ابوسفیان بن حرب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'تحقیق' به 'تحقیق'
(←مقدمه) |
جز (جایگزینی متن - 'تحقیق' به 'تحقیق') |
||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
[[پیامبر اسلام]]{{صل}} با ۳۱۳ نفر که تقریبا مجموع مسلمانان [[مبارز]] [[اسلام]] را در آن [[روز]] تشکیل میدادند، به نزدیکی [[سرزمین]] [[بدر]]، بین [[راه]] مکه و [[مدینه]] رسیده بود که خبر حرکت [[سپاه قریش]] به ایشان رسید. در این هنگام پیامبر{{صل}} با [[یاران]] خود [[مشورت]] کرد که آیا به تعقیب کاروان ابوسفیان و [[مصادره]] [[اموال]] کاروان بپردازد و یا برای مقابله با سپاه قریش آماده شود. جمعی مقابله با [[سپاه]] [[دشمن]] را ترجیح دادند ولی گروهی این کار را نمیپسندیدند و ترجیح میدادند کاروان را تعقیب کنند. [[دلیل]] آنها هم این بود که ما به هنگام بیرون آمدن از مدینه به قصد مقابله با سپاه مکه نیامدیم و [[آمادگی]] رزمی برای درگیری با آنها نداریم، در حالی که آنها با [[پیش بینی]] [[قطعی]] و آمادگی کافی برای [[جنگ]]، به سوی ما میآیند. | [[پیامبر اسلام]]{{صل}} با ۳۱۳ نفر که تقریبا مجموع مسلمانان [[مبارز]] [[اسلام]] را در آن [[روز]] تشکیل میدادند، به نزدیکی [[سرزمین]] [[بدر]]، بین [[راه]] مکه و [[مدینه]] رسیده بود که خبر حرکت [[سپاه قریش]] به ایشان رسید. در این هنگام پیامبر{{صل}} با [[یاران]] خود [[مشورت]] کرد که آیا به تعقیب کاروان ابوسفیان و [[مصادره]] [[اموال]] کاروان بپردازد و یا برای مقابله با سپاه قریش آماده شود. جمعی مقابله با [[سپاه]] [[دشمن]] را ترجیح دادند ولی گروهی این کار را نمیپسندیدند و ترجیح میدادند کاروان را تعقیب کنند. [[دلیل]] آنها هم این بود که ما به هنگام بیرون آمدن از مدینه به قصد مقابله با سپاه مکه نیامدیم و [[آمادگی]] رزمی برای درگیری با آنها نداریم، در حالی که آنها با [[پیش بینی]] [[قطعی]] و آمادگی کافی برای [[جنگ]]، به سوی ما میآیند. | ||
دو دلی این گروه هنگامی افزایش یافت که معلوم شد نفرات دشمن تقریبا بیش از سه برابر نفرات مسلمانان و تجهیزات آنها چندین برابر تجهیزات مسلمانان است، ولی با این همه پیامبر{{صل}} نظر گروه اول را پسندید و [[دستور]] داد تا آماده حمله به سپاه دشمن شوند. هنگامی که دو سپاه با هم روبرو شدند، دشمن نتوانست [[باور]] کند مسلمانان با آن نفرات و تجهیزات کم به میدان آمدهاند بلکه [[فکر]] میکردند قسمت مهم [[سپاه اسلام]] در جایی مخفی شدهاند تا [[حمله]] خود را به طور [[غافل]] گیرانه شروع کنند. لذا شخصی را برای | دو دلی این گروه هنگامی افزایش یافت که معلوم شد نفرات دشمن تقریبا بیش از سه برابر نفرات مسلمانان و تجهیزات آنها چندین برابر تجهیزات مسلمانان است، ولی با این همه پیامبر{{صل}} نظر گروه اول را پسندید و [[دستور]] داد تا آماده حمله به سپاه دشمن شوند. هنگامی که دو سپاه با هم روبرو شدند، دشمن نتوانست [[باور]] کند مسلمانان با آن نفرات و تجهیزات کم به میدان آمدهاند بلکه [[فکر]] میکردند قسمت مهم [[سپاه اسلام]] در جایی مخفی شدهاند تا [[حمله]] خود را به طور [[غافل]] گیرانه شروع کنند. لذا شخصی را برای تحقیق فرستادند، اما به زودی فهمیدند جمعیت [[مسلمانان]] همان است که دیده بودند. از طرفی، جمعی از مسلمانان در [[وحشت]] و [[ترس]] فرو رفته بودند و [[اصرار]] داشتند [[مبارزه]] با این گروه [[عظیم]] که هیچ گونه موازنهای بین مسلمانان با آنها وجود ندارد [[صلاح]] نیست، ولی [[پیامبر]]{{صل}} با این [[وعده الهی]] آنها را دلگرم ساخت و فرمود: "[[خداوند]]، به من [[وعده]] داده بر یکی از دو گروه [[پیروز]] خواهید شد، یا بر کاروان [[قریش]] یا بر [[لشکر]] شان و [[وعده خداوند]] [[تخلف]] ناپذیر است؛ به [[خدا]] [[سوگند]]، گویا [[محل]] کشته شدن [[ابوجهل]] و عدهای از سران قریش را با چشم خود میبینم". سپس به مسلمانان [[دستور]] داد در کنار [[چاه]] [[بدر]] فرود آیند ("بدر "، در اصل نام مردی از [[قبیله]] "[[جهینه]] " بود که چاهی را در آن [[سرزمین]] آماده کرد و بعدها آن چاه و آن سرزمین به نام سرزمین بدر و چاه بدر نامیده شد). در این هنگام [[ابوسفیان]] توانست خود را با قافله از منطقه خطر [[رهایی]] بخشد و از طریق ساحل دریا (دریای احمر) از [[بیراهه]] با [[عجله]] به سوی [[مکه]] بشتابد. او به وسیله قاصدی به لشکر قریش [[پیام]] داد که خدا کاروان شما را رهایی بخشید و من [[فکر]] میکنم مبارزه با [[محمد]] در این شرایط لزومی ندارد، چون دشمنانی دارد که حساب او خواهند رسید. ولی [[رئیس]] لشکر، ابوجهل، به این پیشنهاد تن در نداد و به بتهای بزرگ "[[لات]]" و "[[عزی]]" قسم یاد کرد که ما نه تنها با آنها مبارزه میکنیم بلکه تا داخل [[مدینه]] آنها را تعقیب خواهیم کرد و اسیرشان میکنیم و به مکه میآوریم تا صدای این [[پیروزی]] به گوش تمام قبائل [[عرب]] برسد<ref>تفسیر نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۲، ص۱۲۱-۱۳۶؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۴، ص۵۲۱-۵۲۳.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[صخر بن حرب بنامیه (مقاله)|مقاله «صخر بن حرب بنامیه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۴۰-۴۴۲.</ref> | ||
==[[ابوسفیان]] و گروگانگیری== | ==[[ابوسفیان]] و گروگانگیری== | ||
خط ۱۹۴: | خط ۱۹۴: | ||
سپس فریاد زد: ای جمعیت قریش! اسلام بیاورید تا سالم بمانید". همسرش " [[هند]] " ریش او را گرفت و فریاد زد: "این پیرمرد احمق را بکشید!" [[ابوسفیان]] گفت: "مرا رها کن! به [[خدا]] اگر [[اسلام]] نیاوری، تو هم کشته خواهی شد؛ برو داخل [[خانه]] باش"<ref>تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، ج۲۷، ص۴۰۷.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[صخر بن حرب بنامیه (مقاله)|مقاله «صخر بن حرب بنامیه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۵۳-۴۵۶.</ref> | سپس فریاد زد: ای جمعیت قریش! اسلام بیاورید تا سالم بمانید". همسرش " [[هند]] " ریش او را گرفت و فریاد زد: "این پیرمرد احمق را بکشید!" [[ابوسفیان]] گفت: "مرا رها کن! به [[خدا]] اگر [[اسلام]] نیاوری، تو هم کشته خواهی شد؛ برو داخل [[خانه]] باش"<ref>تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، ج۲۷، ص۴۰۷.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[صخر بن حرب بنامیه (مقاله)|مقاله «صخر بن حرب بنامیه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۵۳-۴۵۶.</ref> | ||
اهل | اهل تحقیق، [[اسلام]] [[ابوسفیان]] را به دیدۀ تردید نگریسته، بدان ارزشی نمیگذارند<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۱.</ref>. چون از [[اعمال]] و گفتههای او پس از [[اسلام]] آوردنش به خوبی میتوان ظاهری بودن اسلامش را دریافت<ref>قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷.</ref>، چنانکه وقتی تجمع [[مردم]] را در اطراف [[پیامبر]] دید از روی [[حسادت]] گفت: ای کاش این جمع از او برگردند! [[پیامبر]] به سینهاش زده و فرمودند: [[خداوند]] خوارت کند! او [[استغفار]] کرد و گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! آن را فقط به جهت آنچه در خاطرم [[گذشت]] بر زبان راندم و... اکنون [[یقین]] کردم که تو [[رسول]] خدایی<ref>الاصابه، ج۳، ص۳۳۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۶۸۱ ـ۶۸۲.</ref> | ||
==[[ابوسفیان]] پس از [[مسلمان]] شدن== | ==[[ابوسفیان]] پس از [[مسلمان]] شدن== |