آزادی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) |
(←منابع) |
||
خط ۲۰۶: | خط ۲۰۶: | ||
# [[اسلام]]: چنانچه برده پیش از مولای خود اسلام آورد و از قلمروی [[کفر]] به قلمروی اسلام درآید، [[آزاد]] میشود<ref>جواهر الکلام، ج۳۴، ص۱۹۱-۱۹۰.</ref>؛ | # [[اسلام]]: چنانچه برده پیش از مولای خود اسلام آورد و از قلمروی [[کفر]] به قلمروی اسلام درآید، [[آزاد]] میشود<ref>جواهر الکلام، ج۳۴، ص۱۹۱-۱۹۰.</ref>؛ | ||
# [[بیماری]]: ابتلای برده به [[کوری]]، خوره و بیماری زمینگیر، سبب آزادی او میشود<ref>جواهر الکلام، ج۳۴، ص۱۸۹.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۲.</ref> | # [[بیماری]]: ابتلای برده به [[کوری]]، خوره و بیماری زمینگیر، سبب آزادی او میشود<ref>جواهر الکلام، ج۳۴، ص۱۸۹.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۲.</ref> | ||
==آسیبشناسی ماهیت آزادی در جامعه== | |||
[[آزادی]] در زبان [[سیاسی]] [[مردم]] مدتی همراه با [[شعارها]] و نظریاتی شاعرانه و با مراعات نظیرهایی فراوان در [[ساحت]] تخصصی [[علم]] [[سیاست]] مطرح میشد. اکنون وقتی به واژگانی چون آزادی [[احزاب]]، آزادی قلم، [[آزادی بیان]]، [[آزادی عقیده]] و آزادی... دور از هیاهوی [[تعصبات]] خاص [[زمان]] این [[سیاستها]]، میپردازیم آیا حاصل جمع همۀ این شعارها، جز یک مورد میشود که میتوان آن را آزادی بالفعل [[اندیشه]] نامید؛ زیرا آزادی اندیشه مقولۀ بالقوهای است که بهتنهایی کاربردی ندارد. از اینرو باید آن را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل کرد. فعلیت آن نیز میتواند، گفتاری یا نوشتاری یا مفهومی باشد. از اینرو آزادی بیان و قلم در ماهیت یکی هستند. | |||
در مرحلۀ بعد این مسائل مطرح میشود که چه کسانی باید از این آزادی برخوردار باشند؟ هرکسی (دیوانه، مغرض، [[جاهل]] و...) یا طیف خاصی؟ آیا همگان [[حق]] دارند نسبت به هر مقولهای، برخورد عاقلانه یا [[احساس]] یا [[دین]] مدارانه کنند؟ اگر بدون این محدودیتها به مقولۀ مهم آزادی پرداخت شود، [[ارزش]] [[علمی]] آن تا سطح بسیار پایینی تنزل خواهد یافت. | |||
[[اسلام]] برای دو گروه، مجوز آزادی بیان قائل است؛ [[مؤمنان]] (نه [[مسلمانان]]) و [[دانشمندان]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}} «ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۶، ۲۲ و ۲۴.</ref>. اسلام به بیان حقایق و [[آگاه]] ساختن [[عیوب]] دیگران سفارش میکند. | |||
معیار آزادی بیان در اسلام، آوردن همۀ نظریات و مقایسۀ آنها با هم است و سپس [[تطبیق]] آن با حق تا ناکارآمدی هر یک مشخص شده جای هیچ شبههای در اذهان باقی نماند<ref>غرر الحکم.</ref>. | |||
حتی اگر برای مقوله [[آزادی]] قائل به هیچ حد و مرزی هم نباشند، باز هم وجود آن در [[نظام سیاسی]] [[دینی]]، سبب میشود تا محدودیتهای دینی در مورد آن نیز ساری و جاری شود. در غیر این صورت دامنۀ آن فراتر از [[نظام ارزشی]] دینی کشیده میشود. دایرهای از [[احساس]] صرف که هیچ تخصص و ارزشی در آن وجود نخواهد داشت. اما همه چیز غیر مربوط و متضاد را میتوان در آن جست که نتیجۀ آن [[ارزش]] قلمداد کردن بسیاری از غیر [[ارزشها]] خواهد بود. | |||
در این تعریف بزرگ اما بیمحتوا، نسبت به ارزشهای [[اسلامی]] که شالوده نظام سیاسی [[جمهوری اسلامی]] بودند، به عمد یا [[سهو]] بیتوجهی شد. از اینرو، برخی از مدافعان سعی کردند مقولۀ آزادی را مقولهای خارج از حدود [[دین]] تعریف کرده و جایگاهی در خلاء برای آن متصور شوند. | |||
در حالی که [[سیاستمداران]] دینی و [[دینمدار]] همواره باید سیاستهای ماخوذۀ خود را از [[اسلام]] و اصول دینی اکتساب کرده و [[سیاست]] خود را با این معیار [[برگزیده]] [[تطبیق]] دهند. نه اینکه تنها از برخی عوامل خاص دینی برای [[تأیید]] سیاستهای مربوط و نامربوط خود استفاده کنند. بدون تردید، این [[باور]] باید وجود داشته باشد که [[خداوند]] دین را برای [[هدایت]] و [[نجات]] [[بشریت]] فرستاد و اینکه سیاست ما عین [[دیانت]] ماست. | |||
اسلام دین [[تساهل و تسامح]] و حتی [[خشونت]] است، دین [[خنده]] و [[گریه]]، [[بغض]] و [[آشتی]]، [[دوستی]] و [[دشمنی]]، [[تولی و تبری]]، باید و نباید و... که با وجود همۀ این تضادها، جایگاه [[واقعی]] ارزشها و ضدارزشها پدیدار میشود. دین تکبعدی که تنها، تساهل و تسامح، خنده، دوستی (حتی با [[دشمنان]]) و... داشته باشد، هیچ اقتداری در میان سایر [[دولتها]] و [[حکومتها]] نخواهد داشت، دین توسریخوری خواهد داشت که هیچ جایگاه [[ارزشمندی]] نخواهد داشت؛ زیرا همواره حضور نبایدها است که در کنار بایدها کنترلکننده نبض [[قوانین]] [[جامعه]] خواهد بود. [[دین]] بدون نبایدها، برداشت غیر [[واقعی]] و خودسرانه ای از دین است که به حتم باید به [[مشورت]] علمای [[درجه]] یک [[دینی]] میرسید و در نطفه خاموش میشد. شاید هم [[هدف]] از آن به چالشطلبیدن همین قشر بود و شاید هم غیر عامدانه و به علت عدم [[علم]] کافی بود. | |||
هر کسی، [[حق]] ندارد برای واژۀ [[آزادی]] و یا هر واژه دیگری در حیطۀ دین حدود شخصی و مجزا [[تعیین]] کند. اگر هم ساحتی باشد که دین در آن نظر جدیدی ارائه نکرده، با مشورت علمای تراز اول دین، حدودی را که دین برای هر مقوله ارائه میکند به عنوان پیشفرض و زیربنای آن مقوله در نظر بگیرند. از اینرو، همگام با [[تعریف دین]] از آزادی به تبیین آن پرداخته شود. | |||
اندیشۀ آزادی به مفهوم سلبی آن در ذات و [[طبیعت]] [[اسلام]] و تعریف آن نهفته است؛ زیرا یکی از دو رکن اصلی اسلام، [[رهایی]] از [[عبودیت]]، [[اطاعت]] و [[اسارت]] است و کسی که با این صفت سلبی آراسته نشود نه تنها [[مسلمان]] نیست، [[موحد]] هم محسوب نمیشود. تقدم این رکن در [[شعار]] اصلی اسلام و [[توحید]] یعنی کلمۀ {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} حکایت از بنیادی بودن آزادی در [[اندیشه]] [[اسلامی]] دارد. | |||
[[قرآن]] نیز آزادی را در بعد منفی آن مد نظر قرار داده و با اصل {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> نهتنها آزادی را در عرصۀ مختلف [[زندگی]] تضمین کرده، اصولاً دین و [[عقیده]] را هم در قلمروی [[آزاد]] زندگی [[انسان]] قرار داده است. | |||
در [[نصوص]] اسلامی ([[سنت]]) چهره مثبت آزادی نیز تحت عنوان «[[حرّیت]]» مد نظر قرار گرفته و بر آن تأکید فراوان شده است. | |||
تمامی محدودیتهای قانونی در اسلام بر اساس [[مصالح]] فرد و [[جامعه]] [[استوار]] است و قلمرو آزاد در [[شریعت اسلام]] بسی فراتر و فراختر از محدودیتهای الزامآور وجوبی و تحریمی است. | |||
در تجزیه و تحلیل آزادی در اندیشۀ [[اسلام]] توجه به نکات زیر ضروری است: | |||
# [[اصل اباحه]]: جز اندکی از [[فقها]]، [[اکثریت]] فقهای [[مذاهب اسلامی]] اصل اباحه را مسلم تلقی کردهاند. و همچنین اصول و [[قواعد]] [[فقهی]] دیگری را که بهطور مستقیم (مانند: قاعده [[نفی]] حرج و نفی ضرر) و یا بهطور غیر مستقیم (مانند: [[اصل صحت]])، آزادیها را تضمین مینماید را نیز مسلم تلقی کردهاند؛ | |||
# [[آزادی]] در ما لا [[نصّ]] فیه: [[تکالیف]] الزامی در اسلام که در اصطلاح [[قرآنی]] از آن به «[[حدود الهی]]»<ref>{{متن قرآن|...تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}} «...اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref> تعبیر شده است، بهطور کامل مشخص و غیر قابل توسعه است در حالی که قلمروی خارج از محدوده تکالیف، پیوسته در حال گسترش میباشد و [[قرآن]] و [[سنت]] بر [[محدودیت]] الزامات [[شرعی]] و نامحدود بودن آزادیها تأکید دارند. | |||
نفی آزادیها با توسعۀ الزامات شرعی نوعی تعدّی به حدود الهی است که در قرآن، بهطور صریح از آن منع شده<ref>المحلی، ج۱، ص۶۲.</ref> و در سنت از آن به [[بدعت]] یاد شده است<ref>فقه سیاسی، ج۷، ۲۴۹-۲۵۰.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۲.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |