ماتریالیسم: تفاوت میان نسخهها
←ماتریالیسم در فرهنگ مطهر
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
==[[ماتریالیسم]] در [[فرهنگ]] [[مطهر]]== | ==[[ماتریالیسم]] در [[فرهنگ]] [[مطهر]]== | ||
واژه ماتریالیسم استعمالات مختلفی دارد که همه آنها - اکنون که درباره [[علل]] [[گرایش]] به ماتریالیسم بحث میکنیم- نمیتواند موضوع بحث ما باشد مثلاً گاهی ماتریالیسم میگویند و مراد [[مکتب]] اصالت ماده است، امّا به این معنی که مادّه یک امر اصیل و یک امر [[واقعی]] در [[جهان هستی]] است، نه یک امر فرضی و [[ذهنی]] و نمایشی و ساخته [[ذهن]]؛ در مقابل ایدهآلیسم که منکر [[واقعیت]] ماده است و آن را مخلوق ذهن [[بشر]] میداند. اگر ماتریالیسم را به این معنی بگیریم باید همه الهیون را - چه [[مسلمان]] و چه غیر مسلمان - ماتریالیست بخوانیم؛ زیرا اینها همه مادّه را که واقعیتی است در بستر [[زمان]] و مکان، و حقیقتی است متغیر و متحول و متکامل و محسوس و ملموس، امری [[عینی]] و ماورای ذهنی و ذی اثر میدانند. [[مادّی]] بودن و ماتریالیست بودن به این معنی با مسأله [[خدا]] و [[توحید]] منافاتی ندارد، بلکه عالم مادّه و [[طبیعت]] به عنوان یک واحد “کار” و یک واحد “مصنوع” [[بهترین]] وسیله برای [[شناسایی]] [[خداوند]] است. [[اراده]] حکیمانه خداوند در جریان همین تحوّلات مادّی [[کشف]] میشود. [[قرآن کریم]] پدیدههای مادّی را به عنوان [[آیات الهی]] یاد میکند. و گاهی این کلمه استعمال میشود و مراد از آن [[انکار]] موجود ماورای ماده است؛ یعنی مکتب انحصار؛ مکتبی که هستی و [[نظام]] وجود دارد و انحصار مادّه میداند و هستی را در چهارچوب آنچه در تغیّر و تبدّل است و در بستر زمان و مکان واقع است محدود و محصور میکند و آنچه را که از چهار دیواری تغیر و تبدل و [[احساس]] و لمس بشر بیرون است منکراست و معدوم و نیست میپندارد<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۷۱.</ref>. | واژه ماتریالیسم استعمالات مختلفی دارد که همه آنها - اکنون که درباره [[علل]] [[گرایش]] به ماتریالیسم بحث میکنیم- نمیتواند موضوع بحث ما باشد مثلاً گاهی ماتریالیسم میگویند و مراد [[مکتب]] اصالت ماده است، امّا به این معنی که مادّه یک امر اصیل و یک امر [[واقعی]] در [[جهان هستی]] است، نه یک امر فرضی و [[ذهنی]] و نمایشی و ساخته [[ذهن]]؛ در مقابل ایدهآلیسم که منکر [[واقعیت]] ماده است و آن را مخلوق ذهن [[بشر]] میداند. اگر ماتریالیسم را به این معنی بگیریم باید همه الهیون را - چه [[مسلمان]] و چه غیر مسلمان - ماتریالیست بخوانیم؛ زیرا اینها همه مادّه را که واقعیتی است در بستر [[زمان]] و مکان، و حقیقتی است متغیر و متحول و متکامل و محسوس و ملموس، امری [[عینی]] و ماورای ذهنی و ذی اثر میدانند. [[مادّی]] بودن و ماتریالیست بودن به این معنی با مسأله [[خدا]] و [[توحید]] منافاتی ندارد، بلکه عالم مادّه و [[طبیعت]] به عنوان یک واحد “کار” و یک واحد “مصنوع” [[بهترین]] وسیله برای [[شناسایی]] [[خداوند]] است. [[اراده]] حکیمانه خداوند در جریان همین تحوّلات مادّی [[کشف]] میشود. [[قرآن کریم]] پدیدههای مادّی را به عنوان [[آیات الهی]] یاد میکند. و گاهی این کلمه استعمال میشود و مراد از آن [[انکار]] موجود ماورای ماده است؛ یعنی مکتب انحصار؛ مکتبی که هستی و [[نظام]] وجود دارد و انحصار مادّه میداند و هستی را در چهارچوب آنچه در تغیّر و تبدّل است و در بستر زمان و مکان واقع است محدود و محصور میکند و آنچه را که از چهار دیواری تغیر و تبدل و [[احساس]] و لمس بشر بیرون است منکراست و معدوم و نیست میپندارد<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۷۱.</ref>. | ||
پس “ماتریالیسم”، یعنی اصالت ماده و اینکه [[روح]] و معنا جز خصلتی از ماده و جز یک امر تابع و طفیلی از ماده در طبیعت چیز دیگری نیست<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۸۲.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۸۸.</ref> | پس “ماتریالیسم”، یعنی اصالت ماده و اینکه [[روح]] و معنا جز خصلتی از ماده و جز یک امر تابع و طفیلی از ماده در طبیعت چیز دیگری نیست<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۸۸.</ref> | ||
===[[ماتریالیسم تاریخی]]=== | ===[[ماتریالیسم تاریخی]]=== | ||
ماتریالیسم تاریخی، یعنی اصالت ماده در [[تاریخ]] و [[جامعه]]، یعنی آن [[تئوری]] [[فلسفی]] اگر بخواهد در [[اجتماع]] پیاده شود ناچار [[فلسفه]] ما در اجتماع میشود. فلسفه مادی که اسمش ماتریالیسم تاریخی یا [[مادیّت]] [[تاریخی]] است، یعنی اصالت مادّه در اجتماع، یعنی همچنانکه در [[طبیعت]]، [[فکر]] و [[روح]] و معنا اصالت ندارند، تابع و طفیلی ماده هستند و بلکه خودشان هم در [[حقیقت]] مادی و شکلی از ماده هستند، در جامعه نیز که برخی جنبههای مادی [[خالص]] دارد که همان تولید و توزیع باشد، و برخی جنبههای [[معنوی]] دارد که عبارت است از فلسفه [[حاکم]] بر جامعه، [[دین]]، [[هنر]]، [[اخلاق]]، [[قانون]]<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۸۲.</ref>. | ماتریالیسم تاریخی، یعنی اصالت ماده در [[تاریخ]] و [[جامعه]]، یعنی آن [[تئوری]] [[فلسفی]] اگر بخواهد در [[اجتماع]] پیاده شود ناچار [[فلسفه]] ما در اجتماع میشود. فلسفه مادی که اسمش ماتریالیسم تاریخی یا [[مادیّت]] [[تاریخی]] است، یعنی اصالت مادّه در اجتماع، یعنی همچنانکه در [[طبیعت]]، [[فکر]] و [[روح]] و معنا اصالت ندارند، تابع و طفیلی ماده هستند و بلکه خودشان هم در [[حقیقت]] مادی و شکلی از ماده هستند، در جامعه نیز که برخی جنبههای مادی [[خالص]] دارد که همان تولید و توزیع باشد، و برخی جنبههای [[معنوی]] دارد که عبارت است از فلسفه [[حاکم]] بر جامعه، [[دین]]، [[هنر]]، [[اخلاق]]، [[قانون]]<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۸۲.</ref>. | ||
به تعبیر دیگر یعنی اصالت مادّه در اجتماع و به عبارت دیگر اصالت جنبههای [[مادّی]] [[زندگی]] در تحولات تاریخ، که [[شؤون]] معنوی به تعبیری که خودشان میگویند [[حکم]] روبنا را دارد<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۱۰۱.</ref>. | به تعبیر دیگر یعنی اصالت مادّه در اجتماع و به عبارت دیگر اصالت جنبههای [[مادّی]] [[زندگی]] در تحولات تاریخ، که [[شؤون]] معنوی به تعبیری که خودشان میگویند [[حکم]] روبنا را دارد<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۱۰۱.</ref>. | ||
ماتریالیسم تاریخی، یعنی برداشتی [[اقتصادی]] از تاریخ و برداشتی اقتصادی و تاریخی از [[انسان]] بدون برداشتی [[انسانی]] از [[اقتصاد]] و یا از تاریخ. به عبارت دیگر ماتریالیسم تاریخی یعنی اینکه تاریخ ماهیتی مادی دارد و وجودی دیالکتیکی. “ماهیّت مادّی دارد” یعنی اساس همه حرکات و [[جنبشها]] و نمودها و تجلیات تاریخی هر جامعه سازمان اقتصادی آن جامعه است؛ یعنی نیروهای تولید مادّی آن جامعه و [[روابط]] تولیدی آن جامعه و مجموعاً وضع تولید و روابط تولیدی است که به همه نمودهای معنوی [[اجتماعی]] - اعم از اخلاق و [[علم]] و فلسفه و [[مذهب]] و قانون و [[فرهنگ]] ۔ شکل میدهد و جهت میبخشد و با دگرگون شدن خود، آنها را دگرگون میسازد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۸۳؛ پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۲۹.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۸۹.</ref> | ماتریالیسم تاریخی، یعنی برداشتی [[اقتصادی]] از تاریخ و برداشتی اقتصادی و تاریخی از [[انسان]] بدون برداشتی [[انسانی]] از [[اقتصاد]] و یا از تاریخ. به عبارت دیگر ماتریالیسم تاریخی یعنی اینکه تاریخ ماهیتی مادی دارد و وجودی دیالکتیکی. “ماهیّت مادّی دارد” یعنی اساس همه حرکات و [[جنبشها]] و نمودها و تجلیات تاریخی هر جامعه سازمان اقتصادی آن جامعه است؛ یعنی نیروهای تولید مادّی آن جامعه و [[روابط]] تولیدی آن جامعه و مجموعاً وضع تولید و روابط تولیدی است که به همه نمودهای معنوی [[اجتماعی]] - اعم از اخلاق و [[علم]] و فلسفه و [[مذهب]] و قانون و [[فرهنگ]] ۔ شکل میدهد و جهت میبخشد و با دگرگون شدن خود، آنها را دگرگون میسازد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۸۳؛ پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۸۹.</ref> | ||
===[[ماتریالیسم دیالکتیک]]=== | ===[[ماتریالیسم دیالکتیک]]=== | ||
ماتریالیسم دیالکتیک عبارت از “فلسفه مادی بر اساس طرز [[تفکر]] دیالکتیکی”<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۷۸۷.</ref>. | ماتریالیسم دیالکتیک عبارت از “فلسفه مادی بر اساس طرز [[تفکر]] دیالکتیکی”<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۷۸۷.</ref>. | ||
ماتریالیسم دیالکتیک یعنی تئوری فلسفی (مادی) براساس [[منطق]] و [[بینش]] دیالکتیک<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۸۲؛ مجموعه آثار، ج۶، ص۷۸۷.</ref>. | ماتریالیسم دیالکتیک یعنی تئوری فلسفی (مادی) براساس [[منطق]] و [[بینش]] دیالکتیک<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۸۲؛ مجموعه آثار، ج۶، ص۷۸۷.</ref>. | ||
در [[حقیقت]] [[ماتریالیسم دیالکتیک]] ترکیبی است از [[فلسفه]] مادی قرن هیجدهم و [[منطق]] هگل که آن دو را [[کارل مارکس]] و [[انگلیس]] به یکدیگر مربوط ساختند<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۷۲.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۸۹.</ref> | در [[حقیقت]] [[ماتریالیسم دیالکتیک]] ترکیبی است از [[فلسفه]] مادی قرن هیجدهم و [[منطق]] هگل که آن دو را [[کارل مارکس]] و [[انگلیس]] به یکدیگر مربوط ساختند<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۷۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۸۹.</ref> | ||
===ماتریالیسم دیالکتیک [[تاریخی]]=== | ===ماتریالیسم دیالکتیک [[تاریخی]]=== | ||
اینکه [[تاریخ]] وجود دیالکتیکی دارد به معنی این است که حرکات تکاملی تاریخ، حرکات دیالکتیکی است؛ یعنی معلول یک [[سلسله]] تضادهای دیالکتیکی توأم با [[همبستگی]] خاصّ آن تضادهاست. تضاد دیالکتیکی که با تضادهای غیردیالکتیکی فرق دارد این است که هر پدیدهای جبراً [[نفی]] و [[انکار]] خود را در درون خود میپرورد و پس از یک سلسله تغییرات در نتیجه این تضادّ درونی، آن پدیده ضمن یک [[تغییر]] شدید کیفی به مرحله عالی =تری که ترکیبی از دو مرحله قبلی است [[تکامل]] مییابد<ref>فلسفه تاریخ، ج۲، ص۳۸۳.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۹۰.</ref> | اینکه [[تاریخ]] وجود دیالکتیکی دارد به معنی این است که حرکات تکاملی تاریخ، حرکات دیالکتیکی است؛ یعنی معلول یک [[سلسله]] تضادهای دیالکتیکی توأم با [[همبستگی]] خاصّ آن تضادهاست. تضاد دیالکتیکی که با تضادهای غیردیالکتیکی فرق دارد این است که هر پدیدهای جبراً [[نفی]] و [[انکار]] خود را در درون خود میپرورد و پس از یک سلسله تغییرات در نتیجه این تضادّ درونی، آن پدیده ضمن یک [[تغییر]] شدید کیفی به مرحله عالی =تری که ترکیبی از دو مرحله قبلی است [[تکامل]] مییابد<ref>فلسفه تاریخ، ج۲، ص۳۸۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۹۰.</ref> | ||
===[[ماتریالیسم]] متافیزیک=== | ===[[ماتریالیسم]] متافیزیک=== | ||
[[دانشمندان]] فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک، آن فلسفه مادی را که قبلاً طرز [[تفکر]] [[متافیزیکی]] داشت، یعنی براساس [[جمود]] و یکسان ماندن موجودات تفکر میکرد ماتریالیسم متافیزیک مینامند. یعنی مادیتی که طرز تفکر متافیزیکی دارد<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۷۲.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۹۰.</ref> | [[دانشمندان]] فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک، آن فلسفه مادی را که قبلاً طرز [[تفکر]] [[متافیزیکی]] داشت، یعنی براساس [[جمود]] و یکسان ماندن موجودات تفکر میکرد ماتریالیسم متافیزیک مینامند. یعنی مادیتی که طرز تفکر متافیزیکی دارد<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۷۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۹۰.</ref> | ||
==منابع== | ==منابع== |