سیره پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'محل' به 'محل'
(←منابع) |
جز (جایگزینی متن - 'محل' به 'محل') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
سرانجام رسول خدا{{صل}} [[دولت]] واحد و [[فراگیری]] را پدید آورد. این دولت واحد که [[قدرت]] مرکزی داشت و گستردگی آن همه را به زیر سایه خویش درآورده بود، موجب گردهم آمدن امت شد. [[نفوذ]] و قدرت این دولت چنان بود که [[اطاعت]] از آن و حرکت در راستای [[فرامین]] آن بر همه [[واجب]] به شمار میآمد [[پیامبر]]، این قدرت را به پشتوانه [[آیات قرآنی]] که در آن [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]] و [[اطاعت از اولوالامر]] را تأکید کرده است <ref>نساء، ۵۹.</ref>، به [[اجرا]] درآورد. با این ایدهها، امتی پدید آمد که [[روابط]] آنان مبتنی بر [[عقاید دینی]] بود، نه بر اساس [[خویشاوندی]] و روابط اقلیمی. سیاستی که در این مجموعه مطرح بود، آمیخته به [[اخلاق اسلامی]] بود و روابط قبیلهای تحت الشعاع روابط دینی قرار گرفته بود. | سرانجام رسول خدا{{صل}} [[دولت]] واحد و [[فراگیری]] را پدید آورد. این دولت واحد که [[قدرت]] مرکزی داشت و گستردگی آن همه را به زیر سایه خویش درآورده بود، موجب گردهم آمدن امت شد. [[نفوذ]] و قدرت این دولت چنان بود که [[اطاعت]] از آن و حرکت در راستای [[فرامین]] آن بر همه [[واجب]] به شمار میآمد [[پیامبر]]، این قدرت را به پشتوانه [[آیات قرآنی]] که در آن [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]] و [[اطاعت از اولوالامر]] را تأکید کرده است <ref>نساء، ۵۹.</ref>، به [[اجرا]] درآورد. با این ایدهها، امتی پدید آمد که [[روابط]] آنان مبتنی بر [[عقاید دینی]] بود، نه بر اساس [[خویشاوندی]] و روابط اقلیمی. سیاستی که در این مجموعه مطرح بود، آمیخته به [[اخلاق اسلامی]] بود و روابط قبیلهای تحت الشعاع روابط دینی قرار گرفته بود. | ||
در [[نظام اداری]] رسول خدا{{صل}}، تقسیم کار امری مهم قلمداد میشد و افرادی برای کارهای [[اداری]] گماشته میشدند و رسول خدا{{صل}} برای ایشان شرح وظایفی مینگاشت. هرچند نظام اداریای که پیامبر وضع کرد، عوامل اجرایی [[ثابت]] و دائمی زیادی نداشت و کارهای اداری را در [[مسجد]] سامان میداد و | در [[نظام اداری]] رسول خدا{{صل}}، تقسیم کار امری مهم قلمداد میشد و افرادی برای کارهای [[اداری]] گماشته میشدند و رسول خدا{{صل}} برای ایشان شرح وظایفی مینگاشت. هرچند نظام اداریای که پیامبر وضع کرد، عوامل اجرایی [[ثابت]] و دائمی زیادی نداشت و کارهای اداری را در [[مسجد]] سامان میداد و محل دیگری برای این کار اختصاص نداشت. آن حضرت [[کارها]] را به حسب نیاز به افرادی میداد و پس از انجام آن، آنان را از [[مسئولیت]] معاف میداشت. برخی از [[مناصب]] [[دولت رسول خدا]]{{صل}} به شرح زیر است<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]]، ج۱، ص:۶۹.</ref>: | ||
===[[کارگزاران]]=== | ===[[کارگزاران]]=== | ||
[[رسول خدا]]{{صل}}، [[والیان]] و امیرانی را برای شهرهایی [[تعیین]] کرد، چنان که رؤسای قبایلی که [[اسلام]] میآورند و به [[دولت]] [[مدینه]] ابراز [[وفاداری]] میکردند، به عنوان [[رئیس]] [[منصوب]] از سوی رسول خدا{{صل}} در آن [[قبیله]] محسوب میشدند. رسول خدا{{صل}} پس از [[فتح مکه]]، [[عتاب بن اسید]] را به [[فرمانداری]] [[مکه]] منصوب کرد و در مناطق [[یمن]] افرادی را از طرف خویش گماشت که به دولت مدینه [[وفادار]] بودند<ref>فهرست والیان رسول خدا{{صل}} را بنگرید در: کتانی، ج۱، ص۲۱۲.</ref>. | [[رسول خدا]]{{صل}}، [[والیان]] و امیرانی را برای شهرهایی [[تعیین]] کرد، چنان که رؤسای قبایلی که [[اسلام]] میآورند و به [[دولت]] [[مدینه]] ابراز [[وفاداری]] میکردند، به عنوان [[رئیس]] [[منصوب]] از سوی رسول خدا{{صل}} در آن [[قبیله]] محسوب میشدند. رسول خدا{{صل}} پس از [[فتح مکه]]، [[عتاب بن اسید]] را به [[فرمانداری]] [[مکه]] منصوب کرد و در مناطق [[یمن]] افرادی را از طرف خویش گماشت که به دولت مدینه [[وفادار]] بودند<ref>فهرست والیان رسول خدا{{صل}} را بنگرید در: کتانی، ج۱، ص۲۱۲.</ref>. | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} برای [[آموزش احکام]] و مسائل [[دینی]] بسیار ملایم [[رفتار]] میکرد و از ناپسندیهایی که افراد [[ناآگاه]] با [[آداب و سنن]] انجام میدادند، [[چشم]] میپوشید. بر اساس روایتی، مردی به [[مسجد پیامبر]] آمد و چون از اهمیت [[مسجد]] [[آگاهی]] نداشت، در گوشهای از آن بول کرد. [[اصحاب]] میخواستند به [[تندی]] با وی برخورد کنند، ولی رسول خدا{{صل}} فرمود: "آزارش ندهید" و سپس به او یادآور شد که مسجد جای [[عبادت]] است <ref>ابن سلمه، ج۱، ص۱۳ مقریزی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>. | [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[آموزش احکام]] و مسائل [[دینی]] بسیار ملایم [[رفتار]] میکرد و از ناپسندیهایی که افراد [[ناآگاه]] با [[آداب و سنن]] انجام میدادند، [[چشم]] میپوشید. بر اساس روایتی، مردی به [[مسجد پیامبر]] آمد و چون از اهمیت [[مسجد]] [[آگاهی]] نداشت، در گوشهای از آن بول کرد. [[اصحاب]] میخواستند به [[تندی]] با وی برخورد کنند، ولی رسول خدا{{صل}} فرمود: "آزارش ندهید" و سپس به او یادآور شد که مسجد جای [[عبادت]] است <ref>ابن سلمه، ج۱، ص۱۳ مقریزی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>. | ||
رسول خدا{{صل}} هرچه را مغایر [[ساده زیستی]] بود، کنار زد و هرگونه تشریفاتی را زیر پا نهاد. مجلس وی چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمیشد. چون وارد مجلس میشد، در نزدیکترین جای به | رسول خدا{{صل}} هرچه را مغایر [[ساده زیستی]] بود، کنار زد و هرگونه تشریفاتی را زیر پا نهاد. مجلس وی چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمیشد. چون وارد مجلس میشد، در نزدیکترین جای به محل ورود خود مینشست <ref>کلینی، ج۲، ص۶۶۲.</ref>. هرگاه بیگانهای وارد مجلس میشد، آن حضرت را نمیشناخت تا اینکه بپرسد. [[انس بن مالک]] میگوید: [[مسلمانان]] چون آن حضرت را میدیدند، به رغم میلشان برایش به پا نمیخاستند؛ زیرا میدانستند چنین کاری را خوش نمیدارد<ref>ترمذی، ص۱۹۱.</ref>. رسول خدا{{صل}} خود میفرمود: "همچون [[بندگان]] [[خوراک]] میخورم و چون بندگان مینشینم که همانا من بندهام"<ref>جاحظ، ج۲، ص۲۱؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۶.</ref> و میفرمود: "مرا بالاتر از آنچه هستم قرار دهید. [[خداوند]] پیش از آنکه مرا [[رسول]] خویش گیرد، [[بنده]] خود گرفته است"<ref>خرگوشی، ج۴، ص۳۷۵.</ref>. | ||
هنگامی که سواره بود، اجازه نمیداد کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند؛ یا او را با خود سوار میکرد و یا اگر آن فرد نمیپذیرفت، میفرمود: "جلوتر برو و در فلان مکان [[منتظر]] باش"<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۲.</ref>. | هنگامی که سواره بود، اجازه نمیداد کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند؛ یا او را با خود سوار میکرد و یا اگر آن فرد نمیپذیرفت، میفرمود: "جلوتر برو و در فلان مکان [[منتظر]] باش"<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۲.</ref>. |