جز
جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله'
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
جز (جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
*به طور کلی آنچه را که [[مفسران]]، با استفاده از سیاق [[آیه]] هفتم [[سوره]] آل [[عمران]]، در تعریف [[محکم و متشابه]] بیان کردهاند میتوان در دو دیدگاه عمده به شرح زیر خلاصه کرد: | *به طور کلی آنچه را که [[مفسران]]، با استفاده از سیاق [[آیه]] هفتم [[سوره]] آل [[عمران]]، در تعریف [[محکم و متشابه]] بیان کردهاند میتوان در دو دیدگاه عمده به شرح زیر خلاصه کرد: | ||
# '''اِحکام و تشابه، وصفی برای الفاظ:''' میتوان گفت که بیشتر مفسرانی که به [[تفسیر اجتهادی]] [[قرآن]] [[گرایش]] دارند و [[تفسیر]] را در [[تفسیر]] [[روایی]] منحصر نمیدانند، به این دیدگاه [[گرایش]] دارند. اصولیان نیز در مباحث الفاظ [[اصول فقه]] چنین دیدگاهی دارند. [[فخر رازی]] در [[تفسیر]] کبیر این دیدگاه را به خوبی [[تبیین]] کرده و آن را دیدگاه بیشتر محققان دانسته است. او چنین میگوید: لفظی که برای معنایی وضع شده است یا در آن، احتمال معنای دیگری هم میرود و یا خیر. اگر در آن معنای دیگری محتمل نباشد، به آن [[نص]] میگویند. اما در صورتی که در آن احتمال معنای دیگری هم وجود داشته باشد، دو حالت پیش میآید، یا یکی از آن دو معنای محتمل بر دیگری رجحان دارد که در این صورت، لفظ را نسبت به معنای راجح، ظاهر؛ و نسبت به معنای مرجوح، مؤوّل مینامند. یا اینکه هیچ کدام از آن دو معنای محتمل بر دیگری رجحان ندارد، که در این صورت، لفظ را نسبت به هر یک از آن معانی، مجمل میگویند. بنا بر این، لفظ نسبت به معنا یا [[نص]] یا ظاهر یا مجمل و یا مؤوّل است. بنا بر این، [[نص]] و ظاهر محکم؛ و مجمل و مؤوّل [[متشابه]] هستند<ref>ر. ک: التفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب، فخر رازی، بیروت، دار الفکر، ۱۹۹۵ م، ج ۴، ص ۱۸۲.</ref>.[[میرزای قمی]]، از اصولیان برجسته [[شیعه]]، نیز اِحکام و تشابه را در کیفیت دلالت لفظ بر معنا میداند و [[محکمات]] را اعم از [[نصوص]] و [[ظواهر]] [[قرآن]] دانسته و آنچه را که دلالتش بر معنا قطعی یا ظاهر نباشد، [[متشابه]] دانسته است <ref>ر. ک: قوانین الأصول، میرزای قمی، چاپ سنگی، ص ۱۶۷ ـ ۱۶۳ (بحث در بارۀ کتاب).</ref>. برخی از قرآنپژوهان معاصر، مانند [[صبحی صالح]]، نیز بر همین عقیدهاند. [[صبحی صالح]] میگوید:گرچه آرای گوناگونی در تعریف [[محکم و متشابه]] بیان شده است، اما در نهایت همه این آرا به این امر بر میگردد که محکم آن چیزی است که به وضوح بر معنایش دلالت میکند و در آن هیچ خفایی وجود ندارد و [[متشابه]] آن است که دلالت راجحی بر معنایش ندارد. بنا بر این، محکم شامل [[نص]] و ظاهر و [[متشابه]] شامل الفاظ مجمل، مؤوّل و مشکل است <ref>مباحثٌ فی علوم القرآن، صبحی صالح، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۴ م، ص ۲۸۲.</ref>. | # '''اِحکام و تشابه، وصفی برای الفاظ:''' میتوان گفت که بیشتر مفسرانی که به [[تفسیر اجتهادی]] [[قرآن]] [[گرایش]] دارند و [[تفسیر]] را در [[تفسیر]] [[روایی]] منحصر نمیدانند، به این دیدگاه [[گرایش]] دارند. اصولیان نیز در مباحث الفاظ [[اصول فقه]] چنین دیدگاهی دارند. [[فخر رازی]] در [[تفسیر]] کبیر این دیدگاه را به خوبی [[تبیین]] کرده و آن را دیدگاه بیشتر محققان دانسته است. او چنین میگوید: لفظی که برای معنایی وضع شده است یا در آن، احتمال معنای دیگری هم میرود و یا خیر. اگر در آن معنای دیگری محتمل نباشد، به آن [[نص]] میگویند. اما در صورتی که در آن احتمال معنای دیگری هم وجود داشته باشد، دو حالت پیش میآید، یا یکی از آن دو معنای محتمل بر دیگری رجحان دارد که در این صورت، لفظ را نسبت به معنای راجح، ظاهر؛ و نسبت به معنای مرجوح، مؤوّل مینامند. یا اینکه هیچ کدام از آن دو معنای محتمل بر دیگری رجحان ندارد، که در این صورت، لفظ را نسبت به هر یک از آن معانی، مجمل میگویند. بنا بر این، لفظ نسبت به معنا یا [[نص]] یا ظاهر یا مجمل و یا مؤوّل است. بنا بر این، [[نص]] و ظاهر محکم؛ و مجمل و مؤوّل [[متشابه]] هستند<ref>ر. ک: التفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب، فخر رازی، بیروت، دار الفکر، ۱۹۹۵ م، ج ۴، ص ۱۸۲.</ref>.[[میرزای قمی]]، از اصولیان برجسته [[شیعه]]، نیز اِحکام و تشابه را در کیفیت دلالت لفظ بر معنا میداند و [[محکمات]] را اعم از [[نصوص]] و [[ظواهر]] [[قرآن]] دانسته و آنچه را که دلالتش بر معنا قطعی یا ظاهر نباشد، [[متشابه]] دانسته است <ref>ر. ک: قوانین الأصول، میرزای قمی، چاپ سنگی، ص ۱۶۷ ـ ۱۶۳ (بحث در بارۀ کتاب).</ref>. برخی از قرآنپژوهان معاصر، مانند [[صبحی صالح]]، نیز بر همین عقیدهاند. [[صبحی صالح]] میگوید:گرچه آرای گوناگونی در تعریف [[محکم و متشابه]] بیان شده است، اما در نهایت همه این آرا به این امر بر میگردد که محکم آن چیزی است که به وضوح بر معنایش دلالت میکند و در آن هیچ خفایی وجود ندارد و [[متشابه]] آن است که دلالت راجحی بر معنایش ندارد. بنا بر این، محکم شامل [[نص]] و ظاهر و [[متشابه]] شامل الفاظ مجمل، مؤوّل و مشکل است <ref>مباحثٌ فی علوم القرآن، صبحی صالح، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۴ م، ص ۲۸۲.</ref>. | ||
#'''اِحکام و تشابه، وصفی برای معانی:'''این دیدگاه بیش از آنکه به الفاظ، قابلیت و فقدان قابلیت آنها برای [[پذیرش]] معانی مختلف بنگرد به معانی، قابلیت و فقدان قابلیت آنها برای ایجاد [[شبهه]] و [[فتنهانگیزی]] در بین [[مردم]] میاندیشد. بنا بر این، مطابق این دیدگاه، هر آیهای که الفاظش در دلالت بر معنا دچار مشکل باشد و در دلالت آن نوعی ابهام یا [[اجمال]] باشد، [[آیه]] [[متشابه]] نخواهد بود. همچنین [[محکم و متشابه]] به الفاظ اختصاص نخواهد داشت، بلکه شامل ترکیبها و نسبتهای موجود در جملهها نیز خواهد شد؛ به عنوان مثال در عبارت {{متن قرآن|جاءَ رَبُّك}} هیچ [[اجمال]] و ابهامی در معنای {{متن قرآن|جاءَ}} و {{متن قرآن|رَبُّك}} وجود ندارد، بلکه نسبت دادنِ "آمدن" به [[پروردگار]] است که دارای تشابه است. *از میان [[مفسران]] گرچه میتوان افرادی را یافت که به این دیدگاه نزدیکاند، اما باید گفت که هیچ کدام مانند [[علامه طباطبایی|علامه سید محمد حسین طباطبایی]] به صراحت و وضوح به [[تبیین]] این نظریه و آثار و نتایج آن نپرداختهاند. ایشان در این باره چنین مینویسند:[[آیات محکم]] بیانگر یک مدلول و معنا است و در آن معنا به قدری صراحت و إتقان دارد که هیچ [[عارف]] به [[کلامی]] در آن [[شک]] نمیکند و به [[اشتباه]] نمیافتد. این [[آیات]] در بر دارنده اصول مسلم [[قرآن]] است؛ اصول مسلّمی از قبیل وجود صانع و [[یگانگی]] او، [[بعثت انبیا]] و [[تشریع احکام]] و [[معاد]]. [[آیات]] [[متشابه]] آیاتی است که بین چند معنا مشتبه است و باصراحت میدانیم که تنها یکی از آن معانی مراد است، اما خواننده در این که کدام یک از آن معانی، مقصود است، [[شک و تردید]] میکند. اما میدانیم که آن معنای واحدی که مقصود [[خدای تعالی]] است، با اصول مسلّم [[قرآن]] [[بیگانه]] نیست. بنا بر این، معنای [[آیات]] [[متشابه]] به | #'''اِحکام و تشابه، وصفی برای معانی:'''این دیدگاه بیش از آنکه به الفاظ، قابلیت و فقدان قابلیت آنها برای [[پذیرش]] معانی مختلف بنگرد به معانی، قابلیت و فقدان قابلیت آنها برای ایجاد [[شبهه]] و [[فتنهانگیزی]] در بین [[مردم]] میاندیشد. بنا بر این، مطابق این دیدگاه، هر آیهای که الفاظش در دلالت بر معنا دچار مشکل باشد و در دلالت آن نوعی ابهام یا [[اجمال]] باشد، [[آیه]] [[متشابه]] نخواهد بود. همچنین [[محکم و متشابه]] به الفاظ اختصاص نخواهد داشت، بلکه شامل ترکیبها و نسبتهای موجود در جملهها نیز خواهد شد؛ به عنوان مثال در عبارت {{متن قرآن|جاءَ رَبُّك}} هیچ [[اجمال]] و ابهامی در معنای {{متن قرآن|جاءَ}} و {{متن قرآن|رَبُّك}} وجود ندارد، بلکه نسبت دادنِ "آمدن" به [[پروردگار]] است که دارای تشابه است. *از میان [[مفسران]] گرچه میتوان افرادی را یافت که به این دیدگاه نزدیکاند، اما باید گفت که هیچ کدام مانند [[علامه طباطبایی|علامه سید محمد حسین طباطبایی]] به صراحت و وضوح به [[تبیین]] این نظریه و آثار و نتایج آن نپرداختهاند. ایشان در این باره چنین مینویسند:[[آیات محکم]] بیانگر یک مدلول و معنا است و در آن معنا به قدری صراحت و إتقان دارد که هیچ [[عارف]] به [[کلامی]] در آن [[شک]] نمیکند و به [[اشتباه]] نمیافتد. این [[آیات]] در بر دارنده اصول مسلم [[قرآن]] است؛ اصول مسلّمی از قبیل وجود صانع و [[یگانگی]] او، [[بعثت انبیا]] و [[تشریع احکام]] و [[معاد]]. [[آیات]] [[متشابه]] آیاتی است که بین چند معنا مشتبه است و باصراحت میدانیم که تنها یکی از آن معانی مراد است، اما خواننده در این که کدام یک از آن معانی، مقصود است، [[شک و تردید]] میکند. اما میدانیم که آن معنای واحدی که مقصود [[خدای تعالی]] است، با اصول مسلّم [[قرآن]] [[بیگانه]] نیست. بنا بر این، معنای [[آیات]] [[متشابه]] به وسیله [[آیات]] دسته قبل روشن میگردد و نیز روشن میشود که [[قرآن]]، خود [[مفسر]] خویش است و بعضی از آیاتش اصل و [[مرجع]] بعضی دیگر است<ref>محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۲۱ ـ ۲۲.</ref>. | ||
*ایشان در ردِّ این نظریه که اِحکام و تشابه [[وصف]] الفاظ و دلالت لفظی است، چنین میگویند: "[[آیه]] [[شریف]]<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه:۷.</ref>، [[آیات محکم]] را مرجعی برای بیانگری [[آیات]] [[متشابه]] دانسته است و معلوم است که غرابت لفظ و امثال آن با مراجعه به [[آیات محکم]] از بین نمیرود و روشنی دلالت [[محکمات]] با غرابت الفاظ [[متشابه]] ارتباطی ندارد، بلکه برای گرهگشایی این گونه الفاظ، [[مرجع]] دیگری هست، که باید به آنجا مراجعه شود و آن همان [[علم]] لغت است و نیز [[آیه]] مورد بحث یکی از نشانههای [[متشابهات]] را این دانسته که اگر کسی آن را [[پیروی]] کند، فقط به منظور [[فتنهانگیزی]] [[پیروی]] کرده است و جز این هیچ انگیره دیگری نمیتواند داشته باشد و نیز میدانیم که [[پیروی]] عام بدون مراجعه به خاص و [[پیروی مطلق]] بدون مراجعه به مقیّد و همچنین [[پیروی]] لفظ [[غریب]] بدون مراجعه به کتابهای لغت، عملی است که با طریقه اهل هر زبان مخالف است و قریحه هیچ اهل زبانی اجازه چنین کاری را نمیدهد و اگر کسی چنین کند، همه اهل زبان او را تخطئه میکنند. پس او نمیتواند منشأ [[فتنه]] در بین آنان بشود؛ زیرا اهل لسان با او [[همکاری]] نخواهند کرد. پس از همین جا میفهمیم که منظور از [[متشابه]]، الفاظ [[غریب]] و امثال آن، مانند مجمل و مشکل و مؤوّل، نیست<ref>محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۴۰ ـ ۴۱.</ref>. | *ایشان در ردِّ این نظریه که اِحکام و تشابه [[وصف]] الفاظ و دلالت لفظی است، چنین میگویند: "[[آیه]] [[شریف]]<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه:۷.</ref>، [[آیات محکم]] را مرجعی برای بیانگری [[آیات]] [[متشابه]] دانسته است و معلوم است که غرابت لفظ و امثال آن با مراجعه به [[آیات محکم]] از بین نمیرود و روشنی دلالت [[محکمات]] با غرابت الفاظ [[متشابه]] ارتباطی ندارد، بلکه برای گرهگشایی این گونه الفاظ، [[مرجع]] دیگری هست، که باید به آنجا مراجعه شود و آن همان [[علم]] لغت است و نیز [[آیه]] مورد بحث یکی از نشانههای [[متشابهات]] را این دانسته که اگر کسی آن را [[پیروی]] کند، فقط به منظور [[فتنهانگیزی]] [[پیروی]] کرده است و جز این هیچ انگیره دیگری نمیتواند داشته باشد و نیز میدانیم که [[پیروی]] عام بدون مراجعه به خاص و [[پیروی مطلق]] بدون مراجعه به مقیّد و همچنین [[پیروی]] لفظ [[غریب]] بدون مراجعه به کتابهای لغت، عملی است که با طریقه اهل هر زبان مخالف است و قریحه هیچ اهل زبانی اجازه چنین کاری را نمیدهد و اگر کسی چنین کند، همه اهل زبان او را تخطئه میکنند. پس او نمیتواند منشأ [[فتنه]] در بین آنان بشود؛ زیرا اهل لسان با او [[همکاری]] نخواهند کرد. پس از همین جا میفهمیم که منظور از [[متشابه]]، الفاظ [[غریب]] و امثال آن، مانند مجمل و مشکل و مؤوّل، نیست<ref>محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۴۰ ـ ۴۱.</ref>. | ||
*[[علامه طباطبایی]] پس از گزارش شانزده قول در تعریف [[محکم و متشابه]] و بیان اشکالات تکتک آنها، با استناد به سیاق [[آیه]] هفتم [[سوره]] آل [[عمران]] چنین نتیجه میگیرد: آنچه از [[آیه]] [[شریف]] به روشنی ظاهر میشود، خلاف همه اقوالی است که در تعریف [[محکم و متشابه]] گفتهاند؛ چون [[آیه]] در معنای [[متشابه]] این [[ظهور]] را دارد که [[متشابه]]، آن آیهای است که اولاً دلالت بر معنا داشته باشد و ثانیاً معنایی که میرساند محل [[شک و تردید]] باشد، نه لفظ [[آیه]]، تا از راه قواعد و طرق معمول نزد اهل زبان تردیدی که از [[ناحیه]] لفظ ایجاد شده است، برطرف شود؛ مثلاً اگر لفظ عام است به مخصص آن ارجاع دهد، یا اگر مطلق است به مقیدش برگرداند و یا به نحوی دیگر لفظ را روشن و بدون تردید سازد، بلکه همان طور که گفتیم [[آیه]] مورد بحث آن آیهای را [[متشابه]] میداند که معنایش مردّد و با [[آیات]] دیگر ناسازگار باشد. آیاتی که محکم و بدون تردید است، معنای [[آیات]] [[متشابه]] را بیان میکند و معلوم است که هیچ آیهای چنین وضعی ندارد، مگر وقتی که برای [[فهم]] [[مردم]] عامی و ساده معنایی مألوف و مأنوس داشته باشد، معنایی که اینگونه ذهنهای ساده فوراً تصدیقش کند و یا تأویلی که برایش ارائه میدهند، در نظر مردمِ کماطلاع و ضعیف الإدراک به [[ذهن]] نزدیکتر باشد. | *[[علامه طباطبایی]] پس از گزارش شانزده قول در تعریف [[محکم و متشابه]] و بیان اشکالات تکتک آنها، با استناد به سیاق [[آیه]] هفتم [[سوره]] آل [[عمران]] چنین نتیجه میگیرد: آنچه از [[آیه]] [[شریف]] به روشنی ظاهر میشود، خلاف همه اقوالی است که در تعریف [[محکم و متشابه]] گفتهاند؛ چون [[آیه]] در معنای [[متشابه]] این [[ظهور]] را دارد که [[متشابه]]، آن آیهای است که اولاً دلالت بر معنا داشته باشد و ثانیاً معنایی که میرساند محل [[شک و تردید]] باشد، نه لفظ [[آیه]]، تا از راه قواعد و طرق معمول نزد اهل زبان تردیدی که از [[ناحیه]] لفظ ایجاد شده است، برطرف شود؛ مثلاً اگر لفظ عام است به مخصص آن ارجاع دهد، یا اگر مطلق است به مقیدش برگرداند و یا به نحوی دیگر لفظ را روشن و بدون تردید سازد، بلکه همان طور که گفتیم [[آیه]] مورد بحث آن آیهای را [[متشابه]] میداند که معنایش مردّد و با [[آیات]] دیگر ناسازگار باشد. آیاتی که محکم و بدون تردید است، معنای [[آیات]] [[متشابه]] را بیان میکند و معلوم است که هیچ آیهای چنین وضعی ندارد، مگر وقتی که برای [[فهم]] [[مردم]] عامی و ساده معنایی مألوف و مأنوس داشته باشد، معنایی که اینگونه ذهنهای ساده فوراً تصدیقش کند و یا تأویلی که برایش ارائه میدهند، در نظر مردمِ کماطلاع و ضعیف الإدراک به [[ذهن]] نزدیکتر باشد. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
==دیدگاههای مختلف پیرامون [[حکمت]] وجود [[متشابهات]] در [[قرآن]]== | ==دیدگاههای مختلف پیرامون [[حکمت]] وجود [[متشابهات]] در [[قرآن]]== | ||
#وجود [[متشابهات]] در [[قرآن]]، باعث میشود که [[مسلمانان]] در به دست آوردن [[حق]] و جست و جوی آن [[رنج]] بیشتری برده و در نتیجه [[اجر]] بیشتری به دست آورند. | #وجود [[متشابهات]] در [[قرآن]]، باعث میشود که [[مسلمانان]] در به دست آوردن [[حق]] و جست و جوی آن [[رنج]] بیشتری برده و در نتیجه [[اجر]] بیشتری به دست آورند. | ||
#اگر همه [[قرآن]] صریح و روشن بود، تنها بر [[مذهب]] [[حق]] قابل انطباق بود و این صراحت موجب میشد تا صاحبان سایر [[مذاهب]]، به [[دلیل]] تعصبی که نسبت به [[مذهب]] خود دارند، از [[قرآن]] متنفر شده و به آن توجه نکنند. اما وقتی [[قرآن]] مشتمل بر [[محکم و متشابه]] باشد، باعث میشود که همه ارباب [[مذاهب]]، به [[طمع]] اینکه آن [[آیات]] را دلیلی بر [[تأیید]] [[مذهب]] خود بگیرند، در [[قرآن]] نظر افکنند و در آن غور و بررسی کنند. اما در این میان با [[تفسیر متشابهات]] به | #اگر همه [[قرآن]] صریح و روشن بود، تنها بر [[مذهب]] [[حق]] قابل انطباق بود و این صراحت موجب میشد تا صاحبان سایر [[مذاهب]]، به [[دلیل]] تعصبی که نسبت به [[مذهب]] خود دارند، از [[قرآن]] متنفر شده و به آن توجه نکنند. اما وقتی [[قرآن]] مشتمل بر [[محکم و متشابه]] باشد، باعث میشود که همه ارباب [[مذاهب]]، به [[طمع]] اینکه آن [[آیات]] را دلیلی بر [[تأیید]] [[مذهب]] خود بگیرند، در [[قرآن]] نظر افکنند و در آن غور و بررسی کنند. اما در این میان با [[تفسیر متشابهات]] به وسیله [[محکمات]] به بطلان [[مذهب]] خود پی برده و به [[مذهب]] [[حق]] روی آورند. | ||
#وقتی [[قرآن]] مشتمل بر [[آیات]] [[محکم و متشابه]] باشد، همگان به بهرهگیری از نیروی [[عقل]] خود برای [[فهم]] آن مجبور میشوند و بدین | #وقتی [[قرآن]] مشتمل بر [[آیات]] [[محکم و متشابه]] باشد، همگان به بهرهگیری از نیروی [[عقل]] خود برای [[فهم]] آن مجبور میشوند و بدین وسیله به تدریج از [[ظلمت]] [[تقلید]] در میآیند و به [[نور]] [[تفکر]] و [[استدلال]] میرسند. اما اگر همه [[قرآن]] محکم بود، کسی به استفاده از [[قوه]] [[عقل]] نیازی نداشت و در نتیجه افراد در [[جهل]] و [[تقلید]] باقی میماندند. | ||
# [[قرآن]] با داشتن [[آیات]] [[متشابه]]، باعث شده است که [[مسلمانان]] از راههای مختلفی به [[تأویل قرآن]] [[دست]] یابند و به همین منظور در [[فنون]] مختلف [[علمی]] از قبیل [[علم]] لغت، صرف، نحو و [[اصول فقه]] متخصص شوند<ref>التفسیر الکبیر، فخر رازی، لبنان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۴۲ ﻫ، چاپ چهارم، ج ۳، ص ۱۴۲.</ref>. | # [[قرآن]] با داشتن [[آیات]] [[متشابه]]، باعث شده است که [[مسلمانان]] از راههای مختلفی به [[تأویل قرآن]] [[دست]] یابند و به همین منظور در [[فنون]] مختلف [[علمی]] از قبیل [[علم]] لغت، صرف، نحو و [[اصول فقه]] متخصص شوند<ref>التفسیر الکبیر، فخر رازی، لبنان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۴۲ ﻫ، چاپ چهارم، ج ۳، ص ۱۴۲.</ref>. | ||
#وجود [[متشابهات]] در [[قرآن]]، [[نیاز]] شدید [[مردم]] به [[پیشوایان الهی]] و [[پیامبر]]{{صل}} و اوصیای او را روشن میکند و سبب میشود که [[مردم]] به [[حکم]] [[نیاز]] [[علمی]] به سراغ آنها بروند و [[رهبری]] آنها را در عمل به رسمیت بشناسند و بدین ترتیب از [[علوم]] دیگر و راهنماییهای مختلف آنان نیز استفاده کنند. | #وجود [[متشابهات]] در [[قرآن]]، [[نیاز]] شدید [[مردم]] به [[پیشوایان الهی]] و [[پیامبر]]{{صل}} و اوصیای او را روشن میکند و سبب میشود که [[مردم]] به [[حکم]] [[نیاز]] [[علمی]] به سراغ آنها بروند و [[رهبری]] آنها را در عمل به رسمیت بشناسند و بدین ترتیب از [[علوم]] دیگر و راهنماییهای مختلف آنان نیز استفاده کنند. |