حذیفة بن یمان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
==مقدمه== | |||
[[ابو عبد الله]] [[حذیفة بن یمان بن جابر عبسی]]، از یاران برجسته [[پیامبر]] خداست و چون با [[طایفه]] یمانیها هم [[پیمان]] بود، به این نام معروف شد. رجالیان و شرح حالنگاران، او را با ویژگیهایی چون: نجیبزاده، [[صحابی]] بزرگ [[پیامبر خدا]]، رازدار [[پیامبر]]{{صل}} و داناترینِ [[مردم]] به [[منافقان]] ستودهاند<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۵۶-۳۵۷؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۳۵.</ref>. | |||
برخی حذیفه را از [[انصار]] و گروهی دیگر نیز او را جزء [[مهاجران]] به شمار آوردهاند و [[ابن اثیر]] گفته است او از [[مهاجرین]] است و او را [[آزاد]] گذاشتند تا همچون [[زنان]] و [[کودکان]] [[مهاجرت]] نکند یا اینکه به همراه [[پیامبر]]{{صل}} مهاجرت کند و او مهاجرت به همراه آن [[حضرت]] را برگزید و به [[نقلی]] او در دیار خود باقی ماند و [[دین خدا]] را [[تبلیغ]] میکرد و بدین وسیله [[اسلام]] را [[یاری]] میکرد و بعدها به [[مدینه]] مهاجرت کرد؛ یعنی او جزء کسانی است که [[دین]] را [[انتخاب]] کرد و از مهاجرین نیز به شمار میرود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۴.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۵۶-۳۵۷؛ [[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>. | |||
==[[فضایل]] حذیفه== | |||
حذیفه از بزرگان [[یاران]] [[نبی اکرم]]{{صل}} است و مقامی بس ارجمند دارد. او در ردیف [[سلمان]] و [[ابوذر]] و [[مقداد]]<ref>اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۲.</ref> و یکی از ارکان اربعه [[علی]]{{ع}} دانسته شده و گروهی نیز او را از ارکان اربعه [[پیامبر]]{{صل}} به شمار آوردهاند. هم چنین او از [[انصار]] و جزء یاران و [[اصحاب پیامبر]] اکرم{{صل}} و علی{{ع}} به شمار میرود<ref>رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص۶۰؛ رجال ابن داوود، ابن داوود، ص۱۰۲؛ الخلاصه، حلی، ص۶۰؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۱۴۱.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۵۸.</ref> | |||
==حذیفه و [[شناسایی]] [[منافقان]]== | |||
حذیفه تنها کسی بود که منافقان را میشناخت و [[مؤمن]] را از [[منافق]] تشخیص میداد؛ زیرا پیامبر{{صل}} آنان را فقط به حذیفه معرفی کرده بود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۶۱؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۱۴۵۲؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۱۴۵.</ref> و او صاحب سر [[رسول خدا]]{{صل}} بود. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در بازگشت از [[جنگ تبوک]] عدهای از آنان را به وی معرفی کرد که داستان آن به طور خلاصه چنین است: جنگ تبوک یکی از اتفاقاتی بود که با پیش آمدن آن بیشتر منافقان بلکه همه آنها شناخته شدند؛ برخی از آنان افرادی بودند که در ظاهر [[اسلام]] را پذیرفته و از رفتن به میدان [[جنگ]] خودداری کردند؛ دستهای هم با ساختن [[مسجد ضرار]] خود را معرفی کردند و دسته سوم آنهایی بودند که در بازگشت از [[تبوک]]، [[تصمیم]] گرفتند [[پیامبر]]{{صل}} را از میان بردارند. هنگام بازگشت از تبوک در [[راه]] گردنهای وجود داشت با راهی بسیار باریک و خطرناک و راه دیگری هم از میان دره و دو [[کوه]] عبور میکرد که نسبتا راه وسیع و بی خطری بود ولی راه مقداری طولانیتر میشد. هنگام نیمه [[شب]] پیامبر{{صل}} و [[لشکریان]] به نزدیک گردنه رسیدند، پیامبر{{صل}} [[دستور]] داد اعلام کنند [[لشکر]] از میان دو کوه عبور کرده و [[رسول خدا]]{{صل}} از گردنه خواهند رفت. با این اعلام، فرصتی به دست منافقان آمد و [[دوازده]] یا چهارده نفر تصمیم گرفتند جلوتر از پیامبر{{صل}} به گردنه رفته و در محلی که راه بسیار باریک و خطرناک است، پنهان شوند تا هنگامی که [[حضرت]] به آنجا رسید، شتر ایشان را رم داده و پیامبر{{صل}} را به دره بیندازند. | |||
حذیفه میگوید: "من و [[عمار یاسر]] همراه رسول خدا{{صل}} بودیم؛ گاهی عنان شتر حضرت در دست من بود و [[عمار]] شتر را میراند و گاهی هم [[عمار]]، عنان دار بود و من شتر را میراندم. همین که نزدیک گردنه رسیدیم، [[حضرت]] فرمود: "[[جبرییل]] بر من نازل شد و خبر داد عدهای در پشت این سنگها پنهان شدهاند تا شتر مرا رم دهند و مرا از بین ببرند؛ جلو برو و ایشان را از این جا دور کن". [[منافقان]] که متوجه شدند [[پیامبر]]{{صل}} از [[تصمیم]] شان باخبر شده، به عقب برگشته و از [[راه]] دره داخل افراد [[لشکر]] شدند. پیامبر{{صل}} فرمود: "[[حذیفه]]! آنها را [[شناختی]]؟" گفتم چون هوا تاریک بود نشناختم. پیامبر{{صل}} آنان را به من معرفی کرد<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۵۹-۳۶۰؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۳۵؛ [[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>. | |||
==حذیفه و شرکت در [[جنگها]]== | |||
'''[[جنگ بدر]]:''' حذیفه و پدرش در جنگ بدر حضور نداشتند؛ زیرا [[مشرکان]] از حذیفه [[بیعت]] گرفته بودند در [[جنگ]] حضور نیابد و او از پیامبر{{صل}} سؤال کرد که آیا من همراه شما باشم در حالی که قول داده ام با آنها مقابله نکنم؟ پیامبر{{صل}} به او فرمودند: به [[عهد]] خود [[وفادار]] باش<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۴۹ و ۵۹۵.</ref>. | |||
'''[[غزوه]] حمراءالاسد''': حذیفه در [[غزوه]] حمراءالاسد حضور داشت که [[روز]] پس از [[جنگ اُحد]] و به قصد تعقیب قریش و [[تجدید]] [[روحیه]] مسلمانان انجام شد<ref>الدرالمنثور، ج ۲، ص ۱۰۱ - ۱۰۲.</ref>. [[طبری]] او را از کسانی میداند که [[ابوسفیان]] را دنبال کردند<ref>جامع البیان، ج ۴، ص ۲۳۶.</ref>. [[خدا]] در [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند ، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیدهاند پاداشی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۲.</ref> از همراهان رسول خدا{{صل}} در این غزوه به [[نیکی]] و [[پاداش]] بزرگ برای آنان یاد میکند<ref>مجمعالبیان، ج ۱، ص ۸۸۸ - ۸۸۹.</ref>. | |||
'''[[جنگ خندق]]:''' محاصرۀ [[مدینه]] به دست [[قریش]] و [[قبایل عرب]]، نزدیک به یک ماه طول کشید و [[مردم مدینه]] و هم چنین [[دشمنان]] نیز خسته شده و به تنگ آمده بودند و کار بر [[مردم]]، به خصوص [[اهل]] [[مدینه]] سخت شده بود. در این هنگام، [[خداوند]] بادی سخت فرستاد که از طرفی باعث سردی هوا شد و از سوی دیگر خیمههای [[قریش]] را از جا کنده و پراکنده ساخت و آنها نمیتوانستند آتشی بیفروزند. | |||
[[حذیفه]] میگوید: "روزی [[پیامبر]]{{صل}} در [[مسجد]] مشغول [[خواندن نماز]] بود و مردم هم افسرده و غمناک نشسته بودند. در این حال، پیامبر{{صل}} رو به جمعیت کرد و فرمود: "آیا کسی هست که از [[لشکر]] قریش خبری بیاورد تا در [[بهشت]] [[رفیق]] من باشد؟" هیچ کس جواب نگفت؛ زیرا به خاطر دشوار بودن این کار و [[گرسنگی]]، کسی [[قدرت]] این کار را نداشت. چون کسی پاسخ مثبت نداد، پیامبر{{صل}} مرا خواند و فرمود: "برو و خبری از لشکر قریش بیاور؛ به شرط آنکه کاری نکنی تا برگردی". | |||
من از مدینه و حصار [[شهر]] و [[خندق]] خارج شده و وارد [[لشکریان]] قریش شدم. دیدم، در اثر باد [[سختی]] که در سرمای زمستان میوزد، نه خیمهای باقی مانده و نه آتشی روشن است و نه ظرف و اثاثی در جای خود قرار دارد و لشکریان به خاطر این باد، [[احساس]] [[عذاب]] و [[شکنجه]] خدایی میکنند. در این حال [[ابوسفیان]] از خیمهاش بیرون آمد و گفت: "ای گروه قریش! هر کس نام رفیق خود را بپرسد تا مبادا [[جاسوسی]] در میان ما باشد. من پیش دستی کرده و به اشخاصی که در طرف چپ و راستم بودند، رو کرده و نام آنها را پرسیدم. پس خود را معرفی کردند. پس از آنکه ابوسفیان مطمئن شد؛ فرد غریبهای در میان شان نیست، گفت: "ای گروه قریش! به [[خدا]] قسم، جای توقف نیست؛ زیرا حیوانات سم دار و بیسم هلاک شدند و [[طایفه]] [[بنی قریظه]] هم با ما [[مخالفت]] کردند؛ این باد هم برای ما چیزی نمیگذارد. من کوچ کردم شما هم حرکت کنید. سپس بر شترش نشست و به خاطر شتابی که داشت پای شتر را نگشود و به شتر نهیبی زد تا روی سه پا برخاست و آنگاه عقال را از پایش گشود. با خود گفتم اگر این [[دشمن خدا]] را بکشم، کار بزرگی کردهام، پس تیری به چله کمان نهادم که در این هنگام به یاد سفارش [[رسول خدا]]{{صل}} افتادم و از [[تیراندازی]] خودداری کردم. هنگامی که [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} بازگشتم، آن [[حضرت]] را در حال [[نماز]] دیدم؛ پیامبر بهدلیل شدت سرما عبای خود را گشود و من زیر [[عبا]] رفتم تا اینکه نماز را به پایان رساند و سپس جریان را گزارش دادم"<ref>صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۵، ص۱۷۷؛ دلائل النبوه، بیهقی، ج۳، ص۴۵۰-۴۵۱؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۱۳۵؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۱، ص۳۸۴-۳۸۷.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۰-۳۶۲؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۳۵؛ [[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==حذیفه در [[روزگار خلفا]]== | |||
===حذیفه و [[ابوبکر=== | |||
از [[زندگی]] حذیفه در دوره [[خلافت ابوبکر]] از جمله [[جنگهای رده]]، اطلاعی در دست نیست. | |||
===حذیفه و [[عمر]]=== | |||
با گسترش [[فتوحات]] در دوران [[عمر]]، که به سرازیر شدن [[عرب]] به درون فلات [[ایران]] انجامید، حذیفه به گونهای بارز به ویژه در فتوحات [[شرق]] نقش داشت.<ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۴۵ - ۱۴۶؛ الکامل، ج ۲، ص ۵۲۷.</ref> در [[نبرد]] [[نهاوند]] ([[فتح]] الفتوح سال ۲۰ یا ۲۱) به [[دستور]] عمر وی [[جانشین]] [[نعمان بن مقرن]]، [[فرمانده]] [[سپاه مسلمانان]] بود و پس از [[شهادت]] نعمان، حذیفه [[پرچم]] را به دست گرفت و به فتح انجامید<ref> فتوحالبلدان، ج ۲، ص ۳۷۱ - ۳۷۴؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۴ - ۲۱۴.</ref>. برخی منابع، از کارگزاری حذیفه بر [[مداین]] از سوی عمر سخن گفته<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷.</ref> و به استقبال [[مردم]] از او اشاره کردهاند؛<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۲.</ref> ولی به [[تاریخ]] این [[مأموریت]] اشاره نکردهاند؛ گویا او پیش از [[سلمان]] [[امارت]] مداین را به عهده داشته است، زیرا عمر در نامهای به سلمان از او خواسته بود کارهای حذیفه را بررسی و تفحص کند<ref> الاحتجاج، ص ۱۸۵ - ۱۸۶.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
===حذیفه و [[عثمان]]=== | |||
حذیفه که از نزدیک در سرزمینهای فتح شدهای همچون [[آذربایجان]] و مناطق مجاور آن، [[شاهد]] [[اختلاف]] مصاحف و [[قرائات قرآن]] [[کریم]] بود، نزد عثمان رفت و او را از پیامدهای چنین اختلافی در میان [[مسلمانان]] برحذر داشته و به [[تدوین قرآن]] واحد فراخواند، از اینرو عثمان به [[تدبیر]] حذیفه، دستور داد همه مصاحف جز [[مصحف]] [[حفصه دختر عمر]] را سوزاند و از آن مصحف، چند نسخه آماده و هریک را به منطقهای ارسال کردند<ref>تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۹۹۱ - ۹۹۲؛ صحیح البخاری، ج ۶، ص ۹۹.</ref>. همچنین گزارش شده است [[حذیفه]] در زمره کسانی بود که در [[کوفه]] بر ضد [[کارگزار]] [[عثمان]] ([[ولید بن عقبه]]) که مرتکب [[فسق]] شده بود، به عثمان [[نامه]] نوشتند که به [[عزل]] او از آن [[شهر]] انجامید؛<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۵.</ref> همچنین گفته شده که مطابق [[نقلی]]، حذیفه جزو ۷ نفری بود که هنگام گذر از [[ربذه]] [[ابوذر غفاری]] را که به تازگی [[رحلت]] کرده بود، پس از [[غسل]] و [[کفن]] به [[خاک]] سپردند<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۳.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==حذیفه و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}== | |||
به گزارش [[مسعودی]]، حذیفه در [[سال ۳۶ هجری]] در کوفه [[بیمار]] بود و چون خبر [[قتل عثمان]] و [[بیعت مردم]] با علی{{ع}} را شنید، به [[مسجد]] رفت و روی [[منبر]] [[خدا]] را [[شکر]] کرد که هنوز زنده است و بعد از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گفت: "ای [[مردم]]! با علی{{ع}} [[بیعت]] کنید و [[تقوای الهی]] را پیشه سازید و به علی{{ع}} [[یاری]] رسانید. به خدا قسم، علی{{ع}} بر [[حق]] بوده و او [[بهترین]] [[خلق]] بعد از پیامبر{{صل}} تا [[روز قیامت]] است" و به پسرانش سعد و [[صفوان]]، سفارش کرد که از [[یاری]] آن [[حضرت]] دست بر ندارند و او را [[بهترین]] یار در میان رفتگان و بازماندگان از [[صحابه]] دانست و جنگهایی خونین در [[زمان]] آن حضرت را [[پیشبینی]] کرد و [[امام علی]]{{ع}} را در آنها مدار [[حق]] شناساند<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵ - ۴۲۶؛ شرح الاخبار، ج ۲، ص ۱۰ ـ ۱۱.</ref>. [[بلاذری]] <ref>انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۷.</ref> و مسعودی <ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵.</ref> از [[بیعت]] او با امام علی{{ع}} خبر دادهاند. برپایه گزارشی، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در نامهاش به حذیفه او را بر کارگزاری مداین ابقا کرد؛ همچنین نامهای جداگانه به [[مردم]] مداین نوشت و ضمن معرفی حذیفه به مردم وی را ستود<ref>بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۸۷ - ۸۸؛ مصباح البلاغه، ج ۴، ص ۹۵ - ۹۸.</ref>. حذیفه در [[دوستی]] و یاری [[امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[ثابت قدم]] و [[استوار]] بود، از این جهت روایاتی درباره [[فضایل]] آن حضرت از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[نقل]] کرده است<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۴-۳۶۶.</ref>. | |||
==حذیفه و [[حکومت]] [[مدائن]]== | |||
حذیفه به دستور [[عمر]]، [[والی]] [[مدائن]] شد و پس از عمر، [[عثمان بن عفان]]، [[حارث بن حکم]] را والی مدائن کرد ولی او با مردم بد [[رفتاری]] کرد و [[اهل]] مدائن از وی ناراضی بودند تا اینکه در اواخر [[خلافت عثمان]] جمعی از مردم مدائن به [[مدینه]] آمده و از او نزد [[خلیفه]] [[شکایت]] کردند. [[عثمان]] حارث را برکنار و حذیفه را [[حاکم]] آنجا قرار داد. حذیفه در مدائن بود تا اینکه خلیفه کشته شد و [[علی]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید. [[امام علی]]{{ع}} حذیفه را در [[حکومت]] خود باقی گذاشت و کارهای او را [[تأیید]] و به وسیله نامهای حکومت او را به مردم [[ابلاغ]] کرد<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۷-۳۶۹.</ref>. | |||
==حذیفه و نقل [[روایات]] از [[پیامبر]]{{صل}}== | |||
حذیفه [[راوی حدیث]] [[پیامبر]]{{صل}} بود. کسانی چون [[عمر]]، [[ابوعبیده]]، [[ابووائل]] و... از او [[روایت]] [[نقل]] کردهاند<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۰: تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۹۳.</ref>. [[بخاری]] از او ۸ [[حدیث]] و مسلم ۱۷ حدیث گزارش کردهاند.<ref> سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۱.</ref> موضوع [[روایات]] او [[طهارت]]، [[وضو]]، مسح، [[معرفت خدا]]، [[نماز]]، [[زنا]]، [[قرائت قرآن]]<ref> الخصال، ص ۳۲۰؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۸۲ - ۴۰۸.</ref>، [[خروج دجال]]<ref> مسند احمد، ج ۵، ص ۴۰۳ - ۴۰۵؛ صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۰۳.</ref> و حدیث [[دابة الارض]] <ref>المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۱۷۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۳۵.</ref> است. [[دانشمندان]] [[شیعی]] نیز همچون [[اهل سنت]] حذیفه را [[ثقه]] دانستهاند.<ref>ر. ک: رجال کشی، ج ۱، ص ۱۷۸.</ref> برخی [[احادیث]] نقل شده در منابع شیعی از جهت متن با اهل سنت مشترکاند.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==سرانجام [[حذیفه]]== | |||
حذیفه در [[سال ۳۶ هجری]]، [[چهل]] روز پس از [[کشته شدن عثمان]] و در [[زمان]] [[خلافت علی]]{{ع}} پس از [[بیعت کردن]] با آن [[حضرت]]، در [[مدائن]] از دنیا رفت و در آنجا نیر به [[خاک]] سپرده شد و الان [[قبر]] او [[زیارتگاه]] [[بندگان]] [[صالح]] [[خدا]] است<ref>رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص۳۵؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۱۴۵۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۲، ص۳۰۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۳۰؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۳.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۷۱-۳۷۲.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |