جنگ حنین در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'خواندن' به 'خواندن'
(←منابع) |
جز (جایگزینی متن - 'خواندن' به 'خواندن') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
مسلمانان پس از سه روز پیمایش مسافت در پایان روز سوم به نزدیکی حنین رسیدند و پیامبر{{صل}} عبداللّهبن ابیحدرد را برای کسب اطلاع از وضعیت منطقه و [[سپاه]] [[دشمن]] به میان آنان فرستاد.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۴.</ref> عبداللّهدر گزارش خود به [[پیامبر]]{{صل}} وضعیت سپاه [[هوازن]] و نقشه غافلگیرانه آنان را به [[آگاهی]] آن [[حضرت]]{{صل}} رساند؛ اما برخی از [[صحابه]] با شنیدن سخنان عبداللّهدر [[درستی]] گزارش او تردید کردند. [[مالک بن عوف]] نیز با همین نگرش افرادی را به سوی سپاه پیامبر{{صل}} فرستاد؛ ولی چون فرستادگان او در بازگشت، [[سپاه اسلام]] را سپاه آسمانی [[وصف]] کردند و [[جنگ]] با آنان را بیثمر دانستند، آنها را به [[ترسو بودن]] متهم کرد و [[دستور]] داد که همه آنان [[زندانی]] شوند، تا وصفهای رعبانگیز آنان به گوش هوازنیها نرسد و مایه [[ترس]] و [[وحشت]] آنان نگردد؛<ref> المغازی، ج ۳، ص ۸۹۲ - ۸۹۳؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۲.</ref> سپس فردی [[شجاع]] را برگزید تا او نیز از [[سپاه مسلمانان]] خبر آورد؛ لیکن او نیز همانند خبر فرستادگان پیشین را گزارش کرد. | مسلمانان پس از سه روز پیمایش مسافت در پایان روز سوم به نزدیکی حنین رسیدند و پیامبر{{صل}} عبداللّهبن ابیحدرد را برای کسب اطلاع از وضعیت منطقه و [[سپاه]] [[دشمن]] به میان آنان فرستاد.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۴.</ref> عبداللّهدر گزارش خود به [[پیامبر]]{{صل}} وضعیت سپاه [[هوازن]] و نقشه غافلگیرانه آنان را به [[آگاهی]] آن [[حضرت]]{{صل}} رساند؛ اما برخی از [[صحابه]] با شنیدن سخنان عبداللّهدر [[درستی]] گزارش او تردید کردند. [[مالک بن عوف]] نیز با همین نگرش افرادی را به سوی سپاه پیامبر{{صل}} فرستاد؛ ولی چون فرستادگان او در بازگشت، [[سپاه اسلام]] را سپاه آسمانی [[وصف]] کردند و [[جنگ]] با آنان را بیثمر دانستند، آنها را به [[ترسو بودن]] متهم کرد و [[دستور]] داد که همه آنان [[زندانی]] شوند، تا وصفهای رعبانگیز آنان به گوش هوازنیها نرسد و مایه [[ترس]] و [[وحشت]] آنان نگردد؛<ref> المغازی، ج ۳، ص ۸۹۲ - ۸۹۳؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۲.</ref> سپس فردی [[شجاع]] را برگزید تا او نیز از [[سپاه مسلمانان]] خبر آورد؛ لیکن او نیز همانند خبر فرستادگان پیشین را گزارش کرد. | ||
در آن شب یکی از سواره نظامهای پیامبر{{صل}} جهت [[حفاظت]] از اردوگاه [[مسلمانان]]، [[مأمور]] دیدبانی و پاسبانی شد <ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۹۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۳۰.</ref> و در آن سوی [[جبهه]] [[مالک]]، [[فرمانده سپاه]] [[هوازن]]، گروههایی را در مخفیگاهها و شکافهای دره [[حنین]] جای داد. مسلمانان پس از استراحت شبانه، [[سحرگاه]] به سوی حنین حرکت کردند؛ زمانیکه طلایه سپاه به [[فرماندهی]] [[خالد]] وارد دره شده بودند و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز همراه دیگر [[سپاهیان]] به کندی از سراشیبی دره پایین میآمدند، ناگهان هوازنیان از تنگهها و شکافهای کوهها بیرون ریختند و طلایه سپاه اسلام نخست بر اثر غافلگیری از صحنه جنگ گریختند و به دنبال آنان [[اهل مکه]] و سپس دیگر دستههای سپاه با پذیرش [[شکست]] فراری شدند،<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۹۲ - ۸۹۷؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۸۹۳.</ref> بهگونهای که تنها شمار اندکی از [[یاران پیامبر]]{{صل}} کنار آن حضرت در میدان جنگ [[ایستادگی]] و تلاش کردند، تا [[پیامبر]]{{صل}} را از فشار حملات [[دشمن]] [[نجات]] دهند. [[مالک بن عوف]]، [[فرمانده سپاه]] [[هوازن]] وقتی [[شکست]] و فرار [[مسلمانان]] را دید در پی پیامبر{{صل}} رفت تا آن [[حضرت]] را بکشد؛ اما [[ایمن بن ام ایمن]] که از پایداران [[حنین]] بود به مقابله با او شتافت و [[راه]] را بر [[مالک]] بست، گرچه خود نیز در [[نبرد]] با مالک به [[شهادت]] رسید.<ref>مناقب، ج ۱، ص ۱۸۱.</ref> [[تاریخنگاران]] در ذکر نام [[یاران]] اندکی که کنار پیامبر{{صل}} ماندند، دیدگاههای گوناگونی دارند: [[یعقوبی]] و مفید از ۹ تن از [[بنیهاشم]] به مدافعان پیامبر{{صل}} یاد میکنند: [[عباس]] [[عموی پیامبر]]{{صل}} و ۸ تن از عموزادگان حضرت به نامهای [[علیبنابیطالب]]{{ع}}، [[فضل]] فرزند عباس، [[ابوسفیان]]، [[ربیع]] و [[نوفل]] [[فرزندان]] [[حارث بن عبدالمطلب]]، [[عبدالله]] فرزند [[زبیر بن عبدالمطلب]] و [[عتبه]] و معتب فرزندان [[ابولهب بن عبدالمطلب]]، مدافعان [[هاشمی]] پیامبر{{صل}} بودند؛<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۲؛ الارشاد، ج۱، ص ۱۴۱.</ref> همچنین دیگران از ایمن بن ام ایمن،<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۲۸.</ref> [[اسامة بن زید]]،<ref> المعارف، ص ۱۶۴؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۵.</ref> [[جعفر]] فرزند [[ابوسفیان بن حارث]]،<ref> السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۵؛ المعارف، ص ۱۶۴.</ref> [[ابوبکر]] <ref> السیرهالنبویه، ج۴، ص۸۹۴؛ الطبقات، ج۲، ص۱۱۵.</ref> و [[عمر بن خطاب]] <ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۸۱۳؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۸۹۴.</ref> نیز جزو این گروه یاد کرده، در حالی که [[ابن قتیبه]]، [[ابن اثیر]] و [[ابن هشام]] از [[نوفل بن حارث]]، [[عبدالله بن زبیر]] و دو فرزند [[ابولهب]] در میان این دسته یاد نکردهاند؛<ref> السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۴؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۳؛ المعارف، ۱۶۴.</ref> همچنین واقدی ۴ [[زن]] را به نامهای [[ام عماره]]، [[ام سلیم]]، ام سلیط و ام حارث که همگی از [[بنینجار]] [[خزرج]] بودند، جزو پایداران حنین خوانده است.<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۰۲.</ref> در این مرحله، برخی از سران [[قریش]] نیز که به ظاهر [[اسلام]] آورده بودند به [[تمسخر]] [[مسلمانان]] و توهین به [[پیامبر]]{{صل}} پرداختند: [[ابوسفیان]] در [[وصف]] [[وحشت]] و فرار مسلمانان گفت: [[قسم به خدا]]! تا دریا] فاصله بسیار [فرار خواهند کرد <ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۴؛ السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۴.</ref> و [[کَلَدة بن حنبل]]، [[برادر]] [[مادری]] [[صفوان بن امیه]] نیز این [[روز]] را روز [[باطل]] شدن [[سحر]] و جادوی پیامبر{{صل}} دانست؛<ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۳۳۳؛ المغازی، ج ۳، ص ۹۱۰؛ السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۴.</ref> حتی فردی چون [[شیبة بن عثمان]] <ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۱۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۲؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۴.</ref> که در [[اُحد]] [[پدر]] و عمویش را از دست داده بود، خواست از این [[فرصت]] بهره گیرد و پیامبر{{صل}} را بکشد،<ref> السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۵.</ref> از این رو به سوی ایشان{{صل}} رفت؛ ولی آن [[حضرت]] با وی سخن گفت و او را آرام کرد.<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۱۲؛ اسد الغابه، ج ۲، ص ۳۸۲؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۴.</ref> برپایه گزارشی که [[منابع تاریخی]] آن را تنها از [[عباس بن عبدالمطلب]] [[نقل]] کردهاند، [[رسول خدا]]{{صل}} آنگاه که با فرار و هزیمت مسلمانان روبهرو شد، نخست با سخنان خود آنان را به [[پایداری]] و ادامه [[نبرد]] [[ترغیب]] کرد و چون [[سپاه]] پراکنده شدند، از [[عباس]] خواست که با بانگ رسای خود و با [[یادآوری]] [[بیعت رضوان]] در [[حدیبیه]]، آنان را به بازگشت فراخواند. عباس نیز فراریان را با عناوینی چون [[اصحاب]] [[سوره بقره]] و اصحاب [[سمره]] و حدیبیه به دور پیامبر{{صل}} گرد آورد.<ref> السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۵؛ المغازی، ج ۳، ص ۸۹۹؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۴.</ref> به نظر میرسد چنین گزارشهایی در دوره [[بنیعباس]] به [[سیره نبوی]] افزوده شده باشد، چنانکه از [[مغازی]] [[روایت]] هست که [[پیامبر]]{{صل}} خود با این [[القاب]] یارانش را فراخواند.<ref> المغازی، ج ۳، ص ۹۰۳.</ref> زمانی که شمار [[یاران پیامبر]]{{صل}} به ۱۰۰ رسید، آن [[حضرت]] با | در آن شب یکی از سواره نظامهای پیامبر{{صل}} جهت [[حفاظت]] از اردوگاه [[مسلمانان]]، [[مأمور]] دیدبانی و پاسبانی شد <ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۹۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۳۰.</ref> و در آن سوی [[جبهه]] [[مالک]]، [[فرمانده سپاه]] [[هوازن]]، گروههایی را در مخفیگاهها و شکافهای دره [[حنین]] جای داد. مسلمانان پس از استراحت شبانه، [[سحرگاه]] به سوی حنین حرکت کردند؛ زمانیکه طلایه سپاه به [[فرماندهی]] [[خالد]] وارد دره شده بودند و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز همراه دیگر [[سپاهیان]] به کندی از سراشیبی دره پایین میآمدند، ناگهان هوازنیان از تنگهها و شکافهای کوهها بیرون ریختند و طلایه سپاه اسلام نخست بر اثر غافلگیری از صحنه جنگ گریختند و به دنبال آنان [[اهل مکه]] و سپس دیگر دستههای سپاه با پذیرش [[شکست]] فراری شدند،<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۹۲ - ۸۹۷؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۸۹۳.</ref> بهگونهای که تنها شمار اندکی از [[یاران پیامبر]]{{صل}} کنار آن حضرت در میدان جنگ [[ایستادگی]] و تلاش کردند، تا [[پیامبر]]{{صل}} را از فشار حملات [[دشمن]] [[نجات]] دهند. [[مالک بن عوف]]، [[فرمانده سپاه]] [[هوازن]] وقتی [[شکست]] و فرار [[مسلمانان]] را دید در پی پیامبر{{صل}} رفت تا آن [[حضرت]] را بکشد؛ اما [[ایمن بن ام ایمن]] که از پایداران [[حنین]] بود به مقابله با او شتافت و [[راه]] را بر [[مالک]] بست، گرچه خود نیز در [[نبرد]] با مالک به [[شهادت]] رسید.<ref>مناقب، ج ۱، ص ۱۸۱.</ref> [[تاریخنگاران]] در ذکر نام [[یاران]] اندکی که کنار پیامبر{{صل}} ماندند، دیدگاههای گوناگونی دارند: [[یعقوبی]] و مفید از ۹ تن از [[بنیهاشم]] به مدافعان پیامبر{{صل}} یاد میکنند: [[عباس]] [[عموی پیامبر]]{{صل}} و ۸ تن از عموزادگان حضرت به نامهای [[علیبنابیطالب]]{{ع}}، [[فضل]] فرزند عباس، [[ابوسفیان]]، [[ربیع]] و [[نوفل]] [[فرزندان]] [[حارث بن عبدالمطلب]]، [[عبدالله]] فرزند [[زبیر بن عبدالمطلب]] و [[عتبه]] و معتب فرزندان [[ابولهب بن عبدالمطلب]]، مدافعان [[هاشمی]] پیامبر{{صل}} بودند؛<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۲؛ الارشاد، ج۱، ص ۱۴۱.</ref> همچنین دیگران از ایمن بن ام ایمن،<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۲۸.</ref> [[اسامة بن زید]]،<ref> المعارف، ص ۱۶۴؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۵.</ref> [[جعفر]] فرزند [[ابوسفیان بن حارث]]،<ref> السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۵؛ المعارف، ص ۱۶۴.</ref> [[ابوبکر]] <ref> السیرهالنبویه، ج۴، ص۸۹۴؛ الطبقات، ج۲، ص۱۱۵.</ref> و [[عمر بن خطاب]] <ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۸۱۳؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۸۹۴.</ref> نیز جزو این گروه یاد کرده، در حالی که [[ابن قتیبه]]، [[ابن اثیر]] و [[ابن هشام]] از [[نوفل بن حارث]]، [[عبدالله بن زبیر]] و دو فرزند [[ابولهب]] در میان این دسته یاد نکردهاند؛<ref> السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۴؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۳؛ المعارف، ۱۶۴.</ref> همچنین واقدی ۴ [[زن]] را به نامهای [[ام عماره]]، [[ام سلیم]]، ام سلیط و ام حارث که همگی از [[بنینجار]] [[خزرج]] بودند، جزو پایداران حنین خوانده است.<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۰۲.</ref> در این مرحله، برخی از سران [[قریش]] نیز که به ظاهر [[اسلام]] آورده بودند به [[تمسخر]] [[مسلمانان]] و توهین به [[پیامبر]]{{صل}} پرداختند: [[ابوسفیان]] در [[وصف]] [[وحشت]] و فرار مسلمانان گفت: [[قسم به خدا]]! تا دریا] فاصله بسیار [فرار خواهند کرد <ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۴؛ السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۴.</ref> و [[کَلَدة بن حنبل]]، [[برادر]] [[مادری]] [[صفوان بن امیه]] نیز این [[روز]] را روز [[باطل]] شدن [[سحر]] و جادوی پیامبر{{صل}} دانست؛<ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۳۳۳؛ المغازی، ج ۳، ص ۹۱۰؛ السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۴.</ref> حتی فردی چون [[شیبة بن عثمان]] <ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۱۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۲؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۴.</ref> که در [[اُحد]] [[پدر]] و عمویش را از دست داده بود، خواست از این [[فرصت]] بهره گیرد و پیامبر{{صل}} را بکشد،<ref> السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۵.</ref> از این رو به سوی ایشان{{صل}} رفت؛ ولی آن [[حضرت]] با وی سخن گفت و او را آرام کرد.<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۱۲؛ اسد الغابه، ج ۲، ص ۳۸۲؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۴.</ref> برپایه گزارشی که [[منابع تاریخی]] آن را تنها از [[عباس بن عبدالمطلب]] [[نقل]] کردهاند، [[رسول خدا]]{{صل}} آنگاه که با فرار و هزیمت مسلمانان روبهرو شد، نخست با سخنان خود آنان را به [[پایداری]] و ادامه [[نبرد]] [[ترغیب]] کرد و چون [[سپاه]] پراکنده شدند، از [[عباس]] خواست که با بانگ رسای خود و با [[یادآوری]] [[بیعت رضوان]] در [[حدیبیه]]، آنان را به بازگشت فراخواند. عباس نیز فراریان را با عناوینی چون [[اصحاب]] [[سوره بقره]] و اصحاب [[سمره]] و حدیبیه به دور پیامبر{{صل}} گرد آورد.<ref> السیرهالنبویه، ج ۴، ص ۸۹۵؛ المغازی، ج ۳، ص ۸۹۹؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۴.</ref> به نظر میرسد چنین گزارشهایی در دوره [[بنیعباس]] به [[سیره نبوی]] افزوده شده باشد، چنانکه از [[مغازی]] [[روایت]] هست که [[پیامبر]]{{صل}} خود با این [[القاب]] یارانش را فراخواند.<ref> المغازی، ج ۳، ص ۹۰۳.</ref> زمانی که شمار [[یاران پیامبر]]{{صل}} به ۱۰۰ رسید، آن [[حضرت]] با خواندن [[رجز]] به همراه [[صحابه]] خود بر [[هوازن]] [[یورش]] برد؛<ref>الکامل، ج ۲، ص ۲۶۴؛ مناقب، ج ۱، ص ۲۶۴.</ref> همچنین به گزارشی از [[موسی بن عقبه]] و [[عباس بن عبدالمطلب]]، پیامبر{{صل}} مشتی [[خاک]] را به سوی [[کافران]] پاشید و آنان را [[نفرین]] کرد.<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۸۱.</ref>[[علی]]{{ع}} با کشتن [[پرچمدار]] [[هوازن]] که سوار بر شتر سرخ موی خود با نیزهای بلند هماورد میطلبید <ref>البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۳۷۳؛ مناقب، ج ۲، ص ۳۳۱؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۳.</ref> سبب فرار هوازن و دسته شاخه احلاف ثقیف گردید و تنها گروهی از شاخه [[بنی مالک]] [[ثقیف]] [[پایداری]] کردند که آنان نیز سرانجام [[شکست]] خوردند و از عرصه [[نبرد]] گریختند.<ref> المغازی، ج ۳، ص ۹۰۷؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۴.