|
|
خط ۱۸۶: |
خط ۱۸۶: |
|
| |
|
| ==تکثر نبوت== | | ==تکثر نبوت== |
| | 1. تعداد پیامبران: قرآن عدد و شمارۀ پيامبران را ذكر نكرده است؛ ولى به طور ضمنى كثرت و فزونى آنان را يادآور مى شود چنان كه مى فرمايد: «...وَإِنْ مِنْ أُمَّة إِلاّ خَلا فِيها نَذِيرٌ»<ref>. سورۀ فاطر، آیۀ 24 .</ref>؛ «وَلَقَدْ بَعَثْنا فِى كُلِّ أُمَّة رَسُولاً...»<ref>. سورۀ نحل، آیۀ 36 .</ref>؛ «...وَلِكُلِّ قَوم هاد»<ref>. سورۀ رعد، آیۀ 7 .</ref>. مفاد صريح آيات، اين است كه در ميان همۀ اقوام و امت ها و اجتماعات بشرى از روز نخست تا زمان پيامبر (ص) پيوسته از جانب خداوند پيامبرانى برگزيده شده اند و با توجه به تعدد و كثرت اقوام و اجتماعات بشرى، چه در يك عصر و زمان و چه در دوره هاى مختلف تاريخ، فهمیده می شود كه از جانب خداوند، پيامبران زيادى مبعوث گرديده اند، هر چند شمارۀ دقيق آنان از نظر قرآن تعيين نگرديده است؛ اما در روايات، شماره و عدد پيامبران به يكصد و بيست و چهار هزار نفر است. شيخ صدوق محدث معروف شيعه در كتاب عقايد خود مى گويد: عقيده ما بر اين است كه 124000 پيامبر از جانب خدا مبعوث گرديده و هر پيامبرى براى خود وصى و جانشينى داشته كه مسئوليت هدايت را پس از خود به او واگذار مى نمود و معتقديم كه همه آنان با برنامه حق و استوار، از جانب خدا برانگيخته شده اند گفتار آنان گفتار خدا، و فرمان آنان، فرمان خدا مى باشد. همچنان كه پيروى آنان، پيروى خدا و مخالفت با آنان، مخالفت با خداست. سخنان آنان همگى از جانب خدا و وحى او بوده است و در اين ميان پنج پيامبر درخشندگى خاصى دارند و آسياب نبوت بر محور آنان مى چرخد و همگى صاحبان شريعت بوده و شريعت هر يك از آنان با شريعت بعدى نسخ گرديده است و اين پنج نفر عبارتند از :«نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و محمّد (صلى الله عليه و آله)» و آنان پيامبران اولو العزم هستند و پيامبر خاتم سرور و برتر آنها است، با آيين حق آمده و گذشتگان را تصديق كرده است»<ref>. اعتقادات صدوق، ص 96 ـ 97 .</ref>. كلام صدوق عصارۀ رواياتى است كه در اين مورد وارد شده است<ref>. ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج3، ص 160 ـ 162.</ref>. |
|
| |
|
| تجدید نبوت
| | 2. فلسفه فراوانی پیامبران: به دلایل مختلف به تعدد پیامبران نیاز بوده است، که برخی از این دلایل عبارتاند از: |
|
| |
|
| یکی از پرسش های مهم دربارۀ خاتمیت این است که اگر خداوند برای هدایت بشر پیامبرانی را یکی پس از دیگری برانگیخت، چه شد که این سلسله را در زمان معینی ختم کرد. پاسخ قطعی دراین آیه است: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»<ref>سورۀ انعام، آیۀ 124.</ref>؛ یعنی خدا براساس حکمت بالغه و علم مطلق خویش می داند که پیامبران را کجا، چه زمانی و چگونه برانگیزد؛ اما انسان از معیارهای مسئله آگاه نیست. به این ترتیب حکمت الهی اقتضا می کرد که پس از پیامبر اسلام (ص) پیامبر دیگری برانگیخته نشود. البته از آیات قرآن کریم می توان ویژگیهایی برای اسلام یافت که تا حدودی روشنگر علل خاتمیت اند<ref>. براي ديدن ديدگاه ديگر دراينباره، ر.ك: محمد اقبال لاهوري، احياي فكر ديني در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص145ـ147 و براي نقد آن، ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، راهنماشناسي، ص381ـ383؛ مرتضي مطهري، مجموعهآثار، ج2، وحي و نبوت، ص186ـ194.</ref>. گر چه این ویژگی ها حاکی از تمام حکمت ها و عوامل ختم ادیان به اسلام نیست؛ اما این نکته ازآنها برمی آید که بعد از اسلام عوامل تجدید نبوت وجود ندارند و در نتیجه نیازی به آمدن پیامبر جدید نیست. برخی از این ویژگی ها عبارت اند از:
| | الف) تكامل بشر و دگرگونى شرايط حيات: از يك طرف بشر در طول تاريخ حيات خود راه تكامل را پيموده و به تدريج سطح تفكر و دانش او بالا رفته است، بشر ابتدايى از فكر و انديشه اى همانند بشر دوره هاى بعد، برخوردار نبوده است و از طرف ديگر شرايط زندگى در دوره هاى تاريخ و نيز نقاط مختلف جغرافيايى در يك مقطع تاريخى، مختلف بوده و از نظر اخلاقى، فرهنگى، سياسى ـ اقتصادى و جهات ديگر تفاوت هايى حكم فرما بوده است و بالطبع حل اين مشكلات و مسائل برنامه هاى خاصى را طلب مى كرده است. از اين جهت خداوند براى پاسخگويى به مشكلات و مسائل گوناگون جوامع بشرى در دوره هاى متوالى (يا در يك مقطع تاريخى) پيامبرانى را مبعوث نموده است اين يكى از علل تعدد رسولان الهى است. |
|
| |
|
| الف) سلامت قرآن از تحریف و بقای آن: پيامبران الهي واسطۀ بين خدا و مردمان بودهاند تا آنان را بهسوي سعادت ابدي راهبري كنند؛ اما دعوت پيامبران پس از چندي تحريف ميشد و يا اساساً از ميان جامعه رخت برميبست. ازاينرو حكمت الهي اقتضا ميكرد كه پيامبر ديگري برانگيخته شود تا دوباره مردم را به حق دعوت كند و تحريفهاي صورتپذيرفته را بزدايد و رسالت الهي را به مسير اصلي خود بازگرداند: «وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلاّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ»<ref>. سورۀ نحل، آیۀ 64.</ref>. پس از همۀ آن اديان و كتب آسماني، سرانجام دين اسلام ظهور كرد كه نه تحريف در آن راه دارد و نه بيم فناي آن ميرود؛ چراكه خدا خود نگاهباني و حفاظت از قرآن را ضمانت كرده است: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»<ref>. سورۀ حجر، آیۀ 9.</ref>؛ پس يكي از حكمتهاي خاتميت اسلام، در امان بودن قرآن از هرگونه زوال و تحريف و تغيير است<ref>. ر.ک: مصباح يزدي، محمدتقي، قرآنشناسي، ج1، ص213ـ 249، فصل چهارم. </ref>.
| | ب) پراكندگى اقوام و جمعيت ها: عامل ديگر تعدد پيامبران در يك مقطع تاريخى و عصر واحد، پراكندگى اقوام وجمعيت هاى بشرى از يك طرف، و نبودن وسائل ارتباط جمعى لازم از طرف ديگر است و با توجه به عموميت دلايل لزوم بعثت مى بايست براى همه اقوام وجوامع بشرى پيامبرانى مبعوث شوند. در نتيجه هم در يك دوره و هم در دوره هاى تاريخى متوالى، پيامبرانى متعدد از جانب خدا برا نگيخته شده اند که سر انجام جريان بعثت با پيامبر اسلام (ص) متوقف گرديد<ref>. ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج3، ص 162 ـ 163.</ref>. |
|
| |
|
| ب) كمال اسلام: يكي ديگر از علل ظهور پيامبران جديد، نامناسب بودن شريعتهاي پيشين براي امتها و جوامع آينده بوده است. براي مثال، پيامبري در جامعهاي مبعوث ميشد كه روابط اجتماعي بسيار سادهاي بر آن حاكم بود و يا مردمانش ازلحاظ سطح انديشه و جايگاه تفكر در سطح پایینی بودند، بهطور طبيعي در چنين جامعهاي، امكان طرح احكام اجتماعي به شكل گسترده، يا ارائۀ معارف بلند و عميق ديني نبوده است؛ اما با گذشت زمان، ساختار اجتماعي آن جامعه پيچيدهتر ميشده و مردم به لحاظ انديشه و فرهنگ رشد ميكردهاند. در اين مقطع، مردم به پيامبر جديدي نيازمند بودند تا متناسب با شرايط نوين، شريعت كاملتري برايشان بياورد. قرآن كريم اسلام را از اين مشكل نيز مبرا ميداند؛ چراكه اين دين كامل است و تمام آنچه را آيندگان بدان نيازمندند، در خود جاي داده است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»<ref>. سورۀ مائده، آیۀ 3.</ref>. شرايع ديگر در زمان خودشان كافي بودند، ولي براي آيندگان مناسب نبودند؛ اما خداوند، طبق علم و حكمت خود، آنچه را آيندگان نيز نياز دارند در اسلام قرار داده است؛ چنانكه پيامبر اكرم (ص) فرموده است: «اي مردم، از خدا پروا داشته باشيد، كه من شما را به هرآنچه به بهشت نزديك و از دوزخ دورتان ميسازد، امر كردم، و از هرآنچه به دوزخ نزديك و از بهشت دورتان ميكند، شما را بازداشتم»<ref>. «يا أيّها الناسُ اتّقوا الله ما مِنْ شيءٍ يقَرِّبكمْ اِلَي الجَنَّةِ وَيبَعِّدكمْ مِنَ النّارِ الاّ وَقَدْ اَمَرْتكم بِهِ وَما مِن شيءٍ يقرّبكم من النّار ويباعدكم منَ الجَنّة اِلاّ وقد نَهيتُكم عنه»؛ بحار الانوار، ج2، ص171، ح11.</ref>. طبق اين نصوص، اسلام دين كاملي است و نياز به بازسازي و تكميل ندارد. ازاينرو ديگر نياز به بعثت پيامبر جديدي نخواهد بود.
| | ج) حفظ اصل نبوت: مخاطبان حضرت آدم (ع) بسیار محدود و به خانوادهاش منحصر میشد و اصل نبوت ایشان تصدیق و ایمان به خداوند و عدم اطاعت از شیطان بود. انسان دارای غرایز حیوانی است که در حقیقت دشمن دوم تلقی میشود. چنین انسانی چه از لحاظ ایجاد و چه از لحاظ ادامۀ راه به راهنمایی مثل حضرت آدم و پیامبران بعدی نیازمند بود. از طرفی دیگر برای حفظ و صیانت اصل دیانت از فراموشی و انتقال صحیح آن به نسلهای بعدی، وجود پیامبران بعدی ضروری است تا آموزههای آسمانی پیامبران، مفقود و مورد تحریف واقع نشود. |
|
| |
|
| ج) تداوم ارتباط با خدا و تبيين شريعت: گاه ممكن است با وجود باقي بودن وحي الهي در دست مردم به پيامبر جديدي براي تفسير وحي و بيان جزئيات احكام و وظايف نياز باشد. خداوند متعال در قرآن نيز، همانند كتابهاي پيشين، در برخي مسائل كلياتي را ذكر كرده و بيان تفصيلي آن را بر عهدۀ پيامبر(ص) نهاده است. براي مثال، قرآن برپا داشتن نماز را مقرر كرده است؛ اما جزئيات احكام آن را بيان نكرده و مسئوليت اين كار را بر دوش پيامبر(ص) گذاشته است: «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»<ref>. سورۀ نحل، آیۀ 44.</ref>. پيامبر اسلام(ص) در زمان حيات خويش به اين وظيفۀ الهي عمل كرد و تفاصيل احكام و معارف را براي امت شرح داد و اصحاب خود را موظف كرد كه احاديث و سخنانش را براي آيندگان حفظ كنند. افزون بر اين، در اسلام براي استمرار دعوت و راهبري پيامبر(ص) و پاسخگويي به نيازهاي ديني امت اسلام، راهكار وصايت و امامت پيشبيني شده است تا پس از پيامبر(ص)، امامان معصومي در ميان مردم باشند كه هرچند داراي مقام نبوت نيستند و به آنها وحي (از نوع وحي پيامبران) نميشود، با عالم غيب مرتبط هستند و حقايق الهي را از راه الهام دريافت ميكنند. اين معصومان، پس از پيامبر(ص) مسئوليت تبيين و توضيح احكام و تفسير قرآن را بر عهده دارند و سلسلۀ ايشان تا روز رستاخيز تداوم خواهد يافت تا آنجا كه اگر تنها دو نفر بر روي زمين زنده بمانند، يكي از آنان حجت خداوند خواهد بود<ref>. در اصول كافي، ج1، كتاب الحجة، در بابي با عنوان «انه لو لم يبق في الارض الاّ رجلان لكان احدهما الحجة»، چهار روايت با اين مضمون آمده است؛ براي مثال در حديث نخست از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الأَرْضِ إِلاَّ اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة».</ref>. بنابراين نيازي به آمدن پيامبر جديد نيست و از نظر مذهب شیعه، در زمان غیبت امام زمان(عج)، تمام این مسئولیتها بر عهدۀ ولیّفقیه است و در این مورد نیز هیچگونه شک و شبههای وجود ندارد که مسئولیت ابلاغ احکام و دستورات الهی در زمان غیبت بر عهده ولیّفقیه است و او ولیّ امر مسلمین است و واجب کفایی است که در هر زمان که نیاز باشد، جوانان مسلمان به حوزههای علمیه برای تحصیل و آموزش فقه بروند تا این علوم را کسب کنند و به ابلاغ احکام الهی بپردازند.
| | د) ناپدید شدن کتابهای آسمانی: مخاطبان پیامبران نتوانستند کتب آسمانی که پر از آموزههای ناب بود را حفظ و صیانت کنند بدین دلیل بعد از مدتی مفقود و ناپدید میشدند. بر این اساس، ضرورت ارسال مجدد کتاب و پیامبر آسمانی در میان بشر باقی مانده بود. |
|
| | |
| د) جاودانگي اسلام: يكي از عواملِ ظهور پيامبران جديد در امتهاي پيشين اين بود كه پيامبران نيز، همانند انسانهاي ديگر، عمر محدودي داشتند و بعد از مدتي از دنيا رحلت ميكردند، پس به پيامبري ديگر نياز ميشد كه راه او را ادامه دهد. اين مشكل در دين اسلام منتفي است؛ چون در آیۀ «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا»<ref>. سورۀ فرقان، آیۀ 1.</ref>، تعبیر«عالمين» محدود به زمان خاصي نيست. بنابراين تا زماني كه اين عالم برقرار است، هر امتي در هرجا ظهور كند، جزء «عالمين» خواهد بود و پيامبر اسلام(ص) نيز هشداردهنده و پيامبر آنان است. لازمۀ اين معنا آن است كه تا آخر عمر اين جهان، پيامبر ديگري كه شريعت او اسلام را نسخ كند، برانگيخته نشود و نیز در آیۀ «وأُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ»<ref>. سورۀ انعام، آیۀ 19.</ref>، عموميت لفظ «مَنْ بَلَغَ»، شامل همۀ انسانهاي عصر پيامبر(ص) و همۀ انسانهايي است كه در آينده ميآيند و پيام قرآن به آنان ميرسد. اين نيز دليل ديگري بر خاتميت دين اسلام است. در نتیجه طبق آيات قرآن کریم و روايات، اسلام ديني جاودانه است و پس از آن، حتي با رحلت پيامبر اكرم (ص)، نياز به پيامبر جديدي نيست<ref>. ر.ک: مصباح يزدي، محمدتقي، اصول عقايد؛ راهنماشناسي، ص283ـ286.</ref>.
| | ه) کوتاه بودن عمر انسان: عمر هر انسانی و از جمله پیامبران محدود است و مقتضای حکمت آفرینش این نبوده که نخستین پیامبر تا پایان جهان، زنده بماند و همۀ انسانها را شخصاً راهنمایی کند. |
|
| | |
| نتيجه اينكه سلسلۀ پيامبران با بعثت پيامبر اسلام(ص) خاتمه يافت و ازين پس دين اسلام تا روز رستاخيز ثابت و استوار خواهد ماند؛ نه تحريفي در آن راه مييابد و نه نسخي موجب تحول احكام آن ميشود<ref>. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص 574 ـ 578.</ref>.
| | و) تحریف شرایع: بعد از گذشت مدت زمانی از مبعوث شدن یک پیامبر، آموزههای آسمانی او به آفت تحریف و بدعت مبتلا میشدند<ref>. برای آگاهی از نمونههایی از این تحریفات، به کتاب «الهدی الی دین المصطفی» تألیف علامه شیخ محمدجواد بلاغی نجفی، مراجعه کنید.</ref>. تحریف و بدعت در دین، در حوزه اعتقادی و عملی و... میتواند تحقق یابد، مانند نسبت خداوندی دادن به حضرت عیسی (ع) و جابهجا کردن حکم حرام و حلال: «وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ». لذا برای از بین بردن تحریفها و بدعتها باید پیامبرانی مبعوث میشدند. |
| | |
| | با توجه به این نکات، حکمت تعدّد انبیاء (ع) و اختلاف شرایع آسمانی در پارهای از احکام عبادی یا قوانین اجتماعی، روشن میشود<ref>. سورۀ مائده، آیه ۴۸، سوره حج، آیه ۶۷.</ref>. با اینکه همۀ آنها علاوه بر یکسانی در اصول عقاید و مبانی اخلاقی، در کلّیات احکام فردی و اجتماعی نیز هماهنگی داشته اند<ref>. سورۀ بقره: آیۀ ۱۳۱، ۱۳۷، ۲۸۵، سورۀ آل عمران: آیۀ ۱۹، ۲۰.</ref>. مثلاً نماز در همۀ ادیان آسمانی، وجود داشته هر چند کیفیّت اداء یا قبلۀ نمازِ امتها متفاوت بوده است، یا زکات و انفاق در همۀ شرایع بوده گرچه مقدار یا موارد آن یکسان نبوده است<ref>. ر.ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج 2، ص 102 ـ 105. </ref>. |
|
| |
|
| ==علل ختم نبوت (انقطاع نبوت)== | | ==علل ختم نبوت (انقطاع نبوت)== |