پرش به محتوا

بحث:پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹٬۰۹۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ مارس ۲۰۲۱
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
حضرت خدیجه پیش از [[رسالت پیامبر]]، [[شهرت]] و اعتبار خوبی داشت و این شهرت و اعتبار خود را صرف دعوت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} کرد. رسول خدا{{صل}} نیز به او ارادت داشت و [[احترام]] خاصی برای او قائل بود و در [[مدح]] او سخن بسیار می‌گفت. [[قاسم]]، [[طیب]]، [[طاهر]] و حضرت [[صدیقه]] [[طاهره]] [[فاطمه زهرا]]{{س}}، از خدیجه کبری{{س}} هستند. نخستین فرزند رسول خدا{{صل}} از [[حضرت خدیجه]]، [[قاسم]] بود که [[کنیه]] [[ابوالقاسم]] از نام این [[کودک]] است<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۹.</ref>
حضرت خدیجه پیش از [[رسالت پیامبر]]، [[شهرت]] و اعتبار خوبی داشت و این شهرت و اعتبار خود را صرف دعوت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} کرد. رسول خدا{{صل}} نیز به او ارادت داشت و [[احترام]] خاصی برای او قائل بود و در [[مدح]] او سخن بسیار می‌گفت. [[قاسم]]، [[طیب]]، [[طاهر]] و حضرت [[صدیقه]] [[طاهره]] [[فاطمه زهرا]]{{س}}، از خدیجه کبری{{س}} هستند. نخستین فرزند رسول خدا{{صل}} از [[حضرت خدیجه]]، [[قاسم]] بود که [[کنیه]] [[ابوالقاسم]] از نام این [[کودک]] است<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۹.</ref>


==[[امین]] بودن [[رسول خدا]]{{صل}}==
آن [[حضرت]] [[پیش از بعثت]]، چنان به [[امانتداری]] شهره و مورد [[اعتماد]] [[قوم]] و [[قبیله]] خود بود که [[کفار]] [[قریش]] نیز او را به [[محمد امین]] "[[راستگو]]" می‌شناختند<ref>ابن سعد، ص۹۷ و ج۱، ص۱۲۳؛ بلاذری، ج۱، ص۱۲۶.</ref>. [[ابوطالب]] درباره امین بودن آن حضرت گفته است: {{عربی|ان ابنة آمنة الامين محمداً}}<ref>طوسی، تبیان، ج۴، ص۱۲۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۷۹؛ شامی، ج۲، ص۱۴۲.</ref>؛ [[مردم]]، امانت‌های خود [[راحتی]] پس از [[بعثت]] نیز به او می‌سپردند؛ در حالی که او را [[دشمن]] می‌داشتند. از این‌رو، هنگامی که آن حضرت ناچار به [[هجرت به مدینه]] شد، امانت‌های مردم را به [[امام علی]]{{ع}} سپرد تا آنها را به صاحبانشان بازگرداند<ref>ابن سعد، ج۳، ص۱۵ و ۹۹؛ بلاذری، ج۱، ص۳۰۹.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۹.</ref>


==[[نصب حجرالاسود]]==
پنج سال پیش از بعثت رسول خدا{{صل}}، سیلی در [[مکه]] جاری شد و دیوارهای [[کعبه]] را خراب کرد. [[قریش]]، کعبه را بازسازی کردند، ولی [[روایات]] [[تاریخی]] خبر از بروز اختلاف‌های شدیدی میان قبیله‌های قریش برای نصب حجرالاسود و بردن امتیاز پس از تعمیر کعبه دارند. بزرگان قریش به پیشنهاد ابوأمیة بن [[مغیره]]<ref>ابن جوزی، المنتظم، ج۲، ص۳۲۴.</ref> توافق کردند که نخستین وارد شونده از در [[مسجد]]، [[داوری]] کند (مقریزی، ۲۰/۱). نخستین کسی که وارد مسجد شد، محمد امین این بود که همه مکیان به [[برتری]] [[عقل]] و [[بزرگواری]] آن حضرت [[باور]] داشتند. از این‌رو، [[قبایل]] پیش با دیدن او شادمان شدند و داوری را به عهده او نهادند<ref>ذهبی، تاریخ، ج۱، ص۶۷؛ ماوردی، اعلام، ص۲۰۷؛ ابن سید الناس، ج۱، ص۷۶.</ref>. بر اساس جملگی روایات، آن حضرت که در این [[زمان]] ۳۵ ساله بود، [[دستور]] داد [[حجرالاسود]] را داخل پارچه‌ای نهادند و هر یک از حاضران، گوشه‌ای از پارچه را گرفتند و تا نزدیک [[دیوار کعبه]] آوردند. سپس آن حضرت [[حجر]] را الاسود را در جایگاه پیشین خود قرار داد<ref>ابن هشام، ج۱، ص۲۰۵.</ref>. این حادثه در [[شهرت]] و اعتبار رسول خدا{{صل}} در میان مکی‌ها بی اندازه مؤثر واقع شد و [[شخصیت]] او در دیده [[مردم]] [[مکه]] بلند مرتبه‌تر گردید؛ البته ایشان سال‌های [[پیش از بعثت]]، به [[امین]] مردم [[شهرت]] داشت.


==[[اهل کتاب]] و [[رسول خدا]]{{صل}} [[قبل از بعثت]]==
[[قرآن کریم]] (صف، ۶) تصریح دارد که ولادت و [[ظهور]] [[پیامبر اسلام]]، در [[ادیان]] سابق [[بشارت]] داده شده بود. از این‌رو، [[اهل کتاب]] پیش از بعثت [[حضرت ختمی مرتبت]]، به صفت و نشانه‌های آن [[حضرت]] [[ایمان]] داشتند:
{{متن قرآن|یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ}}<ref>«و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست می‌شمرد؛ با آنکه پیش‌تر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری می‌خواستند؛ همین که آنچه می‌شناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.</ref>. و [[مشرکان]] را به [[وعده]] [[فتح]] او [[وعید]] می‌دادند و چون [[مبعوث]] گردید، پس از [[ایمان کافر]] شدند. به [[روایت]] [[کلینی]]<ref>کافی، ج۸ ص۳۱۰.</ref>، [[اسحاق]] بن [[عمار]] گوید: از [[امام]] [[جعفر صادق]]{{ع}} از [[تفسیر]] {{متن قرآن|کَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ}}؛ پرسیدم، حضرت فرمود: «گروهی از [[یهود]] پیش از بعثت رسول خدا{{صل}} به مشرکان مژده می‌دادند که [[محمد]] به [[رسالت]] مبعوث خواهد شد و بت‌های شما را می‌شکند و [[آیین]] [[بت پرستی]] را [[باطل]] خواهد کرد، ولی وقتی آن حضرت به [[پیامبری]] مبعوث شد، تکذیبش کردند». از [[ابن عباس]] نیز نقل شده است که [[یهودیان]] پیش از بعثت [[انتظار]] می‌کشیدند تا به وسیله پیامبر اسلام{{صل}} بر [[طایفه]] [[اوس و خزرج]] [[پیروز]] شوند، ولی زمانی که آن حضرت مبعوث شد، به او [[کافر]] شدند و سخنان پیشین خود را درباره آن حضرت [[انکار]] کردند<ref>ابن ابی حاتم، ج۱، ص۱۷۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۲۱؛ سیوطی، ج۱، ص۱۸۸.</ref>.
[[ابن اسحاق]]<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۷.</ref> گوید: همزمان با [[مبعث]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، یهود و [[راهبان]] [[نصارا]] چون صفات و [[دلایل نبوت]] او را در کتاب خود یافته بودند، از ظهور و [[نبوت]] او سخن می‌گفتند و [[کاهنان]] [[عرب]]، [[اخبار]] را از [[شیاطین]] جنی که به [[آسمان]] می‌رفتند و از [[ملائکه]] [[استراق سمع]] می‌کردند، دریافت و در بین [[مردم]] بازگو می‌کردند. به هر حال در [[منابع دینی]] [[اهل کتاب]]، [[بشارت]] به [[ظهور]] [[پیامبر اسلام]] آمده بود و برخورد [[اسلام]] نیز با آنان پیوسته همراه با [[صلح]] و [[دوستی]] و [[دعوت]] به مشترکات<ref>ر.ک: آل عمران، ۶۴.</ref> بود، اما آنان [[پس از ظهور]] اسلام، در برابر [[مسلمانان]] قرار گرفتند و جنگ‌های [[سختی]] را بر آنان [[تحمیل]] کردند.
[[سرپرستی]] [[علی بن ابی طالب]]: [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[ازدواج]] باخدیجه، سرپرستی [[علی]]{{ع}} را که در آن [[زمان]] سه سال داشت برعهده گرفت و تا [[دوازده]] سالگی او، یعنی اوان [[رسالت]] خود، غیر از علی مصاحبی برنگزید و در دامن خویش او را با سجایای بلند اخلاقی‌اش [[تربیت]] و با اعماق وجودش آشنا کرد و از سرچشمه زلال [[دانش]] خویش [[سیراب]] نمود<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۳۸؛ ابونعیم، ج۱، ص۶۸؛ اربلی، ج۱، ص۱۳۲؛ همچنین ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، خطبه قاصعه.</ref>.
[[شهید مطهری]]<ref>شهید مطهری، ص۹۶.</ref> در این باره گوید: در میان همه مردم [[مکه]]، کسی که [[لیاقت]] [[همفکری]] و هم [[روحی]] و هم افقی او را داشته باشد، غیر از این [[کودک]] نیست. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «من کودک بودم. وقتی رسول خدا{{صل}} به صحرا می‌رفت، مرا روی دوش خود سوار می‌کرد و می‌برد».