</ref> مفید، سهم [[علی]]{{ع}} را در کشتن [[مشرکان]] ۴۰ تن دانسته<ref> الارشاد، ج ۱، ص ۱۴۴.</ref> و برخی نیز از [[ابوطلحه انصاری]] ـ از تیره [[بنینجار]] [[خزرج]] ـ به کشنده ۲۰ تن از مشرکان یاد میکنند؛<ref>الکامل، ج ۲، ص ۲۶۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۳۸۳؛ المعارف، ص ۲۷۱.</ref> لیکن [[ابوعمر]] این خبر را [[ضعیف]] میداند.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۶۹۷.</ref> از آنجا که هوازنیها [[زنان]] و [[فرزندان]] خود را در این [[جنگ]] به همراه آورده بودند، برخی از [[مسلمانان]] برخلاف [[دستور پیامبر]]{{صل}} شماری از آنان را به [[قتل]] رساندند و پیامبر{{صل}} با [[مشاهده]] این [[رفتار]] مسلمانان، بار دیگر [[سپاهیان]] خود را از کشتن زنان و فرزندان برحذر داشتند.<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۰۵؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۰۵.</ref> سرانجام، [[سپاه اسلام]] به کمک [[لشکر]] [[الهی]] بر مشرکان چیره شدند. [[خدا]] در [[آیات]] {{متن قرآن|لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }}<ref>«بیگمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید. آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است. سپس خداوند توبه هر که را بخواهد پس از آن میپذیرد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۲۵-۲۷.</ref> ضمن تصریح به نام [[حنین]]، رخدادهای آن را به تصویر کشیده است. [[خدای سبحان]] در این [[آیات]] از [[یاری رساندن]] خود به [[مسلمانان]] در موارد بسیار و در [[نبرد حنین]] یاد میکند و به دنبال آن به [[نزول]] [[آرامش]] بر [[پیامبر]]{{صل}} و [[مؤمنان]]، پس از آنکه بسیاری از [[سپاه]] از صحنه [[نبرد]] گریخته بودند، اشاره میفرماید و حضور [[سپاهیان]] [[الهی]] را که دیدنی نبودند برای [[یاری]] رسانی به مسلمانان، گوشزد میکند. | ||
[[مفسران]]، [[جنود]] را در این [[آیه]] ملائکهای میدانند که به امر [[خدا]] و در [[حمایت]] از سپاه بر هوازنیان حملهور شدند <ref>جامع البیان، ج ۱۰، ص ۷۴؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۲۶۰.</ref> و [[تاریخ]] نگاران نیز بر این امر تصریح کردهاند؛<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۳؛ المغازی، ج ۳، ص ۹۰۵.</ref> ولی واقدی به [[نقل]] از [[جبیر بن مطعم]] و بزرگان [[انصار]] از [[حمله]] مورچههای سیاه بر [[سپاه مشرکان]] خبر داده است،<ref> المغازی، ج ۳، ص ۹۰۵.</ref>در حالی که گزارشهایی که از [[رؤیت]] [[ملائکه]] یا مورچههای سیاه حکایت دارند <ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۷؛ السیرهالنبویه، ج ۲، ص ۴۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۲۳.</ref> با مفاد آیه «واَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها» مخالفاند، زیرا آیه از [[امداد غیبی]] نامشهود سخن میگوید. | [[مفسران]]، [[جنود]] را در این [[آیه]] ملائکهای میدانند که به امر [[خدا]] و در [[حمایت]] از سپاه بر هوازنیان حملهور شدند <ref>جامع البیان، ج ۱۰، ص ۷۴؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۲۶۰.</ref> و [[تاریخ]] نگاران نیز بر این امر تصریح کردهاند؛<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۳؛ المغازی، ج ۳، ص ۹۰۵.</ref> ولی واقدی به [[نقل]] از [[جبیر بن مطعم]] و بزرگان [[انصار]] از [[حمله]] مورچههای سیاه بر [[سپاه مشرکان]] خبر داده است،<ref> المغازی، ج ۳، ص ۹۰۵.</ref>در حالی که گزارشهایی که از [[رؤیت]] [[ملائکه]] یا مورچههای سیاه حکایت دارند <ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۷؛ السیرهالنبویه، ج ۲، ص ۴۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۲۳.</ref> با مفاد آیه «واَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها» مخالفاند، زیرا آیه از [[امداد غیبی]] نامشهود سخن میگوید. |