میمونه بنت حارث در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←اوصاف اخلاقی
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==[[اوصاف اخلاقی]]== | ==[[اوصاف اخلاقی]]== | ||
[[میمونه]] در [[خانه رسول خدا]]{{صل}} [[صلح]] و [[صفا]] پیشه ساخت و در دستهبندیهایی که برخی [[همسران پیامبر]]{{صل}} ایجاد کرده بودند وارد نشد. وی از دنیای خود به [[آیین اسلام]]، [[نعمت]] و [[شرف]] همسری [[پیامبر]]{{صل}} [[قناعت]] کرد<ref>عایشه، بنت الشاطی، زنان پیغمبر{{صل}}، ص۲۶۷.</ref>. او به [[تقوا]]، [[شایستگی]]، [[خداترسی]] و [[فروتنی]] مشهور بود<ref>سید جمیلی، نساء النبی، ص۱۲۹.</ref>. | |||
بخشیدنِ خود به [[رسول خدا]]{{صل}} نشان از [[عظمت]] خُلق، [[صدق]] [[ایمان]] و [[بیآلایشی]] سیرهاش دارد. [[عایشه]] [[همسر پیامبر]]{{صل}} به [[عظمت]] [[روح]] [[میمونه]] و عمق ایمانش اشاره کرده، میفرماید: "همانا آن بانو ([[میمونه]]) از [[پرهیزگارترین]] ما و رعایت کنندهترین ما به پیوند [[خویشاوندی]] بود""<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۱۰؛ ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۳۲۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[میمونه بنت حارث (مقاله)|میمونه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۵۲.</ref>. | |||
==[[میمونه]] و [[دفاع]] از ساحت [[علوی]]{{ع}}== | ==[[میمونه]] و [[دفاع]] از ساحت [[علوی]]{{ع}}== | ||
پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}} از او و احوالش اطلاع چندانی نداریم. برخی [[روایات]] [[نقل]] شده است که حکایت از ارادتِ خاص آن بانو، نسبت به ساحت [[مقدّس]] [[علی]]{{ع}} دارد. از [[یزید بن اصم]] روایتی [[نقل]] شده است که میگفت: "[[سفیر بن شجره عامری]] به [[مدینه]] آمد و از خالهام [[میمونه]]، اجازه ورود خواست. ما هم نزد خالهمان بودیم. پس گفت: اجازه دهید که آن مرد وارد شود. خالهام [[میمونه]] گفت: از کجا میآیی؟ گفت: از [[کوفه]]. خالهام گفت: از کدام قبیلهای؟ گفت: از بنیعامر. گفت: چرا [[آمدی]]؟ مرد گفت: آمدهام تا [[فتنه]] را بشناسم؛ چرا که [[مردم]] در [[اختلاف]] و تردید افتادهاند. [[میمونه]] گفت: آیا تو با [[علی]]{{ع}} [[بیعت]] کردی؟ مرد گفت: بله، گفت: پس برگرد و از صف او جدا نشو که به [[خدا]] قسم! او نه [[گمراه]] است و نه [[گمراه]] میکند. مرد گفت: ای [[مادر]]! آیا [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[علی]] [[روایت]] میکنی؟ خالهام گفت: [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[علی]]{{ع}} [[شمشیر]] خداست که بر [[کافران]] و [[منافقان]] آخته است، هر که او را [[دوست]] بدارد به [[دوستی]] من، وی را [[دوست]] داشته و هرکه با وی [[دشمنی]] کند به [[دشمنی]] من با وی [[دشمن]] شده است. پس بدانید هرکه من [[یا علی]]{{ع}} را [[دشمن]] دارد در [[روز قیامت]] نزد [[خدا]] حجتی ندارد"<ref>شیخ طوسی، امالی، ص۵۰۵-۵۰۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[میمونه بنت حارث (مقاله)|میمونه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۵۳.</ref>. | پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}} از او و احوالش اطلاع چندانی نداریم. برخی [[روایات]] [[نقل]] شده است که حکایت از ارادتِ خاص آن بانو، نسبت به ساحت [[مقدّس]] [[علی]]{{ع}} دارد. از [[یزید بن اصم]] روایتی [[نقل]] شده است که میگفت: "[[سفیر بن شجره عامری]] به [[مدینه]] آمد و از خالهام [[میمونه]]، اجازه ورود خواست. ما هم نزد خالهمان بودیم. پس گفت: اجازه دهید که آن مرد وارد شود. خالهام [[میمونه]] گفت: از کجا میآیی؟ گفت: از [[کوفه]]. خالهام گفت: از کدام قبیلهای؟ گفت: از بنیعامر. گفت: چرا [[آمدی]]؟ مرد گفت: آمدهام تا [[فتنه]] را بشناسم؛ چرا که [[مردم]] در [[اختلاف]] و تردید افتادهاند. [[میمونه]] گفت: آیا تو با [[علی]]{{ع}} [[بیعت]] کردی؟ مرد گفت: بله، گفت: پس برگرد و از صف او جدا نشو که به [[خدا]] قسم! او نه [[گمراه]] است و نه [[گمراه]] میکند. مرد گفت: ای [[مادر]]! آیا [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[علی]] [[روایت]] میکنی؟ خالهام گفت: [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[علی]]{{ع}} [[شمشیر]] خداست که بر [[کافران]] و [[منافقان]] آخته است، هر که او را [[دوست]] بدارد به [[دوستی]] من، وی را [[دوست]] داشته و هرکه با وی [[دشمنی]] کند به [[دشمنی]] من با وی [[دشمن]] شده است. پس بدانید هرکه من [[یا علی]]{{ع}} را [[دشمن]] دارد در [[روز قیامت]] نزد [[خدا]] حجتی ندارد"<ref>شیخ طوسی، امالی، ص۵۰۵-۵۰۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[میمونه بنت حارث (مقاله)|میمونه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۵۳.</ref>. |