صهیب بن سنان در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'برده' به 'برده'
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
جز (جایگزینی متن - 'برده' به 'برده') |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
سنان، پدر صهیب، نماینده [[پادشاه ایران]] در قبیله ابیله بود که [[نعمان بن منذر]] او را بر این [[مسئولیت]] گمارده بود. قبیله ابیله در سرزمین موصل و در روستایی در کنار رود [[فرات]]، قرار داشت. روزی رومیان به آنها [[حمله]] بردند و [[اموال]] آنان را [[غارت]] کردند و از جمله افرادی که در این [[شبیخون]] به [[اسارت]] گرفته شد، [[صهیب]] بود که در آن موقع سن کمی داشت<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۵۱۹.</ref>. وقتی که صهیب به اسارت رفت، عمویش میگفت: خدایا! به تو [[شکایت]] میآورم برای این پسر بچه که [[خانه]] و [[زندگی]] ما را با دوری خود سیاه و تاریک کرد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۳، ص۱۹۴.</ref>. | سنان، پدر صهیب، نماینده [[پادشاه ایران]] در قبیله ابیله بود که [[نعمان بن منذر]] او را بر این [[مسئولیت]] گمارده بود. قبیله ابیله در سرزمین موصل و در روستایی در کنار رود [[فرات]]، قرار داشت. روزی رومیان به آنها [[حمله]] بردند و [[اموال]] آنان را [[غارت]] کردند و از جمله افرادی که در این [[شبیخون]] به [[اسارت]] گرفته شد، [[صهیب]] بود که در آن موقع سن کمی داشت<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۵۱۹.</ref>. وقتی که صهیب به اسارت رفت، عمویش میگفت: خدایا! به تو [[شکایت]] میآورم برای این پسر بچه که [[خانه]] و [[زندگی]] ما را با دوری خود سیاه و تاریک کرد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۳، ص۱۹۴.</ref>. | ||
وی در میان [[رومیان]] [[رشد]] کرد و به [[دلیل]] [[عرب]] بودن، نمیتوانست با آنها صحبت کند و از این رو دارای لکنت [[زبان]] بود. رومیان صهیب را به عنوان | وی در میان [[رومیان]] [[رشد]] کرد و به [[دلیل]] [[عرب]] بودن، نمیتوانست با آنها صحبت کند و از این رو دارای لکنت [[زبان]] بود. رومیان صهیب را به عنوان برده برای فروش به [[عربستان]] آوردند و [[عبدالله بن جدعان]]، صهیب را خرید و [[آزاد]] کرد و بدین گونه مقدمات آشنایی او با [[رسول خدا]]{{صل}} فراهم شد. [[پس از ظهور]] [[اسلام]]، وی در [[مکه]] بسیار [[آزار]] و [[اذیت]] میشد؛ زیرا قبیلهای نداشت تا از او [[دفاع]] کند<ref>الوافی بالوافیات، صفدی، ج۱۶، ص۱۹۵-۱۹۶.</ref>. | ||
اما [[فرزندان]] صهیب معتقدند، پس از این که رومیان وی را در سن [[کودکی]] به اسارت گرفتند، او در آن [[سرزمین]] به سر برد تا این که به سن [[بلوغ]] و [[جوانی]] رسید. در این هنگام او سرزمین [[روم]] را ترک میکند و به مکه میآید و با [[عبدالله بن جدعان]] هم [[پیمان]] میشود و زندگی نوینی را در مکه آغاز میکند. و او وقتی از سرزمین روم به مکه آمد، [[مال]] فراوانی به همراه خود آورد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۲۸.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[صهیب بن سنان (مقاله)|مقاله «صهیب بن سنان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۹۲.</ref> | اما [[فرزندان]] صهیب معتقدند، پس از این که رومیان وی را در سن [[کودکی]] به اسارت گرفتند، او در آن [[سرزمین]] به سر برد تا این که به سن [[بلوغ]] و [[جوانی]] رسید. در این هنگام او سرزمین [[روم]] را ترک میکند و به مکه میآید و با [[عبدالله بن جدعان]] هم [[پیمان]] میشود و زندگی نوینی را در مکه آغاز میکند. و او وقتی از سرزمین روم به مکه آمد، [[مال]] فراوانی به همراه خود آورد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۲۸.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[صهیب بن سنان (مقاله)|مقاله «صهیب بن سنان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۹۲.</ref> |