پرش به محتوا

عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت')
خط ۳۵: خط ۳۵:
عبدالله بن بدیل در هر فرصتی با سخنان کوبنده و هشدار دهنده به [[سپاه امام]]{{ع}} دلگرمی می‌داد و در [[سپاه]] [[دشمن]] [[سستی]] و [[رخوت]] ایجاد می‌کرد لذا در گرماگرم [[جنگ صفین]] سخنانی بسیار کوبنده و [[امیدوار کننده]] ایراد کرد، و خود را برای [[شهادت]] آماده کرد، او خطاب به نیروهای عراقی چنین گفت: "همانا [[معاویه]] مدعی چیزی است که از او نیست و در مورد [[خلافت]] با کسی به [[نزاع]] و [[ستیز]] برخاسته که او به [[خلافت]] و [[رهبری]] [[مسلمین]] سزاوارتر و کسی نظیر او نیست. می‌خواهد با [[جدال]] [[باطل]] خود [[حق]] را از میان بردارد و [[نور]] [[خدا]] را خاموش نماید. اینک به همراه [[اعراب]] و [[احزاب]] بر شما حمله آورده است، او [[ضلالت]] و [[گمراهی]] برای آنان آراسته و در دل‌هایشان [[محبت]] [[فتنه‌انگیزی]] را نشانده است. بدانید، [[معاویه]] در خصوص امر مهم [[خلافت]] و [[امامت]] بر [[مسلمین]]، [[اعراب]] را به [[اشتباه]] انداخته و [[پلیدی]] دیگری بر پلیدی‌هایشان افزوده است، و شما به [[خدا]] [[سوگند]]، بر [[نور هدایت]] و [[برهان]] روشن و آشکارید؛ بنابراین با این [[طاغیان]] جفاپیشه و این [[ستمکاران]] [[سرکش]] [[پیکار]] کنید و از آنان هراسی به [[دل]] [[راه]] ندهید و چرا باید از آنها بترسید و حال آنکه [[قرآن]] در دست شما آیتی آشکار از خدایتان است که می‌فرماید: {{متن قرآن|أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«آیا از آنها می‌هراسید؟ با آنکه -اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید * با آنان پیکار کنید تا خداوند آنها را به دست شما عذاب کند و خوارشان گرداند و شما را بر آنان پیروزی دهد و دل‌های گروهی مؤمن را خنک گرداند» سوره توبه، آیه ۱۳-۱۴.</ref>. سپس گفت: "همانا من همراه [[رسول خدا]]{{صل}} با این [[قوم]] [[جنگ]] کرده‌ام و به [[خدا]] قسم، اینها در این [[جنگ]] پاک‌تر و پرهیزکارتر و با تقواتر از گذشته نیستند، بنابراین [[قیام]] کنید و به [[جنگ]] با [[دشمن خدا]] و [[دشمن]] دینتان بشتابید و شمشیرها را از نیام برکشید"<ref>وقعة صفین، ص۲۳۴؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۵، ص۱۸۶.</ref>.
عبدالله بن بدیل در هر فرصتی با سخنان کوبنده و هشدار دهنده به [[سپاه امام]]{{ع}} دلگرمی می‌داد و در [[سپاه]] [[دشمن]] [[سستی]] و [[رخوت]] ایجاد می‌کرد لذا در گرماگرم [[جنگ صفین]] سخنانی بسیار کوبنده و [[امیدوار کننده]] ایراد کرد، و خود را برای [[شهادت]] آماده کرد، او خطاب به نیروهای عراقی چنین گفت: "همانا [[معاویه]] مدعی چیزی است که از او نیست و در مورد [[خلافت]] با کسی به [[نزاع]] و [[ستیز]] برخاسته که او به [[خلافت]] و [[رهبری]] [[مسلمین]] سزاوارتر و کسی نظیر او نیست. می‌خواهد با [[جدال]] [[باطل]] خود [[حق]] را از میان بردارد و [[نور]] [[خدا]] را خاموش نماید. اینک به همراه [[اعراب]] و [[احزاب]] بر شما حمله آورده است، او [[ضلالت]] و [[گمراهی]] برای آنان آراسته و در دل‌هایشان [[محبت]] [[فتنه‌انگیزی]] را نشانده است. بدانید، [[معاویه]] در خصوص امر مهم [[خلافت]] و [[امامت]] بر [[مسلمین]]، [[اعراب]] را به [[اشتباه]] انداخته و [[پلیدی]] دیگری بر پلیدی‌هایشان افزوده است، و شما به [[خدا]] [[سوگند]]، بر [[نور هدایت]] و [[برهان]] روشن و آشکارید؛ بنابراین با این [[طاغیان]] جفاپیشه و این [[ستمکاران]] [[سرکش]] [[پیکار]] کنید و از آنان هراسی به [[دل]] [[راه]] ندهید و چرا باید از آنها بترسید و حال آنکه [[قرآن]] در دست شما آیتی آشکار از خدایتان است که می‌فرماید: {{متن قرآن|أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«آیا از آنها می‌هراسید؟ با آنکه -اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید * با آنان پیکار کنید تا خداوند آنها را به دست شما عذاب کند و خوارشان گرداند و شما را بر آنان پیروزی دهد و دل‌های گروهی مؤمن را خنک گرداند» سوره توبه، آیه ۱۳-۱۴.</ref>. سپس گفت: "همانا من همراه [[رسول خدا]]{{صل}} با این [[قوم]] [[جنگ]] کرده‌ام و به [[خدا]] قسم، اینها در این [[جنگ]] پاک‌تر و پرهیزکارتر و با تقواتر از گذشته نیستند، بنابراین [[قیام]] کنید و به [[جنگ]] با [[دشمن خدا]] و [[دشمن]] دینتان بشتابید و شمشیرها را از نیام برکشید"<ref>وقعة صفین، ص۲۳۴؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۵، ص۱۸۶.</ref>.


در این [[موقعیت]]، [[جنگ]] بسیار [[سختی]] به وقوع پیوست و [[مردم]] به یک دیگر در افتادند و هر دو گروه یعنی [[جناح چپ]] [[لشکر]] [[شام]] با جناح راست [[سپاه]] [[عراق]] برای کسب [[برتری]] و [[پیروزی]] جناح خود سخت تلاش کردند، عبد الله بن بدیل هم‌چنان دلیرانه [[شمشیر]] میزد و پیش می‌رفت تا خود را به [[معاویه]] رساند و او را از جایگاهش به عقب راند سپس فریاد برآورد: ای انتقام‌گیرندگان [[خون عثمان]]، و مقصودش [[انتقام]] [[خون]] [[برادر]] خودش [[عثمان]] بن بدیل بود که در همین [[جنگ]] در رکاب [[امام]]{{ع}} به [[شهادت]] رسیده بود<ref> عبد الله دو برادر داشته: یکی عبدالرحمان که محتمل است در جمل و محتمل است در صفین به شهادت رسیده و برادر دیگرش محمد که در صفین به شهادت رسید، اما برادری به نام عثمان در جایی از او یاد نشده، مگر در این سند که محتمل است وی برادر دیگر او بوده است.</ref>، ولی [[معاویه]] و یارانش به [[اشتباه]] [[گمان]] بردند که مقصود او [[عثمان بن عفان]] است.
در این موقعیت، [[جنگ]] بسیار [[سختی]] به وقوع پیوست و [[مردم]] به یک دیگر در افتادند و هر دو گروه یعنی [[جناح چپ]] [[لشکر]] [[شام]] با جناح راست [[سپاه]] [[عراق]] برای کسب [[برتری]] و [[پیروزی]] جناح خود سخت تلاش کردند، عبد الله بن بدیل هم‌چنان دلیرانه [[شمشیر]] میزد و پیش می‌رفت تا خود را به [[معاویه]] رساند و او را از جایگاهش به عقب راند سپس فریاد برآورد: ای انتقام‌گیرندگان [[خون عثمان]]، و مقصودش [[انتقام]] [[خون]] [[برادر]] خودش [[عثمان]] بن بدیل بود که در همین [[جنگ]] در رکاب [[امام]]{{ع}} به [[شهادت]] رسیده بود<ref> عبد الله دو برادر داشته: یکی عبدالرحمان که محتمل است در جمل و محتمل است در صفین به شهادت رسیده و برادر دیگرش محمد که در صفین به شهادت رسید، اما برادری به نام عثمان در جایی از او یاد نشده، مگر در این سند که محتمل است وی برادر دیگر او بوده است.</ref>، ولی [[معاویه]] و یارانش به [[اشتباه]] [[گمان]] بردند که مقصود او [[عثمان بن عفان]] است.


[[معاویه]] که از مقر [[فرماندهی]] و جایگاهش از [[ترس]] جانش دور شده و [[احساس]] نابودی می‌کرد، کمی جلو آمد و مکرر به [[حبیب بن مسلمه]] [[پیام]] می‌فرستاد و از او [[یاری]] و مدد می‌خواست، در مرحله آخر، [[حبیب بن مسلمه]] با همه افراد در [[جناح چپ]] [[سپاه معاویه]] به جناح راست [[سپاه]] [[عراق]] حمله کرد و [[مقاومت]] کرد تا جناح راست [[سپاه امام]]{{ع}} را از هم گسیخت. تا آنجا که جمعی از [[یاران]] [[عبد الله]] در [[سپاه]] [[عراق]] فرار کردند و تنها صد مرد [[جنگی]] از [[قاریان قرآن]] با ابن بدیل باقی ماندند. آنها پشت به پشت هم دادند و از خود [[دفاع]] می‌کردند و حاضر به عقب‌نشینی نبوده و به سوی [[خیمه]] [[معاویه]] به پیش می‌رفتند.  
[[معاویه]] که از مقر [[فرماندهی]] و جایگاهش از [[ترس]] جانش دور شده و [[احساس]] نابودی می‌کرد، کمی جلو آمد و مکرر به [[حبیب بن مسلمه]] [[پیام]] می‌فرستاد و از او [[یاری]] و مدد می‌خواست، در مرحله آخر، [[حبیب بن مسلمه]] با همه افراد در [[جناح چپ]] [[سپاه معاویه]] به جناح راست [[سپاه]] [[عراق]] حمله کرد و [[مقاومت]] کرد تا جناح راست [[سپاه امام]]{{ع}} را از هم گسیخت. تا آنجا که جمعی از [[یاران]] [[عبد الله]] در [[سپاه]] [[عراق]] فرار کردند و تنها صد مرد [[جنگی]] از [[قاریان قرآن]] با ابن بدیل باقی ماندند. آنها پشت به پشت هم دادند و از خود [[دفاع]] می‌کردند و حاضر به عقب‌نشینی نبوده و به سوی [[خیمه]] [[معاویه]] به پیش می‌رفتند.  
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش