انحرافات پس از رحلت پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
←ممنوعیت آزادی بیان
(صفحهای تازه حاوی «==موضعگیریهای غیر مسئولانه بعضی اصحاب== *پرسشی که همواره در طول تاریخ [...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
==ممنوعیت [[آزادی]] بیان== | ==ممنوعیت [[آزادی]] بیان== | ||
*از عوامل دیگری که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} در خودکامگی هیئت حاکمه و از بین رفتن [[آزادی]] مؤثر افتاده، جلوگیری از ورود در معقولات و بحث و [[استدلال]] از سوی [[خلفا]] بود. در [[صدر اسلام]] - به ویژه در زمان [[خلیفه]] اوّل و دوّم - این بُعد از [[فرهنگ اسلامی]] به تعطیلی کشانده شده بود. بحث انتقادی و کنجکاوی [[آزاد]] در مسایل [[اعتقادی]] [[ممنوع]] بود و [[بدعت]] در [[دین]] شمرده میشد و مجازاتهای [[سختی]] در پی داشت؛ چنانکه به [[نقل]] [[تاریخ]]، شخصی درباره مسئلهای با [[خلیفه]] دوّم به بحث و [[مناظره]] پرداخت، [[خلیفه]] با تازیانه آنقدر به او زد که [[خون]] از بدنش روان شد، همچنین [[خلیفه]] دوّم معنی آیهای از [[قرآن]] را طوری بیان کرد که مفهوم [[جبر]] داشت، یکی از [[مسلمانان]] [[اعتراض]] کرد. [[خلیفه]] وی را آن چنان [[تهدید]] نمود که [[بیم]] کشتن او میرفت تا آنکه بعضی حضار به زحمت [[خلیفه]] را آرام کردند. این روند باعث شد که اصیلترین روشها و [[براهین]] در [[عقاید]] و [[علم کلام]] از بین رفت و در [[آینده]] که [[علم کلام]] رواج یافت استدلالها جنبه صوری و بازیچه به خود گرفت و راه [[اثبات]] [[عقیده]]، منحصر به [[تقلید]] یا [[اجماع]] شد؛ آن هم نه [[اجماع]] [[مسلمانان]]، بلکه [[اجماع]] گروهی از علمای همان [[فرقه]]؛ البته طرف مقابل نیز اجماعی از [[فرقه]] خود را مدرک سخن خود قرار میداد و به این ترتیب ادلهای واقعی ([[عقل]] و [[ادله]] لفظی، کتاب و [[سنّت]]) [[ارزش]] و اعتبار واقعی خود را از دست داد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۲۶-۱۲۷.</ref>. | *از عوامل دیگری که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} در خودکامگی هیئت حاکمه و از بین رفتن [[آزادی]] مؤثر افتاده، جلوگیری از ورود در معقولات و بحث و [[استدلال]] از سوی [[خلفا]] بود. در [[صدر اسلام]] - به ویژه در زمان [[خلیفه]] اوّل و دوّم - این بُعد از [[فرهنگ اسلامی]] به تعطیلی کشانده شده بود. بحث انتقادی و کنجکاوی [[آزاد]] در مسایل [[اعتقادی]] [[ممنوع]] بود و [[بدعت]] در [[دین]] شمرده میشد و مجازاتهای [[سختی]] در پی داشت؛ چنانکه به [[نقل]] [[تاریخ]]، شخصی درباره مسئلهای با [[خلیفه]] دوّم به بحث و [[مناظره]] پرداخت، [[خلیفه]] با تازیانه آنقدر به او زد که [[خون]] از بدنش روان شد، همچنین [[خلیفه]] دوّم معنی آیهای از [[قرآن]] را طوری بیان کرد که مفهوم [[جبر]] داشت، یکی از [[مسلمانان]] [[اعتراض]] کرد. [[خلیفه]] وی را آن چنان [[تهدید]] نمود که [[بیم]] کشتن او میرفت تا آنکه بعضی حضار به زحمت [[خلیفه]] را آرام کردند. این روند باعث شد که اصیلترین روشها و [[براهین]] در [[عقاید]] و [[علم کلام]] از بین رفت و در [[آینده]] که [[علم کلام]] رواج یافت استدلالها جنبه صوری و بازیچه به خود گرفت و راه [[اثبات]] [[عقیده]]، منحصر به [[تقلید]] یا [[اجماع]] شد؛ آن هم نه [[اجماع]] [[مسلمانان]]، بلکه [[اجماع]] گروهی از علمای همان [[فرقه]]؛ البته طرف مقابل نیز اجماعی از [[فرقه]] خود را مدرک سخن خود قرار میداد و به این ترتیب ادلهای واقعی ([[عقل]] و [[ادله]] لفظی، کتاب و [[سنّت]]) [[ارزش]] و اعتبار واقعی خود را از دست داد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۲۶-۱۲۷.</ref>. | ||
==پانویس== | |||
{{پانویس2}} |