پرش به محتوا

ابن زبعری: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲ فوریهٔ ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'شان نزول' به 'شأن نزول'
جز (جایگزینی متن - 'شان نزول' به 'شأن نزول')
خط ۱۴: خط ۱۴:
[[نقل]] است که گاهی از طرف سران قریش مورد [[بی‌مهری]] قرار می‌گرفت؛ چنان‌که وقتی خواست به [[دارالندوه]] درآید تا [[مشورت]] بنی‌قصی را بشنود، مانعش شدند؛ بدین روی، شعری در [[نکوهش]] و هجو آنان بر در دارالندوه نوشت که آزارش را در پی داشت و در نهایت به ناچار در [[ستایش]] آنان نیز اشعاری سرود.<ref>المنمّق، ص ۳۴۳ و ۳۴۴.</ref> ابن‌زبعری تا سال [[فتح مکّه]] (۸ [[هجری]]) در [[سپاه مشرکان]] بود و در تقویت آنان و [[تضعیف]] [[سپاه اسلام]] [[شعر]] می‌گفت. پس از [[جنگ بدر]]، برای کشته‌شدگان [[قریش]] مرثیه‌ای خواند که [[مشرکان]] را به [[تدارک]] نیرو و انتقام‌جویی برانگیخت و حتّی با سه تن دیگر [[مأموریت]] یافت تا دیگر تیره‌های اطراف [[مکّه]] را نیز به [[مبارزه]] با [[مسلمانان]] فراخواند.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref> در [[جنگ احد]] نیز شرکت کرد و [[مسلمانی]] را کشت <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۰۲.</ref> و پس از [[پیروزی]] قریش، با اظهار [[خشنودی]] از کشته شدن بعضی مسلمانان چون [[حمزه]]، اشعاری سرود که البتّه از طرف [[حسان‌ بن‌ ثابت]] بی‌پاسخ نماند <ref>سیره ابن‌هشام، ج ۳، ص ۱۳۶ و ۱۳۷.</ref>. وی در [[جنگ احزاب]] نیز حضور داشت و پس از دیدن محاصره [[مدینه]]، به وجد آمد و قصیده‌ای در ستایش سران [[احزاب]] و [[خوشحالی]] از پایان کار مسلمانان سرود؛ امّا پس از پیروزی مسلمانان و [[شکست]] مشرکان، وی آن را مرهون [[خندق]] دانسته، گفت: اگر خندق نبود، از مسلمانان جز کشته‌هایی برای پرندگان بیابان و گرگ‌ها چیزی باقی نمی‌ماند.<ref>سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.</ref> ابن‌زبعری در سال فتح مکّه، به اتفاق [[هبیرة بن‌ ابی‌‌وهب مخزومی]] به [[نجران]] گریخت <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۶۲؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.</ref> و به نجرانیان درباره خطر [[حمله]] [[پیامبر]]{{صل}} به آنجا هشدار داد.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷.</ref> وی مدّتی در آنجا اقامت گزید تا حسان‌ بن ‌ثابت، شاعر [[مسلمان]]، در یک [[بیت]] پیامی بدین مضمون برای او فرستاد: مردمی را که [[دشمنی]] با آنان، تو را به [[زندگی]] سخت در نجران واداشت، از دست مده <ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و بدین طریق از او خواست تا [[اسلام]] آورد. گویی وی پس از دریافت [[نامه]]، در همین سال اسلام آورد و در [[امان]] [[پیامبر]]{{صل}} قرار گرفت<ref> الاغانی، ج ۱۵، ص ۱۷۴؛ الاصابه، ج ۴، ص ۷۶.</ref> و با اظهار [[پشیمانی]] از گذشته، در ضمن اشعاری، انگیزه‌های [[مخالفت]] خود را با پیامبر، قساوتِ [[قلب]] و [[پیروی از هوای نفس]] و [[شیطان]] برشمرد <ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.</ref>. از وی جمله‌هایی هنگام [[پذیرش اسلام]] [[نقل]] شده که از پشیمانی او حکایت دارد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷ و ۸۴۸.</ref> او پس از [[مسلمانی]]، در حوادث بعدی با پیامبر{{صل}} بود.<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۸.</ref> پس از آن، اطلاعی از او در دست نیست؛ ولی گویا [[خلافت عمر]] را [[درک]] کرد. از ابن‌زبعری [[فرزندی]] نماند<ref>جمهرة انساب‌العرب، ص ۱۶۵؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۴۰.</ref>.<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابن زبعری (مقاله)|مقاله «ابن زبعری»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>
[[نقل]] است که گاهی از طرف سران قریش مورد [[بی‌مهری]] قرار می‌گرفت؛ چنان‌که وقتی خواست به [[دارالندوه]] درآید تا [[مشورت]] بنی‌قصی را بشنود، مانعش شدند؛ بدین روی، شعری در [[نکوهش]] و هجو آنان بر در دارالندوه نوشت که آزارش را در پی داشت و در نهایت به ناچار در [[ستایش]] آنان نیز اشعاری سرود.<ref>المنمّق، ص ۳۴۳ و ۳۴۴.</ref> ابن‌زبعری تا سال [[فتح مکّه]] (۸ [[هجری]]) در [[سپاه مشرکان]] بود و در تقویت آنان و [[تضعیف]] [[سپاه اسلام]] [[شعر]] می‌گفت. پس از [[جنگ بدر]]، برای کشته‌شدگان [[قریش]] مرثیه‌ای خواند که [[مشرکان]] را به [[تدارک]] نیرو و انتقام‌جویی برانگیخت و حتّی با سه تن دیگر [[مأموریت]] یافت تا دیگر تیره‌های اطراف [[مکّه]] را نیز به [[مبارزه]] با [[مسلمانان]] فراخواند.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref> در [[جنگ احد]] نیز شرکت کرد و [[مسلمانی]] را کشت <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۰۲.</ref> و پس از [[پیروزی]] قریش، با اظهار [[خشنودی]] از کشته شدن بعضی مسلمانان چون [[حمزه]]، اشعاری سرود که البتّه از طرف [[حسان‌ بن‌ ثابت]] بی‌پاسخ نماند <ref>سیره ابن‌هشام، ج ۳، ص ۱۳۶ و ۱۳۷.</ref>. وی در [[جنگ احزاب]] نیز حضور داشت و پس از دیدن محاصره [[مدینه]]، به وجد آمد و قصیده‌ای در ستایش سران [[احزاب]] و [[خوشحالی]] از پایان کار مسلمانان سرود؛ امّا پس از پیروزی مسلمانان و [[شکست]] مشرکان، وی آن را مرهون [[خندق]] دانسته، گفت: اگر خندق نبود، از مسلمانان جز کشته‌هایی برای پرندگان بیابان و گرگ‌ها چیزی باقی نمی‌ماند.<ref>سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.</ref> ابن‌زبعری در سال فتح مکّه، به اتفاق [[هبیرة بن‌ ابی‌‌وهب مخزومی]] به [[نجران]] گریخت <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۶۲؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.</ref> و به نجرانیان درباره خطر [[حمله]] [[پیامبر]]{{صل}} به آنجا هشدار داد.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷.</ref> وی مدّتی در آنجا اقامت گزید تا حسان‌ بن ‌ثابت، شاعر [[مسلمان]]، در یک [[بیت]] پیامی بدین مضمون برای او فرستاد: مردمی را که [[دشمنی]] با آنان، تو را به [[زندگی]] سخت در نجران واداشت، از دست مده <ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و بدین طریق از او خواست تا [[اسلام]] آورد. گویی وی پس از دریافت [[نامه]]، در همین سال اسلام آورد و در [[امان]] [[پیامبر]]{{صل}} قرار گرفت<ref> الاغانی، ج ۱۵، ص ۱۷۴؛ الاصابه، ج ۴، ص ۷۶.</ref> و با اظهار [[پشیمانی]] از گذشته، در ضمن اشعاری، انگیزه‌های [[مخالفت]] خود را با پیامبر، قساوتِ [[قلب]] و [[پیروی از هوای نفس]] و [[شیطان]] برشمرد <ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.</ref>. از وی جمله‌هایی هنگام [[پذیرش اسلام]] [[نقل]] شده که از پشیمانی او حکایت دارد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷ و ۸۴۸.</ref> او پس از [[مسلمانی]]، در حوادث بعدی با پیامبر{{صل}} بود.<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۸.</ref> پس از آن، اطلاعی از او در دست نیست؛ ولی گویا [[خلافت عمر]] را [[درک]] کرد. از ابن‌زبعری [[فرزندی]] نماند<ref>جمهرة انساب‌العرب، ص ۱۶۵؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۴۰.</ref>.<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابن زبعری (مقاله)|مقاله «ابن زبعری»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>


==ابن زبعری در [[شان نزول]]==
==ابن زبعری در [[شأن نزول]]==


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۲۱۷٬۸۳۵

ویرایش