پرش به محتوا

صلح امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار'
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار')
خط ۳۳: خط ۳۳:
*آن [[حضرت]] فرمود: "والله که من [[معاویه]] را نسبت به خود، بسیار بسیار بهتر از این [[جماعت]] (که گمانشان این است که [[شیعه]] من هستند) دیدم؛ زیرا که این جمع گندم‌نمای جو فروش، [[اراده]] [[قتل]] من نموده، [[مال]] مرا به [[غارت]] و تاراج و دارائیم را با تمام [[خوشحالی]] به یغما بردند. والله که اگر در این حال، من از [[معاویه]] [[عهد]] و [[پیمان]]، در اقوال و [[افعال]] بگیرم که [[خون]] من، ناریخته و اهل‌بیتم، [[امن]] باشند؛ بهترست از آنکه من در دست این گروه بی‌وفا کشته شده، [[اهل‌بیت]] و بعضی از [[پیروان]] من ضایع و [[زبون]] باشند و خون‌های ایشان را بریزند. والله که اگر با [[معاویه]] مقابله و [[جنگ]] می‌کردم، هرآینه گلویم را گرفته، [[تسلیم]] [[معاویه]] می‌کردید. پس والله اگر من به واسطه کم [[یاوری]]، [[خلافت]] را به [[معاویه]] واگذارم و خود را نزد [[خالق]] و [[خلق]]، [[عزیز]] نگهدارم، بهتر از آن است که اینان مرا بکشند و یا [[اسیر]] کنند و یا اینکه من و [[بنی‌هاشم]] زیر [[منت]] ایشان [[زندگی]] کنیم و تا ابد این [[منت]] باقی باشد".
*آن [[حضرت]] فرمود: "والله که من [[معاویه]] را نسبت به خود، بسیار بسیار بهتر از این [[جماعت]] (که گمانشان این است که [[شیعه]] من هستند) دیدم؛ زیرا که این جمع گندم‌نمای جو فروش، [[اراده]] [[قتل]] من نموده، [[مال]] مرا به [[غارت]] و تاراج و دارائیم را با تمام [[خوشحالی]] به یغما بردند. والله که اگر در این حال، من از [[معاویه]] [[عهد]] و [[پیمان]]، در اقوال و [[افعال]] بگیرم که [[خون]] من، ناریخته و اهل‌بیتم، [[امن]] باشند؛ بهترست از آنکه من در دست این گروه بی‌وفا کشته شده، [[اهل‌بیت]] و بعضی از [[پیروان]] من ضایع و [[زبون]] باشند و خون‌های ایشان را بریزند. والله که اگر با [[معاویه]] مقابله و [[جنگ]] می‌کردم، هرآینه گلویم را گرفته، [[تسلیم]] [[معاویه]] می‌کردید. پس والله اگر من به واسطه کم [[یاوری]]، [[خلافت]] را به [[معاویه]] واگذارم و خود را نزد [[خالق]] و [[خلق]]، [[عزیز]] نگهدارم، بهتر از آن است که اینان مرا بکشند و یا [[اسیر]] کنند و یا اینکه من و [[بنی‌هاشم]] زیر [[منت]] ایشان [[زندگی]] کنیم و تا ابد این [[منت]] باقی باشد".
*[[زید]] گوید: عرض کردم: یابن [[رسول الله]]{{صل}} شما [[شیعه]] خود را مثل رمه، بی‌شبان گذاشتید!
*[[زید]] گوید: عرض کردم: یابن [[رسول الله]]{{صل}} شما [[شیعه]] خود را مثل رمه، بی‌شبان گذاشتید!
*[[امام حسن]]{{ع}} فرمود: "ای [[برادر]]! من چه کنم؟ والله که من این کار را به واسطه آن برگزیدم که حقیقتش توسط کسی که راستگوتر افراد و مورد اعتمادترین ایشان بود، به من رسیده بود؛ از کسی که [[راستگو]] و [[ثقه]] بود؛ زیرا که روزی [[حضرت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} مرا خوشحال دید، فرمود: "ای [[حسن]]! آیا [[خوشحالی]] می‌نمائی؟! وقتی که پدرت را کشته دیدی چه حال و روزی خواهی داشت و نیز حال تو چگونه خواهد بود هنگامی که [[بنی‌امیه]] مسلط بر امور شوند و [[فرد]] [[پرخوری]] که معده‌اش هیچ‌وقت پر نمی‌شود، [[امیر]] و [[حاکم]] شود! کسی که به هنگام مردن، هیچ [[یاوری]] از [[آسمان]] و [[عذرپذیری]] از [[زمین]] ندارد؛ همین شخص بر [[شرق]] و [[غرب]] عالم مسلط گردد؛ [[مردم]] برای او [[بندگی]] کنند، حکومتش طولانی گردد، آئین [[اهل]] [[بدعت]] و [[گمراهی]] را [[برگزیده]] و [[ترویج]] می‌نماید، [[دین راستین]] و [[سنت رسول خدا]] را از بین می‌برد و [[مال]] [[مردم]] را به [[اهل ولایت]] خود تقسیم نماید و صاحب [[حق]] را از آن منع فرماید. در [[ملک]] او [[مؤمن]]، [[ذلیل]] و در [[سلطنت]] و حکومتش، هر [[فاسق]]، [[قوی]] و صاحب [[احترام]] است و [[مال]] را در میان [[انصار]] و اعوان خودش بخشیده و [[بندگان خدا]] را بی‌بهره گرداند. و در ایام سلطنتش، [[امر]] [[حق]] مندرس و [[باطل]]، [[آشکار]] شود، و کسی را که به دنبال [[حق]] و طالب آن باشد، به [[قتل]] می‌رساند و هر که بر [[یاری]] [[باطل]] او باشد، کمک می‌نماید؛ او به همین شیوه خواهد بود"<ref>الاحتجاج، طبرسی (ترجمه: غفاری مازندرانی)، ج۳، ص۹۰-۹۷. (با اندکی تغییر).</ref>.
*[[امام حسن]]{{ع}} فرمود: "ای [[برادر]]! من چه کنم؟ والله که من این کار را به واسطه آن برگزیدم که حقیقتش توسط کسی که راستگوتر افراد و مورد اعتمادترین ایشان بود، به من رسیده بود؛ از کسی که [[راستگو]] و [[ثقه]] بود؛ زیرا که روزی [[حضرت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} مرا خوشحال دید، فرمود: "ای [[حسن]]! آیا [[خوشحالی]] می‌نمائی؟! وقتی که پدرت را کشته دیدی چه حال و روزی خواهی داشت و نیز حال تو چگونه خواهد بود هنگامی که [[بنی‌امیه]] مسلط بر امور شوند و [[فرد]] [[پرخوری]] که معده‌اش هیچ‌وقت پر نمی‌شود، [[امیر]] و [[حاکم]] شود! کسی که به هنگام مردن، هیچ [[یاوری]] از [[آسمان]] و [[عذرپذیری]] از [[زمین]] ندارد؛ همین شخص بر [[شرق]] و [[غرب]] عالم مسلط گردد؛ [[مردم]] برای او [[بندگی]] کنند، حکومتش طولانی گردد، آئین [[اهل]] [[بدعت]] و [[گمراهی]] را [[برگزیده]] و [[ترویج]] می‌نماید، [[دین راستین]] و [[سنت رسول خدا]] را از بین می‌برد و [[مال]] [[مردم]] را به [[اهل ولایت]] خود تقسیم نماید و صاحب [[حق]] را از آن منع فرماید. در [[ملک]] او [[مؤمن]]، [[ذلیل]] و در [[سلطنت]] و حکومتش، هر [[فاسق]]، [[قوی]] و صاحب [[احترام]] است و [[مال]] را در میان [[انصار]] و اعوان خودش بخشیده و [[بندگان خدا]] را بی‌بهره گرداند. و در ایام سلطنتش، [[امر]] [[حق]] مندرس و [[باطل]]، آشکار شود، و کسی را که به دنبال [[حق]] و طالب آن باشد، به [[قتل]] می‌رساند و هر که بر [[یاری]] [[باطل]] او باشد، کمک می‌نماید؛ او به همین شیوه خواهد بود"<ref>الاحتجاج، طبرسی (ترجمه: غفاری مازندرانی)، ج۳، ص۹۰-۹۷. (با اندکی تغییر).</ref>.
*پس از [[صلح]] [[امام مجتبی]]{{ع}} با [[معاویه]]، [[مردم]] به حضور آن [[حضرت]] رفتند و درباره [[صلح]] با [[معاویه]] بر آن [[حضرت]] خرده گرفته و ایشان را [[سرزنش]] کردند؛ [[امام حسن]]{{ع}} به آنها فرمود: "وای بر شما! شما نمی‌دانید من چه عملی را انجام داده‌ام؟! به [[خدا]] [[سوگند]]، عمل من برای شیعیانم از آن‌چه که [[خورشید]] بر آن پرتو می‌افکند، بهترست؛ مگر شما نمی‌دانید من [[امام]] شما هستم، و [[اطاعت]] من بر شما [[واجب]] است و من یکی از [[سید]] [[جوانان]] [[اهل]] بهشتم و جدم به این موضوع تصریح کرده است؟"
*پس از [[صلح]] [[امام مجتبی]]{{ع}} با [[معاویه]]، [[مردم]] به حضور آن [[حضرت]] رفتند و درباره [[صلح]] با [[معاویه]] بر آن [[حضرت]] خرده گرفته و ایشان را [[سرزنش]] کردند؛ [[امام حسن]]{{ع}} به آنها فرمود: "وای بر شما! شما نمی‌دانید من چه عملی را انجام داده‌ام؟! به [[خدا]] [[سوگند]]، عمل من برای شیعیانم از آن‌چه که [[خورشید]] بر آن پرتو می‌افکند، بهترست؛ مگر شما نمی‌دانید من [[امام]] شما هستم، و [[اطاعت]] من بر شما [[واجب]] است و من یکی از [[سید]] [[جوانان]] [[اهل]] بهشتم و جدم به این موضوع تصریح کرده است؟"
*آنها گفتند: "آری، می‌دانیم"؛
*آنها گفتند: "آری، می‌دانیم"؛
*[[امام]]{{ع}} فرمود: "مگر نمی‌دانید هنگامی که [[خضر]] کشتی را سوراخ کرد و [[غلام]] را کشت و دیوار کج را راست نمود؛ [[حضرت موسی]] بر وی [[اعتراض]] کرد؛ زیرا [[موسی]] از [[حکمت]] آن اطلاع نداشت؛ در صورتی که نزد [[خداوند]]، عمل [[خضر]]، خوب بود. مگر نمی‌دانید که [[بیعت]] جبابره و [[طاغیان]] زمان بر گردن همه ما [[اهل‌بیت]] هست، و فقط [[قائم]] ما از این مورد مستثنی است و هیچ کس بر گردن او [[بیعت]] ندارد؛ [[قائم]]، همان کسی است که [[حضرت عیسی]] پشت سر او [[نماز]] می‌خواند؛ [[خداوند]] ولادت او را مخفی می‌دارد و شخص او را از انظار پنهان می‌کند تا کسی در گردن او [[بیعت]] نداشته باشد. وی نهمین [[فرزند]] از [[اولاد]] برادرم، [[حسین]] است که از [[سیده]] [[کنیزان]] متولد خواهد شد؛ [[خداوند]] [[عمر]] او را طولانی خواهد کرد و در پشت پرده [[غیبت]] نگاه خواهد داشت و پس از مدتی طولانی [[ظهور]] می‌کند، در حالی که [[جوان]] است و سنش از [[چهل]] سال کمتر نشان می‌دهد، و این، برای آن است که [[مردم]] بدانند [[خداوند]] به هر چیزی [[قادر]] است"<ref>اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی (ترجمه: عطاردی)، ص۵۴۷؛ الاحتجاج، طبرسی (ترجمه: غفاری مازندرانی)، ج۳، ص۹۰-۹۷.</ref>.
*[[امام]]{{ع}} فرمود: "مگر نمی‌دانید هنگامی که [[خضر]] کشتی را سوراخ کرد و [[غلام]] را کشت و دیوار کج را راست نمود؛ [[حضرت موسی]] بر وی [[اعتراض]] کرد؛ زیرا [[موسی]] از [[حکمت]] آن اطلاع نداشت؛ در صورتی که نزد [[خداوند]]، عمل [[خضر]]، خوب بود. مگر نمی‌دانید که [[بیعت]] جبابره و [[طاغیان]] زمان بر گردن همه ما [[اهل‌بیت]] هست، و فقط [[قائم]] ما از این مورد مستثنی است و هیچ کس بر گردن او [[بیعت]] ندارد؛ [[قائم]]، همان کسی است که [[حضرت عیسی]] پشت سر او [[نماز]] می‌خواند؛ [[خداوند]] ولادت او را مخفی می‌دارد و شخص او را از انظار پنهان می‌کند تا کسی در گردن او [[بیعت]] نداشته باشد. وی نهمین [[فرزند]] از [[اولاد]] برادرم، [[حسین]] است که از [[سیده]] [[کنیزان]] متولد خواهد شد؛ [[خداوند]] [[عمر]] او را طولانی خواهد کرد و در پشت پرده [[غیبت]] نگاه خواهد داشت و پس از مدتی طولانی [[ظهور]] می‌کند، در حالی که [[جوان]] است و سنش از [[چهل]] سال کمتر نشان می‌دهد، و این، برای آن است که [[مردم]] بدانند [[خداوند]] به هر چیزی [[قادر]] است"<ref>اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی (ترجمه: عطاردی)، ص۵۴۷؛ الاحتجاج، طبرسی (ترجمه: غفاری مازندرانی)، ج۳، ص۹۰-۹۷.</ref>.
*[[نقل]] شده است، "[[امام حسن]]{{ع}} در پاسخ [[معاویه]] که به ایشان گفت: "ای [[امام حسن|حسن]]، تو [[امید]] به [[خلافت]] داشتی، ولی [[شایسته]] آن نیستی!"، فرمود: "اما [[خلیفه]] کسی است که مطابق [[سیره]] و روش [[رسول خدا]]{{صل}} عمل نموده و بر [[طاعت]] [[خداوند]] [[رفتار]] نماید و [[خلیفه]] آن نیست که راه [[جور]] و [[بیداد]] را پیش گرفته و [[سنن]] [[نبوی]] را تعطیل نموده و [[دنیا]] را [[پدر]] و [[مادر]] خود بداند؛ لکن آن، کار حاکمی است که روزگار کمی به [[حکومت]] [[دست]] یابد و به زودی آن تمتّع از او منقطع و لذات آن رو به افول نهاده و تبعات و سختی‌های آن گریبانش را بگیرد و آن همچون این [[آیه]] [[قرآن]] است: {{متن قرآن|وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ}}<ref>«و نمی‌دانم، بسا این برای شما آزمونی و مایه برخورداری تا هنگامی (معیّن) باشد» سوره انبیاء، آیه ۱۱۱.</ref>. و با دست اشاره به [[معاویه]] فرمود؛ سپس برخاسته و بازگشت. در این حال، [[معاویه]] به [[عمروعاص]] گفت: "به [[خدا]] وقتی که [[اراده]] این کار را نمودی؛ قصدی جز [[رسوایی]] و ننگ مرا نکرده بودی؛ به [[خدا]] تا پیش از این، [[اهل شام]] هیچ کس را در حسب و غیر آن، در ردیف من نمی‌دانست، تا اینکه [[حسن]] این سخنان را گفت!"
*[[نقل]] شده است، "[[امام حسن]]{{ع}} در پاسخ [[معاویه]] که به ایشان گفت: "ای [[امام حسن|حسن]]، تو [[امید]] به [[خلافت]] داشتی، ولی [[شایسته]] آن نیستی!"، فرمود: "اما [[خلیفه]] کسی است که مطابق [[سیره]] و روش [[رسول خدا]]{{صل}} عمل نموده و بر [[طاعت]] [[خداوند]] [[رفتار]] نماید و [[خلیفه]] آن نیست که راه [[جور]] و [[بیداد]] را پیش گرفته و [[سنن]] [[نبوی]] را تعطیل نموده و [[دنیا]] را [[پدر]] و [[مادر]] خود بداند؛ لکن آن، کار حاکمی است که روزگار کمی به [[حکومت]] [[دست]] یابد و به زودی آن تمتّع از او منقطع و لذات آن رو به افول نهاده و تبعات و سختی‌های آن گریبانش را بگیرد و آن همچون این [[آیه]] [[قرآن]] است: {{متن قرآن|وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ}}<ref>«و نمی‌دانم، بسا این برای شما آزمونی و مایه برخورداری تا هنگامی (معیّن) باشد» سوره انبیاء، آیه ۱۱۱.</ref>. و با دست اشاره به [[معاویه]] فرمود؛ سپس برخاسته و بازگشت. در این حال، [[معاویه]] به [[عمروعاص]] گفت: "به [[خدا]] وقتی که [[اراده]] این کار را نمودی؛ قصدی جز [[رسوایی]] و ننگ مرا نکرده بودی؛ به [[خدا]] تا پیش از این، [[اهل شام]] هیچ کس را در حسب و غیر آن، در ردیف من نمی‌دانست، تا اینکه [[حسن]] این سخنان را گفت!"
*[[عمروعاص]] گفت: "[[محبوبیت]] [[حسن]] میان [[مردم]] امری است پرواضح و [[آشکار]] که توان دفع و [[تغییر]] آن نیست!" پس [[معاویه]] خاموش و ساکت شد"<ref>الاحتجاج، طبرسی (ترجمه: جعفری)، ج۲، ص۵۰-۵۳. </ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۶۴-۷۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۴۴-۳۵۷.</ref>
*[[عمروعاص]] گفت: "[[محبوبیت]] [[حسن]] میان [[مردم]] امری است پرواضح و آشکار که توان دفع و [[تغییر]] آن نیست!" پس [[معاویه]] خاموش و ساکت شد"<ref>الاحتجاج، طبرسی (ترجمه: جعفری)، ج۲، ص۵۰-۵۳. </ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۶۴-۷۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۴۴-۳۵۷.</ref>


==انگیزه‌های [[صلح]] از نظر دو طرف<ref>جمع‌بندی مباحث مربوط به ماجرای صلح، از کتاب صلح امام حسن{{ع}}، نوشته راضی آل یاسین که حضرت آیت الله خامنه‌ای سال‌ها پیش آن را ترجمه کرده‌اند، برگرفته شده است (ص۲۹۲-۳۳۳) (که با اندکی تصرف).</ref>==
==انگیزه‌های [[صلح]] از نظر دو طرف<ref>جمع‌بندی مباحث مربوط به ماجرای صلح، از کتاب صلح امام حسن{{ع}}، نوشته راضی آل یاسین که حضرت آیت الله خامنه‌ای سال‌ها پیش آن را ترجمه کرده‌اند، برگرفته شده است (ص۲۹۲-۳۳۳) (که با اندکی تصرف).</ref>==
خط ۷۲: خط ۷۲:
*'''ماده چهار:''' "[[بیت‌المال]] [[کوفه]] که موجودی آن پنج میلیون درهم است، به [[حکومت]] [[شام]] [[تسلیم]] نمی‌شود (این [[دارایی]] [[کوفه]] به [[معاویه]] داده نمی‌شود) و [[معاویه]] باید هر سال دو میلیون درهم برای [[حسین]]{{ع}} بفرستد و [[بنی‌هاشم]] را در بخشش‌ها و هدیه‌ها بر [[بنی‌امیه]] [[برتری]] دهد و در میان بازماندگان شهدایی که در کنار [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] کشته شده‌اند، یک میلیون درهم تقسیم کند و اینها همه باید از محل [[خراج]] دارابجرد<ref>شهری در فارس که به اهواز نزدیک بوده است. جرد یا جراد، در فارس قدیم و روسی جدید، به معنای شهر است. بنابراین «دارابجرد» یعنی شهر داراب. ر.ک: لغتنامه دهخدا.</ref> تهیه شود"<ref>جزئیات این ماده را می‌توان به طور پراکنده در کتاب‌های الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری (ص۲۰۰) تاریخ الطبری، طبری (ج۶، ص۹۲) و علل الشرایع، شیخ صدوق، ص، ۸۱ دید.</ref>؛
*'''ماده چهار:''' "[[بیت‌المال]] [[کوفه]] که موجودی آن پنج میلیون درهم است، به [[حکومت]] [[شام]] [[تسلیم]] نمی‌شود (این [[دارایی]] [[کوفه]] به [[معاویه]] داده نمی‌شود) و [[معاویه]] باید هر سال دو میلیون درهم برای [[حسین]]{{ع}} بفرستد و [[بنی‌هاشم]] را در بخشش‌ها و هدیه‌ها بر [[بنی‌امیه]] [[برتری]] دهد و در میان بازماندگان شهدایی که در کنار [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] کشته شده‌اند، یک میلیون درهم تقسیم کند و اینها همه باید از محل [[خراج]] دارابجرد<ref>شهری در فارس که به اهواز نزدیک بوده است. جرد یا جراد، در فارس قدیم و روسی جدید، به معنای شهر است. بنابراین «دارابجرد» یعنی شهر داراب. ر.ک: لغتنامه دهخدا.</ref> تهیه شود"<ref>جزئیات این ماده را می‌توان به طور پراکنده در کتاب‌های الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری (ص۲۰۰) تاریخ الطبری، طبری (ج۶، ص۹۲) و علل الشرایع، شیخ صدوق، ص، ۸۱ دید.</ref>؛
*'''ماده پنج:''' "[[مردم]] در هر گوشه از زمین‌های [[خدا]] - [[شام]] یا [[عراق]] یا [[یمن]] و یا [[حجاز]] - باید در [[امن]] و [[امان]] باشند و سیاه‌پوست و سرخ‌پوست [[امنیت]] داشته باشند و [[معاویه]] باید لغزش‌های آنان را نادیده بگیرد و هیچ کس را بر خطاهای گذشته‌اش، [[آزار]] و [[مردم]] [[عراق]] را به کینه‌های گذشته، دستگیر نکند<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ص۲۰۰؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص، ۲۶؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۵؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۱۰۱ – ۱۱۵.</ref>. [[اصحاب علی]]{{ع}} در هر نقطه‌ای که هستند، در [[امنیت]] باشند و کسی از [[شیعیان علی]]{{ع}} [[آزار]] نشود و [[یاران علی]]{{ع}} بر [[جان]] و [[مال]] و [[ناموس]] و فرزندانشان بیمناک نباشند و کسی ایشان را تعقیب نکند و صدمه‌ای بر آنان وارد نسازد و [[حق]] هر حق‌داری به او برسد و هر آنچه در دست [[اصحاب علی]]{{ع}} است از آنان بازگرفته نشود"<ref>علل الشرایع، شیخ صدوق، ص، ۸۱؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص، ۲۶؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۶، ص۹۷؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۵؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۱۱۵؛ النصایح الکافیه، ابن عقیل، ص۱۵۶.</ref>.
*'''ماده پنج:''' "[[مردم]] در هر گوشه از زمین‌های [[خدا]] - [[شام]] یا [[عراق]] یا [[یمن]] و یا [[حجاز]] - باید در [[امن]] و [[امان]] باشند و سیاه‌پوست و سرخ‌پوست [[امنیت]] داشته باشند و [[معاویه]] باید لغزش‌های آنان را نادیده بگیرد و هیچ کس را بر خطاهای گذشته‌اش، [[آزار]] و [[مردم]] [[عراق]] را به کینه‌های گذشته، دستگیر نکند<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ص۲۰۰؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص، ۲۶؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۵؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۱۰۱ – ۱۱۵.</ref>. [[اصحاب علی]]{{ع}} در هر نقطه‌ای که هستند، در [[امنیت]] باشند و کسی از [[شیعیان علی]]{{ع}} [[آزار]] نشود و [[یاران علی]]{{ع}} بر [[جان]] و [[مال]] و [[ناموس]] و فرزندانشان بیمناک نباشند و کسی ایشان را تعقیب نکند و صدمه‌ای بر آنان وارد نسازد و [[حق]] هر حق‌داری به او برسد و هر آنچه در دست [[اصحاب علی]]{{ع}} است از آنان بازگرفته نشود"<ref>علل الشرایع، شیخ صدوق، ص، ۸۱؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص، ۲۶؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۶، ص۹۷؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۵؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۱۱۵؛ النصایح الکافیه، ابن عقیل، ص۱۵۶.</ref>.
*همچنین هرگز توطئه‌ای علیه [[جان]] [[حسن بن علی]] و برادرش [[حسین]]{{عم}} و هیچ یک از [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}}، در [[نهان]] و [[آشکار]] طرح‌ریزی نشود و در هیچ یک از نواحی و مناطق عالم [[اسلام]]، تهدیدی نسبت به آنان صورت نگیرد"<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۱۱۵؛ النصائح الکافیه، ابن عقیل، ص۱۵۶.</ref>.
*همچنین هرگز توطئه‌ای علیه [[جان]] [[حسن بن علی]] و برادرش [[حسین]]{{عم}} و هیچ یک از [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}}، در [[نهان]] و آشکار طرح‌ریزی نشود و در هیچ یک از نواحی و مناطق عالم [[اسلام]]، تهدیدی نسبت به آنان صورت نگیرد"<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۱۱۵؛ النصائح الکافیه، ابن عقیل، ص۱۵۶.</ref>.
*[[ابن قتیبه]] می‌نویسد: سپس [[عبدالله بن عامر]] – فرستاده [[معاویه]] - قیود و شروط [[حسن]]{{ع}} را به همان صورتی که آن [[حضرت]] بدو گفته بود، برای [[معاویه]] نوشت و فرستاد و [[معاویه]] همه آنها را به خط خود در ورقه‌ای نوشت و مهر کرد و سوگندهای شدید بر آن افزود و همه سران [[شام]] را بر آن [[گواه]] گرفت و آن را برای [[نماینده]] خود، [[عبدالله]] فرستاد و او آن را به [[حسن]]{{ع}} [[تسلیم]] کرد<ref>الامامة و السیاسة ابن قتیبه، ص۲۰۰.</ref>.
*[[ابن قتیبه]] می‌نویسد: سپس [[عبدالله بن عامر]] – فرستاده [[معاویه]] - قیود و شروط [[حسن]]{{ع}} را به همان صورتی که آن [[حضرت]] بدو گفته بود، برای [[معاویه]] نوشت و فرستاد و [[معاویه]] همه آنها را به خط خود در ورقه‌ای نوشت و مهر کرد و سوگندهای شدید بر آن افزود و همه سران [[شام]] را بر آن [[گواه]] گرفت و آن را برای [[نماینده]] خود، [[عبدالله]] فرستاد و او آن را به [[حسن]]{{ع}} [[تسلیم]] کرد<ref>الامامة و السیاسة ابن قتیبه، ص۲۰۰.</ref>.
*دیگر مؤرخان، متن جمله‌ای را که [[معاویه]] در پایان [[قرارداد]] نوشته و با [[خدا]] بر وفای به آن، [[پیمان]] بسته، چنین آورده‌اند: "به [[پیمان]] خدایی و به هر آن‌چه [[خداوند]] [[مردم]] را بر وفای بدان مجبور ساخته، بر [[ذمه]] [[معاویة]] بن [[ابی سفیان]] است که به مواد این [[قرارداد]] عمل کند"<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۱۵۵.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۸۴-۸۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۶۴-۳۶۷.</ref>
*دیگر مؤرخان، متن جمله‌ای را که [[معاویه]] در پایان [[قرارداد]] نوشته و با [[خدا]] بر وفای به آن، [[پیمان]] بسته، چنین آورده‌اند: "به [[پیمان]] خدایی و به هر آن‌چه [[خداوند]] [[مردم]] را بر وفای بدان مجبور ساخته، بر [[ذمه]] [[معاویة]] بن [[ابی سفیان]] است که به مواد این [[قرارداد]] عمل کند"<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۱۵۵.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۸۴-۸۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۶۴-۳۶۷.</ref>
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش