امعماره انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←ام عماره و غزوه حنین
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
==ام عماره و [[غزوه حنین]]== | ==ام عماره و [[غزوه حنین]]== | ||
[[سلیمان بن بلال]] از [[عمارة بن غزیه]] [[نقل]] میکند که ام عماره میگفته است: “در [[جنگ حنین]] هنگامی که [[مردم]] از هر سوی میگریختند من همراه چهار [[زن]] دیگر با هم بودیم. من [[شمشیر]] برندهای در دست داشتم و [[ام سلیم]] خنجری داشت که آن را به کمر خود بسته بود ۔ و در آن موقع به [[عبدالله بن ابی طلحه]] حامله بود- و ام سلیط و ام [[حارث]] هم بودند”.گویند: ام عماره [[شمشیر]] خود را کشیده بود و بر سر [[انصار]] فریاد میزد که این چه کار [[زشتی]] است؟ شما و فرار! | [[سلیمان بن بلال]] از [[عمارة بن غزیه]] [[نقل]] میکند که ام عماره میگفته است: “در [[جنگ حنین]] هنگامی که [[مردم]] از هر سوی میگریختند من همراه چهار [[زن]] دیگر با هم بودیم. من [[شمشیر]] برندهای در دست داشتم و [[ام سلیم]] خنجری داشت که آن را به کمر خود بسته بود ۔ و در آن موقع به [[عبدالله بن ابی طلحه]] حامله بود- و ام سلیط و ام [[حارث]] هم بودند”.گویند: ام عماره [[شمشیر]] خود را کشیده بود و بر سر [[انصار]] فریاد میزد که این چه کار [[زشتی]] است؟ شما و فرار! | ||
ام عماره میگوید: “مردی از هوازان را دیدم که سوار بر شتر نر خاکستری رنگی است و پرچمی در دست دارد و با شتر خود [[مسلمانان]] را تعقیب میکند. من [[راه]] را بر او بستم و ضربتی بر شترش -که قیمتی بود- زدم. شتر از پای درآمد و من به آن مرد حمله کردم و آن [[قدر]] به او [[شمشیر]] زدم که او را کشتم و شمشیرش را برداشتم و شتر را در حالی که روی [[خاک]] میغلطید به حال خود رها کردم. در همان موقع [[رسول خدا]]{{صل}} را دیدم که [[شمشیر]] برهنه در دست دارد و غلاف آن را انداخته و فریاد میزند: "ای [[اصحاب]] [[سوره بقره]]!"“ | ام عماره میگوید: “مردی از هوازان را دیدم که سوار بر شتر نر خاکستری رنگی است و پرچمی در دست دارد و با شتر خود [[مسلمانان]] را تعقیب میکند. من [[راه]] را بر او بستم و ضربتی بر شترش -که قیمتی بود- زدم. شتر از پای درآمد و من به آن مرد حمله کردم و آن [[قدر]] به او [[شمشیر]] زدم که او را کشتم و شمشیرش را برداشتم و شتر را در حالی که روی [[خاک]] میغلطید به حال خود رها کردم. در همان موقع [[رسول خدا]]{{صل}} را دیدم که [[شمشیر]] برهنه در دست دارد و غلاف آن را انداخته و فریاد میزند: "ای [[اصحاب]] [[سوره بقره]]!"“ | ||
گوید: پس [[مسلمانان]] بازگشتند و حمله کردند و شروع به [[شعار]] دادن کردند<ref>المغازی، واقدی (ترجمه متن: مهدوی دامغانی)، ص۶۸۹.</ref><ref>[[رمضان امجد|امجد، رمضان]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۴۴.</ref>. | گوید: پس [[مسلمانان]] بازگشتند و حمله کردند و شروع به [[شعار]] دادن کردند<ref>المغازی، واقدی (ترجمه متن: مهدوی دامغانی)، ص۶۸۹.</ref><ref>[[رمضان امجد|امجد، رمضان]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۴۴.</ref>. | ||