“قاصر”، یعنی کوتاه و “مقصّر” یعنی کوتاهی کننده. اگر کسی چیزی را نمیدانست و یا جرمی را مرتکب شد، یک وقت علّت این کار [[قصور]] یعنی دستنارسی و کوتاهی است، یعنی او [[تقصیر]] ندارد، مقصّر نیست و راهی غیر از این نداشته است<ref>مثلاً شما یک دهی را در میان کوههای دورافتاده که کمتر پای مردم شهری به آنجا میرسد و کمتر پای مردم به آنجا به شهر میرسد در نظر بگیرید. اگر در آنجا از یک جوان مثلاً بیست ساله، یکی از مسائل شکیات با سهویات یا مسألهای در باب روزه با خمس بپرسید میبینید خیره به شما نگاه میکند که این چه میگوید؟ چه بسا هست که این مسائل اساساً در عمرش به گوش او نخورده و اصلاً متوجه نشده که چنین چیزهایی هم هست، به یک چنین آدمی «قاصر» میگویند چون این بیچاره تقصیری ندارد، از اولی که چشم به این دنیا باز کرده خودش را در همین محیط دیده، در خانوادهای بود که در آن اصلاً نماز و روزهای وجود نداشته، تا وقتی که بزرگ شده و به سن بلوغ رسیده است و بعد دنبال همان کاری رفته که پدر و مادرش رفته بودند؛ که او را آگاه کند. از نظر قوانین به اصطلاح مدنی و دولتی هم، دولت مؤاخذه از یک چنین افرادی را ندارد، زیرا او چیزی نمیداند و اساساً اسم «قانون مدنی» هم در عمرش به گوشش نخورده است. </ref>؛ و یک وقت او مقصّر است و آن، وقتی است که [[انسان]] یک چیزی را دانسته و فهمیده، امّا به خاطر [[هواپرستی]] و نفسپرستی، علیرغم آنچه خودش میداند و میفهمد عمل میکند<ref>آشنایی با قرآن، ج۴، ص۱۴۴.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۲۵.</ref>
|