پرش به محتوا

ثمود در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۸۴۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۱
خط ۷۷: خط ۷۷:


===زیستگاه ثمود===
===زیستگاه ثمود===
در نوشته‌های یونان باستان و آثار بر جای مانده از دانشمندانی چون ارسطو، بطلیموس و بلیناس از زیستگاه ثمود (thamudenes) با نام domatha (دُمَثَه) و hegra (هِگرَ) یاد شده است. خاورشناسان آن دو را همان «[[دومه الجندل]]» و «[[حِجْر]]» دانسته‌اند که بر اساس روایت‌های کهن [[عربی]]، [[محل زندگی]] ثمودیان بوده است. <ref>قس: المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۶، ص ۲۱۰؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> [[قرآن کریم]] به [[صراحت]]، نام زیستگاه ثمود را یاد نکرده است؛ اما قریب به اتفاق مورّخان،<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ الکامل، ج ۱، ص ۸۹.</ref> جغرافیدانان <ref>بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۶۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> و [[مفسران]] با [[تطبیق]] [[اصحاب]] [[حجر]] بر [[قوم ثمود]]، [[محل]] زیست آنان را «حِجْر» دانسته‌اند <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۴۶.</ref> و قرآن از ساکنان «حجر» یاد کرده است: «و لَقَد کَذَّبَ اَصحـبُ الحِجرِ المُرسَلین... * وکانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین * فَاَخَذَتهُمُ الصَّیحَةُ مُصبِحین». (حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳) در این [[آیات]]، [[ارتباط]] [[اصحاب]] حجر با قوم ثمود به صراحت یاد نشده، بلکه زندگی هر دو گروه در خانه‌های سنگی کنده شده در کوه‌ها و صخره‌ها، نابودی آنان با [[صیحه آسمانی]] (قس: حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳؛ [[هود]] / ۱۱، ۶۷؛ شعراء / ۲۶، ۱۴۹)، گزارش‌های [[تاریخی]]<ref>المحبر، ص ۳۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۹.</ref> زمینه ساز این [[تطبیق]] بوده است. براساس [[روایت]] یاد شده، پیامبر اکرم{{صل}} در مسیر حرکت به سوی [[جبهه]] [[تبوک]] واقع در مرزهای [[شام]] ([[سال ۹ هجری]]) با اشاره به آثار بر جای مانده از «[[حِجْر]]» آن را دیار [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} و [[نفرین]] شده خواند. راغب اصفهانی سبب نامگذاری زیستگاه [[ثمود]] به نام [[حجر]] را قرار گرفتن آن در میان سنگ‌ها و صخره‌ها می‌‌داند. <ref>مفردات، ص ۲۲۰، «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.</ref> [[مفسران]] «وادی» یاد شده در [[سوره فجر]] / ۸۹، ۹ را نیز اشاره به زیستگاه ثمود و مراد از آن را «[[وادی القری]]» دانسته‌اند: «وثَمودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخرَ بِالواد»<ref>تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۱۲۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۴۸۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۵۱.</ref>. حجر و وادی القری هر دو در شبه [[جزیره عرب]] قرار دارند <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المسالک و الممالک، بکری، ص ۹۷.</ref> و این با آشنایی [[قریش]] نسبت به [[سرزمین]] ثمود و شهرتی که در میان آنان داشت [[تأیید]] می‌‌شود: «و عادًا وثَمودَا وقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسـکِنِهِم».... (عنکبوت / ۲۹، ۳۸)» [[قریشیان]] از کنار ویرانه‌ها و آثار برجای مانده از [[شهر]] و دیار آنان هم می‌‌گذشته اند: «اَفَلَم یَهدِ لَهُم کَم اَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرونِ یَمشونَ فی مَسـکِنِهِم».... (طه / ۲۰، ۱۲۸) در [[تفسیر]] هر دو [[آیه]] به عبور کاروان‌های تجاری قریش از سرزمین «حجر» به سوی سرزمین‌های شام اشاره شده است. <ref>جامع البیان، ج ۱۶، ص ۲۸۸؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۴۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۵.</ref> همچنین در نوشته‌های یونان باستان و آثار نویسندگانی چون پلینیوس و بطلیموس، [[محل زندگی]] [[ثمود]]، منطقه ای کوهستانی در شمال غربی [[عربستان]] و سواحل صخره ای دریای سرخ خوانده شده است؛ جایی که راه‌های مهم ارتباطی و تجاری [[حجاز]] و [[یمن]] به سوی [[شام]] و [[مصر]] از آنجا می‌‌گذشته است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref> از شهرهای مهم این منطقه، [[شهر]] باستانی «الحجر» است که در یونان باستان و لاتین با نام hagera , heagra , hegra , egra و در آثار نبطیان حجرا و حجرو خوانده می‌‌شده است. <ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۵، ۱۵۰.</ref> [[مورخان]] [[مسلمان]] نیز الحجر را دارای چنین موقعیت جغرافیایی و اهمیت [[تاریخی]] و ارتباطی دانسته‌اند. <ref> المسالک والممالک، اصطخری، ص ۲۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref> بدویان ساکن، الحجر را به دشتی هموار می‌‌گویند که طول آن از شمال به جنوب سه کیلومتر و از [[شرق]] به [[غرب]] دو کیلومتر و در شمالی ترین نقطه [[مدائن]] [[صالح]] قرار دارد. <ref>باستان‌شناسی، ص ۲۴۸.</ref> این دشت چندین [[چاه]] آب دارد و با انبوهی از تخته سنگ، تپه و پرتگاه‌های سنگی احاطه شده و ویرانه‌های شهر باستانی الحجر تقریبا در مرکز آن قرار دارد. میدانگاهی بزرگ و آکنده از سنگ، سفال و بازمانده ساختمان‌ها، بخشی از دیوار شهر، کنده کاری‌های بسیار در تخته سنگ‌ها و صخره‌های پیرامون، به ویژه روی صخره ای به نام «قصرالبنت» نشان اهمیت الحجر در عصر باستان است. در الحجر شمار زیادی سنگ نوشته به زبان‌های [[عربی]]، آرامی، ثمودی، نبطی، لحیانی و حتی [[عبری]]، یونانی و لاتین یافت شده‌اند. <ref> ر. ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۹.</ref> براساس گزارش منابع کهن [[اسلامی]]، [[شهر]] الحجر از اطراف به تیماء، [[دومة الجندل]]، عُلاء، [[تبوک]]، [[وادی القری]] و دریای سرخ محدود می‌‌شود. <ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۸؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۵۹۷؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۸۹؛ ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> این شهر که [[اعراب]] [[بدوی]] از آن با نام [[مدائن]] [[صالح]]{{ع}} نیز یاد می‌‌کنند، امروزه از طرف شمال [[شرق]] و با فاصله ۱۱۰ کیلومتر به [[شهر]] تیماء، و از شمال [[غرب]] (از [[راه]] تیماء) و با فاصله ۳۷۴ کیلومتر به [[تبوک]] راه دارد. در جنوب شرقی آن منطقه [[خیبر]] با فاصله ۱۹۵ کیلومتر و در جنوب غربی آن شهر عُلاء با فاصله ۳۵ کیلومتر واقع است. فاصله مدائن صالح از راه خیبر تا [[مدینه]] در جنوب شرقی، ۳۵۶ و از را خیبر و مدینه تا شهر بندری جدّه ۷۸۰ و تا شهر ریاض پایتخت [[عربستان]] ۱۳۷۱ کیلومتر است. شهر «وَجه» نزدیک ترین شهر ساحلی به مدائن صالح است که با فاصله ۲۲۵ کیلومتر در کرانه دریای سرخ قرار دارد. افزون بر این راه‌ها، خط راه آهن نیز از شهر عُلاء و مدائن می‌‌گذرد. <ref>اطلس السیرة النبویه، ص ۲۰۴، ۲۱۴؛ شمال الحجاز، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref> برخلاف بدویان و برخی [[پژوهشگران]] که الحجر را همان مدائن صالح می‌‌دانند <ref>المفصل، ج ۱، ۳۲۶، ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> دوتی، یکی از خاورشناسان با [[اعتقاد]] به وجود دو شهر باستانی به نام الحجر، «الخریبه» کنونی را [[حجر]] [[ثمود]] و مدائن صالح را حجری می‌‌داند که نبطیان در آن ساکن بوده‌اند <ref> المفصل، ج ۱،  ص ۳۲۶.</ref>. یافته‌های باستان‌شناسی نیز بر [[زندگی]] [[ثمود]] در مناطق یاد شده گواه‌اند. سنگ نوشته‌های منسوب به آنان در مناطقی چون حائل در صحرای نجد، تیماء، [[دومة الجندل]]، مدائن صالح و [[سلسله]] کوه‌های کشیده شده میان این مناطق و [[حجاز]]، [[طائف]]، کرانه‌های شمالی دریای سرخ، [[طور سینا]]، [[مصر]] و بخش‌هایی از جنوب [[اردن]] [[هاشمی]] یافت شده‌اند. به نظر می‌‌رسد زیستگاه اصلی و مرکز آنان شهر حجر بوده <ref>ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۶؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> و در عین حال در مناطق پیرامون پراکنده و با سرزمین‌های همجوار در [[ارتباط]] بوده‌اند. <ref>ر.ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۸ - ۲۵۳؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> [[سرزمین]] [[حجر]]، آباد، حاصلخیز و پرآب بوده است. [[قرآن]] از وجود باغ‌ها، نخل‌های مرغوب، چشمه‌ها و کشتزاران زیاد در آنجا خبر می‌‌دهد: «اَتُترَکونَ فی ما هـهُنا ءامِنین * فی جَنّـتٍ وعُیون * وزُروعٍ ونَخلٍ طَـلعُها هَضیم * وتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا فـرِهین». (شعراء / ۲۶، ۱۴۶ ـ ۱۴۹) ثمودیان افزون بر [[دل]] صخره‌های [[کوه]]، در دشت‌های اطراف نیز [[خانه]] ساخته و در آن ساکن بوده‌اند: «واذکُروا اِذ جَعَلَکُم خُلَفاءَ مِن بَعدِ عادٍ وبَوَّاَکُم فِی الاَرضِ تَتَّخِذونَ مِن سُهولِها قُصورًا وتَنحِتونَ الجِبالَ بُیوتـًا».... ([[اعراف]] / ۷، ۷۴) برخی، آنان را نخستین سازندگان ابزارها و خانه‌های سنگی دانسته و در ادامه از ساخت ۱۷۰۰ [[شهر]] و ۲۷۰۰۰۰۰ خانه سنگی به دست آنان خبر داده‌اند <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۵۰؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۱۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> که بسیار [[مبالغه]] آمیز است. <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> در اینکه چرا [[قوم ثمود]] افزون بر دشت‌ها با کندن صخره‌های کوه نیز خانه می‌‌ساختند، [[مفسران]] به اختلاف‌گراییده‌اند؛ گروهی با اشاره به تفاوت دمای هوا، خانه‌های کوهستان را [[منزل]] تابستانی و خانه‌های دشت را [[مسکن]] زمستانی آنان گفته‌اند. <ref>تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۵۴۴؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۴۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۴.</ref> شماری دیگر همانند [[ابن اسحاق]]، سدّی، [[وهب بن منبه]] و [[کعب]] با اشاره به [[عمر]] دراز ثمودیان، گفته‌اند که خانه‌های رملی دشت، برخلاف خانه‌های سنگی، همپای عمر آنان [[پایدار]] نمی‌ماند؛<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۲۵۲؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۵۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۹.</ref> اما از [[آیه]] ۸۲ حجر / ۱۵ برمی آید که ساختن خانه‌های سنگی به سبب [[امنیت]] بیشتر آنها بوده است: «و کانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین». البته مفسران در [[تفسیر]] «آمنین» و اینکه امنیت در برابر کدام خطر مراد است، دیدگاه یکسانی ندارند؛ از جمله به [[ایمنی]] در برابر [[عذاب]]، [[مرگ]]، [[یورش]] [[دشمنان]] <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۸۰.</ref> و ویرانی [[خانه‌ها]] در برابر حوادث طبیعی اشاره کرده‌اند؛<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۶.</ref> گویا [[گمان]] می‌‌کرده‌اند که سکونت در این خانه‌ها، آنان را در برابر همه بلاهای زمینی و آسمانی [[حفظ]] می‌‌کند.
در نوشته‌های یونان باستان و آثار بر جای مانده از دانشمندانی چون ارسطو، بطلیموس و بلیناس از زیستگاه ثمود (thamudenes) با نام domatha (دُمَثَه) و hegra (هِگرَ) یاد شده است. خاورشناسان آن دو را همان "[[دومه الجندل]]" و «[[حِجْر]]» دانسته‌اند که بر اساس روایت‌های کهن [[عربی]]، [[محل زندگی]] ثمودیان بوده است. <ref>قس: المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۶، ص ۲۱۰؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> [[قرآن کریم]] به [[صراحت]]، نام زیستگاه ثمود را یاد نکرده است؛ اما قریب به اتفاق مورّخان،<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ الکامل، ج ۱، ص ۸۹.</ref> جغرافیدانان <ref>بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۶۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> و [[مفسران]] با [[تطبیق]] [[اصحاب]] [[حجر]] بر [[قوم ثمود]]، [[محل]] زیست آنان را {{متن قرآن|الحِجْرِ}} دانسته‌اند <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۴۶.</ref> و قرآن از ساکنان {{متن قرآن|الحِجْرِ}} یاد کرده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ وَكَانُواْ يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ  فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ }}<ref>«و «اصحاب حجر» پیامبران را دروغگو می‌شمردند و ما نشانه‌های خود را به آنان (نشان) دادیم اما آنان از آنها رویگردان بودند. و آنان در (دل) کوه‌ها خانه‌هایی (استوار) با (گمان) ایمنی می‌تراشیدند. اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۰-۸۳.</ref> در این [[آیات]]، [[ارتباط]] [[اصحاب]] حجر با قوم ثمود به صراحت یاد نشده، بلکه زندگی هر دو گروه در خانه‌های سنگی کنده شده در کوه‌ها و صخره‌ها، نابودی آنان با [[صیحه آسمانی]] {{متن قرآن|وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خویش از پا درافتادند» سوره هود، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۹.</ref>، گزارش‌های [[تاریخی]]<ref>المحبر، ص ۳۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۹.</ref> زمینه ساز این [[تطبیق]] بوده است. براساس [[روایت]] یاد شده، پیامبر اکرم{{صل}} در مسیر حرکت به سوی [[جبهه]] [[تبوک]] واقع در مرزهای [[شام]] ([[سال ۹ هجری]]) با اشاره به آثار بر جای مانده از {{متن قرآن|الحِجْرِ}} آن را دیار [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} و [[نفرین]] شده خواند. راغب اصفهانی سبب نامگذاری زیستگاه [[ثمود]] به نام [[حجر]] را قرار گرفتن آن در میان سنگ‌ها و صخره‌ها می‌‌داند. <ref>مفردات، ص ۲۲۰، «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.</ref> [[مفسران]] "وادی" یاد شده در {{متن قرآن|وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ}}<ref>«و با قوم ثمود که در آن دره، خرسنگ (ها) را می‌شکافتند،» سوره فجر، آیه ۹.</ref> را نیز اشاره به زیستگاه ثمود و مراد از آن را "[[وادی القری]]" دانسته‌اند.<ref>تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۱۲۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۴۸۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۵۱.</ref>. حجر و وادی القری هر دو در شبه [[جزیره عرب]] قرار دارند <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المسالک و الممالک، بکری، ص ۹۷.</ref> و این با آشنایی [[قریش]] نسبت به [[سرزمین]] ثمود و شهرتی که در میان آنان داشت [[تأیید]] می‌‌شود: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ}}<ref>«پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار می‌داریم می‌دانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خداوند پوشیده نیست» سوره ابراهیم، آیه ۳۸.</ref> [[قریشیان]] از کنار ویرانه‌ها و آثار برجای مانده از [[شهر]] و دیار آنان هم می‌‌گذشته‌اند: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى}}<ref>«آیا برای آنان راهگشا نبوده است که پیش از آنها چه بسیار نسل‌ها را از میان بردیم که (اینان اکنون) در خانه‌های آنان راه می‌روند؟ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای (پندگیری) خردمندان است» سوره طه، آیه ۱۲۸.</ref> در [[تفسیر]] هر دو [[آیه]] به عبور کاروان‌های تجاری قریش از سرزمین "حجر" به سوی سرزمین‌های شام اشاره شده است. <ref>جامع البیان، ج ۱۶، ص ۲۸۸؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۴۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۵.</ref> همچنین در نوشته‌های یونان باستان و آثار نویسندگانی چون پلینیوس و بطلیموس، [[محل زندگی]] [[ثمود]]، منطقه ای کوهستانی در شمال غربی [[عربستان]] و سواحل صخره ای دریای سرخ خوانده شده است؛ جایی که راه‌های مهم ارتباطی و تجاری [[حجاز]] و [[یمن]] به سوی [[شام]] و [[مصر]] از آنجا می‌‌گذشته است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref> از شهرهای مهم این منطقه، [[شهر]] باستانی «الحجر» است که در یونان باستان و لاتین با نام hagera , heagra , hegra , egra و در آثار نبطیان حجرا و حجرو خوانده می‌‌شده است. <ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۵، ۱۵۰.</ref>
 
[[مورخان]] [[مسلمان]] نیز الحجر را دارای چنین موقعیت جغرافیایی و اهمیت [[تاریخی]] و ارتباطی دانسته‌اند. <ref> المسالک والممالک، اصطخری، ص ۲۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref> بدویان ساکن، الحجر را به دشتی هموار می‌‌گویند که طول آن از شمال به جنوب سه کیلومتر و از [[شرق]] به [[غرب]] دو کیلومتر و در شمالی ترین نقطه [[مدائن]] [[صالح]] قرار دارد. <ref>باستان‌شناسی، ص ۲۴۸.</ref> این دشت چندین [[چاه]] آب دارد و با انبوهی از تخته سنگ، تپه و پرتگاه‌های سنگی احاطه شده و ویرانه‌های شهر باستانی الحجر تقریبا در مرکز آن قرار دارد. میدانگاهی بزرگ و آکنده از سنگ، سفال و بازمانده ساختمان‌ها، بخشی از دیوار شهر، کنده کاری‌های بسیار در تخته سنگ‌ها و صخره‌های پیرامون، به ویژه روی صخره ای به نام {{عربی|"قصرالبنت"}} نشان اهمیت الحجر در عصر باستان است. در الحجر شمار زیادی سنگ نوشته به زبان‌های [[عربی]]، آرامی، ثمودی، نبطی، لحیانی و حتی [[عبری]]، یونانی و لاتین یافت شده‌اند. <ref> ر. ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۹.</ref> براساس گزارش منابع کهن [[اسلامی]]، [[شهر]] الحجر از اطراف به تیماء، [[دومة الجندل]]، عُلاء، [[تبوک]]، [[وادی القری]] و دریای سرخ محدود می‌‌شود. <ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۸؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۵۹۷؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۸۹؛ ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> این شهر که [[اعراب]] [[بدوی]] از آن با نام [[مدائن]] [[صالح]]{{ع}} نیز یاد می‌‌کنند، امروزه از طرف شمال [[شرق]] و با فاصله ۱۱۰ کیلومتر به [[شهر]] تیماء، و از شمال [[غرب]] (از [[راه]] تیماء) و با فاصله ۳۷۴ کیلومتر به [[تبوک]] راه دارد. در جنوب شرقی آن منطقه [[خیبر]] با فاصله ۱۹۵ کیلومتر و در جنوب غربی آن شهر عُلاء با فاصله ۳۵ کیلومتر واقع است. فاصله مدائن صالح از راه خیبر تا [[مدینه]] در جنوب شرقی، ۳۵۶ و از را خیبر و مدینه تا شهر بندری جدّه ۷۸۰ و تا شهر ریاض پایتخت [[عربستان]] ۱۳۷۱ کیلومتر است. شهر "وَجه" نزدیک ترین شهر ساحلی به مدائن صالح است که با فاصله ۲۲۵ کیلومتر در کرانه دریای سرخ قرار دارد. افزون بر این راه‌ها، خط راه آهن نیز از شهر عُلاء و مدائن می‌‌گذرد. <ref>اطلس السیرة النبویه، ص ۲۰۴، ۲۱۴؛ شمال الحجاز، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref> برخلاف بدویان و برخی [[پژوهشگران]] که الحجر را همان مدائن صالح می‌‌دانند <ref>المفصل، ج ۱، ۳۲۶، ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> دوتی، یکی از خاورشناسان با [[اعتقاد]] به وجود دو شهر باستانی به نام الحجر، "الخریبه" کنونی را [[حجر]] [[ثمود]] و مدائن صالح را حجری می‌‌داند که نبطیان در آن ساکن بوده‌اند <ref> المفصل، ج ۱،  ص ۳۲۶.</ref>. یافته‌های باستان‌شناسی نیز بر [[زندگی]] [[ثمود]] در مناطق یاد شده گواه‌اند. سنگ نوشته‌های منسوب به آنان در مناطقی چون حائل در صحرای نجد، تیماء، [[دومة الجندل]]، مدائن صالح و [[سلسله]] کوه‌های کشیده شده میان این مناطق و [[حجاز]]، [[طائف]]، کرانه‌های شمالی دریای سرخ، [[طور سینا]]، [[مصر]] و بخش‌هایی از جنوب [[اردن]] [[هاشمی]] یافت شده‌اند. به نظر می‌‌رسد زیستگاه اصلی و مرکز آنان شهر حجر بوده <ref>ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۶؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> و در عین حال در مناطق پیرامون پراکنده و با سرزمین‌های همجوار در [[ارتباط]] بوده‌اند. <ref>ر.ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۸ - ۲۵۳؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> [[سرزمین]] [[حجر]]، آباد، حاصلخیز و پرآب بوده است. [[قرآن]] از وجود باغ‌ها، نخل‌های مرغوب، چشمه‌ها و کشتزاران زیاد در آنجا خبر می‌‌دهد: {{متن قرآن|أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«آیا شما را در آنچه اینجاست آسوده رها می‌کنند؟ در بوستان‌ها و (کنار) چشمه‌ساران؟ و کشتزارها و خرمابنی که شکوفه‌اش ترد است؟  و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۶-۱۴۹.</ref> ثمودیان افزون بر [[دل]] صخره‌های [[کوه]]، در دشت‌های اطراف نیز [[خانه]] ساخته و در آن ساکن بوده‌اند: {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴.</ref> برخی، آنان را نخستین سازندگان ابزارها و خانه‌های سنگی دانسته و در ادامه از ساخت ۱۷۰۰ [[شهر]] و ۲۷۰۰۰۰۰ خانه سنگی به دست آنان خبر داده‌اند <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۵۰؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۱۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> که بسیار [[مبالغه]] آمیز است. <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> در اینکه چرا [[قوم ثمود]] افزون بر دشت‌ها با کندن صخره‌های کوه نیز خانه می‌‌ساختند، [[مفسران]] به اختلاف گراییده‌اند؛ گروهی با اشاره به تفاوت دمای هوا، خانه‌های کوهستان را [[منزل]] تابستانی و خانه‌های دشت را [[مسکن]] زمستانی آنان گفته‌اند. <ref>تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۵۴۴؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۴۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۴.</ref> شماری دیگر همانند [[ابن اسحاق]]، سدّی، [[وهب بن منبه]] و [[کعب]] با اشاره به [[عمر]] دراز ثمودیان، گفته‌اند که خانه‌های رملی دشت، برخلاف خانه‌های سنگی، همپای عمر آنان [[پایدار]] نمی‌ماند؛<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۲۵۲؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۵۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۹.</ref> اما از [[آیه]] {{متن قرآن|وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ}}<ref>«و آنان در (دل) کوه‌ها خانه‌هایی (استوار) با (گمان) ایمنی می‌تراشیدند» سوره حجر، آیه ۸۲.</ref> برمی آید که ساختن خانه‌های سنگی به سبب [[امنیت]] بیشتر آنها بوده است. البته مفسران در [[تفسیر]] {{متن قرآن|آمِنِينَ}}}} و اینکه امنیت در برابر کدام خطر مراد است، دیدگاه یکسانی ندارند؛ از جمله به [[ایمنی]] در برابر [[عذاب]]، [[مرگ]]، [[یورش]] [[دشمنان]] <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۸۰.</ref> و ویرانی [[خانه‌ها]] در برابر حوادث طبیعی اشاره کرده‌اند؛<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۶.</ref> گویا [[گمان]] می‌‌کرده‌اند که سکونت در این خانه‌ها، آنان را در برابر همه بلاهای زمینی و آسمانی [[حفظ]] می‌‌کند.
 
[[احساس امنیت]] و [[پندار]] زوال ناپذیری به سبب خانه‌های سنگیِ محکم، [[قدرت]] و امکانات فراوان مادی دیگر، از استفهام انکاری در [[سوره شعراء]] نیز فهمیده می‌‌شود: {{متن قرآن|أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«آیا شما را در آنچه اینجاست آسوده رها می‌کنند؟ در بوستان‌ها و (کنار) چشمه‌ساران؟ و کشتزارها و خرمابنی که شکوفه‌اش ترد است؟  و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۶-۱۴۹.</ref> در مخیله آنان نمی‌گنجید که با این همه [[عظمت]] و استحکامات، روزی نابود خواهند شد؛ اما قدرت و [[عذاب الهی]] آنان را فرا گرفت و از آنچه که ساخته و اندوخته بودند کاری برنیامد. {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ }}<ref>«اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت و آنچه انجام می‌دادند آنان را (از عذاب) باز نداشت و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز راستین نیافریدیم و به یقین رستخیز آمدنی است پس (از آنان) با گذشتی نیکو درگذر» سوره حجر، آیه ۸۳-۸۵.</ref> بسیاری از خانه‌های آنان در [[دل]] کوه‌ها و صخره‌ها تا به امروز پابرجا مانده است. <ref>المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> بر اساس یکی از معانی گفته شده برای {{متن قرآن|فَارِهِينَ}} آنان در تراشیدن صخره‌ها و خانه‌سازی در آنها بسیار ماهر بودند: {{متن قرآن|وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۹.</ref><ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۴۶۰؛ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۴؛ معانی القرآن، ج ۵، ص ۹۶.</ref> بنابر [[تفسیری]] دیگر آنان به سبب این کار و [[توانمندی]] خویش دچار [[غرور]]، [[خودپسندی]] و سرخوشی بسیار می‌‌شدند. <ref>تفسیر ثوری، ص ۲۲۹؛ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.</ref> [[قرآن کریم]] بارها با اشاره به ویرانه‌ها و آثار برجای مانده از زیستگاه [[ثمود]] [[مردم]] را به [[عبرت آموزی]] از آنها فرا خوانده و نسبت به [[تکذیب]] [[آیات]] و [[انبیای الهی]] هشدار داده است: «فَتِلکَ بُیوتُهُم خاویَةَ بِما ظَـلَموا اِنَّ فی ذلِکَ لَأیَةً لِقَومٍ یَعلَمون». (نمل / ۲۷، ۵۲؛ عنکبوت / ۲۹، ۳۸)


[[احساس امنیت]] و [[پندار]] زوال ناپذیری به سبب خانه‌های سنگیِ محکم، [[قدرت]] و امکانات فراوان مادی دیگر، از استفهام انکاری در [[سوره شعراء]] نیز فهمیده می‌‌شود: «اَتُترَکونَ فی ما هـهُنا ءامِنین * فی جَنّـتٍ وعُیون * وزُروعٍ ونَخلٍ طَـلعُها هَضیم». (شعراء / ۲۶، ۱۴۶ ـ ۱۴۸) در مخیله آنان نمی‌گنجید که با این همه [[عظمت]] و استحکامات، روزی نابود خواهند شد؛ اما قدرت و [[عذاب الهی]] آنان را فرا گرفت و از آنچه که ساخته و اندوخته بودند کاری برنیامد. ([[حجر]] / ۱۵، ۸۳ ـ ۸۴) بسیاری از خانه‌های آنان در [[دل]] کوه‌ها و صخره‌ها تا به امروز پابرجا مانده است. <ref>المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>  بر اساس یکی از معانی گفته شده برای «فارِهین» آنان در تراشیدن صخره‌ها و خانه‌سازی در آنها بسیار ماهر بودند: «وتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا فـرِهین». (شعراء / ۲۶، ۱۴۹) <ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۴۶۰؛ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۴؛ معانی القرآن، ج ۵، ص ۹۶.</ref> بنابر [[تفسیری]] دیگر آنان به سبب این کار و [[توانمندی]] خویش دچار [[غرور]]، [[خودپسندی]] و سرخوشی بسیار می‌‌شدند. <ref>تفسیر ثوری، ص ۲۲۹؛ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.</ref>  [[قرآن کریم]] بارها با اشاره به ویرانه‌ها و آثار برجای مانده از زیستگاه [[ثمود]] [[مردم]] را به [[عبرت آموزی]] از آنها فرا خوانده و نسبت به [[تکذیب]] [[آیات]] و [[انبیای الهی]] هشدار داده است: «فَتِلکَ بُیوتُهُم خاویَةَ بِما ظَـلَموا اِنَّ فی ذلِکَ لَأیَةً لِقَومٍ یَعلَمون». (نمل / ۲۷، ۵۲؛ عنکبوت / ۲۹، ۳۸)
===[[فرهنگ]] [[ثمود]]===
===[[فرهنگ]] [[ثمود]]===
آیاتی که به نوعی نشان از [[باورها]]، [[ارزش‌ها]] و هنجارهای پذیرفته شده [[ثمود]] دارند، در کنار گزارش‌های [[تفسیری]] و [[تاریخی]] و نیز یافته‌های باستان‌شناسی می‌‌توانند [[شناخت]] [[جهان بینی]] و مؤلفه‌های دیگری از فرهنگ [[حاکم]] بر [[جامعه]] آنان را امکان پذیر سازند.
آیاتی که به نوعی نشان از [[باورها]]، [[ارزش‌ها]] و هنجارهای پذیرفته شده [[ثمود]] دارند، در کنار گزارش‌های [[تفسیری]] و [[تاریخی]] و نیز یافته‌های باستان‌شناسی می‌‌توانند [[شناخت]] [[جهان بینی]] و مؤلفه‌های دیگری از فرهنگ [[حاکم]] بر [[جامعه]] آنان را امکان پذیر سازند.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش