غیب در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
(←مقدمه) |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
"[[غیب]]" یعنی آنچه از چشم پوشیده و پنهان باشد: {{متن قرآن|أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}<ref>"یا او از غایبان است؟" سوره نمل، آیه ۲۰.</ref>، و به هر چیزی که از حواس یا از حیطه [[علم انسان]] پنهان باشد "غیب" میگویند و این نسبت به [[انسان]] است نه [[خدا]]، زیرا برای او [[غیب و شهادت]] یکسان است: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ}}<ref>"دانای نهان و آشکار است" سوره انعام، آیه ۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ}}<ref>"همسنگ ذرّهای در آسمانها و زمین از (دید) او دور نمیماند" سوره سبأ، آیه ۳.</ref>؛ و [[آیه]] {{متن قرآن|يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>"همان کسانی که "غیب" را باور دارند" سوره بقره، آیه ۳.</ref> یعنی آنچه که با حواس [[درک]] نشود و [[عقل آدمی]] بدان دست نیابد، بلکه با خبر دادن [[پیامبران]] دانسته شود. بعضی نیز، در معنای آیه گفتهاند: یعنی کسانی که در [[خلوت]] نیز بر [[ایمان]] خود استوارند، بر خلاف [[منافقان]] که چنین نیستند.و غیب در [[آیات]] زیر به همین معنا است: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ}}<ref>"آنان که از پروردگارشان در نهان میهراسند" سوره انبیاء، آیه ۴۹.</ref>؛ {{متن قرآن|مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ}}<ref>"همان که از (خداوند) بخشنده در نهان میهراسد" سوره ق، آیه ۳۳.</ref>؛ {{متن قرآن|لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ}}<ref>"تا معلوم دارد که چه کسی از او در نهان میترسد؟" سوره مائده، آیه ۹۴.</ref> و آیه {{متن قرآن|حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ}}<ref>"در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) میدارند" سوره نساء، آیه ۳۴.</ref> یعنی زنانی که در غیاب شوهران خود کاری که مورد [[کراهت]] و [[ناخشنودی]] آنها است، انجام نمیدهند. {{متن قرآن|وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ}}<ref>"و (اکنون) از جایی دور تیر به تاریکی میافکنند" سوره سبأ، آیه ۵۳.</ref> یعنی ناآگاهانه و ندانسته و بر اساس [[ظن]] و [[گمان]]، سخنی را میگویند. چنان که در [[آیه]] دیگر فرموده است: {{متن قرآن|رَجْمًا بِالْغَيْبِ}}<ref>"تیری در تاریکی میافکنند" سوره کهف، آیه ۲۲.</ref> یعنی سنگ در [[تاریکی]] زدن. کنایه از آنکه بدون [[علم]] و [[یقین]]، سخنی را گفتن. {{متن قرآن|غُيُوبِ}} جمع [[غیب]] است. {{متن قرآن|وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ}}<ref>"و اینکه خداوند بسیار داننده نهانهاست" سوره توبه، آیه ۷۸.</ref>.<ref>مفردات، ص۶۱۶.</ref>. | |||
{{متن قرآن|وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ}}<ref> | |||
مشتقات | مشتقات "غیب" در [[قرآن کریم]] به صورت: {{متن قرآن|غَيْبِ}} (مصدر یا اسم مصدر)؛ {{متن قرآن|غُيُوبِ}} (جمع)؛ {{متن قرآن|غَائِبَةٍ}} و {{متن قرآن|غَائِبِينَ}} (اسم فاعل). و از مصدر {{عربی|"اِغْتياب"}} یعنی پشت سر کسی بد گفتن و {{متن قرآن|يَغْتَبْ}} (مضارع معلوم) آمده است. {{متن قرآن|غَيَابَتِ}} نیز، به معنی عمق، قعر و ته چیزی فقط یک بار آمده است. | ||
بنابر این، {{متن قرآن|غَيْبِ}} به معنای [[غائب]] شدن چیزی از دید چشم، لمس و یا از [[علم انسان]] است و برای هر چیزی که نسبت به [[انسان]]، پنهان است به کار میرود. نسبت به [[خدا]] کلمه | بنابر این، {{متن قرآن|غَيْبِ}} به معنای [[غائب]] شدن چیزی از دید چشم، لمس و یا از [[علم انسان]] است و برای هر چیزی که نسبت به [[انسان]]، پنهان است به کار میرود. نسبت به [[خدا]] کلمه "غیب" به کار نمیرود؛ زیرا هیچ چیز از او [[غایب]] نیست. | ||
بر اساس آیه {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref> | |||
غیب نسبی، مصادیق فراوانی دارد، مانند: [[قیامت]]، [[فرشتگان]]، [[جنیان]] و به طور کلی عالم ماوراء طبیعی... غیب مطلق، فقط وجود [[باری تعالی]] و ذات بینهایت او است. در این که آیا | بر اساس آیه {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>"همان کسانی که "غیب" را باور دارند" سوره بقره، آیه ۳.</ref>، نخستین ویژگی [[اهل تقوا]]، [[ایمان به غیب]] است. "غیب" و "[[شهود]]" دو نقطه مقابل یکدیگرند. [[عالم شهود]]، عالم [[محسوسات]] است و [[جهان غیب]]، ماوراء [[حس]] است؛ زیرا "غیب" در لغت به معنی پوشیده و پنهان است و چون عالم ماوراء محسوسات، از حواس ما پوشیده است به آن غیب گفته میشود. | ||
کلمه | |||
مثلاً آنجا که رسول خدا{{صل}} گوشت مسمومی را که آن [[زن]] [[یهودی]] برای [[پذیرایی]] آن [[حضرت]] مهیا کرده بود، میخورد و [[مسموم]] و ناراحت میشود<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۸.</ref>؛ از مسموم بودن آن گوشت [[آگاه]] نیست وگرنه آن گوشت را نمیخورد تا مسموم و ناراحت نشود. آنجا که [[رسول اکرم]]{{صل}} در [[جنگ احد]] پنجاه نفر تیرانداز را روی تپه عَینین مستقر کرد که اگر [[دشمن]] خواست آن تپه را دور بزند و از پشت [[حمله]] کند، جلو او را با [[تیراندازی]] بگیرند ولی پس از شروع [[جنگ]] [[اکثریت]] آن پنجاه نفر، بر خلاف [[دستور]] آن حضرت، موضع خود را رها کردند و دشمن آن تپه را دور زد و از پشت به [[لشکر اسلام]] حمله کرد و آن [[شکست]] سخت را به نیروی [[اسلام]] وارد ساخت که هفتاد نفر از [[مسلمانان]] [[شهید]] شدند و [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به [[سختی]] آسیب دید و دندانش شکست و حلقه آهنین بند کلاه خود در استخوان گونهاش فرو رفت و با صورت [[خون]] آلود در یکی از گودالهایی که دشمن تعبیه کرده بود، افتاد<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۸؛ مغازی، ج۱، ص۲۴۴.</ref>؛ در اینجا اگر رسول اکرم{{صل}} قبلاً میدانست که اکثریت آن پنجاه نفر موضع خود را رها میکنند، افراد دیگری را به جای آنان میگماشت و یا [[فکر]] دیگری میکرد و از دور زدن دشمن و [[حمله]] کردن از پشت جلوگیری مینمود تا چنین [[ناراحتی]] و سوئی به او نرسد و این تعداد از نیروهای [[اسلام]] از دست نرود. این سه حادثهای که ذکر شد، از مصداقهای مسّ [[سوء]] و آسیب دیدن [[پیامبر]]{{صل}} است که [[آیه شریفه]] میفرماید: | "غَیب" بر دو قسم است: [[غیب نسبی]] و [[غیب مطلق]]. | ||
باز [[قرآن کریم]] درباره [[عدم آگاهی]] پیامبر از غیب میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref> | |||
غیب نسبی، مصادیق فراوانی دارد، مانند: [[قیامت]]، [[فرشتگان]]، [[جنیان]] و به طور کلی عالم ماوراء طبیعی... | |||
غیب مطلق، فقط وجود [[باری تعالی]] و ذات بینهایت او است. در این که آیا "ایمان به غیب" در اینجا تنها اشاره به [[ایمان]] به ذات [[پاک]] [[پروردگار]] است و یا غیب در این جا مفهوم وسیعی دارد که عالم [[وحی]] و [[رستاخیز]] و [[جهان]] فرشتگان و به طور کلی آنچه ماورای حس است را نیز، شامل میشود، در میان [[مفسران]] مورد [[اختلاف]] است. بعضی مانند صاحب [[المیزان]]، [[غیب]] در این [[آیه]] را، ذات [[پروردگار]] دانستهاند که [[ایمان]] به او اصل [[خداشناسی]] و [[توحید]] است<ref>المیزان، ج۱، ص۴۶.</ref>؛ ولی بیشتر مفسران با توجه به اینکه تعبیر [[آیه شریفه]] مطلق است. و هیچ گونه قیدی در آن وجود ندارد که آن را محدود کند، [[ایمان به غیب]] را اعم از [[ایمان به خدا]] و عالم ماوراء طبیعی و [[قیامت]] و [[فرشتگان]] و دیگر [[امور غیبی]] میدانند. و اگر میبینیم که در بعضی [[روایات اهل بیت]]{{عم}} غیب در آیه مذکور، [[تفسیر]] به وجود [[امام غائب]] [[مهدی موعود]]{{ع}} شده که از انظار پنهان است از همین باب است که غیب به مفهوم عام آن گرفته شده است که وجود امام غائب نیز، میتواند یکی از مصادیق آن باشد<ref>نور الثقلین، ج۱، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۴.</ref>. | |||
بنابراین، هرجا قلمرو احاطه [[حسی]] و [[علمی]] [[انسان]] است، "[[عالم شهود]]" و آنچه از این قلمرو بیرون است، "[[عالم غیب]]" محسوب میشود، ولی همه اینها در برابر [[علم]] [[خدای تعالی]] یکسان است؛ چرا که وجود بیپایان او، همه جا حاضر و ناظر است و جایی از [[قلمرو علم]] و حضور او، خارج نیست. و غیب و [[اسرار]] [[نهان]] مخصوص ذات [[خدای یکتا]] است: {{متن قرآن|فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ}}<ref>"بگو که غیب، تنها از آن خداوند است" سوره یونس، آیه ۲۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>"بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم" سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>؛ این آیه در جواب تقاضای بیجای [[مشرکان]] است که میگفتند اگر تو [[پیامبری]] پس هر گونه معجزهای که ما میخواهیم بیاور و یا باید خانهای از طلا داشته باشی و یا فرشتگان بر ما نازل شوند و گاهی هم میگفتند اگر تو [[پیامبری]] [[آسمان]] را بر سر ما خراب کن! که شماری از این تقاضای نابهجا در [[سوره اسراء]] {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref> "و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی * یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روانسازی * یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری * یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟" سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.</ref> ذکر شده است. گویی آنها [[انتظار]] داشتند که مدعی [[نبوت]] باید دارای [[مقام]] [[الوهیت]] و [[مالکیت]] [[زمین]] و [[آسمان]] هم باشد! جواب آنها این است که نه [[خزائن الهی]] نزد من است و نه [[غیب]] میدانم {{متن قرآن|وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ}} پس کسی که از همه چیز باخبر است و در هر مکان و هر زمانی حاضر و ناظر است و ذات او محیط بر همه چیز و همگان است و وجود او [[ابدی]] و [[ازلی]] و بینهایت است، تنها و تنها [[خدا]] است. و غیر خدا، مخلوق محدود است و طبعاً کسی که وجودش محدود به [[زمان]] و مکان معینی است هرگز نمیتواند از همه چیز باخبر باشد؛ مگر اینکه [[خدای متعال]] به عنوان [[وحی]]، دریچهای از حقایق را به روی او بگشاید و او را در مواردی که لازمه [[وحی]] و [[نبوت]] است از حقایقی باخبر سازد. | |||
بنابر این هیچ کس جز [[خدا]] "[[علم غیب]] بالذات" ندارد، ولی [[پیامبران]] که دریچه وحی بر [[ذهن]] و زبان و [[روح]] آنان گشوده میشود ممکن است گاهی "علم غیب بالعرض" داشته باشند و چنین [[علمی]] تنها از طریق دانای [[غیب]] به وسیله وحی و امثال آن به دست میآید؛ چنان که [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>"او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند * جز فرستادهای را که بپسندد" سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.</ref>؛ پس [[پیامبر]]{{صل}} تابع وحی است: {{متن قرآن|إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>"جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم" سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>. و اگر گاهی از قضایا و حوادثی [[آگاهی]] پیدا میکرد<ref>{{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ}} "بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟" سوره انعام، آیه ۵۰؛ {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}} "و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ میهراسم" سوره یونس، آیه ۱۵؛ {{متن قرآن|قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}} "بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم و من جز بیمدهندهای آشکار نیستم" سوره احقاف، آیه ۹.</ref>، از [[طریق وحی]] بوده است، نه این که خود [[پیامبر]] بودن برای او ایجاد [[آگاهی]] نسبت به [[غیب]] کند. | |||
به هر حال، [[آگاهی از غیب]] به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرط، از آن [[خدا]] است. و تنها امر است که هر مقدار از این آگاهی را [[مصلحت]] بیند، در [[اختیار]] [[پیامبران]] میگذارد: {{متن قرآن|قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ}}<ref>"بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند و درنمییابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد" سوره نمل، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>"بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید؛ من جز بیمدهنده و مژدهآور برای گروهی که ایمان میآورند نیستم" سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref>. درباره [[شأن نزول]] این [[آیه]]، کلبی گوید: [[اهل مکه]] از پیامبر{{صل}} میپرسیدند یا [[محمد]]، آیا [[پروردگار]] تو از قیمتهای ارزان پیش از آنکه گران شود تو را باخبر میسازد تا جنس بخری و سود ببری؟ و از چراگاه و از [[زمین]] پیش از آنکه آسیب زده و خشک شود تو را مطلع کند تا به جای سبز و خرم بروی؟ این [[آیه]] در جواب نازل گردید<ref>اسباب النزول، ص۱۲۰.</ref>. | |||
کلمه "[[سوء]]" را راغب اصفهانی چنین معنا کرده است: سوء هر امری است که [[انسان]] را [[غمگین]] و ناراحت کند چه از [[امور دنیوی]] باشد و چه [[اخروی]]، چه از احوال مربوط به نفس یا [[بدن]] باشد و یا خارج از نفس و بدن، مانند از دست رفتن [[مال]] یا [[آبرو]] و یا فقدان [[دوست]]<ref>مفردات، ص۴۴۱.</ref>؛ [[آیه شریفه]] میخواهد بگوید: هر جا که "سوء" به [[رسول خدا]]{{صل}} میرسد، او [[غیب]] نمیداند؛ زیرا اگر غیب میدانست از سوء جلوگیری میکرد که به او نرسد. | |||
مثلاً آنجا که رسول خدا{{صل}} گوشت مسمومی را که آن [[زن]] [[یهودی]] برای [[پذیرایی]] آن [[حضرت]] مهیا کرده بود، میخورد و [[مسموم]] و ناراحت میشود<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۸.</ref>؛ از مسموم بودن آن گوشت [[آگاه]] نیست وگرنه آن گوشت را نمیخورد تا مسموم و ناراحت نشود. آنجا که [[رسول اکرم]]{{صل}} در [[جنگ احد]] پنجاه نفر تیرانداز را روی تپه عَینین مستقر کرد که اگر [[دشمن]] خواست آن تپه را دور بزند و از پشت [[حمله]] کند، جلو او را با [[تیراندازی]] بگیرند ولی پس از شروع [[جنگ]] [[اکثریت]] آن پنجاه نفر، بر خلاف [[دستور]] آن حضرت، موضع خود را رها کردند و دشمن آن تپه را دور زد و از پشت به [[لشکر اسلام]] حمله کرد و آن [[شکست]] سخت را به نیروی [[اسلام]] وارد ساخت که هفتاد نفر از [[مسلمانان]] [[شهید]] شدند و [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به [[سختی]] آسیب دید و دندانش شکست و حلقه آهنین بند کلاه خود در استخوان گونهاش فرو رفت و با صورت [[خون]] آلود در یکی از گودالهایی که دشمن تعبیه کرده بود، افتاد<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۸؛ مغازی، ج۱، ص۲۴۴.</ref>؛ در اینجا اگر رسول اکرم{{صل}} قبلاً میدانست که اکثریت آن پنجاه نفر موضع خود را رها میکنند، افراد دیگری را به جای آنان میگماشت و یا [[فکر]] دیگری میکرد و از دور زدن دشمن و [[حمله]] کردن از پشت جلوگیری مینمود تا چنین [[ناراحتی]] و سوئی به او نرسد و این تعداد از نیروهای [[اسلام]] از دست نرود. این سه حادثهای که ذکر شد، از مصداقهای مسّ [[سوء]] و آسیب دیدن [[پیامبر]]{{صل}} است که [[آیه شریفه]] میفرماید: "هر جا که آن [[حضرت]] آسیب میبیند و سوئی به او میرسد [[غیب]] نمیداند"<ref>قضاوت زن در فقه اسلامی، ص۲۵۳–۲۵۴.</ref>. | |||
باز [[قرآن کریم]] درباره [[عدم آگاهی]] پیامبر از غیب میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>"بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم و من جز بیمدهندهای آشکار نیستم" سوره احقاف، آیه ۹.</ref>. این [[آیه]] صریحاً میفرماید: [[رسول خدا]]{{صل}} نمیداند چه بر او خواهد گذشت و یا چه خیر و شری به او خواهد رسید.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]؛ [[غیب (مقاله)|مقاله "غیب"]]؛ [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref> | |||
==[[غیب]] در [[قرآن]]== | ==[[غیب]] در [[قرآن]]== |