ابوطلحه انصاری در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'شان نزول' به 'شأن نزول'
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
[[ابوطلحه]]، از تیره [[بنینجّار]] و همسرش [[امسلیم|امسُلَیم]] [[مادر]] [[انس بن مالک]] است.<ref>المعارف، ص۲۷۱.</ref> وی در بیعتِ [[عقبه دوم]] حضور یافت و به [[اسلام]] گروید و از نقیبان <ref> الطبقات، ج۳، ص۳۸۳؛ تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۷۵.</ref>شد و پس از [[هجرت]]، [[پیامبر]] او را با [[ارقم]] <ref>الطبقات، ج۳، ص۳۸۳.</ref> و به [[نقلی]] [[ابوعبیده]] [[برادر]] کرد.<ref>اسدالغابه، ج۲، ص۳۶۱.</ref> ابوطلحه، از تیراندازان زبردست بود. در [[بدر]] حضور یافت<ref>جمهرة انسابالعرب، ص۳۴۷.</ref> و در [[اُحُد]] پیشاپیش [[رسول خدا]] تیر میانداخت. او صدای مهیبی داشت؛ ازاینرو پیامبر دربارهاش فرمود: نهیب ابوطلحه بر [[دشمن]]، از نیروی ۱۰۰ مرد بهتراست.<ref>الاستیعاب ، ج۴، ص۲۶۱؛ المغازی، ج۱، ص۲۴۲ـ۲۴۳؛ الطبقات، ج۳، ص۳۸۳ـ۳۸۴.</ref> به گفته خودش، در [[جنگ خیبر]] دوشادوش [[رسولخدا]] بوده<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۸۵.</ref> و در [[غزوه حنین]] ۲۰ نفر از [[مشرکان]] را از پای در آورده و وسایلشان را از آنِ خود ساخته است.<ref>المعارف،ص۲۷۱؛ الطبقات، ج۳، ص۳۸۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۶۱.</ref> گفتهاند: روزی ابوطلحه با [[مشاهده]] آثار [[گرسنگی]] در پیامبر، برای ایشان غذایی تهیه کرد و [[حضرت]] را به آن فراخواند. پیامبر نیز با دست [[مبارک]] خود آن غذای اندک را میان [[اصحاب]] قسمت کرد و همه [[سیر]] شدند.<ref> صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۶ـ۲۰۷؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۶۱.</ref> به نقلی، او پس از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بیگمان خداوند آن را میداند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref> نخلستان آبادی را که روبهروی [[مسجد]] [[مدینه]] داشت، به پیامبر واگذاشت و به پیشنهاد حضرت، آن را برای خویشانش [[وقف]] کرد.<ref>صحیح البخاری، ج۳، ص۲۵۸؛ روضالجنان، ج۴، ص۴۲۷.</ref> وی از جمله [[راویان حدیث پیامبر]] است.<ref>تهذیبالکمال، ج۱۰، ص۷۵.</ref> براساس نقلی، پیامبر در واپسین روزهای [[عمر]] خود، به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به [[قوم]] خود برساند و سپس آنان را به [[عفاف]] و [[استقامت]] ستود.<ref> اسدالغابه، ج۲، ص۳۶۱.</ref> [[قبر پیامبر]]{{صل}} را ابوطلحه آماده ساخت.<ref> تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۴؛ اسدالغابه، ج۲، ص۳۶۱.</ref> وی در [[زمان]] [[رسول خدا]] بسیار [[روزه]] میگرفت و پس از او تا آخر [[عمر]]، جز در [[سفر]] و [[عید فطر]] و قربان روزه بود.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۸۴.</ref> صاحب قاموسالرجال به علت گفتار و [[رفتاری]] که در [[خلافت عمر]] از او سرزده، [[روایات]] او را [[ضعیف]] میشمارد.<ref>قاموس الرجال، ج۴، ص۵۵۲ـ۵۵۳.</ref> به گفته [[ابن ابیالحدید]] عمر در واپسین ساعات عمرش با [[تعیین]] شورایی ۶ نفره مرکب از [[علی]]{{ع}}، [[عثمان]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[سعد بن ابیوقاص]] و [[عبدالرحمن بن عوف]]، به [[ابوطلحه]] [[فرمان]] داد با [[همراهی]] ۵۰ مرد مسلح این ۶ نفر را در خانهای جمع کند و سه [[روز]] به آنها مهلت دهد تا یکی را از میان خودشان به عنوان [[خلیفه]] [[انتخاب]] کنند و چنانچه ۴ نفر از آنان یا سه نفر که [[عبدالرحمن]] در میان آنها باشد بر امری اتفاق و دیگران [[مخالفت]] کردند گردن [[مخالفان]] را بزند؛ همچنین اگر پس از سه روز، آنان امر [[خلافت]] را تعیین نکردند، آنان را گردن بزند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۶.</ref> ابوطلحه نیز سوگند یادکرد بیش از سه روز به آنان مهلت ندهد.<ref>قاموس الرجال، ج۴، ص۵۵۲.</ref> برخی وفاتش را سال ۳۴ [[هجری]] در ۷۰ سالگی در [[مدینه]] دانسته و گفتهاند: [[عثمان بن عفان]] بر جنازهاش [[نماز]] خوانده؛<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۸۵؛ المعارف، ص۲۷۱.</ref> امّا [[اهل]] [[بصره]] معتقدند که در سفری دریایی در کشتی مرده و پس از ۷ روز بدون آنکه جسدش [[تغییر]] کند، در جزیرهای مدفون شده است.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۸۵؛ تهذیبالکمال، ج۱۰، ص۷۶.</ref> [[وفات]] او را سالهای ۳۲، ۳۳ و ۵۱ نیز گفتهاند.<ref>اسدالغابه، ج۲، ص۳۶۲.</ref> به [[نقلی]]، [[ابوزرعه دمشقی]]، وفات او را در [[شام]] دانسته است <ref>تهذیبالکمال، ج۱۰، ص۷۶.</ref>.<ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[ابوطلحه انصاری - خراسانی (مقاله)|مقاله «ابوطلحه انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref> | [[ابوطلحه]]، از تیره [[بنینجّار]] و همسرش [[امسلیم|امسُلَیم]] [[مادر]] [[انس بن مالک]] است.<ref>المعارف، ص۲۷۱.</ref> وی در بیعتِ [[عقبه دوم]] حضور یافت و به [[اسلام]] گروید و از نقیبان <ref> الطبقات، ج۳، ص۳۸۳؛ تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۷۵.</ref>شد و پس از [[هجرت]]، [[پیامبر]] او را با [[ارقم]] <ref>الطبقات، ج۳، ص۳۸۳.</ref> و به [[نقلی]] [[ابوعبیده]] [[برادر]] کرد.<ref>اسدالغابه، ج۲، ص۳۶۱.</ref> ابوطلحه، از تیراندازان زبردست بود. در [[بدر]] حضور یافت<ref>جمهرة انسابالعرب، ص۳۴۷.</ref> و در [[اُحُد]] پیشاپیش [[رسول خدا]] تیر میانداخت. او صدای مهیبی داشت؛ ازاینرو پیامبر دربارهاش فرمود: نهیب ابوطلحه بر [[دشمن]]، از نیروی ۱۰۰ مرد بهتراست.<ref>الاستیعاب ، ج۴، ص۲۶۱؛ المغازی، ج۱، ص۲۴۲ـ۲۴۳؛ الطبقات، ج۳، ص۳۸۳ـ۳۸۴.</ref> به گفته خودش، در [[جنگ خیبر]] دوشادوش [[رسولخدا]] بوده<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۸۵.</ref> و در [[غزوه حنین]] ۲۰ نفر از [[مشرکان]] را از پای در آورده و وسایلشان را از آنِ خود ساخته است.<ref>المعارف،ص۲۷۱؛ الطبقات، ج۳، ص۳۸۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۶۱.</ref> گفتهاند: روزی ابوطلحه با [[مشاهده]] آثار [[گرسنگی]] در پیامبر، برای ایشان غذایی تهیه کرد و [[حضرت]] را به آن فراخواند. پیامبر نیز با دست [[مبارک]] خود آن غذای اندک را میان [[اصحاب]] قسمت کرد و همه [[سیر]] شدند.<ref> صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۶ـ۲۰۷؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۶۱.</ref> به نقلی، او پس از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بیگمان خداوند آن را میداند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref> نخلستان آبادی را که روبهروی [[مسجد]] [[مدینه]] داشت، به پیامبر واگذاشت و به پیشنهاد حضرت، آن را برای خویشانش [[وقف]] کرد.<ref>صحیح البخاری، ج۳، ص۲۵۸؛ روضالجنان، ج۴، ص۴۲۷.</ref> وی از جمله [[راویان حدیث پیامبر]] است.<ref>تهذیبالکمال، ج۱۰، ص۷۵.</ref> براساس نقلی، پیامبر در واپسین روزهای [[عمر]] خود، به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به [[قوم]] خود برساند و سپس آنان را به [[عفاف]] و [[استقامت]] ستود.<ref> اسدالغابه، ج۲، ص۳۶۱.</ref> [[قبر پیامبر]]{{صل}} را ابوطلحه آماده ساخت.<ref> تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۴؛ اسدالغابه، ج۲، ص۳۶۱.</ref> وی در [[زمان]] [[رسول خدا]] بسیار [[روزه]] میگرفت و پس از او تا آخر [[عمر]]، جز در [[سفر]] و [[عید فطر]] و قربان روزه بود.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۸۴.</ref> صاحب قاموسالرجال به علت گفتار و [[رفتاری]] که در [[خلافت عمر]] از او سرزده، [[روایات]] او را [[ضعیف]] میشمارد.<ref>قاموس الرجال، ج۴، ص۵۵۲ـ۵۵۳.</ref> به گفته [[ابن ابیالحدید]] عمر در واپسین ساعات عمرش با [[تعیین]] شورایی ۶ نفره مرکب از [[علی]]{{ع}}، [[عثمان]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[سعد بن ابیوقاص]] و [[عبدالرحمن بن عوف]]، به [[ابوطلحه]] [[فرمان]] داد با [[همراهی]] ۵۰ مرد مسلح این ۶ نفر را در خانهای جمع کند و سه [[روز]] به آنها مهلت دهد تا یکی را از میان خودشان به عنوان [[خلیفه]] [[انتخاب]] کنند و چنانچه ۴ نفر از آنان یا سه نفر که [[عبدالرحمن]] در میان آنها باشد بر امری اتفاق و دیگران [[مخالفت]] کردند گردن [[مخالفان]] را بزند؛ همچنین اگر پس از سه روز، آنان امر [[خلافت]] را تعیین نکردند، آنان را گردن بزند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۶.</ref> ابوطلحه نیز سوگند یادکرد بیش از سه روز به آنان مهلت ندهد.<ref>قاموس الرجال، ج۴، ص۵۵۲.</ref> برخی وفاتش را سال ۳۴ [[هجری]] در ۷۰ سالگی در [[مدینه]] دانسته و گفتهاند: [[عثمان بن عفان]] بر جنازهاش [[نماز]] خوانده؛<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۸۵؛ المعارف، ص۲۷۱.</ref> امّا [[اهل]] [[بصره]] معتقدند که در سفری دریایی در کشتی مرده و پس از ۷ روز بدون آنکه جسدش [[تغییر]] کند، در جزیرهای مدفون شده است.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۸۵؛ تهذیبالکمال، ج۱۰، ص۷۶.</ref> [[وفات]] او را سالهای ۳۲، ۳۳ و ۵۱ نیز گفتهاند.<ref>اسدالغابه، ج۲، ص۳۶۲.</ref> به [[نقلی]]، [[ابوزرعه دمشقی]]، وفات او را در [[شام]] دانسته است <ref>تهذیبالکمال، ج۱۰، ص۷۶.</ref>.<ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[ابوطلحه انصاری - خراسانی (مقاله)|مقاله «ابوطلحه انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref> | ||
==ابوطلحه در [[ | ==ابوطلحه در [[شأن نزول]]== | ||
#[[قرآن]]، [[مسلمانان]] را پس از [[جنگ اُحُد]] به دو دسته تقسیم کرد: گروهی [[مؤمن]] که [[خداوند]] بر آنها [[آرامش]] نازل کرد و نشانه آن [[خواب]] سبکی بود که شبِ پس از حادثه [[اُحد]] بر آنها عارض شد و گروهی [[منافق]] که به [[فکر]] جانشان بوده، آرامشی نداشتند و درباره [[خدا]] گمانهای [[نادرستی]] میبردند. خداوند میفرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ میگفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو: بیگمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان میدارند که بر تو آشکار نمیکنند، میگویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمیشدیم، بگو: اگر در خانههایتان (نیز) میبودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاههای خویش بیرون میآمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دلهایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشهها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref> در [[نقلی]] از [[ابوطلحه]]، وی خود را از جمله کسانی دانسته که [[خواب]] سبک بر او عارض شده <ref>جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۱۸۷ـ۱۸۸؛ روضالجنان، ج۵، ص۱۱۴؛ روحالمعانی، مج۳، ج۴، ص۱۵۵.</ref> و خود را از گروه اوّل شمرده است. | #[[قرآن]]، [[مسلمانان]] را پس از [[جنگ اُحُد]] به دو دسته تقسیم کرد: گروهی [[مؤمن]] که [[خداوند]] بر آنها [[آرامش]] نازل کرد و نشانه آن [[خواب]] سبکی بود که شبِ پس از حادثه [[اُحد]] بر آنها عارض شد و گروهی [[منافق]] که به [[فکر]] جانشان بوده، آرامشی نداشتند و درباره [[خدا]] گمانهای [[نادرستی]] میبردند. خداوند میفرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ میگفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو: بیگمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان میدارند که بر تو آشکار نمیکنند، میگویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمیشدیم، بگو: اگر در خانههایتان (نیز) میبودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاههای خویش بیرون میآمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دلهایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشهها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref> در [[نقلی]] از [[ابوطلحه]]، وی خود را از جمله کسانی دانسته که [[خواب]] سبک بر او عارض شده <ref>جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۱۸۷ـ۱۸۸؛ روضالجنان، ج۵، ص۱۱۴؛ روحالمعانی، مج۳، ج۴، ص۱۵۵.</ref> و خود را از گروه اوّل شمرده است. | ||
#بنابه [[روایت]] [[ابوهریره]]، مردی [[خدمت]] [[رسولخدا]]{{صل}} رسید و از [[حضرت]] خواست تا او را مهمان کند. ابوطلحه او را به [[خانه]] برد و به همسرش سفارش کرد که از مهمان [[رسول خدا]] به نیکویی [[پذیرایی]] کند. بچهها را خواباندند؛ سپس به بهانهای چراغ را خاموش و وانمود کردند که با مهمان [[غذا]] میخورند. فردای آن [[شب]]، پس از اظهار [[خرسندی]] [[پیامبر]] از عمل آنها، [[خداوند]] این [[آیه]] را نازل کرد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشتهاند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کردهاند، دوست میدارند و در دل به آنچه به مهاجران دادهاند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>.<ref> جامع البیان، مج۱۴، ج۲۸، ص۵۵.</ref>؛ لیکن [[عبداللّه بن مسعود]] [[نزول]] این آیه و داستان پیش گفته را با شرحی بیشتر در مورد [[علی]]{{صل}} میداند.<ref>روض الجنان، ج۱۹، ص۱۲۳.</ref> | #بنابه [[روایت]] [[ابوهریره]]، مردی [[خدمت]] [[رسولخدا]]{{صل}} رسید و از [[حضرت]] خواست تا او را مهمان کند. ابوطلحه او را به [[خانه]] برد و به همسرش سفارش کرد که از مهمان [[رسول خدا]] به نیکویی [[پذیرایی]] کند. بچهها را خواباندند؛ سپس به بهانهای چراغ را خاموش و وانمود کردند که با مهمان [[غذا]] میخورند. فردای آن [[شب]]، پس از اظهار [[خرسندی]] [[پیامبر]] از عمل آنها، [[خداوند]] این [[آیه]] را نازل کرد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشتهاند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کردهاند، دوست میدارند و در دل به آنچه به مهاجران دادهاند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>.<ref> جامع البیان، مج۱۴، ج۲۸، ص۵۵.</ref>؛ لیکن [[عبداللّه بن مسعود]] [[نزول]] این آیه و داستان پیش گفته را با شرحی بیشتر در مورد [[علی]]{{صل}} میداند.<ref>روض الجنان، ج۱۹، ص۱۲۳.</ref> |