پرش به محتوا

جبار بن صخر انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'یهودیان خیبر' به 'یهودیان خیبر'
جز (جایگزینی متن - 'یهودیان خیبر' به 'یهودیان خیبر')
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[خداوند]] در این [[آیات]] [[یهودیان]] را [[نکوهش]] می‌‌کنند که چرا [[راه]] را بر [[مؤمنان]] می‌‌بندند و به مؤمنان گوشزد می‌‌کند که چنانچه تحت تأثیر یهودیان قرار گیرند، آنها مؤمنان را به [[کفر]] بازخواهند گرداند: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز می‌دارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ می‌خواهید و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند» سوره آل عمران، آیه ۹۹-۱۰۰.</ref> جبار بن صخر در [[نبرد]] [[احد]] نیز شرکت کرد. در این [[روز]] چون [[لشکر]] [[مسلمانان]] دچار [[آشفتگی]] و [[اضطراب]] شد به گونه ای که مسلمانان یکدیگر را می‌‌زدند، جباربن صخر از روی سردرگمی ضربه ای بر سر [[حباب بن منذر انصاری]] از [[طایفه]] خود زد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۳۴.</ref> او همچنین [[شاهد]] کوچ [[بنی نضیر]] از سرزمینشان پس از در افتادن با [[رسول خدا]]{{صل}} بود و می‌‌گفت: هرگز [[زر و زیور]] و شوکتی چون زر و زیور ایشان را در قومی ندیده ام که از سرزمینی به [[سرزمین]] دیگر [[تبعید]] می‌‌شوند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۳۴.</ref> بنابر دسته ای از [[روایات]]، جبار بن صخر پس از به دار آویخته شدن [[خبیب بن عدی]] در اواخر [[سال چهارم هجری]] در [[مکه]]، در سریه ای همراه [[عمرو بن امیه]] ضمری ـ احتمالاً در سال پنجم ـ برای [[ترور]] [[ابوسفیان]] به آن دیار رفت <ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۰۴۹؛ الاکتفاء، ج ۲، ص ۳۰۹.</ref> که این [[مأموریت]]، موفق نبود؛ گویا گزارش‌های موجود در این زمینه به داستان ‌گراییده و به نظر می‌‌رسد در بیان جزئیات، افزوده‌هایی به اصل حادثه ملحق شده باشد.<ref>الروض الانف، ج ۷، ص ۴۹۵ - ۴۹۶؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۵۸ - ۴۵۹.</ref>
[[خداوند]] در این [[آیات]] [[یهودیان]] را [[نکوهش]] می‌‌کنند که چرا [[راه]] را بر [[مؤمنان]] می‌‌بندند و به مؤمنان گوشزد می‌‌کند که چنانچه تحت تأثیر یهودیان قرار گیرند، آنها مؤمنان را به [[کفر]] بازخواهند گرداند: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز می‌دارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ می‌خواهید و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند» سوره آل عمران، آیه ۹۹-۱۰۰.</ref> جبار بن صخر در [[نبرد]] [[احد]] نیز شرکت کرد. در این [[روز]] چون [[لشکر]] [[مسلمانان]] دچار [[آشفتگی]] و [[اضطراب]] شد به گونه ای که مسلمانان یکدیگر را می‌‌زدند، جباربن صخر از روی سردرگمی ضربه ای بر سر [[حباب بن منذر انصاری]] از [[طایفه]] خود زد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۳۴.</ref> او همچنین [[شاهد]] کوچ [[بنی نضیر]] از سرزمینشان پس از در افتادن با [[رسول خدا]]{{صل}} بود و می‌‌گفت: هرگز [[زر و زیور]] و شوکتی چون زر و زیور ایشان را در قومی ندیده ام که از سرزمینی به [[سرزمین]] دیگر [[تبعید]] می‌‌شوند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۳۴.</ref> بنابر دسته ای از [[روایات]]، جبار بن صخر پس از به دار آویخته شدن [[خبیب بن عدی]] در اواخر [[سال چهارم هجری]] در [[مکه]]، در سریه ای همراه [[عمرو بن امیه]] ضمری ـ احتمالاً در سال پنجم ـ برای [[ترور]] [[ابوسفیان]] به آن دیار رفت <ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۰۴۹؛ الاکتفاء، ج ۲، ص ۳۰۹.</ref> که این [[مأموریت]]، موفق نبود؛ گویا گزارش‌های موجود در این زمینه به داستان ‌گراییده و به نظر می‌‌رسد در بیان جزئیات، افزوده‌هایی به اصل حادثه ملحق شده باشد.<ref>الروض الانف، ج ۷، ص ۴۹۵ - ۴۹۶؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۵۸ - ۴۵۹.</ref>


[[جبار]] در سال هشتم و درپی [[شهادت]] [[عبداللّه بن رواحه]]، [[مسئول]] تخمین [[میزان]] محصولات زراعی سرزمین‌های [[خیبر]]، [[جانشین]] وی گردید.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۴؛ المغازی، ج ۲، ص ۶۹۱.</ref> [[عمر]] نیز به سبب تجاربی که [[جبار]] در این زمینه داشت، به هنگام [[اخراج]] [[یهودیان]] [[خیبر]] از [[جزیرة العرب]] وی و چند تن دیگر را متصدی قیمت گذاری و تقسیم زمین‌های خیبر کرد.<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۸۵؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۷.</ref> برخی [[مفسران]] ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«چون برای گرفتن غنیمت‌هایی رهسپار شوید جهادگریزان خواهند گفت: بگذارید دنبال شما بیاییم، آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند؛ بگو: هرگز دنبال ما نخواهید آمد، خداوند از پیش چنین فرموده است؛ آنگاه خواهند گفت بلکه به ما رشک می‌برید! (چنین نیست) بلکه آنان جز اندکی درنمی‌یابند» سوره فتح، آیه ۱۵.</ref> به این امر اشاره کرده‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۷۰.</ref> پس از آن در تقسیم زمین‌های [[وادی القری]] میان [[مسلمانان]] دخالت داشت <ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۷؛ المغازی، ج ۲، ص ۷۲۰ - ۷۲۱.</ref> و سهمی نیز به خود او رسید.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۷۲۱.</ref> جبار در سال نهم در سریه ای به [[فرماندهی]] [[امام علی]]{{ع}} برای [[شکستن بت]] فُلس ([[بت]] [[قبیله طی]] در [[سرزمین]] نجد) شرکت کرد و [[پرچم]] (لواء) این سریه به دست او بود. به [[نقلی]] وی در این [[جنگ]] برای چگونگی رویارویی با [[دشمن]]، طرحی را با امام علی{{ع}} در میان گذاشت که [[امام]] آن را پسندید و براساس آن عمل کرد.<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۸۴ - ۹۸۵؛ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۱۹۵.</ref> هنگام فراخوانی [[رسول خدا]] برای [[جنگ تبوک]] در سال نهم، جد بن قیس که از تیره [[بنی سلمه]] و بزرگ ایشان بود و در [[دل]] [[نفاق]] داشت،<ref>اسباب النزول، ۲۵۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۴۱ - ۱۴۲.</ref> از جباربن صخر و گروهی دیگر از بنو [[سلمه]] می‌‌خواست که به [[دلیل]] گرمی هوا در جنگ شرکت نکنند؛<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۹۳.</ref> اما به رغم این تلاش‌ها جبار در [[غزوه تبوک]] شرکت کرد.
[[جبار]] در سال هشتم و درپی [[شهادت]] [[عبداللّه بن رواحه]]، [[مسئول]] تخمین [[میزان]] محصولات زراعی سرزمین‌های [[خیبر]]، [[جانشین]] وی گردید.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۴؛ المغازی، ج ۲، ص ۶۹۱.</ref> [[عمر]] نیز به سبب تجاربی که [[جبار]] در این زمینه داشت، به هنگام [[اخراج]] [[یهودیان خیبر]] از [[جزیرة العرب]] وی و چند تن دیگر را متصدی قیمت گذاری و تقسیم زمین‌های خیبر کرد.<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۸۵؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۷.</ref> برخی [[مفسران]] ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«چون برای گرفتن غنیمت‌هایی رهسپار شوید جهادگریزان خواهند گفت: بگذارید دنبال شما بیاییم، آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند؛ بگو: هرگز دنبال ما نخواهید آمد، خداوند از پیش چنین فرموده است؛ آنگاه خواهند گفت بلکه به ما رشک می‌برید! (چنین نیست) بلکه آنان جز اندکی درنمی‌یابند» سوره فتح، آیه ۱۵.</ref> به این امر اشاره کرده‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۷۰.</ref> پس از آن در تقسیم زمین‌های [[وادی القری]] میان [[مسلمانان]] دخالت داشت <ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۷؛ المغازی، ج ۲، ص ۷۲۰ - ۷۲۱.</ref> و سهمی نیز به خود او رسید.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۷۲۱.</ref> جبار در سال نهم در سریه ای به [[فرماندهی]] [[امام علی]]{{ع}} برای [[شکستن بت]] فُلس ([[بت]] [[قبیله طی]] در [[سرزمین]] نجد) شرکت کرد و [[پرچم]] (لواء) این سریه به دست او بود. به [[نقلی]] وی در این [[جنگ]] برای چگونگی رویارویی با [[دشمن]]، طرحی را با امام علی{{ع}} در میان گذاشت که [[امام]] آن را پسندید و براساس آن عمل کرد.<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۸۴ - ۹۸۵؛ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۱۹۵.</ref> هنگام فراخوانی [[رسول خدا]] برای [[جنگ تبوک]] در سال نهم، جد بن قیس که از تیره [[بنی سلمه]] و بزرگ ایشان بود و در [[دل]] [[نفاق]] داشت،<ref>اسباب النزول، ۲۵۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۴۱ - ۱۴۲.</ref> از جباربن صخر و گروهی دیگر از بنو [[سلمه]] می‌‌خواست که به [[دلیل]] گرمی هوا در جنگ شرکت نکنند؛<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۹۳.</ref> اما به رغم این تلاش‌ها جبار در [[غزوه تبوک]] شرکت کرد.


او به [[سال ۳۰ هجری]] در [[خلافت عثمان]] در [[شهر مدینه]] در سن ۶۰ سالگی درگذشت و نسلی از وی برجای ماند.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.</ref> سن وی هنگام [[رحلت]] با توجه به شرکت وی در سن ۳۲ سالگی در [[نبرد]] [[بدر]]، ۶۰ سال بوده است،<ref> البدایة والنهایه، ج ۷، ص ۱۷۵؛ تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۳۳۳.</ref> بنابراین، گزارش نویسندگانی که سن وی را به هنگام [[مرگ]] ۶۲ سال نوشته‌اند، دقیق نیست.<ref> المستدرک، ج ۳، ص ۲۲۳؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۶۰.</ref> دو دختر به نام‌های سمیکه و عصیمه که در شمار [[بیعت کنندگان]] با [[رسول]] خدایند، از جمله [[فرزندان]] وی بودند.<ref> نک: المحبر، ص ۴۲۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۴۰۷.</ref> وی را در شمار [[صحابه رسول خدا]] و [[راویان]] آن [[حضرت]] برشمرده‌اند<ref>نک: رجال الطوسی، ص ۳۳؛ الثقات، ج ۳، ص ۶۴.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[جبار بن صخر انصاری (مقاله)|مقاله «جبار بن صخر انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.
او به [[سال ۳۰ هجری]] در [[خلافت عثمان]] در [[شهر مدینه]] در سن ۶۰ سالگی درگذشت و نسلی از وی برجای ماند.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.</ref> سن وی هنگام [[رحلت]] با توجه به شرکت وی در سن ۳۲ سالگی در [[نبرد]] [[بدر]]، ۶۰ سال بوده است،<ref> البدایة والنهایه، ج ۷، ص ۱۷۵؛ تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۳۳۳.</ref> بنابراین، گزارش نویسندگانی که سن وی را به هنگام [[مرگ]] ۶۲ سال نوشته‌اند، دقیق نیست.<ref> المستدرک، ج ۳، ص ۲۲۳؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۶۰.</ref> دو دختر به نام‌های سمیکه و عصیمه که در شمار [[بیعت کنندگان]] با [[رسول]] خدایند، از جمله [[فرزندان]] وی بودند.<ref> نک: المحبر، ص ۴۲۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۴۰۷.</ref> وی را در شمار [[صحابه رسول خدا]] و [[راویان]] آن [[حضرت]] برشمرده‌اند<ref>نک: رجال الطوسی، ص ۳۳؛ الثقات، ج ۳، ص ۶۴.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[جبار بن صخر انصاری (مقاله)|مقاله «جبار بن صخر انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش