پرش به محتوا

انفاق در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'محل' به 'محل'
جز (جایگزینی متن - 'محل' به 'محل')
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:
فی قوله: {{متن قرآن|عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا}} هم فرموده: یعنی عاجز از [[تصرف]] می‌باشد و این [[مَثَل]] بت‌هاست، و {{متن قرآن|مَنْ}} در {{متن قرآن|وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا}}، نکره موصوفه است؛ یعنی شخص [[آزاد]] و [[حر]] [[مال]] فراوانی را، {{متن قرآن|فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا}}، در آن تصرف می‌کند به هر کیفیتی که بخواهد، و مثل او، مثل [[خدای متعال]] است، و قوله: {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ}}؛ یعنی [[حمد]] مخصوص خدای متعال است و به جز او کسی را [[استحقاق]] [[ستایش]] نباشد<ref>تفسیر شبّر، ص۵۷۲.</ref>.
فی قوله: {{متن قرآن|عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا}} هم فرموده: یعنی عاجز از [[تصرف]] می‌باشد و این [[مَثَل]] بت‌هاست، و {{متن قرآن|مَنْ}} در {{متن قرآن|وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا}}، نکره موصوفه است؛ یعنی شخص [[آزاد]] و [[حر]] [[مال]] فراوانی را، {{متن قرآن|فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا}}، در آن تصرف می‌کند به هر کیفیتی که بخواهد، و مثل او، مثل [[خدای متعال]] است، و قوله: {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ}}؛ یعنی [[حمد]] مخصوص خدای متعال است و به جز او کسی را [[استحقاق]] [[ستایش]] نباشد<ref>تفسیر شبّر، ص۵۷۲.</ref>.


[[علامه طباطبایی]] در [[المیزان]] فی قوله: {{متن قرآن|كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ}}، در معنای [[مَثَل]] فرموده: حال [[ریاکار]] در انفاق ریاکارانه‌اش و در ترتب [[پاداش]]، نظیر حال سنگ نرم است که مقداری [[خاک]] بر روی آن باشد، زمانی که [[باران]] [[درشتی]] بر آن نازل گردد. پس آن باران، به خصوص باران درشت، سبب بارزی است برای زنده شدن [[زمین]]، سبز شدن آن و آرایش‌اش به واسطه [[زینت]] و [[زیبایی]] ناشی از گیاه، جز این که این خاک چون بر سنگ صاف واقع گردد، به هنگام [[نزول]] باران، در مکانش مستقر نخواهد ماند، بلکه باران درشت آن را می‌شوید، و تنها آن سنگ صافی که آب را به خود جذب نمی‌کند، باقی می‌ماند، و در آن سنگ، بذر گیاه پرورش نمی‌یابد. پس باران درشت، اگرچه از آشکارترین اسباب خیات و [[رشد]] و نمو است و همچنین است خاک، اما وقتی [[محل]] قرار گرفتن آن دو روی سنگ نرم باشد، عمل این دو سبب (آب و خاک) [[باطل]] شود، بدون این که [[نقص]] و قصوری از جانب آن دو باشد. پس این است حال سنگ صاف، و این همان حال ریاکارست. همانا، هنگامی که او در عمل خود قصد قربت [[الهی]] نکرده باشد، پاداشی بر عملش مترتب نشود، و اگرچه، آن عمل هم چون [[انفاق در راه خدا]]، از اسباب آشکار برای ترتّب [[ثواب]] باشد. بنابراین آن سلب [[استعداد]] است که [[قلب]] او [[رحمت]] و [[کرامت]] را نمی‌پذیرد، و از این [[آیه]] معلوم می‌شود که قبول عمل، نیاز به [[اخلاص]] در [[نیت]] و قصد قربت دارد، و هر دو [[فرقه]] ([[شیعه]] و [[سنی]]) از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] نموده‌اند که آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|إِنَّمَا الْأَعْمَالُ‏ بِالنِّيَّاتِ‏}}<ref>المیزان، ج۲، ص۴۱۲.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] در [[المیزان]] فی قوله: {{متن قرآن|كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ}}، در معنای [[مَثَل]] فرموده: حال [[ریاکار]] در انفاق ریاکارانه‌اش و در ترتب [[پاداش]]، نظیر حال سنگ نرم است که مقداری [[خاک]] بر روی آن باشد، زمانی که [[باران]] [[درشتی]] بر آن نازل گردد. پس آن باران، به خصوص باران درشت، سبب بارزی است برای زنده شدن [[زمین]]، سبز شدن آن و آرایش‌اش به واسطه [[زینت]] و [[زیبایی]] ناشی از گیاه، جز این که این خاک چون بر سنگ صاف واقع گردد، به هنگام [[نزول]] باران، در مکانش مستقر نخواهد ماند، بلکه باران درشت آن را می‌شوید، و تنها آن سنگ صافی که آب را به خود جذب نمی‌کند، باقی می‌ماند، و در آن سنگ، بذر گیاه پرورش نمی‌یابد. پس باران درشت، اگرچه از آشکارترین اسباب خیات و [[رشد]] و نمو است و همچنین است خاک، اما وقتی محل قرار گرفتن آن دو روی سنگ نرم باشد، عمل این دو سبب (آب و خاک) [[باطل]] شود، بدون این که [[نقص]] و قصوری از جانب آن دو باشد. پس این است حال سنگ صاف، و این همان حال ریاکارست. همانا، هنگامی که او در عمل خود قصد قربت [[الهی]] نکرده باشد، پاداشی بر عملش مترتب نشود، و اگرچه، آن عمل هم چون [[انفاق در راه خدا]]، از اسباب آشکار برای ترتّب [[ثواب]] باشد. بنابراین آن سلب [[استعداد]] است که [[قلب]] او [[رحمت]] و [[کرامت]] را نمی‌پذیرد، و از این [[آیه]] معلوم می‌شود که قبول عمل، نیاز به [[اخلاص]] در [[نیت]] و قصد قربت دارد، و هر دو [[فرقه]] ([[شیعه]] و [[سنی]]) از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] نموده‌اند که آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|إِنَّمَا الْأَعْمَالُ‏ بِالنِّيَّاتِ‏}}<ref>المیزان، ج۲، ص۴۱۲.</ref>.


نیز فی قوله: {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}، فرموده: [[عبد]] مفروض مملوک، نه [[مالک]] نفس خود است، و نه مالک چیزی از متاع [[دنیا]]، و این در حالی است که او [[قادر]] بر [[تصرف]] در چیزی از [[مال]] نیست، و در قبال او، کسی است که [[حرّ]] و [[آزاد]] فرض شده؛ مالک نفس خود است و [[خدای متعال]] [[رزق]] نیکویی به او اعطا فرموده که او بنا بر آن‌که [[قدرت]] بر تصرف به همه اقسام آن دارد، از آن آشکار و [[نهان]] انفاق می‌کند، و قوله: {{متن قرآن|هَلْ يَسْتَوُونَ}}، از [[تساوی]] آن دو عبد (یعنی عبد مملوک و [[انسان]] آزاد) سؤال می‌کند، و [[بدیهی]] است که جواب آن، [[نفی]] تساوی است و [[ثابت]] می‌گردد که [[خدای سبحان]] مالک همه چیز و [[نعمت]] دهنده جمیع نعمت‌هاست و مساوی با چیزی از خلقش نخواهد بود، در حالی که مخلوقش، نه مالک نفس خود است، و نه مالک غیر آن، و این مثَل درباره خدای سبحان و درباره کسی است که [[گمان]] می‌رود [[شریک]] او در [[ربوبیت]] است، و بعضی گفته اند: مثلی است درباره حال [[کافر]] [[درمانده]] و حال [[مؤمن]] موفق. پس کافر به سبب تباه بودن عمل و عدم اعتنا به اعمالش، هم چون عبد مملوک است که قادر بر چیزی نیست، پس [[احسان]] او به حساب نمی‌آید، اگرچه انفاق کند و او بالغ باشد، بر خلاف مؤمن که خدای سبحان به سبب [[خشنودی]] از او و [[شکر]] تلاش‌ها و کوشش‌هایش وی را موفق نموده است؛ پس او آنچه را که از خیر نزد اوست، آشکار و نهان انفاق می‌نماید<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۲۰.</ref>.
نیز فی قوله: {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}، فرموده: [[عبد]] مفروض مملوک، نه [[مالک]] نفس خود است، و نه مالک چیزی از متاع [[دنیا]]، و این در حالی است که او [[قادر]] بر [[تصرف]] در چیزی از [[مال]] نیست، و در قبال او، کسی است که [[حرّ]] و [[آزاد]] فرض شده؛ مالک نفس خود است و [[خدای متعال]] [[رزق]] نیکویی به او اعطا فرموده که او بنا بر آن‌که [[قدرت]] بر تصرف به همه اقسام آن دارد، از آن آشکار و [[نهان]] انفاق می‌کند، و قوله: {{متن قرآن|هَلْ يَسْتَوُونَ}}، از [[تساوی]] آن دو عبد (یعنی عبد مملوک و [[انسان]] آزاد) سؤال می‌کند، و [[بدیهی]] است که جواب آن، [[نفی]] تساوی است و [[ثابت]] می‌گردد که [[خدای سبحان]] مالک همه چیز و [[نعمت]] دهنده جمیع نعمت‌هاست و مساوی با چیزی از خلقش نخواهد بود، در حالی که مخلوقش، نه مالک نفس خود است، و نه مالک غیر آن، و این مثَل درباره خدای سبحان و درباره کسی است که [[گمان]] می‌رود [[شریک]] او در [[ربوبیت]] است، و بعضی گفته اند: مثلی است درباره حال [[کافر]] [[درمانده]] و حال [[مؤمن]] موفق. پس کافر به سبب تباه بودن عمل و عدم اعتنا به اعمالش، هم چون عبد مملوک است که قادر بر چیزی نیست، پس [[احسان]] او به حساب نمی‌آید، اگرچه انفاق کند و او بالغ باشد، بر خلاف مؤمن که خدای سبحان به سبب [[خشنودی]] از او و [[شکر]] تلاش‌ها و کوشش‌هایش وی را موفق نموده است؛ پس او آنچه را که از خیر نزد اوست، آشکار و نهان انفاق می‌نماید<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۲۰.</ref>.
خط ۲۱۶: خط ۲۱۶:


و در [[آیه]] ۷ [[طلاق]]، [[وجوب]] [[تکلیف]] بر انفاق را در بین همه گروه‌ها از لحاظ [[تمکن مالی]] و یا تضیق [[مالی]] ملاحظه می‌کنیم. این تکلیف بر اساس آن چیزی است که به او اعطا کرده‌اند: {{متن قرآن|لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا}}؛ یعنی تکلیف به ما لا یطاق نیست که در هر شرایطی از [[قدرت]] نسبی او به دور باشد: {{متن قرآن|لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا}}<ref>«توانگر باید از توانگری خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه خدا به وی داده است هزینه کند؛ خداوند هیچ کس را جز به آنچه بدو داده است تکلیف نمی‌کند؛ زودا که خداوند پس از سختی، آسانی برگمارد» سوره طلاق، آیه ۷.</ref>.
و در [[آیه]] ۷ [[طلاق]]، [[وجوب]] [[تکلیف]] بر انفاق را در بین همه گروه‌ها از لحاظ [[تمکن مالی]] و یا تضیق [[مالی]] ملاحظه می‌کنیم. این تکلیف بر اساس آن چیزی است که به او اعطا کرده‌اند: {{متن قرآن|لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا}}؛ یعنی تکلیف به ما لا یطاق نیست که در هر شرایطی از [[قدرت]] نسبی او به دور باشد: {{متن قرآن|لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا}}<ref>«توانگر باید از توانگری خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه خدا به وی داده است هزینه کند؛ خداوند هیچ کس را جز به آنچه بدو داده است تکلیف نمی‌کند؛ زودا که خداوند پس از سختی، آسانی برگمارد» سوره طلاق، آیه ۷.</ref>.
و در آیه ۶۴ [[مائده]]، گستردگی اعطای انفاق را تنها در [[خدای متعال]] ملاحظه می‌کنیم: {{متن قرآن|يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ}}. او هر گونه که بخواهد انفاق می‌کند. این گستردگی از به علاوه بی‌نهایت است تا منهای بی‌نهایت، تا آن‌که ظرف پذیرش انفاق در مخلوق چه اندازه‌ای را اقتضا کند. ظرف پذیرش در یک سوی به علاوه بی‌نهایت خود، [[روح]] با [[عظمت]] [[پیامبر]]{{صل}} بوده که [[محل]] [[نزول وحی]] است و لذا تا حدّ بی‌نهایت از عظمت، گستردگی دارد: {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى }}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.</ref>، و این بی‌نهایت، از لحاظ [[زمان]]، تا [[روز قیامت]] [[استمرار]] دارد، و یا ظرف پذیرش دل‌های [[غافل]] [[یهود]] است که پرده سیاه [[غفلت]] آن را پوشانیده است. بنا بر این غفلت، تنها [[خودمحوری]] ملاک امور قرار دارد و در همه چیز حتی در باره [[صفات]] [[حق تعالی]] با [[قیاس]] به نفس، به [[قضاوت]] و به [[سخن گفتن]] پرداخته می‌شود تا جایی که آنها گفتند: [[دست خدا]] بسته است: «{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ}} این غفلت آنان و سخن ظالمانه‌شان سبب شد که [[خدای متعال]] به واسطه آنچه گفتند، آنان را [[لعنت]] کند: {{متن قرآن|لُعِنُوا بِمَا قَالُوا}}، و دست آنها را ببندد: {{متن قرآن|غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ}}، و تا روز قیامت در درون [[آتش]] [[کینه]] و [[دشمنی]] که بین آنان فراهم شده، بسوزند: {{متن قرآن|وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۲۳۴.</ref>
و در آیه ۶۴ [[مائده]]، گستردگی اعطای انفاق را تنها در [[خدای متعال]] ملاحظه می‌کنیم: {{متن قرآن|يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ}}. او هر گونه که بخواهد انفاق می‌کند. این گستردگی از به علاوه بی‌نهایت است تا منهای بی‌نهایت، تا آن‌که ظرف پذیرش انفاق در مخلوق چه اندازه‌ای را اقتضا کند. ظرف پذیرش در یک سوی به علاوه بی‌نهایت خود، [[روح]] با [[عظمت]] [[پیامبر]]{{صل}} بوده که محل [[نزول وحی]] است و لذا تا حدّ بی‌نهایت از عظمت، گستردگی دارد: {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى }}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.</ref>، و این بی‌نهایت، از لحاظ [[زمان]]، تا [[روز قیامت]] [[استمرار]] دارد، و یا ظرف پذیرش دل‌های [[غافل]] [[یهود]] است که پرده سیاه [[غفلت]] آن را پوشانیده است. بنا بر این غفلت، تنها [[خودمحوری]] ملاک امور قرار دارد و در همه چیز حتی در باره [[صفات]] [[حق تعالی]] با [[قیاس]] به نفس، به [[قضاوت]] و به [[سخن گفتن]] پرداخته می‌شود تا جایی که آنها گفتند: [[دست خدا]] بسته است: «{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ}} این غفلت آنان و سخن ظالمانه‌شان سبب شد که [[خدای متعال]] به واسطه آنچه گفتند، آنان را [[لعنت]] کند: {{متن قرآن|لُعِنُوا بِمَا قَالُوا}}، و دست آنها را ببندد: {{متن قرآن|غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ}}، و تا روز قیامت در درون [[آتش]] [[کینه]] و [[دشمنی]] که بین آنان فراهم شده، بسوزند: {{متن قرآن|وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۲۳۴.</ref>


==منابع==
==منابع==
۲۱۸٬۳۵۱

ویرایش