پرش به محتوا

بحث:پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

۵٬۵۲۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ مارس ۲۰۲۱
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:


==[[امی بودن]] رسول خدا{{صل}}==
==[[امی بودن]] رسول خدا{{صل}}==
[[امی]]، منسوب به «أم» و به معنای کسی است که سواد [[خواندن و نوشتن]] و دانشی به [[کتاب‌های آسمانی]] نداشته باشد. امی، یکی از [[صفات]]رسول خدا{{صل}} است که در [[تورات]] و [[انجیل]] بدان اشاره شده است. {{متن قرآن|الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. [[فلسفه]] نا آشنایی [[رسول خدا]]{{صل}} با [[خواندن و نوشتن]] [[پیش از بعثت]]، آن بود تا کسی راهی برای ایجاد [[شک و تردید]] در [[رسالت]] آن [[حضرت]] نیابد<ref>سید مرتضی، ج۱، ص۱۰۸؛ قرطبی، ج۱، ص۳۰۱.</ref>؛ چنان که [[قرآن کریم]] (عنکبوت، ۴۸) تصریح کرده که اگر آن حضرت پیش از بعثت، با خواندن و نوشتن آشنا بود، کسانی که درصدد [[تکذیب]] و ابطال سخنان ایشان بودند، در رسالت او شک و تردید می‌کردند. اما برخی چون [[سید مرتضی]]<ref>مرتضی، ج۱، ص۱۰۸.</ref> بر آن‌اند که آن حضرت پس از [[بعثت]]، خواندن و نوشتن می‌دانست. البته درباره مفهوم «[[امی]]»، سه احتمال معروف «[[درس نخوانده]]»، «از [[مکه]] برخاسته یا در آن متولد شده» و «از میان [[امت]] [[قیام]] کرده» دیده می‌شود که معروف‌ترین آنها همان درس نخوانده است که با موارد کاربرد این واژه نیز [[سازگاری]] دارد. اما این معنا نمی‌تواند درباره رسول خدا{{صل}} صادق باشد؛ چون آن حضرت در [[سیر]] [[عوالم]] [[باطنی]] خود، به چنان شایستگی‌ای رسید که [[لیاقت]] [[فهم]] [[سخن]] [[خدا]] را یافته بود و [[خداوند متعال]] نیز کتاب و [[حکمت]] را به او آموخت<ref>{{متن قرآن|وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ}}، سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>. از این‌رو، چطور ممکن است کسی که [[خداوند]] به او کتاب و حکمت آموخته، مانند کسی باشد که خواندن و نوشتن نمی‌دانست. البته این نیز از مسلمات [[تاریخی]] است که رسول خدا{{صل}} به [[مکتب]] نرفت و خط ننوشت و [[امی بودن]] را از [[جامعه جاهلی]] [[حجاز]] ریشه کن کرد<ref>ر.ک: جمعه، ۲.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۰-۳۱.</ref>
[[امی]]، منسوب به "أم" و به معنای کسی است که سواد [[خواندن و نوشتن]] و دانشی به [[کتاب‌های آسمانی]] نداشته باشد. امی، یکی از [[صفات]] رسول خدا{{صل}} است که در [[تورات]] و [[انجیل]] بدان اشاره شده است. {{متن قرآن|الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>
 
[[فلسفه]] ناآشنایی [[رسول خدا]]{{صل}} با [[خواندن و نوشتن]] [[پیش از بعثت]]، آن بود تا کسی راهی برای ایجاد [[شک و تردید]] در [[رسالت]] آن [[حضرت]] نیابد<ref>سید مرتضی، ج۱، ص۱۰۸؛ قرطبی، ج۱، ص۳۰۱.</ref>؛ چنان که [[قرآن کریم]] در آیه {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ}}<ref>«و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان،  بدگمان می‌شدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.</ref> تصریح کرده که اگر آن حضرت پیش از بعثت، با خواندن و نوشتن آشنا بود، کسانی که درصدد [[تکذیب]] و ابطال سخنان ایشان بودند، در رسالت او شک و تردید می‌کردند. اما برخی چون [[سید مرتضی]]<ref>مرتضی، ج۱، ص۱۰۸.</ref> بر آن‌اند که آن حضرت پس از [[بعثت]]، خواندن و نوشتن می‌دانست. البته درباره مفهوم "[[امی]]سه احتمال معروف "[[درس نخوانده]]"، "از [[مکه]] برخاسته یا در آن متولد شده" و "از میان [[امت]] [[قیام]] کرده" دیده می‌شود که معروف‌ترین آنها همان درس نخوانده است که با موارد کاربرد این واژه نیز [[سازگاری]] دارد. اما این معنا نمی‌تواند درباره رسول خدا{{صل}} صادق باشد؛ چون آن حضرت در [[سیر]] [[عوالم]] [[باطنی]] خود، به چنان شایستگی‌ای رسید که [[لیاقت]] [[فهم]] [[سخن]] [[خدا]] را یافته بود و [[خداوند متعال]] نیز کتاب و [[حکمت]] را به او آموخت {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>. از این‌رو، چطور ممکن است کسی که [[خداوند]] به او کتاب و حکمت آموخته، مانند کسی باشد که خواندن و نوشتن نمی‌دانست. البته این نیز از مسلمات [[تاریخی]] است که رسول خدا{{صل}} به [[مکتب]] نرفت و خط ننوشت و [[امی بودن]] را از [[جامعه جاهلی]] [[حجاز]] ریشه کن کرد<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۱.</ref>
 
==[[شمایل]] و [[سجایای اخلاقی]] [[رسول خدا]]{{صل}}==
'''ویژگی‌های بدنی:''' [[عبدالله بن عمران]]، از قول مردی از [[انصار]] چنین نقل می‌کند که او از [[علی]]{{ع}} در [[مسجد کوفه]] درباره ویژگی‌های بدنی رسول خدا{{صل}} پرسید، آن [[حضرت]] فرمود: "رسول خدا{{صل}} سپید چهره و رنگ رخسارش گلفام، چشمانش سیاه و درشت<ref>و مانند این بود که سرمه کشیده؛ بلاذری، ج۲، ص۱۹.</ref>، موهایش صاف و نرم و ریش آن حضرت انبوه، گونه‌هایش کم‌گوشت و استخوانی و گردنش چون جام سیمین بود. زلف داشت. از زیر گلو تا زیر نافش، مویی چون [[نی]] رسته بود و هنگام [[راه رفتن]]، اندکی به جلو متمایل می‌شد، همچون کسی که از سرازیری‌ها فرود می‌آید. هنگام برخاستن، چابک و سریع بود. هر گاه به سویی بر می‌گشت، با تمام [[بدن]] خود بر می‌گشت. دانه‌های عرق بر چهره‌اش چون مروارید بود"<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۹۰ ترجمه دامغانی؛ همچنین ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱؛ ابن هشام، ج۲، ص۴۲.</ref>. آن حضرت [[سبیل]] خود را کوتاه می‌کرد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۲۲.</ref>. موهای سرش نه صاف و نه پیچیده <ref>طبری، ج۳، ص۲۳.</ref>، و تا لاله‌های گوشش آویخته بود. صورتش چون [[خورشید و ماه]] گرد بود <ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۱۹.</ref>. بازوهایی سفید و مژگانی بلند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۱۸.</ref>، انگشتانی [[قوی]]<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۲۱.</ref> و دست و پایی ورزیده داشت<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۱۵.</ref> و در [[حمله]]، سخت [[متهور]] و دلیر بود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۴۱۹.</ref>. [[هند بن ابی‌هاله]] گوید: رسول خدا{{صل}} دارای فخامت بود و رویش چون شب ماه چهارده می‌درخشید. قامتش رسا، سرش بزرگ و... باریکی کف پایش خالی و کم گوشت بود. هنگامی که [[راه]] می‌رفت، با [[وقار]] حرکت می‌کرد و گام‌ها را گشاده برمی‌داشت<ref>کوفی، ص۱۸؛ ترمذی، ص۱۹؛ طبرانی، کبیر، ج۲۲، ص۱۵۵.</ref>.
 
در جریان [[هجرت]] آن حضرت به یثرب، [[ام معبد]] مشخصات ظاهری و شمایل رسول خدا{{صل}} را برای همسرش [[ابومعبد]] چنین [[وصف]] کرد: مردی دیدم با ظاهری سخت آراسته، چهره‌ای درخشان و [[اخلاقی]] بسیار [[پسندیده]]، نه [[بیماری]] داشت و نه اندامش بی‌تناسب بود. چهره‌اش سخت گیرا و [[زیبا]] بود. چشمانی سیاه همراه با مژه‌هایی بلند داشت. صدایش رسا، گردنش افراخته و ریشش انبوه و نسبتاً بلند و ابروانش پیوسته بود. هرگاه [[سکوت]] می‌کرد، وقاری خاص داشت و چون لب به سخن می‌گشود، بزرگ منشی و [[علو]] مرتبه‌اش آشکار می‌گردید. از دور سخت بامهابت و شکوهمند می‌نمود و از نزدیک، خوش محضر و شیرین گفتار. کلامش مختصر و [[پسندیده]] بود؛ نه کم و نه بیش گویی سخن او چون رشته‌های گهر بود که پراکنده شود. متونه وسط القامه بود؛ نه بلند بود و نه کوتاه به چشم می‌آمد. شاخه‌ای بود که اگر میان دو شاخه دیگر قرار می‌گرفت، از هر سه برازنده‌تر می‌نمود. دوستانی داشت که سخت شیفته‌اش بودند. چون او سخن می‌گفت، آنها سکوت می‌کردند و گوش فرا می‌دادند و چون [[فرمان]] می‌داد، به اجرای آن مبادرت می‌کردند. فرمانش روان بود و به [[جان]] آن را می‌خریدند. نه اخمو بود و نه [[ستم‌گر]]؛ [[درود]] [[خدا]] بر او باد! [[ابو معبد]] گفت: [[سوگند]] به خدا که او همان [[پیامبر]] [[قریش]] است<ref>بیهقی، دلائل، ج۱، ص۱۴۳؛ ر.ک: طبری، ج۱۱، ص۵۷۸؛ مقریزی، ج۵، ص۲۰۵.</ref>. سپس ابو معبد به دنبال این توصیف [[آرزو]] کرد که اگر [[رسول خدا]]{{صل}} را دریابد، در شمار پاران ایشان درآید<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۷۸؛ برای آگاهی بیشتر از اوصاف ظاهری رسول خدا{{صل}} و، ر.ک: یعقوبی، ج۲، ص۱۱۶.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۱-۴۲.</ref>




۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش