پرش به محتوا

قضا و قدر در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله')
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
==مقدمه==
==مقدمه==
یکی از مسائلی که توجّه [[بشر]] را همیشه به خود جلب کرده، موضوع [[قضا و قدر]] و مسئله [[سرنوشت انسان]] و [[تفسیر دین]] از مسائل پشت پرده او است. قضا یعنی [[حکم]] کردن و [[قدر]] [[تعیین]] آن است. این از موضوع غامض‌ترین مسائل [[فلسفی]] [[بشر]] از گذشته دور است. برخی از منتقدین [[اسلام]] بزرگ‌ترین علّت [[انحطاط]] [[مسلمین]] را [[اعتقاد]] به [[قضا و قدر]] و [[سرنوشت]] قبلی ذکر کرده‌اند. واشنگتن ارونگ به [[نقل]] دکتر هیکل در خاتمه کتاب خود [[حیات]] [[محمد]]، پس از ذکر مبادی [[ایمان به خدا]] و [[فرشتگان]] و [[کتاب‌های آسمانی]] و [[پیغمبران]] و [[روز قیامت]]، می‌گوید: آخرین و ششمین قاعده‌ای که در ردیف مبادی [[اسلام]] است، [[عقیده]] [[جبر]] است. [[محمّد]]{{صل}} برای [[پیشرفت]] امور [[جنگی]] خود از این قاعده استفاده می‌کرد، زیرا به موجب این قاعده هر حادثه‌ای که در [[جهان]] رخ می‌دهد، پیش از آن، در [[علم]] [[خدا]] مقدّر شده و پیش از آن‌که [[جهان]] به وجود آید، در [[لوح محفوظ]] [[ثبت]] گردیده است و [[سرنوشت]] هر کس و وقت [[مرگ]] او [[تعیین]] شده و قابل [[تغییر]] نیست و به هیچ وسیله نمی‌توان آن را مقدّم و مؤخّر ساخت. [[مسلمانان]] که این نکات را مسلّم می‌داشتند و بدان [[عقیده]] داشتند، به هنگام [[جنگ]] بدون [[بیم]] و [[هراس]] خود را به صف [[دشمن]] می‌زدند. در نظر آنها [[مرگ]] در [[جنگ]] مساوی با [[شهادت]] بود و [[بهشت]] را نصیب [[انسان]] می‌ساخت؛ بدین جهت [[اطمینان]] داشتند اگر کشته شوند یا بر [[دشمن]] [[غلبه]] یابند، در هر صورت [[فیروز]] شده‌اند. اما همین نگرش و [[عقیده]] [[جبر]] خاصیّت ویران‌کننده‌ای داشت که اثر خود را آشکار ساخت؛ [[صلح]] و [[آرامش]]، اعصاب [[مسلمانان]] را ضعیف کرد. [[مسلمانان]] [[رنج‌ها]] و سختی‌هایی را که بدان‌ها می‌رسید، نتیجه تقدیر می‌دانستند و [[تحمّل]] آن را لازم می‌شمردند، زیرا در نظر آنها کوشش و [[دانش]] [[انسانی]] برای رفع آن نتیجه‌ای نمی‌داد.
یکی از مسائلی که توجّه [[بشر]] را همیشه به خود جلب کرده، موضوع [[قضا و قدر]] و مسئله [[سرنوشت انسان]] و [[تفسیر دین]] از مسائل پشت پرده او است. قضا یعنی [[حکم]] کردن و [[قدر]] [[تعیین]] آن است. این موضوع از غامض‌ترین مسائل [[فلسفی]] [[بشر]] از گذشته دور است. برخی از منتقدین [[اسلام]] بزرگ‌ترین علّت [[انحطاط]] [[مسلمین]] را [[اعتقاد]] به [[قضا و قدر]] و [[سرنوشت]] قبلی ذکر کرده‌اند. واشنگتن ارونگ به [[نقل]] دکتر هیکل در خاتمه کتاب خود [[حیات]] [[محمد]]، پس از ذکر مبادی [[ایمان به خدا]] و [[فرشتگان]] و [[کتاب‌های آسمانی]] و [[پیغمبران]] و [[روز قیامت]]، می‌گوید: آخرین و ششمین قاعده‌ای که در ردیف مبادی [[اسلام]] است، [[عقیده]] [[جبر]] است. [[محمّد]]{{صل}} برای [[پیشرفت]] امور [[جنگی]] خود از این قاعده استفاده می‌کرد، زیرا به موجب این قاعده هر حادثه‌ای که در [[جهان]] رخ می‌دهد، پیش از آن، در [[علم]] [[خدا]] مقدّر شده و پیش از آنکه [[جهان]] به وجود آید، در [[لوح محفوظ]] [[ثبت]] گردیده است و [[سرنوشت]] هر کس و وقت [[مرگ]] او [[تعیین]] شده و قابل [[تغییر]] نیست و به هیچ وسیله نمی‌توان آنرا مقدّم و مؤخّر ساخت. [[مسلمانان]] که این نکات را مسلّم می‌داشتند و بدان [[عقیده]] داشتند، به هنگام [[جنگ]] بدون [[بیم]] و [[هراس]] خود را به صف [[دشمن]] می‌زدند. در نظر آنها [[مرگ]] در [[جنگ]] مساوی با [[شهادت]] بود و [[بهشت]] را نصیب [[انسان]] می‌ساخت؛ بدین جهت [[اطمینان]] داشتند اگر کشته شوند یا بر [[دشمن]] [[غلبه]] یابند، در هر صورت [[فیروز]] شده‌اند. اما همین نگرش و [[عقیده]] [[جبر]] خاصیّت ویران‌کننده‌ای داشت که اثر خود را آشکار ساخت؛ [[صلح]] و [[آرامش]]، اعصاب [[مسلمانان]] را ضعیف کرد. [[مسلمانان]] [[رنج‌ها]] و سختی‌هایی را که بدان‌ها می‌رسید، نتیجه تقدیر می‌دانستند و [[تحمّل]] آن را لازم می‌شمردند، زیرا در نظر آنها کوشش و [[دانش]] [[انسانی]] برای رفع آن نتیجه‌ای نمی‌داد.


در [[حقیقت]] پرسشی که مطرح است: آیا جریان کارهای [[جهان]] طبق یک برنامه و طرح قبلی غیر قابل تخلّف صورت می‌گیرد و قدرتی نامرئی، ولی بی‌نهایت [[مقتدر]]، به نام [[سرنوشت]] و [[قضا و قدر]] بر جمیع وقایع عالم [[حکمرانی]] می‌کند و آن‌چه در زمان حاضر در حال صورت گرفتن است و یا در [[آینده]] صورت خواهد گرفت، که در گذشته، معیّن و قطعی شده است و [[انسان]] مقهور و مجبور به [[دنیا]] می‌آید و از [[دنیا]] می‌رود؟ یا اصلاً و ابداً چنین چیزی وجود ندارد و گذشته هیچ نوع تسلّطی بر حال و [[آینده]] ندارد و [[انسان]] که یکی از موجودات این [[جهان]] است، حرّ و [[آزاد]] و مسلّط بر مقدّرات خویشتن است‌؟ یا فرض سوّمی در کار است و آن اینکه [[سرنوشت]]، در نهایت [[اقتدار]] بر سراسر وقایع [[جهان]] [[حکمرانی]] می‌کند و نفوذش بر سراسر هستی بدون استثناء گسترده است؛ در عین حال این [[نفوذ]] غیر قابل رقابت و مقاومت‌ناپذیر، لطمه‌ای به حرّیت و [[آزادی]] در شکل کلی [[بشر]] نمی‌زند.
در [[حقیقت]] پرسشی که مطرح است: آیا جریان کارهای [[جهان]] طبق یک برنامه و طرح قبلی غیر قابل تخلّف صورت می‌گیرد و قدرتی نامرئی، ولی بی‌نهایت [[مقتدر]]، به نام [[سرنوشت]] و [[قضا و قدر]] بر جمیع وقایع عالم [[حکمرانی]] می‌کند و آن‌چه در زمان حاضر در حال صورت گرفتن است و یا در [[آینده]] صورت خواهد گرفت، که در گذشته، معیّن و قطعی شده است و [[انسان]] مقهور و مجبور به [[دنیا]] می‌آید و از [[دنیا]] می‌رود؟ یا اصلاً و ابداً چنین چیزی وجود ندارد و گذشته هیچ نوع تسلّطی بر حال و [[آینده]] ندارد و [[انسان]] که یکی از موجودات این [[جهان]] است، حرّ و [[آزاد]] و مسلّط بر مقدّرات خویشتن است‌؟ یا فرض سوّمی در کار است و آن اینکه [[سرنوشت]]، در نهایت [[اقتدار]] بر سراسر وقایع [[جهان]] [[حکمرانی]] می‌کند و نفوذش بر سراسر هستی بدون استثناء گسترده است؛ در عین حال این [[نفوذ]] غیر قابل رقابت و مقاومت‌ناپذیر، لطمه‌ای به حرّیت و [[آزادی]] در شکل کلی [[بشر]] نمی‌زند و یا اینکه نوع [[اعتقاد]] آنها به [[قضا و قدر]] طوری بوده که با [[اعتقاد]] به [[اختیار]] و [[آزادی]] و [[مسئولیّت]] منافات نداشته است‌؟ یعنی آنها در عین اینکه به [[سرنوشت]] [[اعتقاد]] داشته‌اند، [[معتقد]] بوده‌اند که [[سرنوشت]] به شکلی تحت [[اختیار]] و [[اراده انسان]] است و [[انسان]] [[قادر]] است آن را جاهایی [[تغییر]] دهد.
و یا اینکه نوع [[اعتقاد]] آنها به [[قضا و قدر]] طوری بوده که با [[اعتقاد]] به [[اختیار]] و [[آزادی]] و [[مسئولیّت]] منافات نداشته است‌؟ یعنی آنها در عین اینکه به [[سرنوشت]] [[اعتقاد]] داشته‌اند، [[معتقد]] بوده‌اند که [[سرنوشت]] به شکلی تحت [[اختیار]] و [[اراده انسان]] است و [[انسان]] [[قادر]] است آن را جاهایی [[تغییر]] دهد.


آنچه در این مدخل اشاره می‌شود مباحث ناظر به [[پیامبر]] و [[فهم]] این [[حقیقت]] در [[معارف قرآنی]] است. بنابراین در این مدخل همه [[آیات]] مربوط به [[قضا و قدر]] طرح نمی‌شود، بلکه منظور آن دسته از آیاتی است که پاسخ به [[شبهه]] می‌دهد و [[خداوند]] [[پیامبر]] را به [[قضا و قدر]] و مسائل سراپرده [[نظام هستی]] و [[عالم غیب]] و [[تدبیر الهی]] به ویژه در [[عمر]] و [[رزق]] و [[صبر]] در [[مصائب]] و [[مشکلات]] [[رسالت]] به [[خداوند]] احاله می‌دهد.
[[آیاتی]] مطرح می‌شود در راستای پاسخ به این [[شبهه]] و [[خداوند]] [[پیامبر]] را به [[قضا و قدر]] و مسائل سراپرده [[نظام هستی]] و [[عالم غیب]] و [[تدبیر الهی]] به ویژه در [[عمر]] و [[رزق]] و [[صبر]] در [[مصائب]] و [[مشکلات]] [[رسالت]] به [[خداوند]] احاله می‌دهد.


#{{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>.
#{{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>.
خط ۳۷: خط ۳۶:
#{{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ}}<ref>«و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)‌اش از همه جا فراوان می‌رسید آنگاه به نعمت‌های خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام می‌دادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ}}<ref>«و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)‌اش از همه جا فراوان می‌رسید آنگاه به نعمت‌های خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام می‌دادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.</ref>.
#{{متن قرآن|لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ}}<ref>«او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان وی‌اند. بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.</ref>.
#{{متن قرآن|لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ}}<ref>«او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان وی‌اند. بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.</ref>.
==نکات==
==نکات==
در آیات فوق این موضوعات [[قضا و قدر]] مطرح گردیده است:
در آیات فوق این موضوعات [[قضا و قدر]] مطرح گردیده است:
۱۱۷٬۲۲۵

ویرایش