[[خطبه قاصعه]]<ref>خطبه قاصعه، خطبه ۹۲.</ref> که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، اطلاعات منحصر به فردی درباره [[کودکی امام علی]]{{ع}} در کنار [[رسول الله]]{{صل}} دارد. آن [[حضرت]] در بخشی از [[خطبه ۹۲]] درباره [[کودکی]] خود در کنار رسول خدا{{صل}} می‌فرماید: «من در پی او بودم؛ چنان که شتر بچه کنار [[مادر]]. هر [[روز]] برای من از [[اخلاق]] خود نشانه‌ای بر پا می‌داشت و مرا به [[پیروی]] از آن می‌گماشت. هر سال در حرا [[خلوت]] می‌گزید. من او را می‌دیدم و جز من کسی وی را نمی‌دید». با این همه، اطلاعات [[تاریخی]] درباره [[کودکی امام علی]]{{ع}} در کنار [[رسول خدا]]{{صل}} سخت اندک است و برخی در روایتی بی اهمیت و بدون هیچ شاهدی [[تاریخی]]، پنداشته‌اند که رسول خدا{{صل}} [[سرپرستی امام علی]]{{ع}} را به دلیل [[تنگدستی]] [[ابوطالب]] بر عهده گرفت<ref>ابن کثیر، البدایه، ج۷، ص۲۲۲.</ref>.
==[[ارهاصات]]، [[هواتف]] و [[هواجس]]==
رسول خدا{{صل}} اندکی پیش از [[رسالت]] خویش، [[رؤیاهای صادقه]] و شگفت انگیزی می‌دید که از آنها به عنوان ارهاص (خارق عادتی که [[پیش از بعثت]] از [[پیامبران]] ظاهر می‌است شود. از و آن مقدمه [[حضرت]] [[نبوت]] آنان نقل است شده؛ است مانند: که تکلم فرمود [[عیسی]] در گهواره) یاد شده: «من خواب‌هایی می‌دیدم که مانند صبح صادق، راست بود»<ref>احمد بن حنبل، ج۶، ص۱۵۳؛ بخاری، ج۱، ص۳؛ ابن حبان، صحیح، ج۱، ص۲۱۷.</ref>. برخی منابع، [[هلاکت]] [[اصحاب فیل]]<ref>آلوسی، ج۳۰، ص۲۳۳؛ شامی، ج۱، ص۲۱۴.</ref>، [[سایه]] افکندن [[ابر]] بر سر [[مبارک]] رسول خدا علیه و وجود [[نور]] در پیشانی اجداد آن حضرت را<ref>تفتازانی، ج۲، ص۱۷۶.</ref> از ارهاصات دانسته‌اند.
افزون بر ارهاصات، نداها و اشعار غیبیه‌ای به عنوان [[معجزات]] پیش از بعثت نقل گردیده که گویندگان آنها نامعلوم بوده، اما سبب [[هدایت]] شنوندگانشان شده است، بعضی از این اشعار و نداهای [[غیبی]]، با عنوان «هواتف» گرد آمده و کتاب‌هایی مانند هواتف الجن از ابن ابی الدنیا (م. ۲۸۱) و هواتف الجان از [[ابوبکر]] خرائطی (م. ۳۲۷) نوشته شده است. [[مجلسی]]<ref>مجلسی، ج۱۵، ص۳۲۵.</ref>، چهارده مورد از [[اخبار]] و اشعار هاتف غیبی را به عنوان معجزات رسول خدا{{صل}} نقل کرده است که سه مورد آن مربوط به [[تولد]] آن حضرت، هفت مورد آن مربوط به ایام پیش از بعثت و بقیه موارد درباره [[بعثت]] است<ref>همچنین ر.ک: ابن کثیر، ج۲، ص۴۰.</ref>.
از موارد دیگری که در کتاب‌های دلائل النبوه در خصوص [[زندگی]] پیش از بعثت [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} ذکر شده، الهاماتی است که برای بعضی از افراد رخ داده و آنها پیش از بعثت و در برخی موارد، پیش از ولادت آن جناب به او [[ایمان]] آورده‌اند. این مطالب در کتاب‌های دلائل النبوه تحت عنوان «[[هواجس]]» آمده است. ماوردی باب هفدهم کتاب دلائل النبوه خود را با عنوان باب «فیما هجست به النفوس من [[الهام]] العقول بنبوته» به این بحث اختصاص داده است<ref>برای مشاهده برخی از هواجس نقل شده، ر.ک: بیهقی، دلائل، ص۲۵۵؛ ابن جوزی، الوفاء، ص۹۲؛ ابن کثیر، سیره، ج۱، ص۲۱۲؛ هیثمی، النعمه، ص۲۵؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۲، ص۲۴۷.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۰-۳۱.</ref>
==[[عبادت]]==
آن [[حضرت]] پیش از اینکه به [[پیامبری]] [[مبعوث]] شود، هر سال یک ماه در [[غار حرا]] به عبادت ([[تحنث]]) مشغول می‌شد تا اینکه در [[چهل سالگی]] به پیامبری مبعوث شد<ref>یعقوبی، ج۲، ص۲۲؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۹۰؛ ابن هشام، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن خیاط، تاریخ، ص۲۸.</ref>. [[بعثت]] او، بزرگترین و اثرگذارترین حادثه [[تاریخ]] [[بشر]] است که [[خداوند]] بر [[مؤمنان]] [[منت]] نهاد و رسولی را از جنس آنان برایشان به [[رسالت]] فرستاد<ref>آل عمران، ۱۶۴.</ref>.
[[امام علی]]{{ع}} در [[خطبه ۸۹]] [[نهج البلاغه]]، [[زمان]] [[پیش از بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} را چنین توصیف می‌کند: «او را هنگامی فرستاد که [[پیامبران]] نبودند، و [[مردمان]] در خوابی دراز می‌غنودند. اسب [[فتنه]] در جولان، [[کارها]] پریشان، [[آتش]] [[جنگ‌ها]] فروزان، [[جهان]] تیره، [[فریب]] [[دنیا]] بر همه چیره، باغ آن افسرده، بزرگ آن زرد و پژمرده، از میوه‌اش [[ناامید]]، آبش در [[دل]] [[زمین]] ناپدید، نشانه‌های [[رستگاری]] [[ناپیدا]]، علامت‌های [[گمراهی]] هویدا، [[دنیا]] با [[مردم]] خود ناخوشروی و با خواهنده خویش ترش ابروی، بارش [[محنت]] و [[آزار]]، خوردنی آن مردار، درونش [[بیم]]، برونش تیغ مرگبار بود»<ref>نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۸۹، ص۷۲.</ref>.
==[[امی بودن]] رسول خدا{{صل}}==
[[امی]]، منسوب به «أم» و به معنای کسی است که سواد [[خواندن و نوشتن]] و دانشی به [[کتاب‌های آسمانی]] نداشته باشد. امی، یکی از [[صفات]]رسول خدا{{صل}} است که در [[تورات]] و [[انجیل]] بدان اشاره شده است. {{متن قرآن|الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. [[فلسفه]] نا آشنایی [[رسول خدا]]{{صل}} با [[خواندن و نوشتن]] [[پیش از بعثت]]، آن بود تا کسی راهی برای ایجاد [[شک و تردید]] در [[رسالت]] آن [[حضرت]] نیابد<ref>سید مرتضی، ج۱، ص۱۰۸؛ قرطبی، ج۱، ص۳۰۱.</ref>؛ چنان که [[قرآن کریم]] (عنکبوت، ۴۸) تصریح کرده که اگر آن حضرت پیش از بعثت، با خواندن و نوشتن آشنا بود، کسانی که درصدد [[تکذیب]] و ابطال سخنان ایشان بودند، در رسالت او شک و تردید می‌کردند. اما برخی چون [[سید مرتضی]]<ref>مرتضی، ج۱، ص۱۰۸.</ref> بر آن‌اند که آن حضرت پس از [[بعثت]]، خواندن و نوشتن می‌دانست. البته درباره مفهوم «[[امی]]»، سه احتمال معروف «[[درس نخوانده]]»، «از [[مکه]] برخاسته یا در آن متولد شده» و «از میان [[امت]] [[قیام]] کرده» دیده می‌شود که معروف‌ترین آنها همان درس نخوانده است که با موارد کاربرد این واژه نیز [[سازگاری]] دارد. اما این معنا نمی‌تواند درباره رسول خدا{{صل}} صادق باشد؛ چون آن حضرت در [[سیر]] [[عوالم]] [[باطنی]] خود، به چنان شایستگی‌ای رسید که [[لیاقت]] [[فهم]] [[سخن]] [[خدا]] را یافته بود و [[خداوند متعال]] نیز کتاب و [[حکمت]] را به او آموخت<ref>{{متن قرآن|وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ}}، سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>. از این‌رو، چطور ممکن است کسی که [[خداوند]] به او کتاب و حکمت آموخته، مانند کسی باشد که خواندن و نوشتن نمی‌دانست. البته این نیز از مسلمات [[تاریخی]] است که رسول خدا{{صل}} به [[مکتب]] نرفت و خط ننوشت و [[امی بودن]] را از [[جامعه جاهلی]] [[حجاز]] ریشه کن کرد<ref>ر.ک: جمعه، ۲.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۰-۳۱.</ref>




۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش