ظلمت: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'پنهانی' به 'پنهانی'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{ویرایش غیرنهایی}} +)) |
جز (جایگزینی متن - 'پنهانی' به 'پنهانی') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
'''نتیجه''': | '''نتیجه''': | ||
# [[خداوند]] [[اعمال]] [[کافران]] [[گمراه]] را اینگونه به [[ظلمات]] و [[تاریکی]] [[تشبیه]] نموده و میفرماید: [[اعمال]] [[کفار]] چون ظلمتهایی است که در دریای مواج قرار داشته باشد. ({{متن قرآن|أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ}} بالای آن ظلمت موجی و بالای آن موج، موج دیگری و بالای آن ابری تیره قرار دارد، که همه آنها دست به دست هم داده و نمیگذارند آن تیره روز از [[نور]] [[آفتاب]] و [[ماه]] و [[ستارگان]] استفاده کند. ({{متن قرآن|يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ}} [[تاریکی]] و ظلمتهای روی هم قرار گرفته و متراکم ({{متن قرآن|ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ}} آن [[قدر]] ظلمتها روی هم متراکم است که اگر فرضاً دست خود را از ظلمت اولی در آورد آن را نمیبیند. ({{متن قرآن|إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا}} و وجه این تأکید این است که هیچ چیزی به [[انسان]] نزدیکتر از دست خود [[انسان]] نیست، و او اگر بتواند چیزی را ببیند دست خود را بهتر از سایر اعضایش میتواند ببیند، چون هر عضو دیگری را بخواهد ببیند باید [[خم]] شود، ولی دست را تا برابر چشم بلند میکند، میبیند، با این حال اگر کسی در ظلمتی قرار داشته باشد که حتی دست خود را نبیند، معلوم میشود که آن ظلمت منتها [[درجه]] ظلمت است. و در آخر [[آیه]] [[خداوند]] میفرماید [[گمراهان]] [[منحرف]] از [[توحید]] چطور میتوانند [[نور]] داشته باشند؟ و حال آنکه دهنده [[نور]]، [[خدا]] است که [[نور]] هر چیزی است، و اگر او برای چیزی [[نور]] قرار ندهد [[نور]] نخواهد داشت، چون غیر از [[خدا]] [[نور]] دهنده دیگری نیست ({{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}} | # [[خداوند]] [[اعمال]] [[کافران]] [[گمراه]] را اینگونه به [[ظلمات]] و [[تاریکی]] [[تشبیه]] نموده و میفرماید: [[اعمال]] [[کفار]] چون ظلمتهایی است که در دریای مواج قرار داشته باشد. ({{متن قرآن|أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ}} بالای آن ظلمت موجی و بالای آن موج، موج دیگری و بالای آن ابری تیره قرار دارد، که همه آنها دست به دست هم داده و نمیگذارند آن تیره روز از [[نور]] [[آفتاب]] و [[ماه]] و [[ستارگان]] استفاده کند. ({{متن قرآن|يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ}} [[تاریکی]] و ظلمتهای روی هم قرار گرفته و متراکم ({{متن قرآن|ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ}} آن [[قدر]] ظلمتها روی هم متراکم است که اگر فرضاً دست خود را از ظلمت اولی در آورد آن را نمیبیند. ({{متن قرآن|إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا}} و وجه این تأکید این است که هیچ چیزی به [[انسان]] نزدیکتر از دست خود [[انسان]] نیست، و او اگر بتواند چیزی را ببیند دست خود را بهتر از سایر اعضایش میتواند ببیند، چون هر عضو دیگری را بخواهد ببیند باید [[خم]] شود، ولی دست را تا برابر چشم بلند میکند، میبیند، با این حال اگر کسی در ظلمتی قرار داشته باشد که حتی دست خود را نبیند، معلوم میشود که آن ظلمت منتها [[درجه]] ظلمت است. و در آخر [[آیه]] [[خداوند]] میفرماید [[گمراهان]] [[منحرف]] از [[توحید]] چطور میتوانند [[نور]] داشته باشند؟ و حال آنکه دهنده [[نور]]، [[خدا]] است که [[نور]] هر چیزی است، و اگر او برای چیزی [[نور]] قرار ندهد [[نور]] نخواهد داشت، چون غیر از [[خدا]] [[نور]] دهنده دیگری نیست ({{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}} | ||
#بار دیگر [[قرآن]] دست [[مشرکان]] را گرفته و به درون فطرتشان میبرد و در آن مخفیگاه اسرارآمیز [[نور]] [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] را به آنها نشان میدهد و به [[پیامبر]] [[دستور]] میدهد به آنها این چنین بگوید: چه کسی شما را از تاریکیهای بر و بحر [[رهایی]] میبخشد؟! {{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...}}لازم به [[یادآوری]] است که ظلمت و [[تاریکی]] گاهی جنبه [[حسی]] دارد و گاهی جنبه [[معنوی]]: ظلمت [[حسی]] آن است که [[نور]] به کلی [[قطع]] شود یا آن چنان ضعیف شود که [[انسان]] جایی را نبیند یا به زحمت ببیند، و ظلمت [[معنوی]] همان [[مشکلات]] و [[گرفتاریها]] و پریشانیهایی است که [[عاقبت]] آنها تاریک و [[ناپیدا]] است.[[جهل]] ظلمت است، [[هرج و مرج]] [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و نابهسامانیهای [[فکری]]، [[گمراهی]]، [[کفر]] و [[انحرافات]] و آلودگیهای [[اخلاقی]] که عواقب شوم آنها قابل [[پیشبینی]] نیست و یا چیزی جز [[بدبختی]] و [[پریشانی]] نمیباشد همگی ظلمتند. ظلمت و [[تاریکی]] شعبهای از عدم است و [[انسان]] ذاتاً از عدم میگریزد و [[وحشت]] دارد، و به همین جهت معمولاً از [[تاریکی]] میترسد. اگر این [[تاریکی]] با حوادث وحشتناک واقعی آمیخته شود و مثلاً [[انسان]] در یک سفر دریایی “شب تاریک و [[بیم]] موج و گردابی حائل” محاصره شود [[وحشت]] آن به درجات بیش از مشکلاتی است که به هنگام روز پدید میآید، زیرا معمولاً راههای چاره در چنان شرائطی به روی [[انسان]] بسته میشود، همینطور اگر در شبی تاریک در میان بیابانی راه را گم کند و صدای وحشتناک حیوانات درنده که در [[دل]] شب طعمهای برای خود میجویند از دور و نزدیک به گوش او رسد، در چنین لحظاتی است که [[انسان]] همه چیز را به دست [[فراموشی]] میسپارد و جز خودش و [[نور]] تابناکی که در اعماق جانش میدرخشد و او را به سوی مبدئی میخواند که تنها او است که میتواند چنان مشکلاتی را حل کند، از یاد میبرد. اینگونه حالات دریچههایی هستند به [[جهان]] [[توحید]] و [[خداشناسی]]. لذا در جمله بعد میگوید: “در چنین حالی شما از [[لطف]] بیپایان او [[استمداد]] میکنید گاهی آشکارا و با [[تضرع]] و [[خضوع]] و گاهی | #بار دیگر [[قرآن]] دست [[مشرکان]] را گرفته و به درون فطرتشان میبرد و در آن مخفیگاه اسرارآمیز [[نور]] [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] را به آنها نشان میدهد و به [[پیامبر]] [[دستور]] میدهد به آنها این چنین بگوید: چه کسی شما را از تاریکیهای بر و بحر [[رهایی]] میبخشد؟! {{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...}}لازم به [[یادآوری]] است که ظلمت و [[تاریکی]] گاهی جنبه [[حسی]] دارد و گاهی جنبه [[معنوی]]: ظلمت [[حسی]] آن است که [[نور]] به کلی [[قطع]] شود یا آن چنان ضعیف شود که [[انسان]] جایی را نبیند یا به زحمت ببیند، و ظلمت [[معنوی]] همان [[مشکلات]] و [[گرفتاریها]] و پریشانیهایی است که [[عاقبت]] آنها تاریک و [[ناپیدا]] است.[[جهل]] ظلمت است، [[هرج و مرج]] [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و نابهسامانیهای [[فکری]]، [[گمراهی]]، [[کفر]] و [[انحرافات]] و آلودگیهای [[اخلاقی]] که عواقب شوم آنها قابل [[پیشبینی]] نیست و یا چیزی جز [[بدبختی]] و [[پریشانی]] نمیباشد همگی ظلمتند. ظلمت و [[تاریکی]] شعبهای از عدم است و [[انسان]] ذاتاً از عدم میگریزد و [[وحشت]] دارد، و به همین جهت معمولاً از [[تاریکی]] میترسد. اگر این [[تاریکی]] با حوادث وحشتناک واقعی آمیخته شود و مثلاً [[انسان]] در یک سفر دریایی “شب تاریک و [[بیم]] موج و گردابی حائل” محاصره شود [[وحشت]] آن به درجات بیش از مشکلاتی است که به هنگام روز پدید میآید، زیرا معمولاً راههای چاره در چنان شرائطی به روی [[انسان]] بسته میشود، همینطور اگر در شبی تاریک در میان بیابانی راه را گم کند و صدای وحشتناک حیوانات درنده که در [[دل]] شب طعمهای برای خود میجویند از دور و نزدیک به گوش او رسد، در چنین لحظاتی است که [[انسان]] همه چیز را به دست [[فراموشی]] میسپارد و جز خودش و [[نور]] تابناکی که در اعماق جانش میدرخشد و او را به سوی مبدئی میخواند که تنها او است که میتواند چنان مشکلاتی را حل کند، از یاد میبرد. اینگونه حالات دریچههایی هستند به [[جهان]] [[توحید]] و [[خداشناسی]]. لذا در جمله بعد میگوید: “در چنین حالی شما از [[لطف]] بیپایان او [[استمداد]] میکنید گاهی آشکارا و با [[تضرع]] و [[خضوع]] و گاهی پنهانی در درون [[دل]] و [[جان]] او را میخوانید” {{متن قرآن|تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً}}<ref>تفسیر نمونه، ج۵، ۲۷۸.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۱۲۹.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |