پرش به محتوا

عمرو بن حمق خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:
عمرو می‌گوید: هنگامی که ضربت به فرق [[امام علی]]{{ع}} خورده بود، آن [[حضرت]] به من فرمود: "ای [[عمر]] و من شما را ترک می‌کنم". سپس فرمود: "به مدت هفتاد سال [[بلا]] بر شما نازل می‌شود". پرسیدم: آیا بعد از بلا آسایشی خواهد بود. جوابم را نداد و من به حال آن حضرت [[غمگین]] شدم. [[ام کلثوم]]<ref>منظور زینب است، زیرا ام کلثوم در عهد عثمان در گذشته بود اما او شهرت بیشتری داشته است (یوسفی غروی).</ref> [[گریه]] می‌کرد. حضرت فرمود: "ای ام کلثوم، مرا [[آزار]] نده اگر آنچه را که من می‌بینم، تو نیز می‌دیدی گریه نمی‌کردی. [[ملائکه]] [[هفت آسمان]] پشت سرهم و [[انبیاء]] پشت سر ایشان ایستاده‌اند و این محمدست که دست مرا گرفته و می‌فرماید: " این دنیا را رها کن ای [[علی]]؛ آنچه که در مقابل توست بهتر از آن است که در آن قرار داری. " گفتم: [[پدر]] و مادرم به فدایت، آیا بعد از این هفتاد سال بلا و [[گرفتاری]]، آسایشی هست؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: "بله ای [[عمرو]]، به [[درستی]] که بعد از [[بلا]] [[آسایش]] است: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>؛<ref>تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۲، ص۲۱۷؛ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹. قطب راوندی در ادامه حدیث آورده است: ابوحمزه می‌گوید: به ابوجعفر{{ع}} گفتم: علی{{ع}} فرمود: «تا هفتاد سال بلا» و سپس فرمود: «بعد از هفتاد سال آسایش است»، در حالی که الان بیشتر از هفتاد سال گذشته و ما آسایشی نمی‌بینیم! ابوجعفر{{ع}} فرمود: «ای ثابت، خداوند هفتاد سال مقرر فرموده بود اما هنگامی که حسین{{ع}} را شهید کردند. غضب خداوند بر اهل زمین بیشتر شد، پس خداوند آن را تا ۱۴۰ سال افزایش داد».</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن حمق خزاعی (مقاله)|مقاله «عمرو بن حمق خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۷۸.</ref>
عمرو می‌گوید: هنگامی که ضربت به فرق [[امام علی]]{{ع}} خورده بود، آن [[حضرت]] به من فرمود: "ای [[عمر]] و من شما را ترک می‌کنم". سپس فرمود: "به مدت هفتاد سال [[بلا]] بر شما نازل می‌شود". پرسیدم: آیا بعد از بلا آسایشی خواهد بود. جوابم را نداد و من به حال آن حضرت [[غمگین]] شدم. [[ام کلثوم]]<ref>منظور زینب است، زیرا ام کلثوم در عهد عثمان در گذشته بود اما او شهرت بیشتری داشته است (یوسفی غروی).</ref> [[گریه]] می‌کرد. حضرت فرمود: "ای ام کلثوم، مرا [[آزار]] نده اگر آنچه را که من می‌بینم، تو نیز می‌دیدی گریه نمی‌کردی. [[ملائکه]] [[هفت آسمان]] پشت سرهم و [[انبیاء]] پشت سر ایشان ایستاده‌اند و این محمدست که دست مرا گرفته و می‌فرماید: " این دنیا را رها کن ای [[علی]]؛ آنچه که در مقابل توست بهتر از آن است که در آن قرار داری. " گفتم: [[پدر]] و مادرم به فدایت، آیا بعد از این هفتاد سال بلا و [[گرفتاری]]، آسایشی هست؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: "بله ای [[عمرو]]، به [[درستی]] که بعد از [[بلا]] [[آسایش]] است: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>؛<ref>تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۲، ص۲۱۷؛ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹. قطب راوندی در ادامه حدیث آورده است: ابوحمزه می‌گوید: به ابوجعفر{{ع}} گفتم: علی{{ع}} فرمود: «تا هفتاد سال بلا» و سپس فرمود: «بعد از هفتاد سال آسایش است»، در حالی که الان بیشتر از هفتاد سال گذشته و ما آسایشی نمی‌بینیم! ابوجعفر{{ع}} فرمود: «ای ثابت، خداوند هفتاد سال مقرر فرموده بود اما هنگامی که حسین{{ع}} را شهید کردند. غضب خداوند بر اهل زمین بیشتر شد، پس خداوند آن را تا ۱۴۰ سال افزایش داد».</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن حمق خزاعی (مقاله)|مقاله «عمرو بن حمق خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۷۸.</ref>


==عمرو و [[زیاد بن ابیه]]==
==[[عمرو بن حمق خزاعی]] و [[زیاد بن ابیه]]==
وقتی [[زیاد]] [[والی کوفه]] شد، [[عمارة بن عقبة بن ابی معیط]] پیش وی آمد و گفت: "شیعیان [[علی]]، [[ابو تراب]]، به دور [[عمرو بن حمق]] جمع می‌شوند". [[عمرو بن حریث]] گفت: "چرا چیزی می‌گویی که [[یقین]] نداری و نمی‌دانی سرانجام آن چیست؟" زیاد گفت: "هر دو بی‌جا [[سخن]] گفتید؛ تو (عماره) که در این باره با من آشکارا سخن گفتی و [[عمر]] و که سخن تو را رد کرد. پیش عمرو بن حمق بروید و بگویید: این افراد چه کسانی هستند که پیش تو جمع می‌شوند؟ هر که می‌خواهد تو را ببیند یا با تو سخن گوید، در [[مسجد]] این [[کار]] را انجام دهد"<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن حمق خزاعی (مقاله)|مقاله «عمرو بن حمق خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۷۸-۴۷۹.</ref>
وقتی [[زیاد]] [[والی کوفه]] شد، [[عمارة بن عقبة بن ابی معیط]] پیش وی آمد و گفت: "شیعیان [[علی]]، [[ابو تراب]]، به دور [[عمرو بن حمق]] جمع می‌شوند". [[عمرو بن حریث]] گفت: "چرا چیزی می‌گویی که [[یقین]] نداری و نمی‌دانی سرانجام آن چیست؟" زیاد گفت: "هر دو بی‌جا [[سخن]] گفتید؛ تو (عماره) که در این باره با من آشکارا سخن گفتی و [[عمر]] و که سخن تو را رد کرد. پیش عمرو بن حمق بروید و بگویید: این افراد چه کسانی هستند که پیش تو جمع می‌شوند؟ هر که می‌خواهد تو را ببیند یا با تو سخن گوید، در [[مسجد]] این [[کار]] را انجام دهد"<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن حمق خزاعی (مقاله)|مقاله «عمرو بن حمق خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۷۸-۴۷۹.</ref>


۱۱۵٬۱۹۶

ویرایش