ابو سلمه مخزومی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'راه' به 'راه'
جز (جایگزینی متن - 'راه' به 'راه') |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
[[ابوسلمه]]، از [[قبیله قریش]] و تیره [[بنیمخزوم]]، مادرش "برّه" دختر [[عبدالمطّلب بن هاشم]] (عمه [[رسولخدا]]) بود<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱؛ انسابالاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref>. او، [[پیامبر]] و [[حمزه]]، با هم [[برادر]] رضاعی بودند؛ زیرا [[ثویبه]] کنیز [[ابولهب]]، آنها را شیر داده بود <ref>سیرهابنهشام، ج ۳، ص ۹۶؛ انسابالاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۲.</ref>. | [[ابوسلمه]]، از [[قبیله قریش]] و تیره [[بنیمخزوم]]، مادرش "برّه" دختر [[عبدالمطّلب بن هاشم]] (عمه [[رسولخدا]]) بود<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱؛ انسابالاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref>. او، [[پیامبر]] و [[حمزه]]، با هم [[برادر]] رضاعی بودند؛ زیرا [[ثویبه]] کنیز [[ابولهب]]، آنها را شیر داده بود <ref>سیرهابنهشام، ج ۳، ص ۹۶؛ انسابالاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۲.</ref>. | ||
وی را یازدهمین [[مسلمان]] دانستهاند<ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۷۱.</ref>. گفتهاند: با گروهی [[خدمت]] [[رسول خدا]] رسید و پیامبر، [[اسلام]] را بر آنها عرضه و آیاتی از [[قرآن]] را بر آنان قرائت کرد و مسلمان شدند<ref>اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۴۸.</ref>. ابوسلمه، یکیاز هفده نفر [[قریشی]] بود که هنگام [[بعثت]]، [[نوشتن]] میدانست<ref>العِقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴۹.</ref>. او و همسرش [[ام سلمه]] که پس از [[شهادت]] شوهرش، [[افتخار]] همسری پیامبر{{صل}} را یافت، از نخستین مسلمانانی بودند که به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کردند<ref>سیره ابنهشام، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref>. در بازگشت، در [[پناه]] داییاش [[ابوطالب]] وارد [[مکّه]] شد<ref>سیره ابنهشام، ج ۱، ص ۳۶۹.</ref>. چون از [[آزار]] و اذیّت [[مشرکان قریش]] درامان نماند، پس از آنکه فهمید گروهی از [[مردم مدینه]]، [[ایمان]] آوردهاند، به آنجا [[هجرت]] کرد. او را نخستین [[صحابی]] دانستهاند که یک سال پیش از [[بیعت عقبه]]، به [[مدینه]] مهاجرت کرد<ref>سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۴۶۸؛ تاریخ طبری، ج۱، ص ۵۶۵.</ref>. دربین | وی را یازدهمین [[مسلمان]] دانستهاند<ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۷۱.</ref>. گفتهاند: با گروهی [[خدمت]] [[رسول خدا]] رسید و پیامبر، [[اسلام]] را بر آنها عرضه و آیاتی از [[قرآن]] را بر آنان قرائت کرد و مسلمان شدند<ref>اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۴۸.</ref>. ابوسلمه، یکیاز هفده نفر [[قریشی]] بود که هنگام [[بعثت]]، [[نوشتن]] میدانست<ref>العِقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴۹.</ref>. او و همسرش [[ام سلمه]] که پس از [[شهادت]] شوهرش، [[افتخار]] همسری پیامبر{{صل}} را یافت، از نخستین مسلمانانی بودند که به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کردند<ref>سیره ابنهشام، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref>. در بازگشت، در [[پناه]] داییاش [[ابوطالب]] وارد [[مکّه]] شد<ref>سیره ابنهشام، ج ۱، ص ۳۶۹.</ref>. چون از [[آزار]] و اذیّت [[مشرکان قریش]] درامان نماند، پس از آنکه فهمید گروهی از [[مردم مدینه]]، [[ایمان]] آوردهاند، به آنجا [[هجرت]] کرد. او را نخستین [[صحابی]] دانستهاند که یک سال پیش از [[بیعت عقبه]]، به [[مدینه]] مهاجرت کرد<ref>سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۴۶۸؛ تاریخ طبری، ج۱، ص ۵۶۵.</ref>. دربین راه، مردانی از تیره بنیمغیره، همسرش امّسلمه را که از آن [[قبیله]] بود و افرادی از بنیعبدالاسد، فرزندش سَلَمه را که در دامان [[مادر]] بود، از روی [[تعصّب]] قبیلهای، از او جدا کردند و مانع رفتن آنان با ابوسلمه شدند؛ ولی آنان پس از نزدیک یک سال دوری و [[تحمّل]] [[مشکلات]]، توانستند خود را به مدینه رسانده، به ابوسلمه ملحق شوند<ref>سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۴۶۹.</ref>. | ||
پیامبر{{صل}} پس از هجرت، بین او و [[سعد بن خیثمه]] [[عقد اخوّت]] بست<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref>. وی افتخار حضور در [[جنگ بدر]]<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref> و [[جانشینی پیامبر]] در [[مدینه]] در [[غزوه]] ذیالعشیره را داشته است<ref> المغازی، ج۱، ص۷؛ سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۵۹۸.</ref>. در [[جنگ اُحد]]، مجروح<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref> و با همان حال، در غزوه حمراءالاسد نیز با [[پیامبر]]{{صل}} همراه شد. پس از یک ماه که زخم بازوی خود را مداوا کرد و به ظاهر بهبود یافت، پیامبر، وی را به [[فرماندهی]] گروهی صد وپنجاه نفری برگزید و ضمن سفارش به [[تقوا]] و خیر، به سوی قَطَن ([[سرزمین]] [[بنیاسد]]) فرستاد<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳ و ۳۴۰.</ref>. هنگام بازگشت از این [[سریّه]]، بر اثر جراحتی که در جنگ اُحد برداشته بود، در روزهای پایانی ماه جمادیالآخر چهارم [[هجری]] از [[دنیا]] رفت و در مدینه [[دفن]] شد <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref>. | پیامبر{{صل}} پس از هجرت، بین او و [[سعد بن خیثمه]] [[عقد اخوّت]] بست<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref>. وی افتخار حضور در [[جنگ بدر]]<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref> و [[جانشینی پیامبر]] در [[مدینه]] در [[غزوه]] ذیالعشیره را داشته است<ref> المغازی، ج۱، ص۷؛ سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۵۹۸.</ref>. در [[جنگ اُحد]]، مجروح<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref> و با همان حال، در غزوه حمراءالاسد نیز با [[پیامبر]]{{صل}} همراه شد. پس از یک ماه که زخم بازوی خود را مداوا کرد و به ظاهر بهبود یافت، پیامبر، وی را به [[فرماندهی]] گروهی صد وپنجاه نفری برگزید و ضمن سفارش به [[تقوا]] و خیر، به سوی قَطَن ([[سرزمین]] [[بنیاسد]]) فرستاد<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳ و ۳۴۰.</ref>. هنگام بازگشت از این [[سریّه]]، بر اثر جراحتی که در جنگ اُحد برداشته بود، در روزهای پایانی ماه جمادیالآخر چهارم [[هجری]] از [[دنیا]] رفت و در مدینه [[دفن]] شد <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref>. |