در آن [[حجت]] به دو [[حجت]] یعنی "[[پیامبر]]" و "عقل" بسنده و منحصر شده است<ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص ۱۹۶.</ref> {{متن حدیث|حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُّ وَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ}}. ظاهر [[روایت]] انحصار [[حجت]] به دو [[حجت]] [[پیامبر]] و عقل است و اگر [[امام]] نیز جزء [[حجت]] بود، در [[روایت]] ذکر میشد<ref>«[[حجت خدا]] بر بندگان پيغمبر است و [[حجت]] ميان بندگان و [[خدا]] عقل است» کافی، ج ۱، کتاب العقل و الجهل، ح ۲۲، ص ۲۵.</ref>. | |||
'''تحلیل و بررسی:''' | |||
#[[روایت]] فوق در [[مقام]] [[تبیین]] و توضیح [[حجت خداوند]] بر [[انسان]] است که به دو نوع بیرونی و آسمانی (پیامبران) و درونی (عقل) تقسیم میشود، [[حدیث شریف]] به صورت کلی به دو [[حجت]] مستقل (عقل و نبی) اشاره داشته است، امّا اینکه بعد از [[نبوت]]، [[حجت خدا]] چیست؟ [[حدیث]] در [[مقام]] [[تبیین]] آن نیست. به دیگر سخن از آنجا که [[حجت]] بودن [[امام]] منشعب از [[حجت]] [[نبی]] و در طول آن است در [[حدیث]] به افراد و مصادیق طولی [[حجت]] [[نبی]] اشاره نشده است. | |||
#با قطع نظر از نکته پیشین باید گفت حصر فوق در [[روایت]] نه حصر حقیقی بلکه حصر اضافی و اعتباری است، به این معنا که [[امام]]{{ع}} در این [[روایت]] درصدد بیان همه اقسام موضوع نبوده بلکه به مصادیق شاخص آن اهتمام داشته است. چراکه در [[روایات]] دیگر به مصادیق دیگر [[حجت]] اشاره شده است. مانند وصف [[قرآن]] به [[حجت]] ـ که خود مستشکل آنرا در همانجا آورده است ـ یا توصیف [[امامان]] به [[حجت]] که تفصیل آن در صفحات پیشین گذشت. اگر حصر [[روایت]] فوق بر حصر حقیقی حمل شود، لازم میآید که با دیگر [[روایات]] تعارض پیدا کند در حالیکه لسان [[روایت]] بر حصر اضافی قابل حمل و توجیه است. | |||
#نکته آخر اینکه اگر مستشکل به [[روایت]] [[ائمه اطهار]] تمسّک میکند، باید نه به یک مورد خاص بلکه به مجموعه [[روایات]] [[ائمه]] استناد ورزد و با مطالعه و کنار هم قرار دادن مجموعه [[روایات]] در باب حجّت، به یک راه حل و نظریه مستفاد از [[روایات]] دست یابد. نه اینکه هر [[روایت|روایتی]] را که به نفع مدعا و فرضیه خود دید آنرا مطرح و دیگر [[روایات]] را طرد نماید<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجّة.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۱۵۸ - ۱۷۴.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۶۵: | خط ۱۶۳: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{فهرست اثر}} | |||
{{ستون-شروع|2}} | |||
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']] | # [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']] | ||
# [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگنامه مهدویت''']] | |||
# [[پرونده:136861.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|'''درسنامه مهدویت ج۱''']] | |||
# [[پرونده:1100557.jpg|22px]] [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|'''نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه''']] | # [[پرونده:1100557.jpg|22px]] [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|'''نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه''']] | ||
# [[پرونده:291506008.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|'''معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان''']] | |||
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | |||
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | |||
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | |||
# [[پرونده:978964298273.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|'''امامت''']] | |||
{{پایان}} | |||
{{پایان}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== |