پرش به محتوا

سیاست در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۷۶۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ فوریهٔ ۲۰۲۱
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:
در این میان، ارتباط علم سیاست با [[علوم انسانی]] از [[پیوستگی]] و اشتراک فزون‌تری برخوردار است؛ چرا که سیاست قلمرو وسیعی را شامل می‌شود و نتیجه سیاست در بخش‌های مختلف زندگی [[بشر]] [[ظهور]] و بروز پیدا می‌کند. در مقابل، سیاست نیز از دستاوردهای سایر علوم در تحقق اهداف خود بهره می‌جوید و همین امر موجب می‌شود که برخی، علم سیاست را علمی میان‌رشته‌ای بدانند؛ به شکلی که می‌تواند تنها در چارچوب گسترده‌تر رشته‌های هم پیوند، به بررسی پدیده‌های [[سیاسی]] بپردازد<ref>عالم، عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، ج۱، ص۶۴.</ref>.
در این میان، ارتباط علم سیاست با [[علوم انسانی]] از [[پیوستگی]] و اشتراک فزون‌تری برخوردار است؛ چرا که سیاست قلمرو وسیعی را شامل می‌شود و نتیجه سیاست در بخش‌های مختلف زندگی [[بشر]] [[ظهور]] و بروز پیدا می‌کند. در مقابل، سیاست نیز از دستاوردهای سایر علوم در تحقق اهداف خود بهره می‌جوید و همین امر موجب می‌شود که برخی، علم سیاست را علمی میان‌رشته‌ای بدانند؛ به شکلی که می‌تواند تنها در چارچوب گسترده‌تر رشته‌های هم پیوند، به بررسی پدیده‌های [[سیاسی]] بپردازد<ref>عالم، عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، ج۱، ص۶۴.</ref>.
حوزه‌های [[علمی]] هم‌جوار که از تأثیر و تأثر بیشتری نسبت به [[علم]] [[سیاست]] برخوردار می‌باشند؛ عبارتند از<ref>بدون شک در ارتباط حوزه‌های علمی، سیاست تنها منحصر به حوزه‌های مذکور نیست و به جرأت می‌توان گفت، هر تلاش علمی و فرهنگی که به شکلی جامعه انسانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، می‌توان آثار آن را در سیاست نیز مورد مطالعه قرار داد؛ چنانچه انقلاب صنعتی و پیامدهای آن موجب شد که نقش عوامل، نیروها و گرایش‌های اقتصادی در سیاست به شکل آشکارتری مورد مطالعه قرار گیرد. از سوی دیگر، اثرگذاری تصمیمات کلان سیاسی بر سایر حوزه‌های علمی، انکارناپذیر است.</ref>: [[فلسفه]]، [[فقه]]، [[اخلاق]]، [[حقوق]]، [[تاریخ]]، جغرافی، [[جامعه‌شناسی]]، [[مردم‌شناسی]]، [[روانشناسی]] [[اجتماعی]]، [[اقتصاد]] و آمار، که در ادامه به طور [[اجمال]] به چگونگی این [[ارتباط]] اشاره می‌شود.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۹.</ref>
حوزه‌های [[علمی]] هم‌جوار که از تأثیر و تأثر بیشتری نسبت به [[علم]] [[سیاست]] برخوردار می‌باشند؛ عبارتند از<ref>بدون شک در ارتباط حوزه‌های علمی، سیاست تنها منحصر به حوزه‌های مذکور نیست و به جرأت می‌توان گفت، هر تلاش علمی و فرهنگی که به شکلی جامعه انسانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، می‌توان آثار آن را در سیاست نیز مورد مطالعه قرار داد؛ چنانچه انقلاب صنعتی و پیامدهای آن موجب شد که نقش عوامل، نیروها و گرایش‌های اقتصادی در سیاست به شکل آشکارتری مورد مطالعه قرار گیرد. از سوی دیگر، اثرگذاری تصمیمات کلان سیاسی بر سایر حوزه‌های علمی، انکارناپذیر است.</ref>: [[فلسفه]]، [[فقه]]، [[اخلاق]]، [[حقوق]]، [[تاریخ]]، جغرافی، [[جامعه‌شناسی]]، [[مردم‌شناسی]]، [[روانشناسی]] [[اجتماعی]]، [[اقتصاد]] و آمار، که در ادامه به طور [[اجمال]] به چگونگی این [[ارتباط]] اشاره می‌شود.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۹.</ref>
===فلسفه و علم سیاست===
در گذشته [[فلاسفه]] و [[حکما]]، فلسفه را به دو بخش نظری و عملی تقسیم کرده، سیاست را زیرمجموعه [[حکمت]] یا فلسفه عملی می‌دانستند. هرچند در اوایل قرن بیستم [[اصالت تجربه]] بر جریان علم و [[دانش]] [[حاکم]] گردید و به تدریج [[علوم]] بسیاری، مانند: سیاست از فلسفه جدا شدند؛ اما در قالب دیگری، پیوند فلسفه و سیاست را می‌توان به عنوان [[فلسفه سیاسی]] بررسی نمود که در [[غرب]] و در [[اسلام]] هر دو از پیشینه [[تاریخی]] طولانی برخوردار است.
مؤلف کتاب فلسفه سیاست، می‌نویسد: “فلسفه سیاسی در [[حقیقت]] شاخه‌ای از فلسفه و کوششی است برای [[کسب معرفت]] به ماهیت [[امور سیاسی]] و [[سازمان‌دهی]] مجموعه باورهای [[فلسفی]] در جهت [[اداره امور]] جامعه”<ref>نوروزی، محمدجواد، فلسفه سیاست، ص۱۷.</ref>. امور سیاسی همیشه موضوع [[تأیید]] یا رد، [[انتخاب]] یا طرد، و [[ستایش]] با [[خدمت]] واقع می‌شوند. امور سیاسی به لحاظ طبیعتشان خنثی نیستند؛ بلکه از [[آدمی]] [[اطاعت]]، [[وفاداری]]، [[تصمیم]] با [[قضاوت]] [[طلب]] می‌کنند. اگر [[انسان]] [[دعوت]] صریح یا ضمنی [[امور سیاسی]] را، مبنی بر اینکه آنها را در چارچوب خوبی و [[بدی]] یا [[عدالت]] و [[بی‌عدالتی]] مورد [[قضاوت]] قرار دهد، جدی تلقی نکند، یعنی آنها را با معیاری از خوبی و بدی محک نزند، نمی‌تواند آنها را همان‌طور که هستند، به منزله امور سیاسی [[درک]] کند. برای قضاوت صحیح باید معیارهای [[حقیقی]] را دانست. اگر [[فلسفه سیاسی]] بخواهد، [[حق]] مطلب را نسبت به موضوع خود ادا کند، باید برای دست یافتن به [[معرفت]] اصیل نسبت به این معیارها بکوشد. فلسفه سیاسی صادقانه می‌کوشد تا ماهیت امور سیاسی و [[نظم]] [[سیاسی]] خوب و درست را بداند<ref>لنواشتراوس، فلسفه سیاسی چیست، ترجمه دکتر فرهنگ رجایی، ص۴.</ref>.
هر [[نظام حکومتی]]، فلسفه سیاسی مخصوص به خود دارد. [[حقیقت]] یک [[انقلاب]] در [[جامعه]] به مفهوم زوال و [[فروپاشی]] فلسفه سیاسی آن و [[غلبه]] و [[جایگزینی]] فلسفه سیاسی دیگری است؛ مثلاً [[قواعد]] و اصول [[فکری]] که در [[نظام جمهوری اسلامی ایران]]، پس از انقلاب، مبنای عمل قرار گرفت، مبین [[فلسفه]] سیاسی‌ای مبتنی بر [[مبانی اسلام]] است و با فلسفه سیاسی نظام‌های مستقر در [[جهان]] معاصر که بر پایه [[اندیشه]] بشری و [[لیبرالیسم]] [[استوار]] است، تفاوتی بنیادین دارد؛ همان‌گونه که با فلسفه سیاسی [[نظام]] پیشین [[ایران]] نیز متفاوت است<ref>فلسفه سیاست، ص۱۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۰.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۷۳٬۲۳۷

ویرایش