پرش به محتوا

بئر معونه: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'خواندن' به 'خواندن'
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'خواندن' به 'خواندن')
خط ۱۲: خط ۱۲:
حادثه چاه معونه در جریان [[ارتباط]] [[پیامبر]] با [[قبایل]] بیابان‌نشین منطقه نجد اتفاق افتاد و طی آن جمعی از [[مسلمانان]] به [[شهادت]] رسیدند.<ref>الدرر، ص۱۷۸ـ۱۷۹؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص۴۴ ـ ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۰ ـ ۸۱.</ref> این حادثه دو گونه گزارش شده و [[نقل]] مشهور این سریه به [[ابن‌اسحاق]]<ref> تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۴ ـ ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۰ ـ ۸۱؛ الدرر، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref> باز می‌گردد.
حادثه چاه معونه در جریان [[ارتباط]] [[پیامبر]] با [[قبایل]] بیابان‌نشین منطقه نجد اتفاق افتاد و طی آن جمعی از [[مسلمانان]] به [[شهادت]] رسیدند.<ref>الدرر، ص۱۷۸ـ۱۷۹؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص۴۴ ـ ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۰ ـ ۸۱.</ref> این حادثه دو گونه گزارش شده و [[نقل]] مشهور این سریه به [[ابن‌اسحاق]]<ref> تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۴ ـ ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۰ ـ ۸۱؛ الدرر، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref> باز می‌گردد.


بر اساس این [[روایت]]، [[سیره]] نویسان در [[حوادث سال چهارم هجری]] از شخصی به نام [[ابوبراء]] به عنوان [[رئیس]] [[قبیله بنی عامر]] یاد می‌کنند که خود یا برادرزاده‌اش [[اسد]] بن معونه <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۲.</ref> یا لَبید بن رَبیعه <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۵۰؛ تاریخ دمشق، ج ۲۶، ص ۱۰۴.</ref> به [[نمایندگی]] از وی نزد پیامبر آمد و چند اسب و شتر به ایشان [[هدیه]] کرد. هنگامی که [[رسول خدا]] پذیرش [[هدایا]] را به [[اسلام]] ابوبَراء مشروط کرد وی بدون رد یا [[قبول اسلام]] از آن [[حضرت]] خواست چند تن از مسلمانان را با [[هدف]] [[ترویج]] اسلام نزد قبیله بنی عامر در نجد بفرستد و در برابر نگرانیهای پیامبر، [[امنیت]] [[مبلغان]] [[مسلمان]] را تضمین کرد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۶؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۴.</ref> پس از بازگشت ابوبراء، رسول خدا ۴۰ تن از مبلغان را به [[فرماندهی]] [[مُنذر بن عمرو انصاری ساعدی]]<ref> السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۶۶؛ ج ۳، ص ۱۸۲.</ref> در صفر سال چهارم (۴ ماه پس از [[احد]]) به منطقه سکونت [[قبیله]] [[بنی‌عامر]] اعزام کرد.<ref> تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۵.</ref> یکی از بنی‌سُلیم به نام مطلب،<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷.</ref> به عنوان [[راهنما]] [[مبلغان]] را تا [[محل]] [[چاه]] [[همراهی]] کرد. در آنجا دو تن برای چرانیدن ستوران از همراهان خود جدا شدند و یک تن نیز به نام [[حَرام بن ملحان]] [[نامه]] [[رسول خدا]] را نزد [[عامر بن طُفیل]]، یکی از بزرگان بنی‌عامر برد. بقیه افراد نیز در غاری مشرف بر چاه مستقر شدند. عامر بدون [[خواندن]] نامه [[پیامبر]] پس از به [[شهادت]] رساندن حامل نامه و پس از آنکه از کمک افراد قبیله‌اش به سبب تضمین [[امنیت]] مبلغان توسط [[ابوبراء]] [[مأیوس]] شد، با [[یاری]] خواستن از تیره‌هایی از قبیله [[بنی‌سلیم]] چون رِعْل، عُصَیّه و ذَکْوان اعزامیان [[مسلمان]] را به شهادت رسانید.<ref>السیره‌النبویه، ج ۳، ص ۱۸۴ - ۱۸۵؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۳۸ - ۳۴۰.</ref> از دو تنی که ستوران را به چرا برده بودند یکی [[انصاری]] بود که به [[حمایت]] از [[خون]] انصاریان [[شهید]] در [[مبارزه]] با [[مشرکان]] به شهادت رسید؛ امّا دیگری یعنی [[عمرو بن امیه]] ضمری که از [[مهاجران]] بود به [[مدینه]] بازگشت و خبر شهادت مبلغان را به پیامبر رسانید. وی در مسیر خود دو تن از [[بنی عامر]] را به [[انتقام]] شهدای چاه معونه کشت؛ امّا از آنجا که این دو از پیامبر[[امان]] داشتند پیامبر خود را به پرداخت دیه آنها ملزم دانست.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۰ ـ ۴۱؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۶.</ref> پس از این واقعه و در پی [[ناراحتی]] شدید پیامبر، [[حسان بن ثابت]] اشعاری در [[مذمت]] ابوبراء سرود که مایه رنجش وی شد، ازاین‌رو یکی از پسران ابوبراء به قصد کشتن [[عامر بن طفیل]] که او نیز از بزرگان بنی عامر بود، به وی [[حمله]] برد؛ اما جراحت عامر بن طفیل به مرگش نینجامید.<ref>دلائل‌النبوه، ج۳، ص۳۴۲؛ الدرر، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۷۲.</ref> اینکه چرا [[عامر بن طفیل]]، برخلاف [[ابوبراء]] با [[مسلمانان]] برخورد خصمانه کرد و [[پیمان]] او را زیر پا نهاد گفته شده که ابوبراء برای تثبیت موقعیت خود در قبیله‌اش و در [[تقابل]] با [[قریش]]، خواهان [[ارتباط]] بیشتری با [[پیامبر]] بود و آن [[حضرت]] هم در پی [[گسترش اسلام]] از این [[فرصت]] بهره برد؛ امّا [[رقیب]] جوان‌تر وی با [[کارشکنی]] مانع این امر شد <ref> Muhammad at Medina , p p. ۳۱ - ۳۳.</ref> و آنچه مایه [[حمایت]] تیره‌های [[بنی‌سلیم]] از او گردید آن بود که یکی از سران [[قریشی]] به نام [[طعَیمة بن عدی]] که در [[بدر]] به دست مسلمانان کشته شده بود از [[مادر]] به [[بنی سلیم]] [[نسب]] می‌برد، ازاین‌رو آنان بدین وسیله [[انتقام]] گرفتند.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۸؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۳۲۵؛ ج ۲۶، ص ۱۰۵.</ref> [[روایت]] دیگر این حادثه از [[اَنَس بن مالک انصاری]] است که بخشهایی از آن به صورت پراکنده در منابع متعددی [[نقل]] شده است. بر اساس این روایت تیره‌هایی از [[قبیله]] بنی‌سُلَیم نزد پیامبر آمدند و از او برای [[رویارویی]] با دشمنانشان (یا قبیله خودشان)<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۰.</ref> کمک خواستند. پیامبر ۷۰ تن را به مدد آنان فرستاد؛ اما ایشان [[خیانت]] کرده، آنان را کشتند.<ref>مسند ابی یعلی، ج ۵، ص ۳۰۰؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۹۹.</ref> این [[شهدا]]، جوانانی از [[انصار]] بودند که به [[قاری]] [[شهرت]] داشتند<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۰؛ صحیح ابن‌حبان، ج ۱۶، ص ۲۵۳.</ref> و روزها را به [[خدمت]] پیامبر و شبها را به دور از ساکنان [[مسجد]]، به [[آموزش]] و [[عبادت]] سپری می‌کردند، به گونه‌ای که خانواده‌هایشان [[گمان]] می‌کردند آنها در مسجدند و [[اهل]] مسجد گمان داشتند آنها به خانه‌هایشان رفته‌اند. پیامبر وقتی خبر [[شهادت]] آنان را شنید بسیار [[اندوهگین]] شد، به صورتی که دیگر هیچ گاه او را چنان [[اندوهگین]] ندیدند<ref>المصنف، صنعانی، ج ۵، ص ۳۸۳ ـ ۳۸۴.</ref> و قاتلانشان را تا ۳۰ <ref>سنن الکبری، ج ۲، ص ۱۹۹؛ دلائل‌النبوه، ج ۳، ص ۳۵۰؛ المصنف، ابن‌ابی‌شیبه، ج ۲، ص ۲۰۹.</ref> یا ۴۰ <ref> الاستیعاب، ج ۲، ص ۳۴۵؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲۱۰؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۳۲۷.</ref>[[روز]] در [[قنوت]] [[نماز]] [[نفرین]] کرد. اینکه شهدای معونه را "[[مسلمانان]] [[برگزیده]] آن [[عهد]]"<ref>دلائل‌النبوه، ج۳، ص۳۳۹؛ الدرر، ص ۱۷۹؛ مناقب، ج ۱، ص ۲۴۷؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۴.</ref> دانسته‌اند در [[روایت]] [[ابن‌اسحاق]] نیز مشهود است.
بر اساس این [[روایت]]، [[سیره]] نویسان در [[حوادث سال چهارم هجری]] از شخصی به نام [[ابوبراء]] به عنوان [[رئیس]] [[قبیله بنی عامر]] یاد می‌کنند که خود یا برادرزاده‌اش [[اسد]] بن معونه <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۲.</ref> یا لَبید بن رَبیعه <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۵۰؛ تاریخ دمشق، ج ۲۶، ص ۱۰۴.</ref> به [[نمایندگی]] از وی نزد پیامبر آمد و چند اسب و شتر به ایشان [[هدیه]] کرد. هنگامی که [[رسول خدا]] پذیرش [[هدایا]] را به [[اسلام]] ابوبَراء مشروط کرد وی بدون رد یا [[قبول اسلام]] از آن [[حضرت]] خواست چند تن از مسلمانان را با [[هدف]] [[ترویج]] اسلام نزد قبیله بنی عامر در نجد بفرستد و در برابر نگرانیهای پیامبر، [[امنیت]] [[مبلغان]] [[مسلمان]] را تضمین کرد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۶؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۴.</ref> پس از بازگشت ابوبراء، رسول خدا ۴۰ تن از مبلغان را به [[فرماندهی]] [[مُنذر بن عمرو انصاری ساعدی]]<ref> السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۶۶؛ ج ۳، ص ۱۸۲.</ref> در صفر سال چهارم (۴ ماه پس از [[احد]]) به منطقه سکونت [[قبیله]] [[بنی‌عامر]] اعزام کرد.<ref> تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۵.</ref> یکی از بنی‌سُلیم به نام مطلب،<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷.</ref> به عنوان [[راهنما]] [[مبلغان]] را تا [[محل]] [[چاه]] [[همراهی]] کرد. در آنجا دو تن برای چرانیدن ستوران از همراهان خود جدا شدند و یک تن نیز به نام [[حَرام بن ملحان]] [[نامه]] [[رسول خدا]] را نزد [[عامر بن طُفیل]]، یکی از بزرگان بنی‌عامر برد. بقیه افراد نیز در غاری مشرف بر چاه مستقر شدند. عامر بدون خواندن نامه [[پیامبر]] پس از به [[شهادت]] رساندن حامل نامه و پس از آنکه از کمک افراد قبیله‌اش به سبب تضمین [[امنیت]] مبلغان توسط [[ابوبراء]] [[مأیوس]] شد، با [[یاری]] خواستن از تیره‌هایی از قبیله [[بنی‌سلیم]] چون رِعْل، عُصَیّه و ذَکْوان اعزامیان [[مسلمان]] را به شهادت رسانید.<ref>السیره‌النبویه، ج ۳، ص ۱۸۴ - ۱۸۵؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۳۸ - ۳۴۰.</ref> از دو تنی که ستوران را به چرا برده بودند یکی [[انصاری]] بود که به [[حمایت]] از [[خون]] انصاریان [[شهید]] در [[مبارزه]] با [[مشرکان]] به شهادت رسید؛ امّا دیگری یعنی [[عمرو بن امیه]] ضمری که از [[مهاجران]] بود به [[مدینه]] بازگشت و خبر شهادت مبلغان را به پیامبر رسانید. وی در مسیر خود دو تن از [[بنی عامر]] را به [[انتقام]] شهدای چاه معونه کشت؛ امّا از آنجا که این دو از پیامبر[[امان]] داشتند پیامبر خود را به پرداخت دیه آنها ملزم دانست.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۰ ـ ۴۱؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۶.</ref> پس از این واقعه و در پی [[ناراحتی]] شدید پیامبر، [[حسان بن ثابت]] اشعاری در [[مذمت]] ابوبراء سرود که مایه رنجش وی شد، ازاین‌رو یکی از پسران ابوبراء به قصد کشتن [[عامر بن طفیل]] که او نیز از بزرگان بنی عامر بود، به وی [[حمله]] برد؛ اما جراحت عامر بن طفیل به مرگش نینجامید.<ref>دلائل‌النبوه، ج۳، ص۳۴۲؛ الدرر، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۷۲.</ref> اینکه چرا [[عامر بن طفیل]]، برخلاف [[ابوبراء]] با [[مسلمانان]] برخورد خصمانه کرد و [[پیمان]] او را زیر پا نهاد گفته شده که ابوبراء برای تثبیت موقعیت خود در قبیله‌اش و در [[تقابل]] با [[قریش]]، خواهان [[ارتباط]] بیشتری با [[پیامبر]] بود و آن [[حضرت]] هم در پی [[گسترش اسلام]] از این [[فرصت]] بهره برد؛ امّا [[رقیب]] جوان‌تر وی با [[کارشکنی]] مانع این امر شد <ref> Muhammad at Medina , p p. ۳۱ - ۳۳.</ref> و آنچه مایه [[حمایت]] تیره‌های [[بنی‌سلیم]] از او گردید آن بود که یکی از سران [[قریشی]] به نام [[طعَیمة بن عدی]] که در [[بدر]] به دست مسلمانان کشته شده بود از [[مادر]] به [[بنی سلیم]] [[نسب]] می‌برد، ازاین‌رو آنان بدین وسیله [[انتقام]] گرفتند.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۸؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۳۲۵؛ ج ۲۶، ص ۱۰۵.</ref> [[روایت]] دیگر این حادثه از [[اَنَس بن مالک انصاری]] است که بخشهایی از آن به صورت پراکنده در منابع متعددی [[نقل]] شده است. بر اساس این روایت تیره‌هایی از [[قبیله]] بنی‌سُلَیم نزد پیامبر آمدند و از او برای [[رویارویی]] با دشمنانشان (یا قبیله خودشان)<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۰.</ref> کمک خواستند. پیامبر ۷۰ تن را به مدد آنان فرستاد؛ اما ایشان [[خیانت]] کرده، آنان را کشتند.<ref>مسند ابی یعلی، ج ۵، ص ۳۰۰؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۹۹.</ref> این [[شهدا]]، جوانانی از [[انصار]] بودند که به [[قاری]] [[شهرت]] داشتند<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۰؛ صحیح ابن‌حبان، ج ۱۶، ص ۲۵۳.</ref> و روزها را به [[خدمت]] پیامبر و شبها را به دور از ساکنان [[مسجد]]، به [[آموزش]] و [[عبادت]] سپری می‌کردند، به گونه‌ای که خانواده‌هایشان [[گمان]] می‌کردند آنها در مسجدند و [[اهل]] مسجد گمان داشتند آنها به خانه‌هایشان رفته‌اند. پیامبر وقتی خبر [[شهادت]] آنان را شنید بسیار [[اندوهگین]] شد، به صورتی که دیگر هیچ گاه او را چنان [[اندوهگین]] ندیدند<ref>المصنف، صنعانی، ج ۵، ص ۳۸۳ ـ ۳۸۴.</ref> و قاتلانشان را تا ۳۰ <ref>سنن الکبری، ج ۲، ص ۱۹۹؛ دلائل‌النبوه، ج ۳، ص ۳۵۰؛ المصنف، ابن‌ابی‌شیبه، ج ۲، ص ۲۰۹.</ref> یا ۴۰ <ref> الاستیعاب، ج ۲، ص ۳۴۵؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲۱۰؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۳۲۷.</ref>[[روز]] در [[قنوت]] [[نماز]] [[نفرین]] کرد. اینکه شهدای معونه را "[[مسلمانان]] [[برگزیده]] آن [[عهد]]"<ref>دلائل‌النبوه، ج۳، ص۳۳۹؛ الدرر، ص ۱۷۹؛ مناقب، ج ۱، ص ۲۴۷؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۴.</ref> دانسته‌اند در [[روایت]] [[ابن‌اسحاق]] نیز مشهود است.


عمده‌ترین تفاوت این روایت با روایت پیشین علت اعزام مسلمانان به آن منطقه است. البته همه گزارشهای [[نقل]] شده از [[انس]] یکسان نیست و گاه مضمون گزارش وی به روایت ابن‌اسحاق نزدیک می‌شود و [[هدف]] از اعزام، [[تبلیغ]] و مقصد آنان قبایلی جز [[بنی‌سلیم]] بیان می‌شود. <ref>الطبقات، ج۳، ص۵۱۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۸۳.</ref> صحابه‌نگاران از مهاجرانی چون [[عامر بن فهیره]]، [[حکم ‌بن کیسان]]، و [[نافع‌ بن بدیل]] به عنوان شهدای معونه یاد کرده‌اند؛<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۵۲.</ref> اما در این منابع نام بسیاری از شهدای [[انصاری]] این حادثه ناگفته مانده است. برخی آمار اعزامیان را ۲۰ و اندی<ref>اعلام الوری، ص ۹۶.</ref> و برخی دیگر آنان را ۳۰ تن متشکل از ۴ [[مهاجر]] و ۲۶ انصاری دانسته‌اند.<ref>المحبر، ص ۱۱۸؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۹.</ref>
عمده‌ترین تفاوت این روایت با روایت پیشین علت اعزام مسلمانان به آن منطقه است. البته همه گزارشهای [[نقل]] شده از [[انس]] یکسان نیست و گاه مضمون گزارش وی به روایت ابن‌اسحاق نزدیک می‌شود و [[هدف]] از اعزام، [[تبلیغ]] و مقصد آنان قبایلی جز [[بنی‌سلیم]] بیان می‌شود. <ref>الطبقات، ج۳، ص۵۱۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۸۳.</ref> صحابه‌نگاران از مهاجرانی چون [[عامر بن فهیره]]، [[حکم ‌بن کیسان]]، و [[نافع‌ بن بدیل]] به عنوان شهدای معونه یاد کرده‌اند؛<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۵۲.</ref> اما در این منابع نام بسیاری از شهدای [[انصاری]] این حادثه ناگفته مانده است. برخی آمار اعزامیان را ۲۰ و اندی<ref>اعلام الوری، ص ۹۶.</ref> و برخی دیگر آنان را ۳۰ تن متشکل از ۴ [[مهاجر]] و ۲۶ انصاری دانسته‌اند.<ref>المحبر، ص ۱۱۸؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۹.</ref>
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش