پرش به محتوا

تقیه در سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳٬۷۳۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۱
خط ۵۲: خط ۵۲:


ج) [[امام حسن عسکری]]{{ع}}: در دوره امامت پیشوای یازدهم، حساسیت دستگاه [[سیاسی]] [[حاکم]] به اقدامات [[حضرت]] به اندازه‌ای شد که گاه [[شیعیان]] مجبور بودند در مسیر حرکت [[امام]] به دربار [[عباسی]] مدت‌ها [[منتظر]] بنشینند تا هنگام عبور آن حضرت، لحظاتی ایشان را [[زیارت]] کنند و یا با ایماء و اشاره سخن بگویند. به نوشته برخی منابع، وضعیت به گونه‌ای بود که گاهی حضرت، [[مردم]] را از همین مقدار [[ارتباط]] نیز منع می‌فرمود<ref>قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرابح، ج۱، ص۴۳۹. در منابع می‌نویسند: عثمان بن سعید، وکیل مخصوص امام مجبور بود در نقش روغن‌فروش درآید، تا با امام ملاقات کند. ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۲۱۴.</ref>. بیشتر [[ارتباطات]] از طریق [[سازمان وکالت]] و انتقال [[نامه‌ها]] و مراسلات شیعیان به امام یا به عکس صورت می‌گرفت، اما همین نیز در نهایت با [[سختی]]، [[مشقت]] و [[حفظ]] جوانب [[احتیاط]] انجام می‌شد. به طوری که گاهی امام، نامه‌هایی را در درون چوب‌های میان‌تهی جاسازی و برای شیعیان ارسال می‌کرد<ref>ابوجعفر محمد بن علی ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۲۷.</ref>. گفتنی است همین شرایط سخت [[تقیه]] و [[پنهان‌کاری]] در [[دوران غیبت صغری]] نیز ادامه یافت، چنان که [[حسین بن روح]]، [[وکیل]] سوم [[ناحیه مقدسه]]، مدت‌ها دستگیر و [[زندانی]] بود<ref>ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۱۸۷.</ref>. بنابراین تقیه، اصلی است که در بیشتر دوره‌های [[حیات]] [[پیشوایان معصوم]] کاربرد داشته است اما همان‌طور که گذشت، این اصل یک [[استراتژی]] خاص سیاسی و به عنوان یک روش [[مبارزاتی]] به حساب می‌آمد و در هیچ مقطعی [[مبارزه]] با [[دشمنان]] و [[حاکمان ستمگر]] فراموش نشد..<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۵۰.</ref>
ج) [[امام حسن عسکری]]{{ع}}: در دوره امامت پیشوای یازدهم، حساسیت دستگاه [[سیاسی]] [[حاکم]] به اقدامات [[حضرت]] به اندازه‌ای شد که گاه [[شیعیان]] مجبور بودند در مسیر حرکت [[امام]] به دربار [[عباسی]] مدت‌ها [[منتظر]] بنشینند تا هنگام عبور آن حضرت، لحظاتی ایشان را [[زیارت]] کنند و یا با ایماء و اشاره سخن بگویند. به نوشته برخی منابع، وضعیت به گونه‌ای بود که گاهی حضرت، [[مردم]] را از همین مقدار [[ارتباط]] نیز منع می‌فرمود<ref>قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرابح، ج۱، ص۴۳۹. در منابع می‌نویسند: عثمان بن سعید، وکیل مخصوص امام مجبور بود در نقش روغن‌فروش درآید، تا با امام ملاقات کند. ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۲۱۴.</ref>. بیشتر [[ارتباطات]] از طریق [[سازمان وکالت]] و انتقال [[نامه‌ها]] و مراسلات شیعیان به امام یا به عکس صورت می‌گرفت، اما همین نیز در نهایت با [[سختی]]، [[مشقت]] و [[حفظ]] جوانب [[احتیاط]] انجام می‌شد. به طوری که گاهی امام، نامه‌هایی را در درون چوب‌های میان‌تهی جاسازی و برای شیعیان ارسال می‌کرد<ref>ابوجعفر محمد بن علی ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۲۷.</ref>. گفتنی است همین شرایط سخت [[تقیه]] و [[پنهان‌کاری]] در [[دوران غیبت صغری]] نیز ادامه یافت، چنان که [[حسین بن روح]]، [[وکیل]] سوم [[ناحیه مقدسه]]، مدت‌ها دستگیر و [[زندانی]] بود<ref>ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۱۸۷.</ref>. بنابراین تقیه، اصلی است که در بیشتر دوره‌های [[حیات]] [[پیشوایان معصوم]] کاربرد داشته است اما همان‌طور که گذشت، این اصل یک [[استراتژی]] خاص سیاسی و به عنوان یک روش [[مبارزاتی]] به حساب می‌آمد و در هیچ مقطعی [[مبارزه]] با [[دشمنان]] و [[حاکمان ستمگر]] فراموش نشد..<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۵۰.</ref>
==سکوت و عدم قیام==
یکی دیگر از روش‌ها در [[سیره سیاسی پیشوایان معصوم]] در دوران [[حاکمیت جور]]، اتخاذ [[سیاست]] [[سکوت]] بود. منظور از سکوت در این مجال، ترک [[قیام]] و عدم [[اقدام]] به [[مبارزه مسلحانه]] با [[نظام حاکم]] است؛ در غیر این‌صورت همان‌گونه که گذشت، اصل [[مبارزه]] از اصولی است که در هر عصری و از سوی همه [[ائمه اطهار]]{{عم}} با شیوه‌های مختلف به کار گرفته می‌شد و افزون بر آن [[معصومان]]{{عم}} نیز در مقاطع گوناگون برای احقاق [[حقّ]] خویش در حد [[لزوم]] تلاش می‌کردند. در بررسی [[سیره سیاسی ائمه]] اطهار به این [[واقعیت]] خواهیم رسید که سکوت و عدم قیام ایشان، اقدامی حساب‌شده و منطقی بود که می‌توان [[دلایل]] آن را چنین شمرد:
*'''[[علم امام]]''': پیش از هر امر باید به این نکته توجه داشت که [[امام]] [[معصوم]]، [[دانش]] خود را از سرچشمه [[وحی]] دریافت می‌کند و به حال و [[آینده]] با تمام جزئیات و لوازم آن [[آگاه]] است. از این‌رو خطایی در [[تصمیم‌گیری]] او قابل [[تصور]] نخواهد بود؛ چراکه او به [[تکالیف]] و [[وظایف]] خویش به [[نیکی]] آگاه است. [[اسیر]] جوّ [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[روز]] نمی‌شود، بلکه با استفاده از [[علم الهی]] خویش، راهی را برمی‌گزیند که مورد [[رضای خدا]] و سبب صیانت از [[دین]] او و در [[راه]] [[مصلحت]] اوست. بر این اساس، سخن یا سکوتش و قیام یا ترک قیامش، همه حساب‌شده و معنی‌دار است. [[یحیی بن زید]]، فرزند [[زید بن علی بن الحسین]] و برادرزاده [[امام باقر]]{{ع}} است و پس از [[شهادت]] [[زید]]، راه [[پدر]] را ادامه داد و سرانجام نیز در همین راه به شهادت رسید. روزی برخی از او درباره اقدام زید به [[جهاد]] و عدم اقدام امام باقر و [[امام صادق]]{{عم}} در این موضوع و این که کدام عمل درست‌تر بود، پرسش‌هایی را مطرح کردند. وی در پاسخ چنین گفت: ما [[علم]] و دانش داریم ولی با این تفاوت که آنچه را ما می‌دانیم، آنها نیز می‌دانند ولی آنچه را که آنها می‌دانند، ما نمی‌دانیم<ref>{{عربی|غیر انّهم یعلمون کلّ ما تعلم ولا نعلم کلّ ما یعلمون}} (ر.ک: ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴).</ref>.
*'''[[رعایت مصلحت]] و [[حفظ اتحاد اسلامی]]''': مهم‌ترین اصل نزد [[پیشوایان معصوم]] [[حفظ]] اصل [[اسلام]] بود. اگر [[قیام]] مسلّحانه [[پیشوای معصوم]]، اصل اسلام را در [[معرض]] خطر قرار دهد، در این‌صورت [[مصلحت]] [[حفظ اسلام]] اقتضا می‌کند که اسلام باقی بماند، اگر چه جائران در رأس [[قدرت]] و [[حکومت]] قرار داشته باشند. در این زمینه شاید بتوان به واقعه‌ای در مورد یکی از قضاوت‌های [[حضرت علی]]{{ع}} اشاره کرد. در دعوایی میان [[مادر]] [[واقعی]] یک نوزاد، زنی که ادعای [[مادری]] آن نوزاد را داشت، [[حضرت]] این‌گونه [[قضاوت]] کرد: برای خاتمه دعوا، لازم است نوزاد را به دو نیمه کنیم. مادر واقعی در اینجا به سرعت از ادعای خود صرف‌نظر کرد و حاضر شد نوزاد را به زنی که مدعی بود این نوزاد از آنِ اوست، تحویل دهد<ref>ر.ک: محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، بخش قضاء امیر المؤمنین.</ref>. از این قضاوت که حضرت علی{{ع}} با [[تیزبینی]] آن را مطرح کرد مشخص شد مادر واقعی به مصلحت طفل که در مرحله اول زنده‌ماندن اوست، می‌اندیشد. برجسته‌ترین [[هدف]] [[سیاسی]] پیشوایان معصوم در دوره‌های مختلف، حفظ [[جامعه اسلامی]] از خطر نابودی و روشن نگه‌داشتن چراغ اسلام در کوران حوادث بوده است. [[بدیهی]] است که آنان از [[رویارویی]] مسلحانه با [[حاکمان ستمگر]] و به شهادت‌رسیدن در این [[راه]] هیچ هراسی نداشتند، اما لازم بود که با [[درایت]] و تیز بینی، [[مبارزات سیاسی]] را بر اساس شرایط موجود شکل داده و اوضاع را از همه جوانب در نظر داشته باشند، زیرا قیام و [[شهادت]] در هر شرایطی به نفع اسلام رقم نمی‌خورد. [[امام علی]]{{ع}} در [[خطبه ۱۱۹]] [[نهج‌البلاغه]] ضمن برشمردن [[دلایل]] [[صبر]] و [[سکوت]] خویش می‌فرماید: “به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[بیم]] وقوع [[تفرقه]] میان [[مسلمانان]] و بازگشت [[کفر]] و [[تباهی]] [[دین]] نبود، [[رفتار]] ما با آنان به نحو دیگری بود”. [[ابن ابی‌الحدید]] در ذیل [[خطبه ۶۵]] می‌نویسد: یکی از [[فرزندان]] [[ابولهب]] اشعاری مبتنی بر فضلیت و ذی حق‌بودن [[علی]]{{ع}} و بر ذمّ مخالفانش سرود علی{{ع}} او را از سرودن این‌گونه اشعار - که در واقع نوعی تحریک و [[شعار]] بود - [[نهی]] کرد و فرمود: {{متن حدیث|سَلَامَةُ الدِّينِ‏ أَحَبُّ‏ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِهِ}}: برای ما [[سلامت]] [[اسلام]] و اینکه [[اساس اسلام]] باقی بماند، از هر چیز دیگر محبوب‌تر و با ارزش‌تر است<ref>عزالدین بن هبة الله ابن ابی‌الحدید معتزلی، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ذیل خطبه ۶۵.</ref>. آن [[حضرت]] همچنین در یکی از نامه‌های خود به [[مالک‌اشتر]] ضمن شرح [[تصمیم]] خود مبنی بر عدم [[بیعت]] ابتدایی با [[خلفا]] و سپس بیعت با آنان می‌فرماید: من اول دستم را پس کشیدم تا آنکه دیدم گروهی از [[مردم]] از اسلام برگشتند و مردم را به محو [[دین]] [[محمد]]{{صل}} [[دعوت]] می‌کنند، ترسیدم که اگر در این لحظات حساس، اسلام و [[مسلمانان]] را [[یاری]] نکنم، خرابی یا شکافی در اساس اسلام خواهم دید که [[مصیبت]] آن بر من، از مصیبت از دست‌رفتن چند [[روزه]] [[خلافت]] بسی بیشتر است<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۶۲.</ref>.
*'''[[کمبود یاران واقعی]] و [[فداکار]]''': شکی نیست که [[پیشوایان معصوم]] در هر دوره‌ای دارای [[یاران]] متعدد و شیفتگان بسیار بودند، اما از این‌همه یاران و [[محبان]] اسمی، [[پیروان]] [[مخلص]] و مطیعان محض اندک بودند. بسیاری از یاران ایشان تا هنگامی با آنان [[همراهی]] می‌کردند که [[جان]] و [[مال]] و جایگاه خود را در خطر نمی‌دیدند و از این‌رو [[مشاهده]] می‌کنیم همین یاران، [[امام علی]]{{ع}} را به [[خانه‌نشینی]] مجبور کردند. در [[زمان]] [[حکومت]] ایشان وی را به پذیرش [[حکمیت]] مجبور کردند، در زمان [[حکومت امام]] [[حسن]]{{ع}} آن حضرت را به انعقاد [[صلح]] با [[معاویه]] مجبور ساختند، در زمان [[امام حسین]]{{ع}} پس از دعوت او به [[کوفه]]، چون جان خویش را در [[معرض]] خطر دیدند، او را رها کردند و... [[قیام مسلحانه]] پیشوایان معصوم در آن شرایط حساس، به [[یاران فداکار]]، متعدد و [[مطیع]] محض [[نیازمند]] بود. داستان [[ملاقات]] [[سهل]] [[خراسانی]] با [[امام صادق]] و [[اعتراض]] وی از آن [[حضرت]] مبنی بر عدم [[قیام]] ایشان داستانی مشهور است: سهل خراسانی از امام صادق{{ع}} پرسید: چرا قیام نمی‌کنید با اینکه صد هزار [[شمشیر]] [[زن]]، [[یار]] و [[یاور]] دارید؟! امام صادق{{ع}} برای آنکه او را به [[اشتباه]] خود متوجه سازد، چنین [[دستور]] داد: برو درون [[آتش]] تنور بنشین. وی ملتمسانه از [[امام]] می‌خواست او را از انجام این عمل معاف دارد. در همین هنگام [[هارون مکی]] وارد شد؛ امام همین دستور را به او فرمود و او بی‌درنگ و بدون آنکه [[دلیل]] آن را بپرسد و به چون و چرا بپردازد، به داخل تنور رفت. در این هنگام امام با سهل درباره اوضاع [[خراسان]] به [[گفت‌وگو]] پرداخت و پس از مدتی به سهل فرمود: برخیز و درون تنور را نگاه کن. او برخاست و دید [[هارون]] با [[آرامش]] درون تنور نشسته است. امام صادق{{ع}} فرمود: مانند این شخص چند نفر در خراسان وجود دارد؟ سهل گفت: [[سوگند]] به [[خدا]] حتی یک نفر نیز وجود ندارد. سپس امام صادق{{ع}} فرمود: پس ما در این شرایط چگونه قیام کنیم؟ ما خود، به وقت قیام آگاه‌تریم<ref>شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۷۱۴.</ref>. از این حکایت معلوم می‌شود [[یاران]] راستینی که در خط [[فکری]] [[پیشوایان معصوم]] و [[خاندان رسالت]] بوده و قیام را به [[بیراهه]] نکشانند، به [[راستی]] اندک بودند.
*'''[[حاکمیت استبداد]] و [[خفقان]] شدید''': یکی دیگر از دلایلی که پیشوایان معصوم{{عم}} را به اتخاذ [[سیاست]] [[صبر]] و [[سکوت]] و ترک قیام وامی داشت، [[رعب]] و [[اختناق]] شدیدی بود که در [[جامعه]] حکم‌فرما شده بود. [[حاکمان]] [[جبار]] و [[ستمگر]]، کنترل و [[تسلط]] شدیدی بر اوضاع داشتند. کوچک‌ترین حرکت از دید جاسوسان [[حکومت]] پنهان نمی‌ماند، [[شیعیان]] و پیشوایان معصوم مجبور بودند در پشت سپر [[تقیه]] [[مبارزه]] کنند و... در چنین شرایطی هرگونه [[جنبش]] و حرکت مسلحانه‌ای پیشاپیش به [[شکست]] محکوم بود.
*'''[[عمل به وصیت پیامبر]]{{صل}}''': [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در روایتی با اشاره به [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} علت [[تسلیم شدن]] خویش در برابر [[خلافت]] [[خلفا]] را چنین بیان می‌کند: رسول خدا{{صل}} مرا به پیمانی [[متعهد]] کرد و فرمود: ای پسر [[ابوطالب]]! [[پیشوایی]] و [[رهبری]] [[امت]] من در [[حقیقت]] از آنِ توست. اگر [[مردم]] به‌درستی و بدون [[نزاع]] و درگیری [[ولایت]] تو را پذیرفتند، در امر [[حکومت]] [[قیام]] کن و اگر درباره تو [[اختلاف]] کردند، خود واگذار، [[خداوند]] برای تو گشایشی قرار خواهد داد<ref>ر.ک: احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۴؛ رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی ابن‌طاووس، کشف المحجة، ص۲۴۸؛ محمدباقر محمودی، نهج‌السعادة فی مستدرک نهج‌البلاغه، ج۵، ص۲۱۸-۲۱۹.</ref>. تمامی [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} به این توصیه [[پیامبر]]{{صل}} عمل کردند و چون در بیشتر دوره‌ها مردم به اتفاق و بدون نزاع و درگیری، برای تحقق [[حاکمیت سیاسی]] [[پیشوای معصوم]] قیام نکردند، ایشان نیز به جز سالیان اندک، در رأس [[قدرت سیاسی]] به‌طور رسمی قرار نگرفتند»<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۹۲-۲۹۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۵٬۸۷۱

ویرایش